وقتی هدف نقد گسترش دانش و بصیرت باشد اساسا از قلمرو انصاف و عدالت دور نمیشود چون هدف آگاهیرسانی است اما وقتی نقدی جنبه شخصی یا گروهی پیدا كرد یا حرفهای مورد نقد قرار گرفت و لحن آن نقد با گزارههای ارزشمحور تدوین شد ممكن است رعایت عدل و انصاف دشوار شود و در بعضی موارد نیز ممكن است منتقد به عمد از این حوزه دور شود. اگر نگاه به موضوع نقد نگاهی معرفتشناختی باشد بیانصافی و بیعدالتی كمتر اتفاق میافتد. افلاطون در «جمهوریت» میگوید: «بین دانش و ارزش نوعی رابطه تنگاتنگ وجود دارد» وقتی هدف دانش بود ارزش نیز والا میشود و وقتی ارزش والا شد بیعدالتی جایی در آن چارچوب نخواهد داشت
اما علمای شیعی به مصلحت پیشدرآمدی برای زمینهسازی امپراتوری اسلامی شیعی در قرن چهارم توسط آلبویه سیاستی فرهنگی و مطلوب و مناسب پیشه کردند و برای شناساندن مکتب تشیع در جهان اسلام کتابهای خود را به عربی نوشتند در ۳۲۵ق معزالدوله دستور داد روز عاشورا در بغداد دکانها را ببندند و سوگواری کنند و عید غدیر همان سال هم دستور جشن و سرور و آذینبندی شهر را داد. در دوران آلبویه فقه و کلام و حدیث و رجال و به طور کلی [علوم مذهبی] شیعه نضج گرفت و به ثمر رسید. افول کُلینی برابر است با طلوع آلبویه، سیدرضی گردآورنده نهجالبلاغه، شیخ مفید، شیخ توسی و سیدمرتضی، که همه از بزرگان علمای شیعهاند، در همین عصر و همه در بغداد زندگی میکردند و ابنبابویه با رکنالدوله دیلمی مجالس گفتگو داشت و مورد احترام او بود، شبیه همین رابطه را بهاءالدوله دیلمی با سیدرضی داشت.۱۰در همین قرن چهارم، نهضت علویان ایران (یارسان) از سرزمین کردستان آغاز گردید. همزمان با ظهور آلبویه که به روایتی شیعیان زیدی بودند(رک: کرمر، جوئل ل، احیای فرهنگی در عهد آلبویه، ص۷۸).
خلیج فارس «خلیج عربی» صرفاً یک استعاره است که در معادلات قدرت برساخته میشود. معمولاً سیاست در بسیاری موارد از فنون استعاری یعنی بدیلهای زبانی به جای هم بدون پایهی تاریخی بهره میجوید. بدیل زبانی مذکور حاصل دوران جدید و عامل قدرت است که میکوشد نماد تاریخی خلیج فارس را ساختارشکنی کند. خلیج فارس نام جغرافیایی است که بار تاریخی و فرهنگی دارد و از آغاز حضور آریاییها در فلات ایران و اسکان در سواحل آبی تاکنون به قدرت خود باقی است.
بخش عمدهاي از نقدناپذيري جامعه ما شايد ناشي از فقدان روحيه اجتماعي باشد و اينكه ما، آن گونه كه بايد نتوانستهايم حيات اجتماعي را بسط دهيم. نقدناپذيري به يك معنا ناشي از نوعي روحيه فردگرايانه افراطي است و اينكه هر كسي خود را عقل مطلقي ميپندارد كه نيازي به اظهارنظر ديگري ندارد. دليل آن نيز اين است كه افراد در زندگي روزمره با جمع بودن را به خوبي تجربه نميكنند. اگر با جمع بودن براي افراد جامعه بيشتر شكل ميگرفت شايد احساس ميكردند كه براي داشتن زندگي اجتماعي خوب، نياز به مشورت يكديگر و اظهارنظر ديگران دارند. گذشتگان هميشه تجربههايي در چنته داشتند و براي بهبود كيفيت زندگي اين تجارب را در اختيار يكديگر قرار ميدادند اما اين متعلق به زماني بود كه حيات اجتماعي جريان داشت و روابط اجتماعي غنيتر از روابط امروزي بود.
برای رسیدن به دلیل نقدناپذیری جامعه ابتدا باید اصطلاح نقد را مورد بررسی قرار داد. نقد در لغت یعنی جدا كردن سره از ناسره و همچنین به معنای پول و سكه است. حافظ هم وقتی میگوید: «نقدها را بود آیا كه عیاری گیرند» توجه به همین معنا دارد ولی در اصطلاح یعنی بحث كردن و صحبت كردن در خصوص موضوعی كه برای تحلیل و بررسی مورد مطالعه قرار میگیرد. بنابراین كسی كه به عنوان منتقد موضوعی را مورد بحث قرار میدهد قرار بر این نیست كه تنها به ایرادات آن موضوع توجه كند بلكه نیك و بد یك مساله را توامان مورد بررسی قرار میدهد زیرا چنان كه گفته شد نقد یعنی جدا كردن سره از ناسره ولی در جامعه ما این مساله فراموش شده است یا مورد توجه قرار نمیگیرد به این معنا كه غالب منتقدان گمان میكنند كه در بررسی یك موضوع یا تجزیه و تحلیل یك مساله تنها باید به معایب و ایرادات آن توجه كرد، حال آنكه وقتی موضوعی در مرتبه نقد قرار میگیرد یعنی اینكه آن موضوع اصولا در حد بررسی و توجه است.
تمامی علما و رجال و اصناف و هنرمندان و ادبا و عرفا و… با تمام اختلافنظرهای علمی، در یک امر متفقالرأی بودند و آن نگهداری زبان فارسی و زبانهای پیرو و احترام به تاریخ ایران بود و پیشوایان چهارگانه اهل سنت و جماعت که شاگردان بهواسطه یا بیواسطه امام صادق(ع) بودند و هر کدام که به گونهای با آلعلی(ع) نسبت داشتند، همگام با اندیشهورزی ایرانیان به یاری این حمیت و حقانیت برخاسته، چنان که به همین علت، بارها زندان و تبعید و دربهدری را با همه عزت و اشتهاری که در جهان اسلام داشتند، از سوی خلفای اُموی و عباسی تجربه کردند.
هر جامعه متكی بر یك نظام فرهنگی و هر نظام فرهنگی واجد عقلانیتی درونی است و مقتضی آن عقلانیت، با صورتی از ترتیبات سیاسی همساز است. این نگرش از زمان یونانیان تا امروز تداوم دارد. ارسطو، منتسكیو و بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی در قرن بیستم، بر همین مبنا از نسبت فرهنگ و سیاست سخن میگویند. این صورتبندی از نسبت میان فرهنگ و سیاست، در مقوله آینده فرهنگ، با این مساله دست به گریبان است كه فرهنگها هستیهای مستقل و عقلانیتهای درون بنیاد خود را از دست میدهند و مرتب از این نكته میپرسند كه چشمانداز آینده نظم سیاسی چه خواهد شد؟
دکتر صادق آیینهوند در سال 1330 در یکی از روستاهای شهرستان تویسرکان بدنیا آمد. تحصیلات و ابتدایی را در زادگاه و دوران دبیرستان را در اسدآباد همدان به پایان رسانید و درهمین دوران بود که به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی پرداخت و با کانون فعالیتهای جوانان ولیعصر همدان ارتباط یافت. وی در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته زبان و ادبیات عرب پرداخت و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را نیز ادامه داد.
«جلیل شهناز» یکی از نوازندگان برجسته موسیقی در موسیقی معاصر ما است. در واقع نوازندگی ایشان حد فاصل بین دوران قاجار و معاصر بود. او در نوازندگی ساز تار نیز شیوه منحصر به فرد خود را داشت و از معدود هنرمندانی بود که کارهای خلاقانه بیشماری در زمینه تکنوازی و همچنین جواب آواز انجام داده و در این زمینه آثار ماندگاری را هم در موسیقی ایرانی خلق کرده است.
جامعه معاصر ایران، همواره با دو سطح از تحولات روبهرو بوده است. اول، تغییرات محسوس که دربرگیرنده متغیرهایی هستند ملموس و قابل اندازهگیری نظیر بالارفتن نرخ شهرنشینی، سطح سواد و آموزش و بهره مندی گسترده از رسانهها و افزایش سطح مشارکت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و دوم، تغییرات نامحسوس که نتیجه بلافصل آن عوامل تأثیرگذار است؛ نوگرایی، نیازهای جدید، میل به دموکراسی، بازاندیشی و تفکر انتقادی از جمله پیامدهای گریزناپذیر تغییرات سطح اول اند. اگر متغیرهای دسته نخست را میتوان عواملی دانست که جامعه را «در معرض تغییر» قرار میدهند،
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید