هنر و تمدن / جان دیویی - ترجمه مسعود علیا - بخش دوم

1393/8/27 ۰۸:۴۱

هنر و تمدن / جان دیویی - ترجمه مسعود علیا - بخش دوم

ماكیاولی سخنی دارد كه همواره به دیده من مظهر روح رنسانس بوده است. او گفته است وقتی از كار جهان كناره گرفت، به كنج اتاق مطالعه‌اش خزید و خود را غرق در ادبیات دوران باستان كرد. این سخن به شكل مضاعفی نمادین است. از یك طرف [نشان می‌دهد كه در آن روزگار] فرهنگِ باستان زیست نمی‌شد؛ تنها می‌شد آن را مطالعه كرد. همان طور كه سانتایانا به خوبی گفته است: «تمدن یونانی اكنون آرمانی است برای تحسین شدن، نه برای تحقق یافتن.» از طرف دیگر،[معلوم می‌دارد كه] شناخت هنر یونانی، مخصوصاً معماری و مجسمه‌سازی آن، روال معمول هنرها از جمله نقاشی را زیر و زبر كرد. حس شكل‌های طبیعی اعیان و نیز حس جای داشتن آنها در منظره طبیعی، بازیافته شد.

 

ماكیاولی سخنی دارد كه همواره به دیده من مظهر روح رنسانس بوده است. او گفته است وقتی از كار جهان كناره گرفت، به كنج اتاق مطالعه‌اش خزید و خود را غرق در ادبیات دوران باستان كرد. این سخن به شكل مضاعفی نمادین است. از یك طرف [نشان می‌دهد كه در آن روزگار] فرهنگِ باستان زیست نمی‌شد؛ تنها می‌شد آن را مطالعه كرد. همان طور كه سانتایانا به خوبی گفته است: «تمدن یونانی اكنون آرمانی است برای تحسین شدن، نه برای تحقق یافتن.» از طرف دیگر،[معلوم می‌دارد كه] شناخت هنر یونانی، مخصوصاً معماری و مجسمه‌سازی آن، روال معمول هنرها از جمله نقاشی را زیر و زبر كرد. حس شكل‌های طبیعی اعیان و نیز حس جای داشتن آنها در منظره طبیعی، بازیافته شد.

در مكتب رُم، نقاشی كمابیش تلاشی بود برای ایجاد احساسهایی كه مجسمه‌سازی بر می‌انگیخت، حال آنكه مكتب فلورانس ارزشهای خاصی را كه ذاتی خط هستند، پرورش داد. این تغییر هم فرم زیبایی شناختی را تحت تأثیر قرار داد هم ماده را. فقدان ژرفانمایی، كیفیت مسطح و بدون سایه‌روشن و نماگونه هنر كلیسایی، استفاده آن از طلا، و انبوهی خصوصیات دیگر ناشی از صِرف فقدان مهارت تكنیكی نبودند. آنها با آن تعاملات خاص در تجربه بشری كه در مقام پیامد هنر، مطلوب بودند، پیوند جدایی‌ناپذیر داشتند.

تجربه‌های دنیویی كه در زمان رنسانس ظاهر می‌شدند و از فرهنگ دوران باستان قوت و قوّت می‌گرفتند، ضرورتاً متضمن تأثیراتی بودند كه فرم تازه‌ای را در هنر اقتضا می‌كردند. از پی آن لاجرم دامنه ماده [یا محتوا] از موضوعات مربوط به كتاب مقدس و زندگی قدیسان به نمایش صحنه‌های اساطیر یونانی و سپس به مناظری از زندگی آن روزگار كه به لحاظ اجتماعی چشمگیر و تأثیرگذار بودند، بسط پیدا كرد.

این نكات تنها از آن رو بیان شد كه صرفاً نمونه‌ای به دست داده باشیم از این واقعیت كه هر فرهنگی فردیت جمعی1 خاص خودش را دارد. این فردیت جمعی، مثل فردیت شخصی كه اثر هنری از او صادر می‌شود، مهر و نشان نازدودنی خود را بر هنری كه پدید می‌آید باقی می‌گذارد. عبارتهایی مثل: «هنر جزایر جنوب اقیانوس آرام»، «هنر سرخپوستان آمریكای شمالی»، «هنر سیاهان»، «هنر چینی»، «هنر كرتی»، «هنر مصری»، «هنر یونانی»، «هنر عصر یونانی‌مآبی»، «هنر بیزانسی»، «هنر اسلامی»، «هنر گوتیك» و «هنر رنسانس»، معنایی واقعی دارند. واقعیت مسلمِ منشأ و معنای فرهنگی جمعی آثار، نشان‌دهنده این واقعیت است كه هنر رگه‌ای در تجربه است نه چیزی فی‌نفسه ـ واقعیتی كه پیشتر از آن یاد كردیم.

با این حال، یك مكتب فكری در این اواخر، از این واقعیت مسئله‌ای ساخته است. ادعا شده است كه چون ما نمی‌توانیم تجربه قومی را كه به لحاظ زمانی از ما دور است و به لحاظ فرهنگی با ما بیگانه است به واقع تكرار كنیم، قادر نیستیم درك و ارج‌شناسی راستینی از هنری كه آن قوم پدید آورده است، حاصل آوریم. حتی درباره هنر یونانی ادعا می‌شود كه برخورد یونانیان با زندگی و جهان به قدری با برخورد ما فرق دارد كه محصول هنری فرهنگ یونانی به طور قطع از حیث زیبایی‌شناختی كتاب سر به مهری برای ماست.

بی‌تردید تجربه تام و تمام یونانیان در مواجهه با مثلاً معماری، مجسمه‌سازی و نقاشی یونانی به هیچ روی عین تجربه ما در مواجهه با آنها نیست. ویژگیهایی از فرهنگ آنان ناپایدار بودند؛ آن ویژگیها اكنون وجود ندارند و در تجربه ایشان از آثار هنری‌شان تجسم پیدا كرده‌اند؛ اما حكایت تجربه حكایت تعامل محصول هنری با خود است؛ بنابراین حتی امروز هم تجربه برای اشخاص مختلف یكسان نیست. تجربه یك شخص واحد هم، در زمانهای متفاوت در آن حال كه او با خود چیزی متفاوت برای اثری می‌آورد، تغییر می‌كند؛ اما دلیلی وجود ندارد كه این تجربه‌ها، برای اینكه زیبایی‌شناختی باشند، عین هم باشند. تا جایی كه در هر موردی ماده تجربه حركت منظمی به سوی تكمیل‌شدن دارد، كیفیت زیبایی‌شناختی غالبی دركار است. كیفیت زیبایی‌شناختی در اساس برای یونانی، چینی و آمریكایی یكسان است.

با این حال، این پاسخ جوابگوی كل مطلب نیست؛ زیرا در مورد تأثیر بشری تام و تمام هنر این یا آن فرهنگ كاربرد ندارد. مسئله این است كه هنر مردمان دیگر برای تجربه تام و تمام ما چه معنایی ممكن است داشته باشد،هر چند كه این مسئله درخصوص آنچه به طور خاص زیبایی‌شناسانه است به شكل نادرستی بیان شده است. ادعای تِن2 و مكتب او مبنی بر اینكه باید هنر را بر حسب «نژاد، محیط و زمان» بفهمیم، به این مسئله دست می‌رساند، ولی فقط دست می‌رساند؛ زیرا چنین فهمی ممكن است كاملاً عقلی باشد و بدین‌سان تنها در سطح اطلاعات جغرافیایی، مردم‌شناسانه و تاریخی كه با آن همراهند بماند. این ادعا مسئله اهمیت هنر بیگانه برای تجربه‌ای را كه مشخصه تمدن كنونی است، حل ناشده باقی می‌گذارد.

 

هنر بیزانسی و هنر اسلامی

نظریه هیوم درباره فرق اساسی هنر بیزانسی و هنر اسلامی از یك سو با هنر یونانی و هنر رنسانس از سوی دیگر ماهیت این مسئله را نشان می‌دهد. به گفته او، هنر یونانی و هنر رنسانس سرشار از شور حیاتی و طبیعت‌گرایانه است. هنر بیزانسی و هنر اسلامی هندسی است. این فرق كه او در ادامه به تبیین آن می‌پردازد، به تفاوتهای مربوط به قابلیت تكنیكی ربطی ندارد. شكاف موجود ناشی از فرقی اساسی در برخورد و مواجهه، در میل و مقصود است.

ما اكنون به یك نحوه ارضای خاطر خو گرفته‌ایم و تلقی‌مان از میل و مقصود را چنان ذاتی كل طبیعت بشر می‌انگاریم كه [گویی] ملاك همه آثار هنری را به دست می‌دهد و آن ضرورتی است كه همه آثار هنری با آن مواجهند و باید آن را رعایت كنند. ما امیالی داریم كه در اشتیاق به افزایش سرزندگی و شور حیاتی تجربه شده از راه مراوده لذت‌آمیز با فرمها و حركات «طبیعت» ریشه دارند. هنر بیزانسی و برخی دیگر از اَشكال هنر شرقی، در تجربه‌ای سرچشمه دارند كه از طبیعت لذت نمی‌برد و جویای سرزندگی و شور حیاتی نیست. آنها «بیانگر حس فراق در مواجهه با طبیعت خارجی»‌اند. این تلقی و برخورد، مشخصه اعیانی به ناهمگونی هرم مصری و معرق بیزانسی است. فرق میان چنین هنری و هنری كه مشخصه جهان غرب است، نباید بر حسب علاقه به انتزاعیات تبیین شود. این هنر جلوه‌گاه اندیشه جدایی و ناهماهنگی انسان و طبیعت است.

هیوم در مقام جمع‌بندی می‌گوید: «هنر را نمی‌توان به اعتبار خودش فهمید، بلكه باید آن را یك عنصر در روند فراگیر سازگاری میان انسان و جهان خارج دانست.» بدون درنظر گرفتن درستی [یا نادرستی] تبیین هیوم درباره فرق شاخص بخش زیادی از هنر شرقی و هنر غربی (در هر حال این تبیین در مورد هنر چینی دشوار صدق می‌كند)، شیوه او در بیان مطلب، به گمان من، مسئله كلی را در بافت زمینه مناسبش می‌نشاند و از راه‌حل آن خبر می‌دهد. اگر از نظرگاه تأثیر فرهنگ جمعی بر آفرینش آثار هنری و حظ بردن از آنها سخن بگوییم، درست از آن رو كه هنر بیانگر برخورد یا حالتی ریشه‌دار از سازگاری، بیانگر ایده و آرمان بنیادینی در خصوص برخورد بشری عام است،هنری كه مشخصه این یا آن تمدن است وسیله ورود پیدا كردن همدلانه به عمیق‌ترین عناصر در تجربه تمدنهای دوردست و بیگانه است.

با این واقعیت معنا و اهمیت بشری هنرهای آنها برای خودمان نیز تبیین می‌شود. این هنرها باعث گسترش پیدا كردن و عمق یافتن تجربه خود ما می‌شوند؛ چون تا جایی كه به وسیله آنها، تلقی‌ها و برخوردهای اساسی در سایر اشكال تجربه را در می‌یابیم، صبغه محلی و محدود این تجربه را كمتر می‌كنند. تا زمانی كه به تلقی‌ها و برخوردهای بیان شده در هنر تمدنی دیگر نرسیم، محصولات این هنر یا تنها برای «زیبایی‌شناس» اهمیت دارند یا تأثیر زیبایی‌شناختی نمی‌گذارند. در این حال، هنر چینی به دلیل طرحها و ترتیبات نامعمول ژرفانمایی در آن، «عجیب و غریب» به نظر می‌رسد؛ هنر بیزانسی خشك و ناشیانه، و هنر سیاهان نیز گروتسك می‌نماید.

 

هنر و طبیعت

وقتی به هنر بیزانسی اشاره می‌كردم، اصطلاح طبیعت را در گیومه گذاشتم. دلیلش این بود كه كلمه «طبیعت» در نوشته‌های زیبایی‌شناختی معنای خاصی دارد كه مخصوصاً كاربرد صفت «طبیعت‌گرایانه» حاكی از آن است؛ اما «طبیعت» معنایی هم دارد كه به آن معنا كل طرح و تركیب چیزها را در بر می‌گیرد ـ به آن معنا طبیعت نیروی كلمه تخیلی و عاطفی «عالم» را دارد. مناسبات، نهادها و سنتهای بشری در تجربه، به اندازه جهان فیزیكی بخشی از طبیعتی هستند كه در آن از طریق آن زیست می‌كنیم. طبیعت به این معنا «بیرون» ما نیست، در ماست و ما در آنیم و از آنیم؛ اما راههای مشاركت در آن فراوان است و این راهها نه فقط مشخصه‌ تجربه‌های گوناگون یك فرد واحدند، بلكه مشخصه آن برخوردها و حالتهای خواست، نیاز و نیل نیز هستند كه به تمدنها در بعد جمعی‌شان تعلق دارد. آثار هنری وسایلی هستند كه به آنها، از راه تخیل و نیز عواطفی كه برمی‌انگیزند، وارد اَشكالی از رابطه و مشاركت می‌شویم غیر از اشكالی كه از آن خودمان است.

 

پی‌نوشتها:

1 ـ collective individuality

2ـ [Hippolyte Taine]: منتقد ادبی و مورخ فرانسوی (1828ـ1893). ـ م.

روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: