1393/6/3 ۰۸:۰۷
ابن سینا پس از مدتی به حكمت رمزی و ذوقی سوق پیدا كرد، البته آنجا نیز به شیوه كاملا فلسفی نظراتش را بیان كرده است. این خود افق دیگری است كه ابن سینا باز كرده. ابن سینا نماینده عقلانیت است. اگر هم كسانی او را در این زمینه نفی كنند، به دلیل كم خوانی یا عمیق نخواندن آثار او به این نتیجه اشتباه رسیدهاند. چنین كسانی حتماً باید تاریخ فلسفه و نحوه تكامل آن را درست مطالعه كنند. در غرب، عدهای دوباره در پی كشف آثار و اندیشههای ابن سینا اقدام كردهاند. در همین مطالعات، معلوم خواهد شد كه بسیاری از تفكرات فلسفی قرون وسطی و حتی امروز، برگرفته یا نشأت گرفته از آثار ابنسیناست.
افلاطون مردی بزرگ و الهی بود؛ ولی میبینیم كه ابن سینا به او توجه اندكی داشت و حتی بابت نشر آثار او گویا ابراز نگرانی كرده بود.
ابن سینا در ابتدا تحت تأثیر ارسطو بود؛ ولی به تدریج از او فاصله گرفت. حكمت مشرقیه ابن سینا، افلاطونیتر و نوافلاطونیتر است. فلاسفه اسلامی نمیتوانستند با ارسطو خرسند باشند؛ زیرا او نمودار كمال حكمت بحثی است و حكمت ذوقی و عرفانی را كه در سطح بالاتری است و مبتنی بر حق الیقین است، ندارد. ابن سینا با حكمت مشرقی راه را بر خود باز كرد و تا حدی به افلاطون نزدیكتر شد، بدون اینكه افلاطونی شود. اگر ابن سینا بیشتر عمر كرده بود، حتماً آثار دیگری از او میدیدیم كه آثاری مبتنی بر توجه به عرفان و عرفا و مقاماتالعارفین و جنبه بررسی طولی وجود بود. آثار ارسطو برای فلاسفه مسلمان خرسندكننده نبود. به همین جهت برای جبران آن، خوشبختانه یا بدبختانه، رسالهای از اثولوجیا را كه تلخیص نهگانههای چهارم و پنجم و ششم افلوطین است، به ارسطو نسبت دادند. شیخ اشراق متوجه چنین نسبت اشتباهی شد و مشخص كرد كه این اثر متعلق به افلوطین است. شیخ اشراق و ملاصدرا میدانستند كه این اثر منسوب به ارسطو است. به هر جهت، افلاطون مرد الهیتری است. لب اللباب افلاطون در تفسیر خاصی در افلوطین دیده میشود.
گرچه به ارسطو لقب عقل را داده بودند، ولی ابن سینا اشتباهات او را یافت و اندیشههای جدیدی را بیان كرد؛ اندیشههایی كه درست بودند و تاثیرگذار. چه اتفاقی میافتد كه در آن برهه پدیدهای به نام ابن سینا متولد میشود و رشد میكند؟
سؤال مهمی است و برای پاسخگویی به آن باید شرح حال ابن سینا را كه به شاگرد خود ابوعبید جوزجانی املا كرده، دقیق خواند. من بیش از 15 بار این شرح حال را خواندهام و هر بار به دقایق و نكات تازهای میرسم و تحسین و اعجابم نسبت به او زیادتر میشود. ابن سینا یك شخصیت استثنایی و اعجوبه دهر است. او نشاندهندة عظمت خداست كه چنین مخلوقی را آفریده است. اولین مسأله، دانشجویی اوست كه چقدر ابن سینا عاشق علم بود. خدا به بعضی افراد استعداد میدهد؛ ولی مهم به كار بردن استعداد است. ابن سینا حدوداً در 8 سالگی قرآن را حفظ كرده بود. البته خیلیهای دیگر نیز در چنین سنی قرآن را حفظاند، ولی فهمیدن غیر از حفظ کردن است.
ابن سینا همه علوم را یك به یك آموخت: فقیه بود. تازگی كتابی درباره فقه از سهروردی پیدا شده كه فوقالعاده است. ابن رشد كتابی در باب فقه و اصول دارد كه بیداد میكند. این افراد اگر میخواستند فقیه شوند، از بزرگترین فقها میشدند؛ ولی علم فقهی خود را به جهت حكمت ابراز نكردند. باور كنید اكنون نیز خواندن منابع علمی ابن سینا كار سادهای نیست. اكنون نیز خواندن كتاب اقلیدس دشوار است. ما گمان میكنیم ساده است؛ زیرا آنها را به شكل ساده و خلاصهشده به ما میآموزند. ولی یاد گرفتن اقلیدس بر اساس كتاب خودش، اصلا آسان نیست. استدلالهای او و حتی شرحهای خواجه نصیر بر آنها بسیار دشوار است. ابن سینا میگوید: من مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم ولی باز هم اشكال داشتم. من اشكالات او را میدانم. ابن سینا كتاب را میفهمید، ولی در تفسیر او اشكال داشت كه همین مسأله راه او را از همه مفسران جدا كرده و به ابن سینا تبدیل كرده است. شاید اگر ابن سینا قصد داشت شرحی بر كتاب ارسطو بنویسد، بسیار بهتر از تمام دیگر شارحان این كار را انجام میداد؛ ولی شارحی، كار ابن سینا نبود. البته او پاسخ اشكال خود را در یكی از كتابهای فارابی مییابد. به نقل از خودش، در راه با یك ورّاق مواجه میشود كه التماس میكند این كتاب را بخر. ابتدا ممانعت میكند. وراق میگوید: صاحبش به پول كتابش نیاز دارد. كتاب را خرید و به خانه برد و دید كه تمام مسائلش حل شد.
مسأله دیگر كتابهای فراوانی است كه ابن سینا نوشته. مثلا كتاب الانصاف 20 جلد است. یعنی اگر قرار بود امروز چاپ شود، شاید حدود 60 یا 70 جلد میشد. كتابهای زیاد دیگری نیز نوشته كه یا باقی نماندهاند یا استنساخ اندكی از آنها صورت گرفته است. اگر این كتابها باقی مانده بودند، ما ابن سینای دیگری داشتیم.
ابن سینا حكمت را به سمت حكمت الهی سوق داد. حكمت دنیایی ارزشی ندارد. ابن سینا این كار را در زمانهای انجام داد كه همواره با جنگ و لشكركشی و فرار به كوهستان مواجه بوده است. این زندگی رقتبار همواره در گریز سپری شد. حتی هنگام نخست وزیری، سپاهیان علیه او شوریدند و حدود 4 ماه در زندان محبوس شد. البته در تمام آن مدت نیز مشغول نوشتن بود. چندین بار به ابن سینا تریاك دادند تا او را بكشند. شاگرد ابن سینا به نحو غیرمستقیم میگوید كه او به موت طبیعی از دنیا نرفت. ابن سینا در زمان وفات حدود 57 سال قمری یا 54 سال شمسی داشت و نوشتن چنین آثار متعددی در این بازه زمانی اندك، بسیار عجیب است.
دقت كنید در ابتدای كتاب حكمت عروضیه، لبّ و اساس حكمت ارسطویی را بیان كرده است. حدود 15 سال بعد، شفا را نوشت. چقدر این شخص در چنین بازه زمانی كوتاهی تكامل یافته است؛ حكمت عروضیه كجا و شفا كجا! ابن سینا در همین حال حكمت مشرقیه را بنا گذاشت. اگر ابن سینا نبود، مسلماً نه سهروردی بود و نه ملاصدرا. گرچه این دو به راه خود رفتهاند، ولی آثار و اندیشههای ابن سینا برایشان بسیار راهگشا بوده است و وامدار او بودهاند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید