آموزش تکلفی محکوم به شکست است و نه برای فرد سودمند است، نه برای جامعه. ابوعلی سینا در این زمینه میگوید: «استادی که میخواهد صناعت بیاموزد، باید بداند که هر صنعتی را نمیتوان به هر شاگرد تعلیم کرد. بلکه هر کدام از شاگردان ذوق و شایستگی آموختن و فراگرفتن صناعت مخصوصی را دارد. باید به هر کس مناسب ذوق و استعدادش صناعت آموخت، وگرنه تعلیم و تربیت نتیجه مطلوب را نمیدهد. دلیل این سخن این است که اگر همه کس شایسته و مستعد آموختن همه صنایع بودی، میبایست همه کس دارای ادب و صناعت باشند و همه مردم به برگزیدن شریفترین آداب و عالیترین صناعات اجتماع بکنند.
بسیار اندکند پدران و مادرانی که حاضر باشند به فرزند خود اجازه استقلال و وارستگی بدهند و از نظرات و کارهای آنها، هرچند که با نظرات و کارهای خودشان تضاد و تعارض داشته باشد، استقبال کنند. باید فرصت تجربه، آزمایش و خطا را در اختیار کودک گذاشت و زمینه را برای کنجکاویها و تجربههای مدیریتی آنان فراهم آورد. تورانس در این باره میگوید: «کودک خردسال تمایل شدیدی به تدبیر و تجسس در اشیا دارد و به نظر میرسد این گرایش پایه و اساس کنجکاوی و خلاقیت بیشتر باشد… به نظر میرسد آنچه برای رشد تفکر خلاق کودکان و بالا بردن مؤثر سطح فراگیری آنان اهمیت دارد، این است که آنها را تشویق کنیم و به آنها اجازه دهیم قدرت تدبیر خود را به کار گیرند و تا حدی که برای سلامتشان خطری نداشته باشد، در موضوعات و نظرات گوناگون کند و کاو کنند»
افلاطون میگوید: اگر جامعهای نو تأسیس کنیم، از همان آغاز کار شبح عدالت را از دور خواهیم دید… در همان لحظه که میگفتیم «آن که برای کفشدوزی زاییده شده است، باید کفش بدوزد و جز این به کاری دیگر نباید بیندیشد و درودگر باید درودگری کند و همه افراد دیگر نیز باید کار خاص خود را بکنند»، شبح عدالت در برابر چشم ما نمایان بود، بعد هم دیدیم که عدالت بهراستی چنان چیزی است
نقدی انسانشناختی بر نظام آموزش کودکان به نظر مولوی برای اینکه کار عالم معطل نماند، خداوند بین بعضی از انسانها و حقیقت، دیواری میکشد تا غافلانه به امور ظاهری مشغول شوند و دنیا آبادان بماند. برای برافراشتن یک سراپرده، کارهای متفاوتی باید انجام شود: پشم رشتن، طناب بافتن، میخ ساختن و… صدها نفر دست به دست هم میدهند تا خیمهای برافراشته شود و پادشاه در آن بنشیند. اگر همة افراد مثل پادشاه در پی نشستن در سراپرده بودند، ممکن نبود که خیمهای نصب شود؛ لذا در دل هر کسی میل کاری را انداخته و انجام آن را بر دلش شیرین و خوش کردهاند. هرکسی با شکوفاکردن استعداد حقیقی خود تسبیحگوی خدا میشود؛ طنابباف با کار خود و درودگر با کار خود مشغول تسبیح خدایند
تفاوتهای فردی یکی از بنیادیترین حقایق دنیای پیچیده انسانی است. انسانها با هم متفاوتند و اصولاً تداوم حیات اجتماعی بشر، در گرو متفاوت بودن انسانهاست. پذیرفتن این اصل، تغییراتی اساسی در نگاه ما به هستی پدید میآورد و نظام آموزشی ما را دستخوش دگرگونیهای فراوانی میکند. بحث تفاوتها، سالهاست که به طور جدی وارد مباحث روانشناسی شده است. در این مقاله، بحث تفاوتها را عمدتاً بر مبنای آثار ادبی مطرح کرده و کوشیدهایم که نشان دهیم یافتههای ادیبان و هنرمندان راستین در حوزه انسانشناسی، تا حد زیادی با یافتههای روانشناسی نوین همسو و همداستان است. در بخشی از مقاله به موانع بازدارنده خلاقیت اشاره کرده و در دو بخش پایانی مقاله، به شیوههای کشف استعداد و نتایج آموزشی این بحث پرداختهایم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید