در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش - ترجمه بهروز اهدایی - بخش هفدهم

1394/6/10 ۰۹:۰۹

در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش - ترجمه بهروز اهدایی - بخش هفدهم

کرمیت روزولت در شرح بیان این حکایت به نشستی که در وزارت خارجه آمریکا برگزار شده بود، اشاره می‌کند و می‌گوید که طرح ۲۵ صفحه‌ای او درباره آژاکس در این جلسه به‌دقت مورد رسیدگی قرار گرفت. در میان شرکت‌کنندگان این نشست، از فاستر دالس و برادرش الن دالس ـ رئیس سازمان سیا ـ نام می‌برد. روزولت نقل می‌کند که فاستر دالس «با نگاهی آرام و بی‌تکلف و بی‌هیچ دلواپسی خطاب به

 

 

کودتای ۲۸ مرداد

کرمیت روزولت در شرح بیان این حکایت به نشستی که در وزارت خارجه آمریکا برگزار شده بود، اشاره می‌کند و می‌گوید که طرح ۲۵ صفحه‌ای او درباره آژاکس در این جلسه به‌دقت مورد رسیدگی قرار گرفت. در میان شرکت‌کنندگان این نشست، از فاستر دالس و برادرش الن دالس ـ رئیس سازمان سیا ـ نام می‌برد. روزولت نقل می‌کند که فاستر دالس «با نگاهی آرام و بی‌تکلف و بی‌هیچ دلواپسی خطاب به اعضای گروه حاضر در جلسه گفت: بنابراین ما به این ترتیب از شرّ این مرد دیوانه، مصدق، راحت خواهیم شد!»

اندکی پس از این نشست در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۳ (۴ تیر۱۳۳۲) و برای تدارک کودتا، روزولت رهسپار ایران می‌شود. نخستین کوشش برای ساقط کردن دولت مصدق در پانزدهم اوت ۱۹۵۳ با شکست روبرو شد؛ اما دومین کودتا با موفقیت انجام گرفت و شاه که از ایران گریخته بود، دوباره قدرت را در دست گرفت و این بار به صورت یک فرمانروای مستبد.

شاه مانند پدرش و با پشتیبانی بریتانیا سرکوب مخالفان خود را به هر وسیله‌ای که لازم می‌دانست، آغاز کرد. آزادی بیان، نگارش و تشکیل اجتماعات ممنوع اعلام شد و خلافکاران، سزاوار زندان، شکنجه و اعدام شدند و یک بار دیگر دامنه سرکوب دمکراسی و روند دمکراتیزاسیون در مقیاسی که ایرانیان هرگز تجربه نکرده بودند، از سر گرفته شد. شاه با تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) کار نظارت بر زندگی مردم ایران را در داخل و خارج از کشور به این سازمان محول کرد تا اطمینان حاصل کند که همه چیز تحت کنترل قرار خواهد گرفت. حکومت سرکوبگر شاه که اصولاً توسط ساواک به اجرا درمی‌آمد، در آغاز «لبه تیز تیغش متوجه فعالیتهای سیاسی افراد و گروهها بود، اما به‌تدریج و در سالهای پایانی ۱۹۷۰ (سالهای میانی ۱۳۵۰) هیچ عرصه‌ای از زندگی ایرانیان از تعرض ساواک در امان نمانده بود.»

اقدامات سرکوبگر و خشونت‌آمیز شاه که حد و مرزی نمی‌شناخت و هیچ گونه نظارتی بر آنها انجام نمی‌گرفت، در نهایت زمینه دشمنی توده‌های عظیمی از همه قشرهای جامعه را فراهم کرد و میلیونها نفر با سرازیر شدن در خیابانها، عمق خشم و ناخشنودی خود را علیه او و نظام سرکوبگری که با تبانی و دسیسه بیگانگان و به منظور تضمین منافع ملی دیگر کشورها، بی‌آنکه کوچکترین توجهی به خواسته‌ها و اشتیاق مردم ایران شده باشد، به آنها تحمیل شده بود به نمایش گذاشتند. در حقیقت مبارزه مردم ایران با رژیم شاه از هنگامی که سازمان سیا او را به قدرت برگرداند، آغاز شد و این مبارزه برای ربع قرن همچنان ادامه یافت. پس از ساقط شدن دولت مصدق، شاه برای نگاه‌داشتن نهادهای دمکراتیک همچون مجلس، آنچه می‌بایست انجام دهد، عملی کرد؛ اما بی‌آنکه مردم حق انتخاب نمایندگان خود را داشته باشند. دیری نپایید که مجلس تنها به صورت یک «مُهر تأیید» برای آنچه شاه دستور می‌داد، تبدیل شد.

از دیگر مأموریتهای شاه، بی‌اثر کردن برنامه ملی شدن نفت مصدق و برآوردن خواسته‌های دولتهای بریتانیا و آمریکا، شرکت نفت انگلیس و شرکتهای نفت آمریکایی بود. بنابراین دولت ایران قرارداد جدیدی در سال ۱۹۵۴ (۱۳۳۳خ) با کنسرسیومی از شرکتهای نفت بین‌المللی که به‌تازگی تشکیل شده بود، به امضا رساند. دولت آمریکا کارگردان اصلی روند این مذاکرات بود. در این کنسرسیوم نوبنیاد که به منظور اداره قسمت اعظم صنایع ملی شده نفت ایران تأسیس شده بود؛ شرکت نفت انگلیس و مجموعه‌ای متشکل از پنج شرکت بزرگ نفت آمریکایی هر کدام ۴۰درصد از سهام این نهاد جدید را صاحب شدند و شرکت رویال داچ شل و شرکت نفت فرانسه هر کدام به ترتیب ۱۴درصد و ۶درصد سهام این کنسرسیوم را در اختیار گرفتند. و برای خشنود کردن و خاموش کردن صدای اعتراض دیگر شرکتهای نفت آمریکایی، ۵ درصد از ۴۰درصد سهم آمریکا به ۸ شرکت نفت مستقل آمریکایی واگذار شد.

جالب است بدانیم مذاکراتی که در اوایل سال ۱۹۴۳ (۱۳۲۱خ) به منظور بررسی امکان واگذاری یک امتیاز نفت به کمپانی استاندارد اویل نیوجرسی (Standard Oil Company of New Jersey) بین نمایندگان دولت ایران و شرکت مذکور انجام گرفت، «سوءظن در محافل بریتانیا را برانگیخت و جرّ و بحث تندی را بین چرچیل و روزولت بر سر اینکه کدام یک در تلاش برای ایجاد اخلال در منافع نفتی دیگری است، به دنبال داشت.» در نتیجه قانون ملی شدن نفت در ایران، شرکتهای نفت آمریکایی این فرصت را پیدا کردند تا بتوانند ۴۰درصد از سهام یک مؤسسه نفتی انگلیسی را تصاحب کنند که قبلاً از داشتن چنین سهمی در این شرکت محروم بودند.

شرکتهای نیرومند و انحصارگر نفتی با یک طرح و اقدام هماهنگ توانستند ایران را از استفاده از منابع طبیعی خود در راستای منافع ملی کشور بازدارند. همکاری شرکتهای بزرگ نفت با شرکت نفت انگلیس بدون پاداش و احتمالاً بلاشرط هم انجام نگرفته بود؛ چرا که عملاً تمامی شرکتهای بزرگ بین‌المللی نفت سهامی را برای خود در صنایع نفت ایران به دست آوردند.

به‌رغم تلاشهای برخی از شرکتهای نفت آمریکایی و تقاضا و متوسل شدن وزارت خارجه آمریکا در حمایت از این شرکتها برای به دست آوردن جای پایی در ایران، صنایع نفتی آمریکا موفقیتی در این راه به دست نیاورده بود. ملی شدن نفت در ایران فرصت تازه‌ای برای شرکتهای نفت آمریکایی به وجود آورد تا آنها بتوانند شریک و سهام‌دار شوند. به منظور کمک به شرکتهای آمریکایی در سرمایه‌گذاری‌هایشان، دولت مرکزی آمریکا اجرای قوانین آنتی‌تراست علیه این شرکتها را تعدیل کرد تا آنها بتوانند ۴۰درصد از سهام کنسرسیوم شرکتهای نفتی را در اختیار خود بگیرند.۱ «جالب است به این نکته اشاره شود که تقسیم سهام این کنسرسیوم به نسبت ۶۰ درصد برای بیگانگان و ۴۰ درصد برای آمریکاییها که در ایران انجام گرفت از سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۹خ) در بازارهای نیم‌کره خاوری معمول بود و رهبران جهان با آن آشنا بودند.»

 

جمع بندی:

تقلا و کوشش ایرانیان برای برقراری یک نظام مردمسالار (دمکراتیک) و روند مردمسالاری (دمکراتیزاسیون)، با آغاز قرن بیستم همزمان بود. در شور و هیجان دستیابی به نظامی مردمسالار، ایرانیان نه تنها ناگزیر به جنگیدن و مبارزه با نظام حکومتی فاسد و تا اندازه‌ای تمامیت‌خواه و مستبد در درون کشور بودند، بلکه ناچار می‌بایست با روسها، انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها نیز که موانعی بسیار بزرگتر از نهادهای سنتی ضد دمکراتیک در ایران بوده‌اند و سخت با دمکراسی در ایران مخالفت می‌کردند، به مقابله برخیزند.

تا آنجایی که مربوط به روسها می‌شد، اگرچه مخالفت آنها با دمکراسی در ایران برای ایرانیان تلخ و ناگوار بود، اما دور از انتظار هم نبود. روسها اصولاً نظام مردمسالار در کشورشان را برنمی‌تابیدند و بنابراین شاید نمی‌توانستند در مقابل تحولات درون یک کشور همسایه ـ ایران ـ بی‌اعتنا باشند. عناد و دشمنی بریتانیا و آمریکا با تلاشهای ایرانیان برای برقراری نظام مردمسالار نه تنها پذیرفتنی نبود، بلکه رفتاری کاملاً دور از انتظار و غیرقابل توجیه بود. خصومت شدید این دو کشور با دمکراسی در ایران با باورهای آنها به اصول و شیوه دمکراسی که با هلهله و هیاهو آن را فریاد می‌زدند، در تعارض کامل به نظر می‌رسید.

این مجلس شورای ملی در ایران بود که با قرارداد ۱۹۱۹ (۱۲۹۸خ) انگلیس و ایران به مخالفت برخاست. و باز هم این مجلس شورای ملی بود که شرکت نفت انگلیس و ایران را در سال ۱۹۵۱ (۱۳۳۰خ) ملی اعلام کرد. و به خاطر بسپاریم که در این دو دوره بود که نمایندگان مجلس در انتخاباتی آزاد، شفاف و منصفانه به مجلس راه پیدا کرده‌اند.

دشمنی و عناد شدید بریتانیا و آمریکا با تلاشهای ایرانیان برای برقراری دمکراسی و روند مردمسالاری، تا آنجایی پیش رفته بود که آنها برای فرونشاندن موج دمکراسی در ایران، متوسل به کودتا می‌شدند و این نشان‌‌دهندة آن است که این کشورها از آن نوعی از دمکراسی را حمایت می‌کنند که حافظ منافع ملی کشورخودشان باشد و آن هم به هزینه منافع مردم بومی کشوری که قربانی این رفتارهای ناهنجار می‌شوند!

 

پی‌نوشت:

۱ـ‌قوانین آنتی‌تراست در آمریکا به منظور مانع شدن شرکتهای بزرگ از تسلط بر شرکتهای رقیب، تعیین قیمت‌ها و یا مداخله به هر شکلی در رقابتهای آزاد تدوین شده است.ـ م

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: