سید صادق طباطبایی درگذشت / وداع حلقه وصل خاندان خمینی و صدر

1393/12/3 ۰۹:۵۶

سید صادق طباطبایی درگذشت / وداع حلقه وصل خاندان خمینی و صدر

مجتبی حسینی: سید صادق طباطبایی روز گذشته در ٧١ سالگی درگذشت تا چهار خانواده نامدار خمینی، صدر، خاتمی و خرازی عزادار شوند. مردی كه بهتر از همه، نسل اول انقلابی‌ها او را به یاد دارند؛ جوانی جذاب، خوش‌قیافه و خوش‌پوش كه همواره در كنار امام خمینی دیده می‌شد و جدای از سید احمد خمینی او را نیز به عنوان سخنگوی رهبر انقلاب می‌شناختند. شاید برادر زن سید احمد خمینی بودن یكی از مهم‌ترین دلایل پرآوازه شدن صادق طباطبایی بود اما همه شهرت او، فقط اینها نبود، چراكه صادق طباطبایی خود از خاندان و خانواده پرآوازه طباطبایی‌ها و صدرها بود. صادق طباطبایی هم فرزند آیت‌الله حاج سید محمد باقر سلطانی طباطبایی بود و هم نوه پسری آیت‌الله حاج سید صدرالدین صدر. خواهر‌زاده امام موسی صدر، معتمد امام، برادر زن سید احمد خمینی، عموی عروس محسن رضایی، دایی سید حسن، سید یاسر و سید علی خمینی و پسر خاله همسر سید محمد خاتمی و... شاید امروز باعث شده تا همه این خانواده‌ها مشكی‌پوش شوند اما صادق طباطبایی جدای از این نسبت‌های مهم فامیلی یك سیاستمدار بود، سیاستمداری كه به جهت نزدیكی و تعاملش با امام، كادر رهبری انقلاب و گروه‌های سیاسی، نقشی مهم را به او داده بود؛ «محرم اسرار انقلاب».

 

  مجتبی حسینی: سید صادق طباطبایی روز گذشته در ٧١ سالگی درگذشت تا چهار خانواده نامدار خمینی، صدر، خاتمی و خرازی عزادار شوند. مردی كه بهتر از همه، نسل اول انقلابی‌ها او را به یاد دارند؛ جوانی جذاب، خوش‌قیافه و خوش‌پوش كه همواره در كنار امام خمینی دیده می‌شد و جدای از سید احمد خمینی او را نیز به عنوان سخنگوی رهبر انقلاب می‌شناختند. شاید برادر زن سید احمد خمینی بودن یكی از مهم‌ترین دلایل پرآوازه شدن صادق طباطبایی بود اما همه شهرت او، فقط اینها نبود، چراكه صادق طباطبایی خود از خاندان و خانواده پرآوازه طباطبایی‌ها و صدرها بود. صادق طباطبایی هم فرزند آیت‌الله حاج سید محمد باقر سلطانی طباطبایی بود و هم نوه پسری آیت‌الله حاج سید صدرالدین صدر. خواهر‌زاده امام موسی صدر، معتمد امام، برادر زن سید احمد خمینی، عموی عروس محسن رضایی، دایی سید حسن، سید یاسر و سید علی خمینی و پسر خاله همسر سید محمد خاتمی و... شاید امروز باعث شده تا همه این خانواده‌ها مشكی‌پوش شوند اما صادق طباطبایی جدای از این نسبت‌های مهم فامیلی یك سیاستمدار بود، سیاستمداری كه به جهت نزدیكی و تعاملش با امام، كادر رهبری انقلاب و گروه‌های سیاسی، نقشی مهم را به او داده بود؛ «محرم اسرار انقلاب».

 

انجمن‌های اسلامی دانشجویان خارج از ایران

صادق طباطبایی برای آنانی كه او را از نزدیك می‌شناختند همیشه یك روشنفكر انقلابی كلاسیك بود؛ روحانی‌زاده‌ای كه غرب را شناخت، روشنفكری را فهمید و طعم مبارزه با توتالیتاریسم را چشید و نهایتا از كادرهای نظام شد. شاید از همان روزی كه او با توصیه امام موسی صدر برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد برای خیلی‌ها ازجمله امام موسی صدر معلوم بود كه او هر چقدر در فراگیری و تحصیل در رشته شیمی موفق خواهد بود و در تعاملات اجتماعی و فعالیت‌های سیاسی رمز و راز پیشروی را هم یاد خواهد گرفت. همین بود كه او همزمان با گرفتن دكترای شیمی در آلمان كارنامه‌ای به ضخامت تاریخ انقلاب دارد. تولد سیاسی صادق طباطبایی با سازمان كنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی شروع و با مشاورت محسن رضایی در انتخابات ٨٨ تمام شد. او در این بازه زمانی پایش به جاهای مختلفی باز شد و همین است كه كارهای زیادی در خارج از ایران، دوران انقلاب و جنگ با اسم او پیوند خورده. صادق طباطبایی از بنیانگذاران انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، امریكا و كاناداست كه چند دوره دبیر روابط بین‌الملل آن سازمان بوده. شاید افردی همچون محمد هاشمی‌رفسنجانی، سیروس ناصری، محمد جواد ظریف و تعدادی دیگر خاطرات زیادی را از آن دوران به یاد داشته باشند. صادق طباطبایی از همان دوران با ملی - مذهبی‌ها روابط حسنه‌ای داشت. با مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و مرحوم حسن حبیبی رفیق شفیق بود. رفاقت‌شان به همان دوران انجمن اسلامی دانشجویان خارج از ایران بازمی‌گشت. او در نوفل لوشاتو و در زمانی كه فرانسوا میتران رییس دولت فرانسه بود مسوولیت بسیاری از هماهنگی‌ها و دیدارهای امام خمینی (ره) را برعهده داشت. تلاش صادقانه او به انضمام هماهنگی‌هایش با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و مرحوم شهید بهشتی باعث شد تا به سرعت معتمد امام شود. صادق طباطبایی از آن دوران ناگفته‌های جالبی داشت كه بخش‌هایی از آن را در كتاب خاطراتش و بخش‌هایی را در گفت‌وگو با روزنامه‌ها و مجلات بیان كرده است. شاید یكی از جالب‌ترین و مهم‌ترین خاطرات صادق طباطبایی روایت داستانی از گزارش ك. گ. ب درباره انقلاب است كه در نوفل لوشاتو به دست امام می‌رسد؛ گزارشی كه گویا اوایل دی ماه ٥٧ و دو سه هفته قبل از بازگشت امام به ایران به دست ایشان می‌رسد. طباطبایی این ماجرا را اینچنین روایت كرده است: «سازمان (كاگ‌ب) تحلیل كرده بود كه چرا در این یك‌سال و اندی كه قیام مردم ایران وارد این فاز شده، با وجود اقدامات سازمان‌های وابسته به قدرت‌های جهانی و نیز تشكیلات ساواك ایران، همچنان سنگر به سنگر موانع را فتح می‌كند؟ تحلیلگران این سازمان اطلاعاتی به این نتیجه رسیده بودند كه این پیروزی معلول تفكر كلیدی آیت‌الله خمینی در سال ٤٢ بر مبنای «وحدت حوزه و دانشگاه» است. به این معنا كه مجموعه نیروهای روشنفكر تكنوكرات مسلمان غیرروحانی در امام‌خمینی این پتانسیل را دیدند كه امیال آزادیخواهانه و استقلال‌طلبانه سیاسی‌شان می‌تواند توسط ایشان برآورده شود. به اضافه اینكه ایشان به عنوان یك مرجع بلندمرتبه مذهبی، قدرت بسیج توده‌ها را دارد، از آن‌طرف نیروهای روحانی دینی نیز برای اولین‌بار در فضای تكنوكرات‌ها با نیروهایی مواجه شدند كه علاوه بر دغدغه‌های روشنفكری دارای انگیزه‌های دینی نیز هستند؛ بنابراین خیلی راحت این دو جریان دست به دست هم دادند. از آن گزارش (كا‌گ‌ب) می‌شد پیش‌بینی كرد كه وقتی به بعد از انقلاب می‌رسیم و می‌بینیم كه همان جریان قدرت و همان نیروهای متحد، سازماندهی مردمی را در دست دارد و آن نیروهای غیرروحانی، بدنه اجرایی كشور را تشكیل داده‌اند؛ این روند خلاف مصالح دو ابرقدرت شرق و غرب خواهد بود و بنابراین بدیهی بود كه با خیل گوناگون و با اتخاذ شگردهای مختلف با آن به عداوت برخیزند. بعد از انقلاب یكی از برنامه‌های قدرت‌های خارجی بنا بر تحلیل (كاگ‌ب) و نیز طرح آقای میتران جدا كردن این نیروها بود. برنامه حزب‌توده هم دقیقا اجرای همین خط بود. حزب توده بعد از پیروزی انقلاب اعلام فعالیت علنی در چارچوب قانون می‌كند و می‌گوید درست است كه ما از نظر مبانی با شما مخالفیم، اما این انقلاب را ضدامپریالیستی می‌دانیم و به هر قیمتی سعی می‌كنیم از آن دفاع كنیم و هر جا هم كه عناصر ضدانقلاب خواستند به آن ضربه بزنند، ما اطلاعات آنها را در اختیار شما قرار می‌دهیم. با این شگرد خودشان را به سران نزدیك می‌كنند و با ایجاد و خلق حوادثی موجب جلب اعتماد آنها به خود می‌شوند.»

 

مسوول برگزاری رفراندوم تاریخی

صادق طباطبایی سال ٥٧ به همراه امام به ایران آمد. مهدی بازرگان كه نخست‌وزیر دولت موقت شد با هماهنگی امام و به جهت رفاقت دیرینه‌اش با مرحوم مهدی بازرگان به وزارت كشور رفت و نخستین معاون سیاسی –اجتماعی وزارت كشور شد. ٣٦ ساله بود كه مسوولیت رفراندم تاریخی «جمهوری اسلامی؛ آری یا نه» را در ١٢ فروردین ٥٨ بر عهده گرفت و برگزار كرد. او پیش از برگزاری این رفراندوم تاریخی به همراه چند نفر از دست‌اندركاران ستاد مركزی رفراندوم حضور امام رسیدند تا از مشورت‌های امام بهره بگیرند. صادق طباطبایی در كتاب خاطرات خود درباره این ملاقات گفته است: «روز دهم فروردین ٥٨ به عنوان تاریخ برگزاری رفراندوم تعیین شد. امام تاكید داشتند هر چه سریع‌تر رفراندوم برگزار شود. وقتی مشكلات را عرض كردم، گفتند شما حركت بكنید، مردم هم مردم نجیبی هستند، كمك خواهند كردند و زیاد نگران تحریكات ضد انقلاب نباشید. در جواب ایشان گفتم گاهی ناهماهنگی‌ها مربوط به روحانیون شهرستان‌هاست. گفتند هر جا با اشكال مواجه شدید به من اطلاع بدهید. بدین ترتیب مقدمات برگزاری رفراندوم فراهم شد و در اولین ساعات روز دهم فروردین رفراندوم با شكوه هر چه تمام‌تر آغاز شد. حضور مشتاقانه مردم از همان ساعات اولیه نمایان بود. بسیاری از مردم برای نخستین بار در طول عمر خود بود كه در رای‌گیری شركت می‌كردند. از اخبار و گزارش‌ها و تصاویری كه وجود دارد میزان شور و حرارت وصف‌ناپذیر مردم، حتی اقلیت‌های مذهبی كاملا پیداست. روز اول آنچنان تراكم جمعیت زیاد بود كه به برخی مناطق، به خصوص مناطق مرزی تعرفه لازم نرسید و نزدیك غروب امام اجازه داد كه ٢٤ ساعت دیگر مدت رأی‌گیری تمدید شود. صادق طباطبایی در این باره می‌گوید: «ما یك پل ارتباطی بین مراكز استان‌ها و شهرهای بزرگ برقرار كردیم و با هواپیما و هلی‌كوپتر و خیلی‌ جاها با قاطر برگه‌ها را به جاهایی كه نرسیده بود رساندیم. باز هم گزارش‌هایی می‌رسید كه گروه‌های ضدانقلاب چریك‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق(منافقین ) اقداماتی كرده بودند و برگه‌ها را از بین برده بودند. متاسفانه با وجود تدابیر امنیتی در گنبد و تركمن صحرا و سقز و سنندج و مهاباد، نگذاشتند رفراندوم برگزار شود. حتی به اتومبیل هیات حسن نیت و نمایندگان آقای طالقانی هم حمله كردند كه خوشبختانه به آنها آسیبی نرسید. در سنندج اكیپی شامل شش پزشك و سه پرستار كه برای مداوای مجروحین رفته بودند مورد حمله قرار گرفته و كشته شدند. ماموران وزارت كشور با صندوق‌های سیار به بیمارستان‌ها و زندان‌ها هم می‌رفتند، از نكات جالب اینكه امیرعباس هویدا در زندان درخواست كرده بود رای بدهد كه برگه به او داده شد و او هم رای آری به جمهوری اسلامی داد. بلافاصله پس از اتمام ساعات رای‌گیری، شمارش آرا آغاز شد. یادم است در حالی كه نتایج آرا را از نقاط مختلف دریافت می‌كردیم، اطلاع دادند كه چریك‌های فدایی یا عده‌ای مسلح قصد دارند به ستاد انتخابات حمله كنند. عده‌ای از كاركنان ترسیده بودند، آقای كیارشی - معروف به پیراشكی - از دوستان انجمن اسلامی شهر آخن هم آن موقع به وزارت كشور برای دیدار با من آمده بود. من گفتم به نظر می‌رسد جنگ روانی باشد. ولی بالاخره حركت مذبوحانه و بی‌ثمری انجام دادند. با وجود آن شمارش آرا ادامه یافت. ساعت ٢- ٥/١ بعد از نیمه‌شب بود كه نتایج جمع‌آوری شد. با وجود اینكه در برخی شهرها رأی‌گیری انجام نشده بود و به برخی نقاط هم برگه رأی نرسیده بود، اما روی برخی اطلاعات، تخمین ما این بود كه ٩٤ درصد واجدین شرایط در رفراندوم شركت كرده‌اند، البته سرشماری دقیق جمعیتی نداشتیم، اما براساس تعداد تعرفه‌ها و اطلاعات دیگر جمعیتی این درصد را به دست آوردیم كه خب یك امر بی‌سابقه‌ای بود... و ٢/٩٨ درصد رای آری به جمهوری اسلامی دادند... ضمنا ٤١٢ یا ٤١٣ نفر هم خواهان جمهوری دمكراتیك خلق [بودند...]».

 

از سخنگوی دولت موقت تا رقابت با بنی صدر

پس از رفراندوم بلافاصله معاون سیاسی مهدی بازرگان و سخنگوی دولت شد. در جریان اشغال سفارت امریكا توسط دانشجویان خط امام كه منجر به استعفای دولت موقت شد با حكم شورای انقلاب و تاكید امام، سرپرستی نخست وزیری را برعهده گرفت. درماجرای اشغال سفارت امریكا حرف‌های بسیاری برای گفتن داشت. طباطبایی برای حل این بحران به دیدن سید احمد خمینی می‌رود و پیشنهادی به ایشان می‌دهد. پیشنهادی كه در نهایت با موافقت امام همراه می‌شود. او در توضیح این دیدار طی گفت‌وگویی گفته بود: «به همراه ایشان (سید احمد خمینی) به دیدار امام رفتیم و من همین مساله را مطرح كردم و پرسیدم حداقل خواسته ما در قبال آزادی گروگان‌ها چه باید باشد. بعد از گفت‌وگوهایی چند؛ امام چهار شرط را بدین ترتیب تعیین كردند: ١- بازپس دادن اموال شاه و خانواده‌اش ٢- لغو تمام ادعاهای امریكا علیه ایران ٣-تضمین امریكا به عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران. ٤- آزاد كردن تمامی اموال و سرمایه‌های توقیف‌شده ایران.» پس از این شروط صادق طباطبایی با هاشمی‌رفسنجانی و ابوالحسن بنی‌صدر گفت‌وگو می‌كند، با سفیر آلمان در تهران تماسی تلفنی می‌گیرد و از او می‌خواهد تا با «گنشر، وزیر امورخارجه آلمان» تماس بگیرد و از او بخواهد كه پیغام مرا (صادق طباطبایی) به كاخ سفید برساند و بگوید كه «من آماده‌ام تا با موافقت و حمایت مقامات تصمیم گیر در ایران در جلسه‌ای با نمایندگان پرزیدنت كارتر؛ شرایط ایران را برای آزادی گروگان‌ها مطرح كنم.» طباطبایی این ماجرا را این‌گونه روایت كرده است: چند ساعت بعد دكتر ریتسل، سفیر آلمان در تهران به من خبر داد كه پرزیدنت كارتر از این پیشنهاد خیلی استقبال كرده اما یك نگرانی‌ هم دارد. نگرانی او از این بود كه در این مدت، افراد زیادی مراجعه كرده و ادعا كرده بودند كه مساله گروگان‌ها را حل می‌كنند. امریكایی‌ها هم با آنها وارد مذاكره شده بود اما سر بزنگاه معلوم می‌شده كه پشت‌شان خالی است و بدون اطلاع مقامات تصمیم گیر اصلی وارد میدان شده بودند. او به من گفت امریكایی‌ها گفته‌اند از كجا اطمینان حاصل كنیم كه شما پشت‌تان به عالی‌ترین مقامات تصمیم‌گیر در ایران گرم است؟ حرف‌شان معقول بود. برای همین او نزد امام رفت و گفت: پس از گفت‌وگو با شما با آلمان‌ها تماس گرفتم و آقای كارتر پرسیده است كه از كجا بداند كه من با اطلاع و حمایت شما برای مذاكره می‌روم و شما به نتایج مذاكرات صحه می‌گذارید؟ ایشان پرسیدند كه چگونه می‌خواهی اطمینان بدهی؟ من گفتم: شما چند روز دیگر یك دیدار عمومی دارید، اگر در آن دیدار، این چهار شرط خود برای آزادی گروگان‌ها را عنوان كرده و بگویید كه اگر امریكا این شروط را بپذیرد، مجلس مقدمات آزادی گروگان‌ها را فراهم می‌كند، من به آنها خبر می‌دهم كه در سخنرانی چند روز بعد امام، شرایط آزادی گروگان‌ها اعلام خواهد شد. وقتی آنها در بیانات شما این شروط را شنیدند، این را بهترین نشانه بر اصالت ماموریت ‌خواهند دانست. امام این مساله را تایید كردند. روز قبل از دیدار عمومی امام هم بار دیگر این موضوع را به ایشان یادآوری كردم. اتفاقا «همیلتون جردن»، سخنگوی كاخ سفید در خاطراتش در این باره نوشته است كه «این پیام ما را خیلی دلگرم كرد و كارتر از این كار خیلی خوشحال بود». تا اینكه روز موعود فرا رسید و من به اتفاق پرزیدنت كارتر و با حضور مترجمین در اتاقی پای سخنرانی آقای خمینی نشستیم تا درجا سخنان وی را بشنویم و برای‌مان ترجمه شود. امام سخنانش را با مسائل معنوی و اخلاق آغاز كرد كه هیچ ربطی به موضوع گروگان‌ها نداشت. احساس كردیم كه دوباره سركارمان گذاشته‌اند و داشتیم افسرده می‌شدیم كه یك‌باره شنیدیم كه امام اظهار داشت «و اما درباره مساله گروگان‌ها...» همگی نگاهی به یكدیگر دوختیم. خیلی خوشحال شدیم و سپس شنیدیم كه امام شروط چهارگانه ایران را گفت و افزود كه اگر امریكا این شروط را بپذیرد، مجلس مقدمات آزادی گروگان‌ها را فراهم می‌كند. كارتر با شنیدن این جملات رو به وارن كریستوفر كرده و می‌گوید كه تو خودت برو و با نماینده ایران وارد گفت‌وگو و تعامل شو. پیداست كه جای درستی آمده‌ایم. در نتیجه این مذاكرات، چهار شرط ما با ملحقات آن پذیرفته شد. قرارشد آقای كریستوفر نتیجه مذاكرات را به پرزیدنت كارتر ارایه دهد و ایشان موافقت خود را با آنها كتبا نوشته و امضا كند و به من بدهد تا من با بازگشت به تهران به مقامات مربوطه برسانم. دو روز بعد در دوسلدورف در هتل محل اقامت من از طریق وزارت خارجه آلمان آقای شلاگ اینوایت پاكتی به من داد كه حاوی نامه ٢٥ صفحه‌ای پرزیدنت كارتر بود كه ایشان در آن به پذیرفتن شرایط ما پرداخته و ضمنا ضرب الاجل زمانی را تعیین كرده بود كه تا ماه اكتبر كه آغاز برنامه‌های انتخاباتی امریكاست این مساله تمام شود. طبیعی هم بود كه چنین درخواستی بشود. ما هم می‌خواستیم این اتفاق هرچه سریعتر رخ دهد تا امتیازاتی را كه می‌خواستیم، بگیریم. كارتر هم كه می‌خواست دوباره انتخاب شود، حاضر بود امتیازات مورد درخواست ما را بدهد.» اما این ماجرا به دلیل اتفاقاتی دیگر به همراه تاخیر ورود یك هفته‌ای صادق طباطبایی به ایران گویا به بن بست می‌رسد. صادق طباطبایی این ماجرا را اینچنین روایت كرده است: «من به محض ورود به ایران، لباس‌هایم را عوض كردم و به دیدن امام رفتم و گزارش كارم را دادم نامه كارتر را هم نشان دادم كه قرار شد آن را به آقای هاشمی در مجلس برسانم. من این پاكت را به آقای هاشمی رساندم و اگرچه انتظار می‌رفت كه مجلس به سرعت به آن رسیدگی كند اما مدام امروز و فردا می‌شد و دستور كار مجلس به محض ورود به موضوع گروگان‌ها با عدم نصاب لازم روبه‌رو می‌شد!»

 

رقابت با بنی‌صدر در نخستین دوره انتخابات

در اولین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، صادق طباطبایی كاندیدای یكی از ٩٦ نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری بود. جدای از او ابوالحسن بنی صدر، احمد مدنی، داریوش فروهر، صادق قطب زاده، حسن ابراهیم حبیبی، كاظم سامی، حسن آیت، صادق خلخالی، محمد مكری، صفر علی خلیلی، از جمله نامزدهای اولین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران بودند. صادق طباطبایی  تنها ٥٠ هزار رای آورد. پس از رای نیاوردن در انتخابات ریاست‌جمهوری، صادق طباطبایی از فضای سیاسی ایران دور شد و دیگر كمتر كسی بود كه از او خبری داشت تا آنكه در گرماگرم جنگ ایران و عراق بار دیگر نام او بر سر زبان‌ها افتاد.

 

خرید اسلحه در زمان جنگ

او در این مقطع در آلمان زندگی می‌كرد و به تهیه اسلحه برای دولت ایران مشغول بود ولی در یك مورد خرید سلاح حرف و حدیث‌های بسیاری درباره تعداد سلاح‌ها منتشر شد كه مایه ناراحتی و دلخوری صادق طباطبایی شد. حتی تا سال‌ها بعد هم در این باره علاقه نداشت تا سخن بگوید. شاید از معدود دفعاتی كه او درباره این ماجرا لب به سخن گشود مربوط به سال ٨٨ و گفت‌وگویی با فصلنامه یادآور باشد كه چنین توضیح داده است: «قطعا در كتاب خاطرات در این باره بیشتر خواهم گفت. مثلا احضار آقای ری شهری و آقای صانعی توسط امام را می‌توانم بیان كنم و اتفاقا مصر هستم با تمام جزییات بیان كنم.» هنگامی كه مصاحبه كننده یادآور می‌شود: «البته آقای ری‌شهری شما را تبرئه كرد» پاسخ می‌دهد: «بله. ولی قبل از آن، یك سال و نیم دمار از روزگار من درآورد تا سند فوق محرمانه اداره پنجم ارتش پیدا شد.» توضیح او درباره سلاح‌های خریداری شده خواندنی است و نشان می‌دهد امام با وجود نسبت نزدیك نه تنها با پیگیری موضوع در عالی‌ترین سطح مخالفت نمی‌كند بلكه وزیر وقت اطلاعات مامور رسیدگی می‌شود. ری‌شهری، وزیر اطلاعات وقت درباره پرونده فوق گفته است: «فكر می‌كردم احمد آقا به آقای صانعی گفته پرونده را از ری‌شهری بگیرید ولی دیدم در حضور امام می‌گوید بهترین فرد برای رسیدگی، خود ری شهری است و من فهمیدم كه در مورد احمد آقا اشتباه می‌كردم. خدمت امام گفتم: دادستان ارتش به این پرونده رسیدگی می‌كند. امام گفتند من ایشان را نمی‌شناسم ولی شما را می‌شناسم. خودتان رسیدگی كنید و خودم رسیدگی كردم و آقای طباطبایی تبرئه شد.» صادق طباطبایی در همان گفت‌وگو می‌گوید با اینكه ماجرا تمام شده بود و امام هم گفتند قضیه را تمام شده می‌دانند اما ذهن من همچنان آشفته بود تا اینكه تیمسار ظهیرنژاد سندی نشان داد كه نشان می‌داد فرماندهان ٢٠٠ سلاح تحویل گرفته و رسید داده بودند ولی ظهیر نژاد گفت چون سند فوق‌محرمانه است فقط به امام ارائه می‌دهم و از طریق احمد آقا به امام منتقل شد و من از همه نظر تبرئه شدم. اشاره صادق طباطبایی به قرارداد وزارت دفاع در دوران شهید فكوری برای خرید ٢٠٠ قبضه تفنگ ام- ١٠٦ امریكایی در مقابل نوع اسراییلی بود و چون قیمت نوع اسراییلی ٢٦ هزار دلار و نوع امریكایی ٣٢هزار دلار بود بحث‌هایی بر سر تعداد سلاح‌های تحویلی درگرفت. نكته قابل توجه اینكه ظاهرا تخلف در پرونده مشابه دیگری رخ داده و یكی از تیمسارهای زمان شاه واسطه خرید همین تعداد شده و كمتر تحویل داده بود.

 

سكوت طولانی تا انتخابات ٨٨

 صادق طباطبایی پس از آن كمتر در فضای سیاسی دیده شد و ترجیح داد تا سكوت كند. اگر حرفی هم می‌زد بیشتر درباره امام موسی صدر و امام و انقلاب بود. با رحلت سید احمد خمینی مواضع بیت امام بیشتر از سوی صادق طباطبایی اعلام می‌شد تا برخی از او با عنوان سخنگوی بیت امام یاد كنند. صادق طباطبایی در تمامی این سال‌ها سكوت كرد تا آنكه سال ٨٨ فرارسید و شایعات احتمال كاندیداتوری او در این انتخابات قوت گرفت. این شایعات در آن روزها آنچنان جدی شد كه برخی حتی از رد صلاحیت سیدصادق طباطبایی سخن گفتند اما در نهایت، از آنجایی كه او عموی عروس محسن رضایی بود تلویحا از محسن رضایی حمایت كرد و در نهایت دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام طی حكمی این عضو بیت امام را به عنوان رییس ستاد ایرانیان خارج از كشور و عضو شورای برنامه‌ریزی راهبردی خود منصوب كرد. لزوم تشكیل دولتی با حضور همه نیروهای متعهد به اصول انقلاب و نظام دلیل پیوستن صادق طباطبایی به ستاد محسن رضایی اعلام شد. همین بود كه او در همان ایام و طی گفت‌وگویی گفت: «من در همان زمانی كه ایشان این تئوری را مطرح كرد، با ایشان به گفت‌وگو نشستم و در خلال این جلسات بود كه متوجه شدم، برای عملی ساختن آن نیز راهكارهای عملی و منطقی وجود دارد.» صادق طباطبایی در پاسخ به این سوال هم كه در صورت پیروزی رضایی، در چه عنوانی به او كمك خواهید كرد، گفته بود: «در زمینه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل یا در فضاهای فرهنگی و هنری اگر بتوانم با تیم ایشان كار می‌كنم، البته نمی‌توانم در حال حاضر حوزه یا محوری را تعیین یا حذف كنم.»

 

اعتراض به ماكت مقوایی امام

بعد از انتخابات ٨٨ و افزایش بیماری صادق طباطبایی كمتر كسی یادی از او می‌كرد تا آنكه بهمن ماه ١٣٩٠ رسید و مراسم نمادینی از بازگشت امام به ایران برگزار شد. در بازسازی این مراسم تصویری مقوایی از امام(ره) تهیه شده بود و در مسیر بازسازی شده از ورود امام حمل می‌شد. صادق طباطبایی در صفحه اجتماعی اینترنتی خود در‌این‌باره نوشت: دلم گرفت از این كم‌ذوقی در مراسم نمادین ورود امام به میهن. از دیدن این تصاویر دلم گرفت از این همه بی‌ذوقی و كج‌سلیقگی؛ آیا نمی‌شد از یكی از هنرمندان با ذوق این فن كمك و مشورت خواست و طرحی متناسب با شكوه آن روز ارایه داد؟

 

مرگ خاموش

صادق طباطبایی طی دو سه سال گذشته به دلیل بیماری سرطان كمتر حتی حاضر به دیدار و گفت‌وگو با رسانه‌ها شد. او سال پیش به مناسبت ٤٠ ساله شدن دخترش و برای شركت در آیینی به همین بهانه به آلمان رفت و هنگامی كه خانم دكتر سرفه‌های پدر را دید و طبیعی ندانست، درنگ نكرد و پدر را به بیمارستان محل كار خود برد و آنجا دریافتند كه به سرطان ریه مبتلاست و اندكی بعد نوبت به شیمی‌درمانی رسید و در مراجعت به ایران نیز ادامه رسیدگی را برادرش -  دكتر عبدالحسین طباطبایی – برعهده گرفت كه از پزشكان و جراحان حاذق و مشهور است و پیوند خانواده محسن رضایی با خانواده امام از طریق این طباطبایی شكل گرفته است. صادق طباطبایی سرانجام در دوم اسفند ١٣٩٣ درگذشت .

 

رابط امام با انجمن‌های اسلامی دانشجویان خارج از ایران / محمد  هاشمی

صادق طباطبایی از نیروهای فعال و مبارز در خارج از كشور بود. سابقه آشنایی من با ایشان به سال ١٣٤٨ بر می‌گردد. وقتی در این سال من به امریكا سفر كردم، تشكیلاتی مثل انجمن اسلامی برای گروه‌های فارسی زبان در این كشور كم‌تر بود و در برخی مناطق اصلا وجود نداشت. من با آیت‌الله بهشتی در این باره مكاتبه‌ای داشتم. در آن زمان شهید بهشتی در مسجد هامبورگ در آلمان فعالیت می‌كردند. من برای فعال شدن انجمن‌ها و تشكل‌های اسلامی در امریكا از ایشان درخواست كمك كردم و همچنین از ایشان در مورد تشكیلات اسلامی مورد نیاز دانشجویان مسلمان امریكا مشاوره گرفتم. آیت‌الله بهشتی در پاسخ به نامه من چندین نفر را در امریكا معرفی كردند و همین‌طور شماره و آدرس صادق طباطبایی را برای من فرستادند و در نامه قید كردند كه ایشان مسوول ارتباطات انجمن اسلامی دانشجویان در اروپاست تا من از طریق ارتباط با صادق طباطبایی مقدماتی را برای تشكیل انجمن ایرانیان مسلمان امریكا فراهم كنم. ارتباط من با ایشان از طریق آیت‌الله بهشتی و به همین دلیل آغاز شد. من هم به اقتضای موارد و مسائلی كه پیش می‌آمد با ایشان در ارتباط بودم و از ایشان مشورت می‌گرفتم، بعد از آن سفری به آلمان داشتم. در این سفر آقای طباطبایی را ملاقات كردم. ایشان در آلمان اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا را مدیریت می‌كردند كه بسیار سامان یافته و شكل گرفته و فعال بود. آقای طباطبایی هم در آن زمان در این اتحادیه فعالیت زیادی داشت. از سویی ایشان به اقتضای نسبتی كه با آقای صدر در لبنان داشت و همچنین ارتباط خویشاوندی با مبارزین در لبنان و خاورمیانه هم در ارتباط بودند. زمانی هم كه امام در نجف بودند باز هم به دلیل ارتباط و خویشاوندی كه با سید احمد خمینی داشتند پل ارتباطی بسیار خوبی بین اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان و حضرت امام بودند. صادق طباطبایی در همان زمان جوانی هم فرد بسیار مستعد و فعالی بود كه بیشترین دوران فعالیت و مبارزه‌شان در خارج از كشور گذشت و به همین دلیل یكی از مهم‌ترین نقش‌ها را در ارتباط دادن سازمان‌ها و انجمن‌های اسلامی در اروپا و امریكا با خاورمیانه و نجف را داشت. بعد از انقلاب هم رابطه آشنایی و دوستی ما برقرار بود. البته بعد از انقلاب هم ایشان مدتی سمت سخنگویی دولت را بر عهده داشتند اما بعد از آن مسوولیت اجرایی نداشتند كه البته به دلیل نزدیكی ایشان به بیت امام از داشتن سمت اجرایی هم منع شده بودند، اما همواره به عنوان یك فرد مطلع در مسائل گوناگون و مشاور در نظام حضور داشتند و هر از گاهی هم به عنوان نماینده برای حل مشكل یا رساندن پیغامی از وجود ایشان استفاده می‌شد.

 

معتمد دو امام / سید صادق خرازی

صادق طباطبایی كه رحمت بر او باد شخصیتی مهربان و سیاستمداری با جهان‌بینی كاملا مشخص و باز بود كه بیش از شش دهه از عمر خود را وقف كار سیاسی و اجتماعی كرد. اگر چه او یك متخصص علم شیمی بود اما سیاستمداری بود كه به عنوان یكی از چهره‌های مورد اعتماد حضرت امام و امام موسی صدر در اروپا جا افتاد. او یكی از كسانی بود كه در عرصه مطالعات علمی و فرهنگی نقش داشت و از بنیانگذاران اتحادیه‌های انجمن اسلامی در اروپا بود. همچنین به دلیل قرابتی كه با مرحوم امام موسی صدر داشت توانسته بود موقعیت ویژه‌ای را در آن مقطع به دست آورد و به همین دلیل نیز كارهایی به عهده داشت كه تنها از عهده خودش برمی‌آمد. آن مرحوم به دلیل ارتباط سببی و نسبی كه با حضرت امام داشت از دیگر مبارزان تاریخ ایران متمایز شده بود. ویژگی‌های شخصیتی او باعث می‌شد درهای بسته فراوانی در برابرش باز شود. شخصیت او همچنین به گونه‌ای بود كه انسان احساس می‌كرد او یك موجود جهانی است.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: