داستانهای برجایمانده در دل تاریخ، چه آنها که عامیانه و بینام و نشاناند، چه دستهای که در زمره حکایتهای ادبی به شمار میروند، از واقعیتهایی شگرف و خواندنی سرشارند و در نگاشتن تاریخ اجتماعی و فرهنگی به کار مورخان میآیند. این داستانها که به منظور سرگرمی و آموزش بازگو میشدهاند با نگاه امروزین گونهای رسانه میتوانند باشند؛ رسانههایی که از ذهن و دل و جان مردم ریشه میگرفتند و بر دل و جانشان نیز مینشستند.
مه انسانها در جامعههای گوناگون بشری، در یک طبقه اقتصادی جای نمیگیرند. در میان طبقه فرودست، کسانی که بر اثر شرایط زندگی به دریافت کمک از دیگران نیازمندند، در دورههای گوناگون تاریخ بسیار بودهاند و زیست آنها همچون موضوعی اجتماعی میتواند بررسی و مطالعه شود. بیتردید در برخی بحرانها و در زمان رخدادهای سخت تاریخی، نیاز این بخش از بدنه جامعه بیشتر و عمیقتر میشده است.
نیکوکاری و دستگیری از همنوعان در اندیشه و منش ایرانیان از دیرباز جایگاهی ویژه داشته است. اهمیت پرداختن به این امور اما در زمانه یا دورهای که تصویر کلی زندگی مردم، غمزده و فلاکتبار است، دو چندان میشود. تصویر کلی ایران در روزگار قاجاریه که از پس تزلزل حاکمیت، مسأله جانشینی و هجومهای خارجی قد برمیافراشت و خود نیز از کاربرد زور و خشونت پرهیز نداشت، سیمایی است که با فقر و تنگدستی و خرابی شهرها و روستاهای بسیار شناخته میشود.
بیمارستانها در روزگاران گذشته، افزونبر آنکه مکانی برای معالجه مردم بود، مرکزی برای دانشاندوزی و یادگیری علمطب نیز بهشمار میآمد. دایره فعالیت آنها بهگونه خیرخواهانه از اینرو تعداد بیشتری را نسبت به یک بیمارستان ویژه مداوا دربرمیگرفت. ساخت بیمارستانها در دوران ایران اسلامی با پیگیری سنت وقف در میان ایرانیان گسترش یافت. آمار ساخت بیمارستانهای وقفی بدینترتیب در دوران صفاریان، سلجوقیان و پس از آن در سده هفتم هجری همزمان با حاکمیت ایلخانان افزایش یافت. یکی از این بیمارستانهای مهم توسط خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در مجموعه فرهنگی ربع رشیدی ساخته شده بود. درباره کارکرد منظم این نهاد ارزشمند در تاریخ ایران، اطلاعاتی برجای مانده است.
پایگذاردن در جاده سفر، در پهنه بیابانها و دل کوهستانها و گستره جنگلها و به سلامترسیدن، در تاریخ ایران به وجود استراحتگاههایی وابسته بوده است تا خستگی مسافران را از تنشان بتکاند؛ استراحتگاههایی که از چاپارخانههای ایران باستان تا ساباط، تکیه و کاروانسرا در دوران ایران پس از اسلام را دربرمیگیرد.
آب در تاریخ ایران و برای مردمان این تمدن کهن، همواره اهمیتی ویژه داشته است؛ در سرزمینی که بخشی قابلتوجهی از آن کمآب و خشک است و داریوش هخامنشی، پادشاه قدرتمندش در یادمانی تاریخی از اهورا مزدا میخواهد این سرزمین را از سه دشمن که مهمترین آنها خشکسالی است دور نگه دارد. این درحالی است که در تاریخ کهن ما و بر اوراق کتاب مقدس زرتشتیان الهه آب، آناهیتا، جایگاهی والا دارد و در پیوند با نقش زن و زندگیبخشی او، کیفیت عمیق معنایی را به ادبیات و تاریخ ایران میبخشد. پیوند آب با آیینهای مذهبی به دوران اسلامی نیز کشانده شده است.
شب دراز است و قلندر بیدار! یکی از ضربالمثلهای مشهور است که درمیان مردم، از حضور قلندران در تاریخ ایران حکایت دارد؛ حضوری که بهگونهای با نگهبانی از حقوق مردم گره خورده است. قلندران با حضور در کوچههای شب و حفظ خانه و اموال مردم و انتشار اخبار امنیت یا تجاوز و دزدی، خاطراتی را در ذهنها حک کردهاند.
امبرتو اکو، فیلسوف و اندیشمند ایتالیایی در اثر خود با نام «تاریخزیبایی» به تفصیل درباره زیبایی بانوان سخن رانده است. او یک بخش از اثر خود را با این پرسش میآغازد که کدام معیارها، سلیقهها و رسوم اجتماعی به ما اجازه میدهد چهره یا اندامی را زیبا توصیف کنیم؟ این پرسش را میتوان در هر عصر و دوره تاریخی پی گرفت.
لقبگذاری در میان عامه مردم ازجمله موضوعاتی است که در فرهنگهای مختلف و ازجمله ایران بدان برمیخوریم. داستانهای عامیانه در درازنای تاریخ ایران ازجمله منابع مهم برای مطالعه زبان عامیانه و در اینجا لقبهای عامیانهاند. این داستانها که بیشتر توسط افراد ناشناس کوچهوبازار ساخته و پرداخته شدهاند، اندیشه و عمل مردم در طول تاریخ را روایت میکنند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید