سپهری،انسان را با تنهایی‌اش می‌شناسد/ یادداشت محمود معتقدی

1393/7/15 ۱۱:۵۲

سپهری،انسان را با تنهایی‌اش می‌شناسد/ یادداشت محمود معتقدی

سهراب سپهری به جهتی تامّ و تمام، شاعر رنگ‌ها و صیاد واژه‌هاست که در چشم‌انداز جهانی از ادبیات و عرفان، آموزه‌های این دو وجه را در کنار هم به داوریِ مخاطبانش فرا می‌خواند. وی به‌گونه‌ای همواره به کشف روزها و لحظه‌ها پیش می‌راند و از منظر «هستی» به سمت خلاقیّت‌های فردی خویش، به صید خلقت‌های انسانی و عاطفی پا می‌گشاید.

 

سهراب سپهری به جهتی تامّ و تمام، شاعر رنگ‌ها و صیاد واژه‌هاست که در چشم‌انداز جهانی از ادبیات و عرفان، آموزه‌های این دو وجه را در کنار هم به داوریِ مخاطبانش فرا می‌خواند. وی به‌گونه‌ای همواره به کشف روزها و لحظه‌ها پیش می‌راند و از منظر «هستی» به سمت خلاقیّت‌های فردی خویش، به صید خلقت‌های انسانی و عاطفی پا می‌گشاید.

کارنامه سپهری، گاهی زلال و زمانی هم دست‌نایافتنی است. از شرق، حسی دیگر دارد و جذابیت‌های هنر غرب را به‌ گونه‌ای باز می‌شناسد. سپهری هنرمندِ مدرنی است که جهانش با گیاه و کویر همواره در هم آمیخته است. وی در قلمرو شعر، همواره در پیِ نشان‌دادنِ پدیده‌ها و نگرش‌های هستی‌شناسانه روح آدمی است. پیوسته در پیِ پاسخ چیزی نیست، بلکه در فضای سیّال و لغزنده به سمت دیگری از زندگی و مرگ در حرکت است. شاعر از معرفت حسّی به سمت معرفت شهودی در حرکت است و از منظرزبان و دانش نقاشی، به پیوند و نزدیکی رؤیا و واقعیّت دل می‌سپارد. سپهری دنیای طبیعت را بیش از هر شاعری در این سال‌ها، دستمایه کارِ خویش قرار داده و با تصویرگرایی و دولایه بودنی که می‌بیند و می‌شناسد، هویّت انسانی را در هر ایستگاهی از زمان و مکان خاصی، به پیامی عمومی بدل میکند. تلفیق رنگ و واژه، دو عنصر اساسی در خلاقیّت‌های شاعر به‌شمار می‌آید. گویی این مقوله، دو روی سکۀ اندیشه‌های شاعر در مرحله‌ای از هم‌وندی انسان و طبیعت در گذر زمان است؛ چراکه قانون نگرش سپهری، ساحت خطوط و کلمات است. درخت و کویر، بیشترین حضور را در شعر و نقاشی‌هایش دارند. شاعر پیوسته برای به نمایش گذاشتنِ دریافت‌ها به هدایتِ مخاطبان، همواره به اجرای کار می‌پردازد. کمپوزیسیون و شکار تصویرها، دارای دو بُعدِ رنگ و واژه است. بسیاری، شعر سپهری را دور از فضاهای اجتماعی می‌بینند و دور از واقعیّت‌های زمانه می‌شناسند، امّا به‌واقع چنین نیست. شاعر برای همدلی و کشف واقعیّت‌ها، همه‌چیز را در موقعیّت‌های انسانی و به دور از ارزش‌های رایج می‌بیند و به ‌عبارتی در آثارش بیان می‌کند. نباید از یاد برد که حضور نگرش‌های عرفانی، به‌خصوص عرفان هندی و ژاپنی، و پیروی از دستمایه‌های بودا و دیگر خطّه‌های آسیایی، نوعی شادمانیِ فردی به بشارت‌های روح انسانی را به دور از اجتماع خشمگین به مخاطب یادآور می‌شود. بیهوده نیست که می‌گوید: «گوش کن/ دورترین مرغ جهان می‌خواند»

سهراب سپهری از منظر اشراق و دانایی، مخاطب را به سمت و سوی جذبه‌های زندگی و کشف زمان می‌برد. شاعرِ «صدای پای آب» از حسّ بومی‌بودن تا چشم‌انداز پیوند انسان و طبیعت، در این منظومه، که نوعی اتوبیوگرافیِ شاعر به حساب می‌آید، از جایگاه و تبار شعری خودش به زیبایی و با حس‌آمیزیِ درخشانی، آدم‌ها و مکان‌ها را به قلمرو شعر فرا می‌خواند و از سمت نوعی تفرّد به منظر فضاهایی اسطوره‌ای حرکت می‌کند: «کعبه‌ام بر لب آب/ کعبه‌ام زیر اقاقی‌هاست/ کعبه‌ام مثل نسیم/ می‌رود باغ‌ به باغ/ می‌رود شهر به شهر»

گفتنی است که نقطه عزیمت شاعر و همنشینیِ واژگانی‌اش، با همه سادگی‌هایش، گاه با نوعی استعاره و چندلایه بودن همراه است. به نظر می‌رسد در روزگار اینجا و اکنون، سپهری بیش از هر شاعر دیگری، تحت تأثیر فضاهای سبک هندی و نازکاندیشی‌های این ژانر شعری است. صدالبته اشراق و مدرن‌بودن، در چشم‌انداز شعریِ سپهری با بهره‌گیری از فضاهای اخلاقی و عرفانی و شیوه‌های بیانیِ خاص خودش، در این سال‌ها توانست بسیاری از مخاطبان شعر امروز، به‌ویژه جوانان را به سمت و سوی شفافیت و دورشدن از تنش‌های اجتماعی و فردی، نزدیک و نزدیک‌تر کند؛ سپهری، انسان را با تنهایی‌اش می‌شناسد.

خبرگزاری ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: