اشیا بخشی از هویت ما هستند / دکتر عباس کاظمی

1394/5/10 ۱۰:۵۵

اشیا بخشی از هویت ما هستند /  دکتر عباس کاظمی

«شهر» را نباید تنگ‌نظرانه صرفاً مکانی برای انسان تلقی کرد. چرا که شهر مجموعه‌ای از اشیا، نباتات، حیوان‌ها، ساختمان‌ها و.... است. اما سؤالی که در این میان مطرح می‌شود این است که چطور می‌توان از رهگذر اشیا و ابژه‌های شهری به درکی از مفهوم زندگی رسید و سیاستگذاری‌های شهری را بر اساس آن تعیین‌کرد. اغلب مطالعاتی که در حوزه شهر صورت پذیرفته مطالعات انسان‌شناسانه است که بیشتر پرسه‌زنی، قدم‌زدن و اتومبیلی شدن شهر را مرکز توجه قرار داده‌است. با این حال، امروز پرداخت به شهر از زاویه «اشیا» می‌تواند موضوعی اساسی و قابل تأمل باشد. طبیعتاً پیش از این انسان‌شناس‌ها و باستان‌شنا‌س‌ها بر روی اشیا کار کرده‌اند.

 

اشیا همچون انسان‌ها در زندگی شهری از حقوقی برخوردارند

«شهر» را نباید تنگ‌نظرانه صرفاً مکانی برای انسان تلقی کرد. چرا که شهر مجموعه‌ای از اشیا، نباتات، حیوان‌ها، ساختمان‌ها و.... است. اما سؤالی که در این میان مطرح می‌شود این است که چطور می‌توان از رهگذر اشیا و ابژه‌های شهری به درکی از مفهوم زندگی رسید و سیاستگذاری‌های شهری را بر اساس آن تعیین‌کرد. اغلب مطالعاتی که در حوزه شهر صورت پذیرفته مطالعات انسان‌شناسانه است که بیشتر پرسه‌زنی، قدم‌زدن و اتومبیلی شدن شهر را مرکز توجه قرار داده‌است. با این حال، امروز پرداخت به شهر از زاویه «اشیا» می‌تواند موضوعی اساسی و قابل تأمل باشد. طبیعتاً پیش از این انسان‌شناس‌ها و باستان‌شنا‌س‌ها بر روی اشیا کار کرده‌اند. قدیمی‌ترین مطالعاتی که توسط باستان‌شناس‌ها در قرن نوزده صورت پذیرفته این است که برای مطالعه اشیا و ابزار ابتدایی، آنها را جمع کرده و در مکانی همچون موزه قرار می‌دادند و می‌کوشیدند که ابژه‌ها را در فرهنگ و زندگی روزمره ابتدایی و در گذشته جست‌وجو کرده و مطالعه کنند.

 

مطالعات حوزه شهر از زندگی روزمره

قبل از کامل کردن طبقه‌بندی مطالعه اشیا و فرهنگ مادی لازم است به دو گونه طبقه‌بندی از مطالعات زندگی روزمره اشاره کرد؛ رویکرد اول، در بردارنده نظریاتی همچون سنت کنش متقابل نمادین، مکتب شیکاگو و سنت پدیدارشناسی است که «جامعه‌شناسی خُرد» یا «علوم‌اجتماعی خُرد» نام گرفته است. بر اساس این شیوه، برای درک زندگی روزمره شهری باید در متن جامعه حضور یافت و به وجهی تخیلی و ملموس (رفتن در جامعه و به آدم‌ها نزدیک شدن) بررسی کرد که در درون جامعه چه می‌گذرد. در دسته دیگر از مطالعات «شهر به مثابه متن» مورد مطالعه قرار می‌گیرد. در این شیوه برای شناخت زندگی شهری بیشتر به بیلبوردها، رمان‌ها و فیلم‌ها استناد‌ می‌شود تا از این رهگذر به درکی از شهر و بازنمایی از آن رسید. 

رویکرد دوم، نظریه انتقادی زندگی روزمره است. در مرکز این دست از مطالعات نقد مدرنیته، نقد عقلانیت ابزاری و سپس مداخله آنها در جریان زندگی روزمره قرار دارد. متأسفانه در ایران کسانی که به این شیوه پرداختند و از این زاویه شهر را مطالعه کرده‌اند، به این نکته توجه نداشتند که کاپیتالیسمی که وبر از آن سخن می‌گوید با سرمایه‌داری که ما تجربه می‌کنیم دو امر کاملاً متفاوت است. از این رو، با نادیده‌گرفتن تفاوت‌ها همان مبنا و همان رویکرد را در نقد به سرمایه‌داری و عقلانیت ابزاری در جامعه به کار گرفتند.

واقعیت این است که در زندگی روزمره ما نیز سطحی از عقلانیت ابزاری وجود دارد اما در کنار آن نوعی مداخله ایدئولوژیک نیز به چشم می‌خورد. بنابراین نمی‌توان زندگی روزمره را نقد کرد در حالی که نقش ایدئولوژی در مطالعات زندگی روزمره و تجربه زیست مردم غایب است. این چیزی است که باید در کنار نقد سرمایه‌داری و نقد تجربه مهندسان و برنامه‌ریزان شهری در مطالعات انتقادی زندگی روزمره در نظرگرفته‌ شود.

فارغ از دو رویکرد پیش‌گفته رویکرد سومی که باید در مطالعه زندگی روزمره، مورد توجه قرار گیرد، «کردار زندگی روزمره» است که با کتاب «میشل دوسرتو» شناخته می‌شود. دوسرتو نشان می‌دهد که چطور مردم برای فرار از نظام عقلانی جدید بدون مضمحل کردن سیستم سرمایه‌داری، راه‌های برون‌رفت و انحرافی را پیدا می‌کنند.

این امر را می‌توان در برنامه‌های نوسازی شهری در ایران به عینه مشاهده کرد. پس از آنکه برنامه‌ریزان با تخریب محله‌های قدیمی و خانه‌های ویلایی کوشیدند حریم شخصی افراد را تخریب کنند و آنها را به آپارتمان کوچ دهند تا نظام عقلانیت متفاوت و جدید را تجربه‌کنند، شاهد بودیم که اتفاقاً افراد در آن آپارتمان‌‌ها باز به همان شیوه زیستی پیشین خود گریز می‌زنند و اساساً در الگوی مناسباتی خود تغییری نمی‌دهند. بنابراین نکته‌ای که در این میان باید به آن توجه داشت این است که به صرف قراردادن افراد در بلوک و واحدهای جدید، نمی‌توان آنها را به شهروندانی جدید تبدیل کرد چرا که تقابلی که مردم در زندگی شهری تولید می‌کنند کاملاً برعکس آن تولید برنامه‌ریزی شده‌ای است که از پیش صورت گرفته ‌است.

در مطالعات شهری و زندگی روزمره قضیه به همین جا خاتمه نمی‌یابد چراکه در نقد زندگی روزمره و فهم کردارهای آن می‌توان به کالبد شهر و «متریالیتی» آن نیز توجه کرد، اما سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که خود مفهوم فرهنگ مادی چیست؟ و آیا می‌توان برای اشیا و ماده «فرهنگ» قائل شد؟

واقعیت این است که باستان شناسان و فرهنگ‌شناسان پیشتر این مسأله را حل کرده‌اند. یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در این زمینه «زندگی اجتماعی اشیا» است. در این کتاب به بیوگرافی فرهنگی اشیا پرداخته می‌شود؛ اینکه اشیا نیز همچون انسان می‌توانند بالغ، منقلب، محافظه‌کار و .... شوند و سرانجام همچون انسان بمیرند. بنابراین سرنوشت اشیا نیز به عنوان سوژه‌ای برای انسان‌شناس‌ها مطرح بوده‌ است. براساس این دیدگاه نباید اشیای پیرامون را ساکن، بی‌اراده و غیر تأثیرگذار فرض‌کرد چرا که آنها بخشی از زندگی ما هستند و تأثیرگذارند و مادامی می‌توان به درک بهتری از آنها رسید که در شبکه روابط اجتماعی پیچیده زندگی شهری ما درک شوند. اگر موبایل را به تنهایی بررسی کنیم شاید نتوانیم ماهیت آن را بدرستی درک کنیم.  اما اگر آن را در شبکه مناسبات انسانی و غیرانسانی قرار دهیم درمی‌یابیم که اشیا هم بخشی از خانواده شهری و زندگی شهری ما هستند و دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

 نظریات دیگر از «دوره زندگی اشیا» فراتر می رود و به «عاملیت» آنها در زندگی روزمره می‌پردازد. واقعیت این است که اشیا نه تنها در زندگی ما حضور دارند و ما به آنها هویت می‌دهیم بلکه «عاملیت» نیز دارند و می‌توانند برنامه‌های ما را به‌هم بزنند.

برای درک عاملیت اشیا باید به نقش اشیا در «تمدن‌سازی» توجه کرد. این تلقی از اشیا برآمده از یک «هستی‌شناسی مسطح» است که براساس آن، ما برای همه اشیا و آنچه در اطراف ما وجود دارد سهم و نقشی قائل می‌شویم. بنابراین در این نوع از هستی‌شناسی رابطه‌ای که بین سوژه و ابژه وجود دارد، بر شکل زندگی ما تأثیر می‌گذارد. مثلاً ماشین به عنوان یک شیء می‌تواند به نوعی به شکل‌گیری ترافیک شهری در جامعه منجر شود و خواه‌ناخواه به تجربه زیسته ما در زندگی روزمره و در شهر شکل دهد.

 

 آیا می‌توان از شهروندی چیزهای مادی سخن گفت؟

 واقعیت این است که به اندازه‌ای که انسان‌ها دارای حقوق هستند، اشیا نیز از حقوق برخوردارند. رابطه پیچیده‌ای بین اشیا و قدرت وجود دارد. هم اشیا قدرت تولید می‌کنند و هم قدرت می‌تواند بر اشیا وارد شود. حتی قدرت به نحوی می‌تواند از اشیا بهره بگیرد که کارکردهای ایدئولوژیک یا منفعت‌طلبانه یا سودمندانه بیابند. از طرفی اشیا نیز می‌توانند قدرت خود را بر ما تحمیل کند. بنابراین در سیاستگذاری جدید شهری حتماً باید شهر را مجموعه‌‌ای فرا انسانی تلقی‌کرد که در آن اشیا، حیوانات و انسان‌ها از حقوقی برابر برخوردار هستند. فراموش نکنیم که اشیا هم عاملیت دارند!

 

٭ مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده‌ «ایران» از سخنرانی دکتر عباس کاظمی است که با عنوان «شهر و زندگی روزمره» 6 مرداد ماه در محل پژوهشکده روایت ایراد شد.

روزنامه ایران

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: