گفته میشود در دربار سلطان محمود چهارصد شاعر حضور داشتند، اما لقب ملکالشعرایی این دربار شعرآگین از آن عنصری بلخی بود. وی نزد سلطان محمود بسیار مقرب و سخنانش تأثیرگذار بود. هدایای عنصری از سلطان به قدری زیاد شد که برخی تا چهارصد غلام و چهارصد شتر را برای حمل وسایل او برشمردهاند. خاقانی نیز شاید به کنایه گفته است:۲۰شنیدم که از نقره زد دیگدانر ز زر ساخت آلات خوان عنصری!
جالب توجه آنکه هرچند پس از مرگ حکیم طوس، وابستگان دستگاه خلفای عباسی و مبلغان اندیشه آنان برای مرگ آن بزرگ داستانها ساختند و قصهها پرداختند، اما بزرگان ادب فارسی از جمله شیخ عطار بزرگ عارف ایرانی قرن هفتم در دفاع از آن بزرگِ مینوجایگاه منظومهای چنین در اسرارنامه از خویش به یادگار گذاشت:
تحقیقات در زمینه پوشاک دوره امویه به علت فقدان آثار به جای مانده با مشکل روبه رو است. بعلاوه بسیاری از آنچه که باقی است، صرفاً نمادین بوده و بیانگر آنچه که حقیقتاً پوشیده می شده، نیست. با این حال شواهدی هست مبنی بر آنکه از شیوه پوشش اواخر دوران ساسانیان در ایران برای مدت زمانی پس از ورود اسلام، کماکان استفاده می شد. آنچه که به عنوان سند و مدرک، نمونه هایی از تنپوش ایرانیان را در قرون اولیه اسلامی می نمایاند، اسناد نقاشی مانوی و دیوارنگاره های سغدی در پنجیکنت در حوالی سمرقند و یا پارچه هایی که بر روی آنها نقش تنپوش ایرانیان تا حدودی مشخص شده و با مقایسه با بشقاب های فلزی دوره ساسانی وجه مشترکی را می توان میان آنها تشخیص داد و نتیجه گرفت که تنپوش ایرانیان در دوران اولیه اسلامی همان تن پوش عصر ساسانی بوده است (غیبی،1385: 289). در نقاشی های دیواری و مینیاتورهای مانویان در تورفان چین نمونه هایی از پوشاک ایرانیان را در دوران پس از ساسانیان تا قرن نهم میلادی می توان یافت.
آیینها و مناسک، راهی هستند برای تشرف. با تشرف و مشرف شدن در واقع میخواهیم یک مرحله را طی کنیم و به مرحلۀ جدیدی برسیم. این آیین میتواند نماز باشد، روزه باشد و یا آیینها و مناسک عزاداری امام حسین(ع) و یا آیینهای عبور از کودکی به بلوغ و رسیدن به مرحلۀ ازدواج، یا آیینهای تولید(از کاشت تا برداشت). نقطۀ مشترک تمام اینها مفهوم تشرف و ورود است.
دکتر غلامعباس توسلی چهره شناختهشده جامعهشناسی ایران است. با تحلیل زندگی علمی و روشنفکری او میتوان به زوایای پنهان و بخش بزرگی از سیر و تحول علوم اجتماعی ایران پی برد و این همان بخش تأثیرگذار علوم انسانی است که واقعیات و مسائل جامعه را موضوع و مسئله اصلی خود میداند. از زمانی که بزرگانی چون غلامحسین صدیقی و یحیی مهدوی به طرح رویکردهای جدید علوم اجتماعی در ایران پرداختند، ٨٠ سال میگذرد. در حوزه استفاده از جامعهشناسی، دکتر علی شریعتی چهرهای بلامنازع است که با بازتعریف و غنیسازی برخی از مفاهیم سنتی و مذهبی و با تحلیلهای جامعهشناختی خاص خود به خلق و گسترش نوعی رویکرد انقلابی و ایدئولوژیک میپردازد، چنانکه در فرایند تحولات و انقلاب ملت ایران عکس او در کنار رهبران انقلاب قرار میگیرد...
قدمت حضور قوم باستانی یهود در ایران را تا سه هزار سال پیش تخمین زده اند. اما به طور دقیق تر، می توان گفت که قوم یهود حدود دو هزار و ششصد سال پیش، توسط قوم بابل، به درون سرزمین ایران رانده شدند، تا زمانی که کورش بزرگ، قوم بابل را شکست داده و به یهودیان، اجازه مراجعت به سرزمین فلسطین را داد. اما گروهی از یهودیان در سرزمین ایران باقی مانده و در سایه رواداری امپراتوری پارسی، فرهنگ و آيین خود را حفظ کردند. این حیات آزادانه در تمامی دوران هخامنشی، ادامه یافت.
جشنهای خیابانی از آن دسته پدیدههایی است كه در همه جوامع و كشورها وجود داشته و پدیده مدرنی نیست. در واقع این پدیده بهانهای برای انسانها شمرده میشود تا در تعامل با دیگران قرار گیرند و این روح جمعی انسان است كه این تمایل را در آدمی ایجاد میكند تا تحت هر شرایطی در معرض دید دیگران قرار گیرد و با دیگران بودن را تجربه كند.
دکتر یوسف اباذری در همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» سخنرانیای داشت با دو ادعای اصلی؛ اول اینکه اکنون فلسفه و گفتمان فلسفی عرصه را بر جامعهشناسی و گفتمان اجتماعی تنگ کرده است: «فلسفه الان دارد بلایی سر جامعه ایران میآورد که جا را برای جامعهشناسی تجربی تنگ کردهاست» دوم اینکه فراخوان میدهد برای نسل آینده که «به شریعتی و آلاحمد برگردید... جامعهشناس امروز باید عمیقاً برگردد به ریشههایش و شروع به خواندن کند. به منابع اصلی رجوع کنید، محکومید این کار را بکنید وگرنه از بین میروید.»
آنچه در این یادداشت آمده و اگر خداوند توفیق فرماید در نوشتههای بعد تکمیل خواهد شد، تلاش برای تغییر نگرش از شعارهای ناکارآمد به واقعیات و کوشش برای پذیرش ادبیاتی واقعگراتر برای توضیح مسائل پیرامونی است.
ذهن ما یا رویكردی كه به طور كلی در فرهنگهای مدرن یا امروزی وجود دارد در حقیقت اساس و پایه چیزی است كه كانت در قرن هجدهم تحت سه عنوان نقد خرد ناب، نقد خرد عملی و نقد قوه حكم یا نقد داوری آن را پایهریزی كرد. این در جامعه غیرشرقی رواج پیدا كرد و جزو لاینفك فرهنگ آنها شد. اما در جامعه ما معمولا نقد به این صورت، به آن معنا جا نیفتاده است و بنابراین نقدی كه در آن چارچوب، بر حسب آن برداشتها و پیشزمینههای فلسفی شكل گرفت، نقدی است كه به اصطلاح اپیستومولوژیك است؛ نقدی است كه میتوان گفت مبنای آن معرفتشناختی است. ولیكن ما نقد را ارزششناختی میبینیم یعنی به طور كلی تفاوت عمدهای وجود دارد بین نگاه ارزششناسانه و نگاه معرفتشناسانه. نگاه معرفتشناسانه نگاه مدرن به نقد و نگاه ارزششناسانه نگاهی پیشامدرن است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید