بردگى در اسلام / شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى ـ بخش شانزدهم و پایانی

1393/12/2 ۰۹:۵۹

بردگى در اسلام / شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى ـ بخش شانزدهم و پایانی

این آیات مجموعاً چه مى‏خواهد بفرماید که «ما کان لنبىٍّ ان یکون لهُ‏ اسرى حتّى یُثخن فى الارض: هیچ پیغمبرى قبل از آنکه غلبه و قوّت پیدا کند و قاهر شود و تسلطش کامل گردد، حق نداشته اسیر بگیرد.» پس این‏اسیر گرفتن شما در این شرایط۴۴ عمل خلافى بوده است.

 

تحلیل این آیات

این آیات مجموعاً چه مى‏خواهد بفرماید که «ما کان لنبىٍّ ان یکون لهُ‏ اسرى حتّى یُثخن فى الارض: هیچ پیغمبرى قبل از آنکه غلبه و قوّت پیدا کند و قاهر شود و تسلطش کامل گردد، حق نداشته اسیر بگیرد.» پس این‏اسیر گرفتن شما در این شرایط۴۴ عمل خلافى بوده است.

نکته‏اى در اینجا هست: چرا اسیر گرفتن در ابتداى کار که هنوز قوه ‏و قدرتى براى مسلمین نیست، نباید صورت بگیرد؟ براى اینکه اسیر را مى‏گیرند و آزاد مى‏کنند. اینها وقتى که دشمن را در میدان جنگ ‏مى‏گرفتند، اگر طمع پول نبود، در همان میدان جنگ او را مى‏کشتند؛ مخصوصاً زنده او را مى‏گرفتند که بتوانند در مقابلش پولى بگیرند. [آیه ‏مى‏خواهد بگوید] شما نمى‏بایست اینها را به طمع پول مى‏گرفتید؛ یعنى ‏باید در همان میدان جنگ از میان مى‏بردید؛ چون حالا که گرفته‏اید، باید آزاد کنید؛ آزاد که بکنید، برمى‏گردند مى‏روند دومرتبه غائله‏اى از نو ایجاد مى‏کنند.

نکته‏اى که مى‏خواهم بگویم، این است: اگر نقطه مقابل این کار [یعنى کشتن در میدان جنگ] و کار مجاز دیگر استرقاق در همان ابتدا مى‏بود و عمل مسلمین این مى‏بود که وقتى اسیر را مى‏گرفتند، دلشان‏مى‏خواست او را مى‏کشتند، دلشان مى‏خواست آزاد مى‏کردند، بى‏پول یا با پول، دلشان هم مى‏خواست او را اسیر [و برده] نگاه مى‏داشتند، دیگراصلاً این آیه در میان آن آیات جا نداشت، براى اینکه [اگر بنا بر این بود که اسیر در همان میدان جنگ کشته شود، خطرى نداشت۴۵] و اگر بنا بر این بود که اسیر را برده بگیرند و نگه دارند، باز هم خطرى از ناحیه اینها ایجاد نمى‏شد، مى‏گفتند ما اینها را گرفتیم، الان در اختیار خود ماست و از وجودشان استفاده مى‏کنیم، زنده بودن اینها خطرى براى عالم اسلام‏ایجاد نمى‏کند.

زنده بودن آنها در صورتى خطر ایجاد مى‏کند که نه کشته‏ بشوند و نه استرقاق بشوند، بلکه حتماً باید آزاد بشوند، حال یا بدون فداءیا با فداء، که در جنگ بدر فداى انسانى نداشتند؛ چون آنها از اینها اسیرنگرفته بودند، ناچار باید پولى مى‏گرفتند و آزاد مى‏کردند.

مى‏خواهم بگویم از این آیه این طور فهمیده مى‏شود که رفتار درباره‏ اسیر همان دو قسمى است که در آیه سوره «الذین کفروا» آمده است: «فامّا منّاً بعدُ و امّا فداءً»؛۴۶ آن دو قسم دیگر وجود نداشت؛ اگر وجود مى‏داشت، ‏این آیه (ما کان لنبىّ…) موضوع پیدا نمى‏کرد؛ چون آیه خلاصه این جورمى‏گوید: سنت ما یعنى در دستورهاى ما هرگز چنین چیزى نیست که‏پیغمبرى قبل از آنکه قدرت و تسلط کامل پیدا کند، یعنى در حالى که‏هنوز نیرویش در مقابل دشمن ضعیف است، از میدان جنگ اسیر بگیرد؛ معنایش این است که در میدان جنگ وقتى که بر دشمن تسلط پیدا مى‏کند، فقط حق کشتنش را دارد، حق اسیر گرفتنش را ندارد.

چرا حق ‏اسیر گرفتنش را ندارد؟ به قرینه «حتّى یُثخن فى الارض». چرا قبل از اینکه‏ نیرومند بشوند حق اسیر گرفتن ندارند ولى بعد از نیرومند شدن این حق ‏را دارند؟ براى اینکه بعد از نیرومند شدن وقتى که اسیر مى‏گیرید، آزادشان هم بکنید خطرى ایجاد نمى‏کند؛ ولى قبل از نیرومند شدن اگر اسیر بگیرید، ناچار آزادش مى‏کنید؛ وقتى آزادش کردید، دومرتبه غائله ‏درست مى‏شود. پس مفروض این بوده است که اسیر بالاخره حتماً آزاد مى‏شود. چون باید اسیر آزاد بشود پس در ابتدا [یعنى در زمان ضعف] اسیر نگیرید، در روزهایى اسیر بگیرید که آزاد کردن آنها براى شما خطرى ایجاد نکند.

این، طرز استدلال و مفهومى که ما از این آیات داریم؛ و اتفاقاً درنقلها هم آمده است که پیغمبر اکرم(ص) به اصحاب فرمود که: «شما اگر اینها را بگیرید و آزاد کنید، به عدد هر فردى از اینها که آزاد کنید، در یک جاى ‏دیگر کشته خواهید شد.» آنها گفتند: «این جهت سبب نمى‏شود که ما این کار را نکنیم؛ براى اینکه ما شوق شهادت داریم، ما امروز اینها را آزاد مى‏کنیم،پول هم مى‏گیریم، بگذار فردا کشته بشویم چون ما به کشته شدن اهمیت ‏نمى‏دهیم، برایمان شهادت در راه خداست.»

این یک آیه است درباره اسیر که حکم اسیر را بیان مى‏کند و به نظر من آیه بسیار مهمى است و باید روى این آیه زیاد فکر کرد و در میان ‏کسانى که درباره موضوع بردگى بحث کرده‏اند، من ندیده‏ام که روى این‏ آیه تکیه کرده باشند در صورتى که این آیه خیلى احتیاج دارد که رویش‏تأمل و تکیه بشود.

۴٫ آیه سوره محمد(ص)

آیه چهارم، آیه‏اى است که در جلسه گذشته خواندیم: «فاذا لقیتُمُ الّذین کفروا فضرب الرّقاب حتّى اذا اثخنتُموهُم، ‏فشُدُّوا الوثاق فامّا منّاً بعدُ و امّا فداءً حتّى تضع الحربُ‏ اوزارها ذلک و لو یشاءُ الله لانتصر منهُم و لکن لیبلُوا بعضکُم ببعض و الذین قُتلوا فى سبیل الله فلن یُضلّ‏اعمالهُم».۴۷

دستور جنگى است: هرگاه با کفار در میدان جنگ برخورد کردید، فضرب الرّقاب: گردن آنها را بزنید، حتّى اذا اثخنتُموهُم: تا آن وقت که اینها را به زانو درمى‏آورید (ضعیف‌شان مى‏کنید)؛ یعنى بر آنها غالب مى‏شوید. تاقبل از آنکه بر آنها غالب شوید، کارتان باید فقط کشتن آنها باشد. وقتى‏که بر آنها غالب شدید و آنها را به زانو درآوردید، ضعیف و ناتوان کردید و خلاصه شکست دادید، فشُدُّوا الوثاق: اسیر بگیرید، محکم آن اسیران را ببندید. فامّا منّاً بعدُ و امّا فداءً: بعد از اینکه اسیر گرفتید، یکى از دو رفتار رابا اینها مى‏کنید: یا منّت بر اینها مى‏گذارید و آزادشان مى‏کنید، یا درمقابل، فدائى مى‏گیرید، یا فداء انسان و یا پول. حتّى تضع الحربُ اوزارها: این قانون هست تا آن وقتى که جنگ آن اوزار و آثام و سختی‌هاى‏خودش را به زمین بگذارد.

راجع به اینکه مقصود از «حتّى تضع الحربُ‏ اوزارها» چیست، یک احتمال این است که آن جنگى که شما مشغول ‏هستید، به پایان برسد؛ ولى احتمال بیشتر که در اخبار ما هم تأیید شده، این است که یعنى این قانون هست تا وقتى که جنگ در دنیا هست وجنگ یک قانونى است که بر بشر حکومت مى‏کند. بله آن روزى که به‏کلى جنگ از میان مردم رفت و ضرورتى ایجاب نکرد که جنگ باشد،دیگر هیچ یک از این دستورها هم وجود ندارد. و لو یشاءُ الله لانتصر منهُم: خدا اگر بخواهد، مى‏تواند خودش مستقیماً از مردم انتقام بگیرد به‏ نحوى که آنها را معذب کند، ولکن سنت الهى این نیست؛ سنت الهى این‏است که بعضى از افراد را با بعضى از افراد دیگر امتحان کند یعنى قومى رادر مقابل قومى برانگیزد و آن قوم دیگر که مثلاً قوم مؤمن هستند وسیله‏تمحیص و تخلیص ایمانشان این است که در مقابل دشمن قرار بگیرند.

 

حدیث نبوی

حدیث عجیبى در کتاب «صحیح مسلم» پیدا کردم. آن حدیث این‏است: پیغمبر اکرم(ص) داستانى از یکى از پیغمبران سلف نقل مى‏کند که قرائن‏نشان مى‏دهد مقصود یوشع است، یوشع بن نون، که وصىّ حضرت‏ موسى بوده است. پیغمبر(ص) در آن حدیث مى‏فرماید: هیچ پیغمبرى حق‏غنیمت گرفتن و استفاده کردن از غنیمت نداشته است. آن غنائمى هم که ‏در میدان جنگ باقى مى‏ماند (دشمن فرار مى‏کرد و باقى مى‏گذاشت)، آتش مى‏زدند؛ مثل قربانیها که [بت‏پرستان در پیشگاه بتها] آتش‏مى‏زدند. بعد در آخرش این جور دارد: «فلم تحُلّ الغنائمُ لاحدٍ من قبلنا« قبل‏از ما غنیمت براى هیچ کسى حلال نبوده.۴۸ چرا براى ما حلال شد؟ ذلک‏بانّ الله تبارک و تعالى رأى ضعفنا و عجزنا فطیّبها لنا:۴۹چون خداوندناتوانى و ضعف و عجز و فقر ما را دید، از این جهت بر ما حلال کرد.»

این نشان مى‏دهد که اصلاً غنیمت خودش یک امر موقتى است، در مقام ضرورت چنین چیزى هست. اگر این حدیث پایه قرص و محکمى‏داشته باشد ـ که من از نظر سندش درست نمى‏دانم چگونه است ـ معنایش این است که به طور کلى غنیمت از دشمن گرفتن و از غنائم ‏استفاده کردن، چیزى است که برخلاف سنت اصلى انبیا بوده است و این اجازه‏اى که به مسلمین داده شده که از غنائم جنگى استفاده کنند، به‏ خاطر آن فقر و مسکنت عجیبى بود که مسلمین در صدر اسلام داشتند.پس هر وقتى که چنین فقر و مسکنت عجیبى نباشد، اصلاً غنیمت گرفتن‏ به طور کلى، حتى اموال دشمن را به عنوان غنیمت بردن امر حلالى ‏نیست تا چه برسد به اینکه نفوس دشمن را بخواهند ببرند.

ـ اکل میته است.

استاد: تقریباً مثل اکل میته.

 

پی‌نوشتها:

۴۴٫ چون در جنگ بدر است و جنگ بدر در وقتى بود که مسلمین خیلى در اقلیت ومحدودیت بودند و هنوز سیطره و تسلطى نداشتند.

۴۵٫ [جمله یا جملاتى روى نوار ضبط نشده است.]

۴۶٫ محمد، ۴٫

۴۷٫ محمد، ۴٫

۴۸٫ از جمله غنیمت گرفتن، اسیر گرفتن است؛ چون اسیر هم خودش جزء غنائم ‏است.

۴۹٫ الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۱۳۱٫

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: