زبان فارسى، زبان تسليم نیست / حسین مسرّت

1402/9/7 ۰۸:۴۰

  زبان فارسى، زبان تسليم نیست /  حسین مسرّت

دير زمانى است بر سر اين كهنسال ترين زبان جهان، بينِ سخنوران، انديشمندان و استادان بحثها و گفتگوهايى وجود دارد و هر كدام به فراخور دانشِ خود، پيشنهادى درباره استقلال، پويايى و غناى زبان فارسى در برخورد با دانش نوين و نيازمندي‌هاى روزمرّه علمى و فنّى و هنرى و اجتماعى مى‏‌دهند.

  دير زمانى است بر سر اين كهنسال ترين زبان جهان، بينِ سخنوران، انديشمندان و استادان بحثها و گفتگوهايى وجود دارد و هر كدام به فراخور دانشِ خود، پيشنهادى درباره استقلال، پويايى و غناى زبان فارسى در برخورد با دانش نوين و نيازمندي‌هاى روزمرّه علمى و فنّى و هنرى و اجتماعى مى‌‏دهند.

  زبانى كه از سوى برخى آگاهانه و برخى ندانسته به زبان تسليم تبديل شده است! كتابى، نوشته‌‏اى يا دانشى به زبان فرانسه وارد كشور مى‏شود و به همراه خود بسيار واژه مى‏‌آورد. چندى بعد همان رويه از سوى زبان انگلستان وارد مى‌‏شود. دانش سراميك از آن ايتالياست در پى‏اش واژه‏‌هاى ايتاليايى مى‏‌آيد. زبان آلمانى، عربى، روسى و ... نيز به همين شيوه.

  پس از طىّ دوره‌‏هاى گوناگون نثر پارسى و رسيدن به دوره بازگشت ادبى و پس از آن پيدايش نثرهاى دهخدا، جمال‏زاده و هدايت، بيش از پيش استقلال زبان پارسى مورد توجّه قرار گرفت و به دنبالش نياز به مؤسّسه‌‏اى پيدا شد كه بتواند اين نيازها را پاسخ گويد. اين بود كه فرهنگستان زبان ايران تشكيل شد و سالهاست چندين دوره فعّاليّت را پشت سر گذاشته، امّا نويسندگان و دارندگان قلم كمتر با آن آشنايى دارند، چرا كه فرهنگستان هم نتوانسته آن گونه كه بايد نقش خود را ايفا كند.

 اين است كه گاه خود نويسندگان به واژه‌‏سازى مى‏پردازند كه برخى به سان دكتر اميرحسين آريانپور به شيوه علمى و برخى به گونه دلبخواهى و غيرعلمى. چه بسيار واژه‏‌هاى همانندى كه هم‌‏اكنون به چندين زبان گوناگون مورد استفاده نويسنده و سخنرانان است. فلانى تحصيل كرده فرانسه است، ديگرى در آلمان درس خوانده، آن يكى دكترايش را از انگليس گرفته، چهارمى پايان‏نامه‌‏اش را در اسپانيا گذرانده و الخ. هر كدام به زبان ويژه خود سخن مى‏‌گويند.

 چرا بايستى زبان فارسى، زبان تسليم در برابر هر واژه وارداتى باشد؟ البتّه نبايستى منكر واژه‌‏هايى شد كه به غناى زبان پارسى يارى مى‌‏رسانند؛ مى‏توان به برخى واژه‌‏هاى پايه زبان عربى اشاره نمود كه دست‌‏افزار خوبى شده‌‏اند براى بيان بهتر احساسات نويسندگان و چكامه‏‌سرايان.

  درباره برخى واژه‌‏هاى نوين علمى و فنّى مانند راديو، تلويزيون و ... كه كاربرى همگانى يافته مى‏بايست با بردبارى و با گذشت زمان واژه‌‏هاى نوينى را جايگزين كرد، هر چند دو واژه صدا و سيما به كار مى‏رود، امّا نه آنست كه بايد باشد، تنها يك جايگزينى قراردادى صورت پذيرفته است. از سويى با باريك شدن در نام برخى بيماري‌ها كه اكنون پزشكان به كار مى‌‏برند درمى‏‌يابيم كه ما همانند آن را در زبان غنى پارسى داريم بيماري‌هايى مانند كوفت (سيفليس)، فلج (پاراليز)، دمل (آبسه)، سياه‌‏زخم (آنتراكس) و ...

  بد نيست اشاره شود به يك نسخه خطّى موجود در كتابخانه وزيرى يزد به نام پاتولوژى كه از زبان فرانسوى به فارسى برگردانده شده است، نكته جالب اينكه براى هر اصطلاح پزشكى فرانسوى يك برابر فارسى نهاده شده، آن هم موقعى كه نه فرهنگستان زبانى بوده، نه حسّاسيّتها به اندازۀ اكنون. امّا اكنون اين شيوه كمتر رعايت مى‏‌شود. كوششهاى آقايان: دكتر ميردامادى و ذبيح بهروز در جايگزينى واژه‌‏هاى پارسى در پزشكى، دكتر اميرحسين آريانپور در جايگزينى واژه‌‏هاى فارسى فلسفى و تاريخى، دكتر فريدون جنيدى در جايگزينى واژه‌‏هاى فارسى علمى و فنّى، شايسته هرگونه قدردانى است. بياييد با يارى گرفتن از فرهنگ پربار مردم اين ميهن گسترده به آن هدف كه استقلال زبان فارسى و پيراستن و پالايش آن از واژه‌‏هاى بيگانه است دست يابيم.

  يك مثال بهتر مى‌‏تواند بازگو كننده نظر نگارنده باشد. در روستاى كُنجدجان گلپايگان به جاى واژه‏‌هاى بى‌‏تربيت، عادت، سريع و دهها واژه ديگر، واژه‌‏هاى زيبايى چون بدآموز، آموخته، چابك و ... به كار مى‌‏رود آن هم در يك روستاى دورافتاده كه تنها دبستانى چند كلاسه دارد، بياييد از اينها ياد گيريم پاسدارى از زبان پارسى را.

  سالها پیش آقاى دكتر جنيدى با همكارى بنياد نيشابور دست به كار چاپ فرهنگ مردم شهرها زده بود. استفادۀ بجا و شايسته از واژه‌‏هاى كاربردى مردمان اين سرزمين و همه‏‌گير كردن آن از سوى رسانه‏‌هاى همگانى مى‏‌تواند ما را به همان هدف كه غنا و استقلال زبان پارسى است برساند.

 در كشورى چون كويت (با يك ميليون جمعيّت) كه از آجر تا تلويزيون خانه‏‌شان آمريكايى يا ژاپنى است، زبانشان استوار و مستقلّ است، فوتبال از غرب وارد مى‏‌شود بر آن نام كرةالقدم مى‏‌نهند. هندبال نيز همين گونه ... آيا مثل ما پارتى، پلنوم، دپو، سمينار، كلوپ، كميته، كنفرانس، كنگره، متينگ، شورا، اجتماع، مجمع، جماعت، جلسه، جلسات، مجلس، مجالس، ميزگرد، گردهمايى، نشست، انجمن، سمپوزيوم، محفل، كانون همايش، تجمع، اتّفاق، تشكّل، اجلاس، اجلاسيه، كميسيون، اتّحاديه و ... دارند كه همگى در ايران تقريباً يك معنى را مى‌‏رساند.

 سخن پايانى آنكه، آنچه خود داريم چرا ز بيگانه تمنّا بكنيم؟

منبع: روزنامه اطلاعات

                                            

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: