1395/2/20 ۰۷:۴۳
داستانهای برجایمانده در دل تاریخ، چه آنها که عامیانه و بینام و نشاناند، چه دستهای که در زمره حکایتهای ادبی به شمار میروند، از واقعیتهایی شگرف و خواندنی سرشارند و در نگاشتن تاریخ اجتماعی و فرهنگی به کار مورخان میآیند. این داستانها که به منظور سرگرمی و آموزش بازگو میشدهاند با نگاه امروزین گونهای رسانه میتوانند باشند؛ رسانههایی که از ذهن و دل و جان مردم ریشه میگرفتند و بر دل و جانشان نیز مینشستند.
داستانها واقعیتهایی از زندگی اجتماعیاند
داستانهای برجایمانده در دل تاریخ، چه آنها که عامیانه و بینام و نشاناند، چه دستهای که در زمره حکایتهای ادبی به شمار میروند، از واقعیتهایی شگرف و خواندنی سرشارند و در نگاشتن تاریخ اجتماعی و فرهنگی به کار مورخان میآیند. این داستانها که به منظور سرگرمی و آموزش بازگو میشدهاند با نگاه امروزین گونهای رسانه میتوانند باشند؛ رسانههایی که از ذهن و دل و جان مردم ریشه میگرفتند و بر دل و جانشان نیز مینشستند. مفهومهایی بسیار در این گونة ادبی مندرج است. از جمله اینها میتوانیم به مفهومهایی اخلاقی اشاره کنیم که با توجه به تاریخ پرفراز و نشیب ایران و تلخیها و سختیها، گونهای همدلی و یاریگری را در دلها بیدار میساخت. فتوتنامههای اصناف را در این میان اگر در شمار داستانهای مردمی آوریم که شیوهای از زندگی، منش و رفتار را بازمیگویند، میتوانیم به بخشهایی ابهامآلود از تاریخ اجتماعی بپردازیم؛ تاریخی که کمتر از آن سخن رفته است. توجه بدین وجه مهم از ادبیات و تاریخ ایران بیشک از یک جنبه، ذهنیت و در جنبهای دیگر، عینیت یا واقعیت اجتماعی را پیش روی مشتاقان اینگونه مطالعات ترسیم میکند. داستانهای اصناف از واقعیتهایی اجتماعی پرده برمیدارند در فتوتنامههای اصناف، شیوه زندگی پیامبران و جوانمردان بزرگ در قالب داستان بازتولید و زنده میشود؛ شیوهای که با محوریت اخلاق جوانمردی چون بخشش، یاری و دستگیری از مستمندان، مهماننوازی، غریبنوازی و رعایت حال دیگران در قالبهای گوناگون، هنرمندانه به مخاطبان شیوهای از زندگی را میآموزد. چنین ویژگیهای اخلاقی بیتردید در برآمدن جامعهای ایدهآل که منظور نظر جوانمردان بوده موثر میشده است. گرچه تا دنیای آرمانی راه پرفراز و نشیب و ناهموار بود اما دورنمای زیبای آن محرکی مناسب برای توده مردم به شمار میآمد. این عامل محرک، پیوندهایی اجتماعی را رقم میزد و زندگی را در تنگناها و سختیها ممکن و آسان میساخت. چنین است که فتوتنامهها در روزگاران گذشته با نوعی تقدس دادن به کار اصناف و بازاریان، شکلی از رفتار اجتماعی را برمیآوردند؛ چیزی که امروزه بر اثر ورود عناصر زندگی مدرن و فاصله گرفتن از باورهای اخلاقی، به گونهای با تقدسزدایی مشاهده میشود. با این وجود و با فاصله گرفتن از آن تقدسبخشی، شیوه رفتار جوانمردانه و در اینجا یاریگرانه اصناف بنابر مقتضیات اجتماعی و فرهنگی در میان صنوف بازار وجود داشته است. چنین رویکردی به صنف را که با ریشههایی اسطورهای و مذهبی گره میخورد و پیچ و تاب مییابد، باید معنادار و مهم دانست؛ رویکردی که در پیوندهای اجتماعی موثر بوده است. تجلی این رویکرد را میتوان به شیوهای روشن از زمان ورود مغولان به عرصه زندگی اجتماعی ایرانیان مشاهده کرد. مغولان با فشارهایی اقتصادی بر مردم، تشکل بیشتر اصناف و نظم درونی کار آنها را در پی آوردند. آنچه مشاهدههای مارکوپولو، جهانگرد این زمانه نیز بر آن مهر تایید میزند. تصوف نیز در این زمان رشدی قابل ملاحظه داشت و اصناف در پیوند با مراکز صوفیان و بهرهگیری از عقاید و باورهای آنها در جهت پیوندهای اجتماعی و مخالفت با ستم مغولان، همدلی و همراهی بسیار به دست میآوردند. در واقع وجود جوانمردان در هرات و اصفهان و تبریز و وجود خانقاههایی گوناگون در جایجای ایران را میتوان در این زمان، نمایی کلی از پیوندها و همدلیهای اجتماعی دانست؛ پیوندهایی که با کمکهای مالی و جنسی اصناف به خانقاهها محکم میشد و هر دو نهاد را در پهنه اجتماع دوشادوش هم نشان میداد. تجلی این پیوند و همدلی را در دنیای عقاید آنها در محوریت شخصیت حضرت علی (ع) در فتوتنامهها و در عالم تصوف مشاهده میکنیم؛ آنگاه که اصناف درصدد برمیآیند همچون صوفیان هویتی مقدس بیابند. داستانی مربوط به صنف قصابان که متعلق به جوانمرد قصاب است نمونهای از این هویتسازی به شمار میآید که در دل تاریخ ایران واقعیتی اجتماعی را برساخته و صورتی از زندگی و منش جوانمردانه را پدید آورده است «روزی جوانمرد قصاب گوسفندی را کشته بود و پوست وی میکند و کارد وی کُندی میکرد، چنانکه آن کارد گاهی پوست را سوراخ میکرد و گاهی گوشت با پوست میگذاشت. جوانمرد از این حال ملول شد که ناگاه حضرت شاه مردان بدانجا رسید. جوانمرد پیش رفت و سلام کرد. دست مبارک ببوسید و گفت یا شاه مردان گاهگاه این کارد من کندی میکند و از کار فرومیماند. حضرت امیرالمومنین دست مبارک خود را به بلچاق (آهنی که تیغه شمشیر را از قبضه جدا میکند) ذوالفقار کرد و کشید، به فرمان خدای تعالی پارهای فولاد از بلچاق ذوالفقار جدا شد»,١ سپس حضرت آن را به جوانمرد داد تا کارد خود را با آن تیز کند. قصابان گویند که کارد مالشان از اینجا پیدا شده است. باور به جوانمردان و تجلی آن در زندگی اجتماعی فتوتنامهها در واقع در تصویرسازی از چهره پیامبران و امامان و جوانمردانِ بنام در ذهنیت عامه، قهرمانانی برمیساختند که مردمان با آنها میزیستند، نادلخوشیهایشان را با امیدواری میزدودند و شیوه و منش خود را نظم و نظام داده یا اصلاح میکردند. زندگی با چنین قهرمانانی تا بدانجا عمیق و پرمعنا بود که به کالبد شهر و روستا نیز شکل و صورت میداد. مقبرهها، قدمگاهها، بقعهها و زیارتگاههایی که به نام چنین چهرههایی در جایجای ایران پدیدار شده، نمونهای از این کالبدسازی است؛ گویی اگر چنین مکانهای مقدسی نبود، خانه و منزلی در آن نقطهها برپا نمیشد. در شهر ری بقعهای کوچک با گنبدی خاکی و نقشهای ساده خودنمایی میکند. که گویا پیشینه ساخت آن به زمان قاجاریه بازمیگردد. این بقعه به جوانمرد قصاب متعلق است؛ کسی که زمان زندگیاش بر ما معلوم نیست و صورتی افسانهوار بر خود گرفته است. نام او در فتوتنامههایی آمده است. برخی زمان زندگی او را به سده هشتم هجری رساندهاند. محله پیرامون بقعه نیز به نام جوانمرد قصاب است. کهنسالان از او شاید چیزهایی بدانند اما نسل تازه، شناختی از وی ندارد. با تورق و تعمق در متنهای مربوط به چنین چهرههایی به فتوتنامهای از دوران صفوی میرساند که با داستانی میتواند در بازیابی هویت جوانمرد قصاب موثر باشد «کنیزکی از جوانمرد قصاب گوشت خواست اما به هر گوشتی که جوانمرد به او میداد، راضی نمیشد تا جوانمرد خشمگین گردید و پول او را پس داد و گفت که به او گوشت نخواهد فروخت. کنیزک که از سرزنش و آزار سرور خود میترسید، گریه آغاز کرد. ناگاه شاه مردان علی (ع) از آنجا گذشت و مشکل کنیز را دریافت و به جوانمرد گفت که به کنیز گوشت بفروشد. جوانمرد که علی (ع) را به چهره نمیشناخت به او بیاحترامی نمود و دست خود را به معنای رد کرد به جانب حضرت علی (ع) تکان داد. پس از آنکه حضرت نزد او رفت، قنبر، یار و همراه علی (ع) آمد و به جوانمرد گفت که شاه مردان را نشناختی. جوانمرد که سخت شرمنده و پشیمان شده بود دست خود را با ساطور برید و با کاردچشمان خود را کند و از قنبر خواست که او را به نزد علی (ع) ببرد. چون غمگین و نادم به نزد آن حضرت رسید، گریست و ابراز پشیمانی نمود. علی (ع) فرمود که چشمان و دست وی را در موضع خود نهادند و فاتحهای بخواند و بر جوانمرد دمید، فورا چشمان و دست بریده او درست شد»,٢ مقبره جوانمرد قصاب در جاهایی دیگر چون سرخس نیز مشاهده میشود. وجود این مقبرهها و داستان ویژه وی نشاندهنده واقعیتی اجتماعی و نفوذ معنوی چنین شخصیتی در ذهنهای عامه است. وی گرچه شاید از هویتی تاریخی برخوردار نباشد اما مگر میتوان حضور و وجود وی را در درازنای تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران هرچند در جهان ذهن منکر شد؟ وجودی که خود در پدیداری منش و روش جوانمردانه و یاریگرانه در دل تاریخ مردم و تجلی در دنیای عینیت نیک روشن است. حتی گفته شده است که صنف قصابان تصویری از او در دکانهای خود میآویختند,٣ این را هم میتوان صورت عینی حضور این جوانمرد دانست و در واقع کوششی که عامه برای تجلی عالم ذهنی خود پی گرفتهاند. بازخوانی چنین فرهنگی از جوانمردی در دل داستانها که در خود مفهومهای بسیار اخلاقی را گنجانده و نمایی از هویت خود را در منش و روش مردم و مکانهایی متعدد جلوهگر ساختهاند، میتواند در درک و دریافت بهتر تاریخ اجتماعی و فرهنگی موثر باشد؛ تاریخی که امروزه بیش از پیش به بازخوانی آن نیاز داریم و هنوز ضرورت آن را به درستی حس نکردهایم. منابع ١- افشاری، مهران: چهارده رساله در باب فتوت و اصناف. ٢- افشاری، مهران: تازه به تازه نو به نو. ٣- کیوانی، مهدی: پیشهوران و زندگی صنفی آنان در عهد صفوی.
منبع: روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید