در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش- ترجمه بهروز اهدایی - بخش دوازدهم

1394/5/26 ۰۹:۴۰

در راه مردمسالاری / دکتر یوسف دانش- ترجمه بهروز اهدایی - بخش دوازدهم

پس از آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ (۱۲۹۳خ)، ایران رسماً بی‌طرفی خود را اعلام کرد، هرچند که انگلیس و روسیه این بی‌طرفی را نادیده گرفتند و با اشغال ایران، آن را به یک میدان جنگ خود علیه عثمانی و آلمان تبدیل کردند. یکی از نخستین اقدامات انگلیس و روسیه در ایران به سال ۱۹۱۵ (۱۲۹۴خ)، تعلیق مجلس شورای ملی و به زندان افکندن و یا تبعید نمایندگان مردمی بود، تا بتوانند دست به انجام هر کاری بزنند.

 

 

توافقنامه ۱۹۱۹ ایران و انگلیس

پس از آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ (۱۲۹۳خ)، ایران رسماً بی‌طرفی خود را اعلام کرد، هرچند که انگلیس و روسیه این بی‌طرفی را نادیده گرفتند و با اشغال ایران، آن را به یک میدان جنگ خود علیه عثمانی و آلمان تبدیل کردند. یکی از نخستین اقدامات انگلیس و روسیه در ایران به سال ۱۹۱۵ (۱۲۹۴خ)، تعلیق مجلس شورای ملی و به زندان افکندن و یا تبعید نمایندگان مردمی بود، تا بتوانند دست به انجام هر کاری بزنند.پس از آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ (۱۲۹۳خ)، ایران رسماً بی‌طرفی خود را اعلام کرد، هرچند که انگلیس و روسیه این بی‌طرفی را نادیده گرفتند و با اشغال ایران، آن را به یک میدان جنگ خود علیه عثمانی و آلمان تبدیل کردند. یکی از نخستین اقدامات انگلیس و روسیه در ایران به سال ۱۹۱۵ (۱۲۹۴خ)، تعلیق مجلس شورای ملی و به زندان افکندن و یا تبعید نمایندگان مردمی بود، تا بتوانند دست به انجام هر کاری بزنند. پس از تعلیق مجلس، اعضای هیأت دولت و نمایندگانی که از صحنه گریخته بودند و از دولت مرکزی طرفداری می‌کردند، تهران را ترک نمودند و دولت موقت را در کرمانشاه تشکیل دادند. همان‌گونه که در جای دیگری از این نوشتار آمده است، با امضای توافقنامه ۱۸ مارس ۱۹۱۵ (۲۸ اسفند ۱۲۹۳) که به «توافقنامه استانبول» مشهور است، روسیه و انگلیس بدین‌ترتیب خود را از قید و بند مناطق نفوذ و منطقه حائل را که در قرارداد ۱۹۰۷ (۱۲۸۶خ) آمده است، رها کردند.

پس از توافق در مورد قرارداد ۱۹۰۷، روس و انگلیس طی یادداشتی به تاریخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۰۷ به اطلاع دولت ایران می‌رسانند که پیمان ۳۱ اوت ۱۹۰۷ (۱۰ شهریور ۱۲۸۶) بین آنها، «در جهت تأمین منافع دو دولت روسیه و انگلیس در ایران و حفظ استقلال و امنیت این کشور تنظیم شده است.» در تفاهم‌نامه ۱۹۱۵، روسها و انگلیسی‌ها حتی نیازی به وانمود کردن یک نگرانی صوری درباره استقلال و امنیت ایران نمی‌بینند! از آنجایی که در برابر ارتش عثمانی در خاورمیانه، بریتانیا بدون داشتن یک حامی در منطقه، نمی‌توانست دلگرم و آسوده‌خاطر باشد و به موفقیت نظامی دست یابد، متوسل به یک رشته سیاستها و عملکردهای فریب‌آمیز و کلاهبرداری شد تا مگر پیروزی خود را به نوعی بیمه کند.

 

همراهی اعراب در تجزیه عثمانی

تا پیش از آغاز جنگ اول جهانی، بخش معتنابهی از خاورمیانه هنوز هم پاره‌ای از امپراتوری عثمانی بود. در آغاز جنگ، بریتانیا نیاز مبرم خود را به داشتن حامی در جنگ علیه عثمانی کاملاً درک کرده بود. پیدا کردن و دسترسی به برخی از رؤسای قبایل عرب که حاضر بودند در برابر گرفتن قول تشکیل کشورهای مستقل عربی پس از شکست عثمانی به خدمت بریتانیا درآیند، کار چندان دشواری نبود. لُرد هراتیو هربرت کیچنر (Horatio Herbert Kitchener) کارگزار بریتانیا در مصر، با ارسال پیامی در ۳۱ اکتبر ۱۹۱۴ (۱۰ آبان ۱۲۹۳) به حسین، شریف مکه «وعده پشتیبانی از مبارزات عربها را در صورتی که آنها در کنار متفقین وارد جنگ شوند، مطرح می‌کند.»

پس از آن هشت نامه دیگر بین شریف حسین و سر هنری مک ماهون (McMahon)، کمیسر عالی بریتانیا در مصر، رد و بدل می‌شود. در این مکاتبات، بریتانیا صریحاً «آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن و پشتیبانی از استقلال عربها در تمامی مناطق که در محدودیت مرزهای پیشنهادی شریف حسین باشد، بیان کرده است.»

با دریافت استقلال در تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۱۵ (۳ آذر ۱۲۹۴)، عربها با بی‌اعتنایی به فتوای جهاد علیه انگلیسی‌ها که سلطان عثمانی صادر کرده بود، در پنجم ژوئن ۱۹۱۶ (۱۴خرداد ۱۲۹۵) علیه عثمانی در حجاز قیام کردند و جنگ وحشتناکی را با ایجاد خرابکاری و ترور، تحت فرمان لورنس (T.E.Lawrence)، جاسوس رسوا و بدنام انگلیسی، آغاز کردند. فراهم کردن طلا، اسلحه، مهمات و آموزش نظامی و شماری مشاور نظامی را لورنس، به عهده داشت که شخصاً نیز مهره‌ای از این تدارکات بود.

دیری نپایید که بریتانیا رفتار متلوّن و تزویرآمیز خود را با عربها آغاز کرد. و در حالی که مشغول یک معامله با حسین بود، برای رسیدن به یک توافق پنهانی با فرانسه و روسیه، برای چگونگی تقسیم این «غنیمت» بین خود پس از شکست عثمانی، مشغول انجام معامله دیگری شد. در ژانویه ۱۹۱۶ (بهمن ۱۲۹۴) انگلیس و فرانسه به تفاهم‌نامه‌ای تحت عنوان سازش سایکس ـ پیکو (Sykes Picot Arrangement)، با رضایت روسیه، دست یافتند. پس از آنکه بلشویک‌ها «در دسامبر ۱۹۱۷ (دی ۱۲۹۶)، به بایگانی حکومت تزار دست یافتند و به وجود سند سازش سایکس پیکو پی بردند، اقدام به انتشارش کردند؛ ولی منکر نقش روسیه در آن شدند.»

بر پایه سازش پنهانی سایکس پیکو، اختیار تام سوریه و لبنان به فرانسه داده می‌شد و عراق در محدوده اختیارات انگلیسی‌ها درمی‌آمد. «در فلسطین هم، حیفا و اکر (Acre، شهر و بندری در فلسطین. مترجم) به بریتانیا واگذار می‌شد و بازماندة خاک فلسطین زیر نظر یک نهاد بین‌المللی قرار می‌گرفت، بی‌آنکه اشاره‌ای به چگونگی ترکیب آن نهاد شده باشد.» سازش سایکس پیکو، آشکارا با روح مکاتبات شریف حسین ـ مک ماهون مغایرت داشت.

گذشته از سازش سایکس پیکو، بریتانیا پس از دست یافتن بر فلسطین در نوامبر ۱۹۱۷ (آذر ۱۲۹۶)، با انتشار «بیانیه بالفور» تعهد می‌کند که نهایت تلاش خود را برای تشکیل یک سرپناه برای یهودیان در فلسطین به کار بندد. بیانیه بالفور و افشای سازش سایکس ـ پیکو توسط دولت نوبنیاد بلشویک‌های روسیه موجب خشم و ناامیدی توده‌های مردم عرب و رهبران آنها شد. شورش شریف حسین علیه عثمانی به این امید صورت گرفته بود تا مگر عربها‌ سرنوشت خود را به دست گیرند و دیارشان را از غیر عرب، هرچند ترکهای مسلمان، پاک کنند. اکنون شریف مکه با تهدید تسلط اروپائیان که مسلمان هم نبودند، روبرو شده بود؛ اما آن چیزی که سازش سایکس ـ پیکو بین انگلیسی‌ها و فرانسه کم داشت و رضامندی آنها را تا اندازه‌ای ضایع کرده بود، مصداق این بود که از هول هلیم توی دیگ افتاده‌اند. آنها به یکدیگر می‌گفتند: «این مال من، آن مال تو!»

لورنس که نقش مهمی در وسوسه کردن و اغوای شریف حسین در شورش علیه عثمانی ایفا کرد، «به آسیبی که افشای سند سازش سایکس پیکو بر آنها وارد کرده است، اذعان دارد» و می‌گوید: «خوشبختانه من به موقع فیصل را از وجود چنین توافقنامه فریبکارانه‌ای آگاه کرده بودم.» لورنس هرگز کمترین تلاشی برای انکار این فریب که خود زیرکانه در آن شرکت داشت، انجام نداد.»

لورنس می‌نویسد: «من با فریب و کلاهبرداری دست به یک قمار زدم.» و می‌افزاید: «پیروزی سپندآسا و کم‌هزینه خودمان را در شرق، در گرو یاری گرفتن از اعراب می‌دانستم و همان بهتر که قول خود را بشکنیم و پیروز شویم تا اینکه به قول خود وفادار بمانیم و شکست بخوریم!» لورنس در ادامه می‌نویسد: «چنان که من مشاور پاکدامن و درستکاری ‌بودم، می‌بایست تمامی مردان تحت فرمان خود را مرخص می‌کردم و آنها را به خانه می‌فرستادم و اجازه نمی‌دادم که جانشان را برای چنین چیزهایی به مخاطره اندازند. به ‌رغم همه اینها، ایده کمک گرفتن از اعراب، مهمترین ابزار ما برای پیروزی در جنگ مشرق زمین بود. به همین جهت به آنها اطمینان دادم که بریتانیا به قول خود در تمام ابعادش وفادار خواهد بود. و با این دلداری‌ها بود که اعراب نهایت تلاش خود را انجام دادند؛ اما البته من به جای اینکه از کارهایی که به اتفاق آنها انجام داده‌ام مفتخر باشم، همیشه با تلخی از آن شرم دارم.»

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: