سخنور نوپرداز / پروفسور فضل‌الله رضا - بخش پنجم

1393/5/28 ۰۸:۰۱

سخنور نوپرداز / پروفسور فضل‌الله رضا - بخش پنجم

در شعر «بهار»، كه مفهوم آن برگرفته از داستانهای یونانی است، شاعر مهرپروری، الهة عشق را كه از سرما یخ زده بود به خانه می‌برد، او را گرم می‌كند. اما سرانجام الهة عشق شوخ‌طبع و بی‌پروای، دست به تیر و كمان می‌برد و دل شاعر را هدف می‌گیرد، تا شمع حیاتش به كلی خاموش شود، سعدی در داستان «مناظرة پروانه و شمع» در بوستان می‌گوید:

 

 

 

در شعر «بهار»، كه مفهوم آن برگرفته از داستانهای یونانی است، شاعر مهرپروری، الهة عشق را كه از سرما یخ زده بود به خانه می‌برد، او را گرم می‌كند. اما سرانجام الهة عشق شوخ‌طبع و بی‌پروای، دست به تیر و كمان می‌برد و دل شاعر را هدف می‌گیرد، تا شمع حیاتش به كلی خاموش شود، سعدی در داستان «مناظرة پروانه و شمع» در بوستان می‌گوید:

نرفته ز شب همچنان بهره‌ای

كه كشتش به دامان پری‌چهره‌ای

همی گفت و می‌رفت دودش به سر

كه: این است پایان عشق ای پسر

اگر عاشقی خواهی آموختن

به كشتن فرج‌ یابی از سوختن

چو سعدی كه بیرونش افروخته‌ست

ورش اندرون بنگری سوخته‌ست

شعر «بیزاری از جـدال»، سخن مولوی و سعـدی و بهار را تداعـی كرد.

جهانگیری بانوان در ملك سخن فارسی

كشورهای گسترده سخن فارسی، تا ربع اول سده چهاردهم هجری، جزء تیولات شاعران مرد بود. صدها هزار بیت از آنها برجای مانده است. در برابر انبوه شعر ایشان، گاه به‌ندرت چند بیت از بانوان شاعر دیده می‌شود. در سده چهاردهم، بانوان در رشته‌های گوناگون ادب فارسی، از نظم و نثر و داستان‌نویسی صاحب‌نام شده‌اند. از همان اوایل سده چهاردهم، بانوان مشرق‌زمین سدهای اجتماعی را می‌شكنند، بندها را می‌گسلند و رفته‌رفته آزادانه در گسترة سخن فارسی جلوه‌گر می‌شوند. بهبهانی از بانوان سخن‌گستر شعر فارسی در این زمان است.

در گذشته شاعران سنتی ما در شعرهایشان، ماهرویان را پوشیده به گلزار می‌خراماندند، اكنون در شعر نو گاه دلبران را مست و آشفته هم می‌توان دید. برای بسیاری از ما قدیمی‌ها كه با شعر سنتی انس گرفته بودیم، زمانی لازم است كه با شعر نو، به‌ویژه سروده‌های بانوان نوسرای همدل بشویم، از این روی آنهایی را كه آشنایی دیرین با نكته‌های زیبا و ظریف شعر نو ندارند، می‌باید از داوری و ارزیابی معذور داشت. سلطان كجا عیش نهان با رند بازاری كند!

ترنج رُسته به زندان تَنگ تُنگ منم

كه عطربیز بلورین حصار خویشتنم

حریم عصمتم این است این بلور ظریف

كه پنجه‌های تمنا نمی‌درند تنم

نسیم نیست، هوا نیست، نور و شادی نیست

درون این خفقان، هر چه هست و نیست منم

فضا تهی‌ست، صدا در سكوت می‌میرد

كدام پیك رساند به گوشها سخنم؟

به میهمانی گلها نمی‌دهندم راه

نه بوتة گل نازم، نه شاخ یاسمنم

ز پشت پنجره‌ها با سكوت و حسرت خویش

گـواه همسر‌ی نور مـاه با چمنم

به همزبانی مستان و جوشش می شعر

ز كُنج محبس خود، غمگسار مرد و زنم

برداشتی از غزل

گویی در زندان تنگ تُنگ بلوری روییده‌ام. مانند شاخ گلی یا ترنج خوشبویی زندانم را عطربیز كرده‌ام. حصار شیشة ظریف این زندان تَنگ، حریم من شده كه پنجه‌های تمنای عاشقان، بی‌تابانه تنم را ندرند. چرا حصار زندان مرا نمی‌شكنند یا خود نمی‌شكنم تا از این زندان حقیر نیز رهایی یابم و آزاد شوم؟ شاعر جو فرهنگی حیات خویش را پرخفقان می‌پندارد. نه نسیمی، نه نور امیدی، نه نوای شادی و سرمستی. می‌پرسد در چنین جو خاموشی، شاعر چگونه بتواند سخنش را به گوشهای سخن‌پذیر برساند؟

گیرم كه گلها انجمن كنند و به سخن درآیند، اما مرا كه نه بوتة گلم و نه شاخ نسترن به میهمانی نخواهند خواند. از این روی، ناگزیر از پس پنجرة زندان، با سكوت و حسرت به برون می‌نگرم كه نور ماه با چمن است؛ ولی در همین كنج، شراب شعر در درون من می‌جوشد و شمیم آن غمگسار اهل دل است. همه می‌دانیم كه جو فرهنگی سنتی، آزادی غرب‌گونه پرشتاب را برنمی‌تابید و هر سخنوری، ناگزیر بازتاب فكر و احساس شخص خود را بیرون می‌ریزد. كسانی هستند مانند پروین اعتصامی كه ناخشنودی خود را با داروی شكیبایی نرم می‌كنند و می‌گویند:

كنج قفس چو نیك بیندیشی

چون گلشن است مرغ شكیبا را

خودرأی می‌نباش كه خودرأیی

راند از بهشت، آدم و حوا را

بشنـاس ای كه راهنوردستی

پیش از روش، درازی و پهنا را

برداشتیم مهرة رنگین را

بگذاشتیم لؤلؤ لالا را

گفته‌های سیمین از آبشخور سركشی و نافرمانی ذاتی او سرچشمه می‌گیرد. گویندگانی ستمدیده‌ نیز بوده‌اند كه در دفاع از حریـم آزادی، سخنان بسیار تندتـر گفته‌اند (مانند فرخی‌یزدی).

بیتهای بعدی نوای مثبت دارند. گویای حال كسی كه مهمان ناخوانده باشد، ولی در عین حال با سكوت و حیرت از پشت پنجره‌ها، رویدادها را می‌بیند و بررسی می‌كند، می‌تواند بگوید كه نور ماه با چمن، همسر بوده است.

لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق

داوری دارم بسی، یارب كه را داور كنم؟

در بیت پایانی غزل، شاعر به همزبانی خود با مستان و جوشش می‌ اشاره می‌كند. یادآور می‌شود كه از كنج زندان هم می‌توان مثمر بود، چنان كه او غمگسار غمزدگان است.

غزلی از حافظ

حجاب چهرة جان می‌شود غبار تنم

خوشا دمی كه از آن چهره پرده برفكنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش‌الحان است

روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم

عیان نشد كه چرا آمدم كجا بودم

دریغ و درد كه غافل ز كار خویشتنم

چگونه طوف كنم در فضای عالم قدس

كه در سراچة تركیب تخته‌بند تنم

اگر ز خون دلم بوی مشك می‌آید

عجب مدار كه همدرد نافة ختنم

مرا كه منظر حور است مسكن و مأوی

چرا به كوی خراباتیان بود وطنم

طراز پیرهن زركشم مبین چون شمع

كه سوزهاست نهانی درون پیرهنم

بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار

كه با وجود تو كس نشود ز من كه منم

برداشتی از غزل

جو غزل حافظ با جو غزل سیمین شباهتهایی دارد. گویی هر دو زندانی برای خود در ذهن پرورانده‌اند. حافظ، عارفانه‌تر و پخته‌تر از زندان طبیعی خود سخن می‌گوید با واژة حجاب به جای زندان، شنونده را از جایگاه بیداد خشن جامعه دور می‌كند. شاعر بزرگ عرصة فرهنگی ایران نیز می‌خواهد خود را آزاد و عریان به دور از بستگی‌ها و خستگی‌ها نشان بدهد و مست و آشفته در خلوتگه راز جلوه‌گر شود؛ اما غبار تن حافظ مانند جدار تنگ بلورین سیمین، حجاب چهرة جان اوست. این قفس تنگ، شایستة بلبل خوش‌الحانی چون حافظ نیست. حافظ آرزومند است كه در فضای عالم قدس چون مرغان گلشن رضوان در پرواز باشد. یك اشارت فلسفی در شعر حافظ مضمر است، گویی می‌خواهد بگوید چار تكبیر زدم یكسره بر هرچه كه هست. ای دریغ كه در سراچة تركیب، جان او را تخته‌بند تن كرده‌اند و پایبندی‌های تن خاكی به او رخصت پرواز نمی‌دهد.

در بیت پنجم غزل سیمین، شاعر را می‌باید در جوی جستجو كرد كه بیش از چهار بار منفی در كنار دارد (نسیم، هوا، شادی و نور). در بیت آخر غزل حافظ، دلدار می‌تواند به دیدار شاعر برود و توصیه می‌شود كه هستی حافظ را از میان بردارد. كه با وجود تو كس نشنود ز من كه منم. هستی حافظ در هستی دلدار مستحیل شده و دیگر حافظی وجود ندارد كه در برابر معشوق اظهار وجود كند. هرگاه از عشق سخن به میان آید همه اوست.

حافظ كه شاعر شناخته‌شده روزگار خود است، یادآوری و توصیه می‌كند كه دوستداران و خواستاران سخن به نام و شهرت و جاه صوری او كمتر توجه فرمایند. سوز درون شاعر را كه در سخن پوشیده عرضه می‌كند از نظر دور ندارند. شاعری است كه از خون دلش مانند نافه آهوان ختن، بوی دلاویز مشك برمی‌آید.بیت ششم را می‌توان در مكتب عرفان و هم در مكتب اجتماع تفسیر كرد. در نگاه عارفانه، شاعر می‌خواهد بگوید:

من ملك بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیــــــر خراب آبادم

* * *

نویسنده‌ای دربـاره كتاب «یك دریچـه آزادی» سیمین بهبهـانی با تحسین مبالغه‌آمیز می‌نویسد: «سیمین بهبهانی كتابی منتشر كرده است كه به باور من، یكصد سال دیگر و دویست سال دیگر وقتی بخواهند حال و روز امروز ما را دریابند، نه از میان روایت‌های تاریخی و شهادت‌های روزنامه‌ای بلكه از میـان شعر و ادبیـات به شعر سیمین استنـاد خواهند كرد.

یك دریچه آزادی باز كــــن به زندانم

یك سبد پر از شادی خرج كن كه مهمانم

نویسنده می‌گوید: اگر در زمان‌های دور هم كسی همچنان شرایط محیط آن روز سیمین را می‌داشت، در جستجوی روزنی از آزادی و سبدی پر از شادی می‌بود.در شعر سنتی نیز، می‌توان تضادها را برابر هم یافت، چنان‌كه سعدی هفتصد سال پیش می‌فرماید:

بر تخت جم پدید نیـــاید شب دراز

من ‌دانم این حدیث كه در چاه بیژنم

به هر روی، شعرهای خوب و زیبا را در هر دو بخش سنتی و نو می‌توان آفرید. به گمان من در شعر ناب سنتی نیز، واژه‌ها را می‌توان آزادی بخشید و از محدوده كتابهای لغت به‌در آورد.

تفكر عارفانه میدان كاربردی سخن سنتی را گسترش می‌دهد. شعر نوی پربار با تركیب‌های فارسی تازه نیز توانایی ماندگاری دارد. اصل كار، نوآوری در متن فرهنگ پارسی است. آشنایی اهل نظر با زیبایی‌ها، زمان می‌طلبد. به گفتگوهایی كه می‌خواهند عروسان هنر روز را به جامه ماندگاری آراسته كنند و پوشش‌ها و ابزار علمی را بیاورند نباید چندان دل سپرد. در درازای زمان، زیبایی آزاد طبیعی خوشتر از زیبایی مدون مكتبی است:

كاشكـی هستی زبـانی داشتی

تا ز هستان پرده‌هـــا برداشتی

هرچه گویی ای دم هستی از آن

پرده دیگر بـــر او بستی بدان

مثنوی 3 ـ 4725

 

از نظرات سیمین بهبهانی درباره غزل

غزل قدیم خانه‌ای ‌بود كه در اجاق امنش آتشی می‌توانستم افروخت، اما نه آن بیابان كه انفجار مكرر خمپاره‌ها را تاب آرد، و پس از فرونشستن غبار، باز همان بیابان باشد، با كوه‌های سر به فلك كشیده بی‌اعتناء به نهیب انفجاری كه بر دامانش وزیده است.زمان ما زمان انفجار خمپاره‌هاست، زمان غرّش دهانه پولادین توپ‌هاست. زمان جنگ و جنون و آتش و خون است.

خانه‌ها در این انفجارها ویران و به بیابان تبدیل می‌شوند. اما شعرم بازتاب این زمـان را چگونه در سایه‌سار امن «بیت‌‌الغزل» بگنجاند؟من پهنه می‌خواهم و با دید، تا هر چه می‌خواهد دل تنگم بتركانم.

 

درباره سایه

سایه تا مرز همزبانی، به حافظ نزدیك شد و تا این حد نزدیك‌شدن به شعری از گذشتگان... كاری است كه من می‌دانم تا چه اندازه مشكل است و مستلزم تلاشی‌ست در حد توان سایه.

 

درباره اخوان

اخوان با آنكه سبك و سیاق مشخص خود را به دست آورد و با شعر ارجمند و پُراقتدار خود حقانیت قالب نیمائی را تثبیت كرد، در هر شیوه‌ای از گذشتگان تا معاصران سراغ داشت نیز طبعی آزمود و تجربه‌ای كرد. به علت همین تنوع، شاخه‌های مختلف شعرش می‌تواند مورد پسند هر كس با هر سلیقه و در هر سن و سالی باشد.

 

درباره پروین اعتصامی

شاعری كه انسان و انسانیت را سروده است. زنی آزرمگین، عارفی اندیشمند و آنگاه شاعری كه دلش را در سطورش می‌خوانی و رنجش را می‌بینی.

 

فرهنگ الهی و فرهنگ بومی

قرآن فرهنگ الهی و دینی ادبیات ماست و شاهنامه فرهنگ بومی و مردمی آن.

 

درباره شعر سپهری

شعر او غالباً هم زیباست، هم پرمعنی، منتها معانی را در زیبائی ظاهر تصویرها نهان كرده است. با همه سادگی جمله‌ها و بی‌تكلفی عبارات و ملموس بودن تصویرها باید به ایهام آنها اندیشید. باید سادگی اشارات او را بیرون كشید.

 

درباره فریدون مشیری

فریدون هیچ‌گاه در برابر جریان‌های روزگار خویش بی‌طرف نمانده است. اما واكنش‌‌های او همیشه معقول و متین است. هرگز انفجار خشمی یا صاعقه كینه‌ای در آنها دیده نمی‌شود مثل خلق و خوی خود او ملایم و نرم است. وی شاعر آزاده‌ای است كه حد و حریم آزادگی را حفظ كرده و حرمت شعر را نگاه داشته و همیشه سربلند زیسته است.

 

خاندان خلیلی

خاندان خلیلی از خانواده‌‌های فرهنگی ممتاز ایران است.‌عباس خلیلی، پدر سیمین بهبهانی در قبیله‌ای از عالمان دین پرورش یافته بود. او مردی دلیر و سركش و آزاده بود كه با استعمار انگلستان درحیطه آئین تشیع، به ستیز برخاست.

عباس خلیلی به سال 3721 قمری در نجف به دنیا آمد، وی فرزند شیخ اسدالله و او پسر حاج ملاعلی برادر بزرگتر حاج میرزاخلیل تهرانی بود. حاج میرزاحسین فرزند حاج میرزاخلیل از مراجع نامدار تشیع در دوران مشروطیت است.

حاج میرزاخلیل و حاج ملاعلی فرزندان میرزامحمد طبیب تهرانی‌اند، كه در دوره فتحعلی‌شاه قاجار در تهران پزشكی نامدار بود. میرزاخلیل و ملاعلی هر دو در نجف به دنیا آمدند و در محضر شیخ مرتضی انصاری تحصیل كردند. ملاعلی سه فرزند داشت كه یكی از آنها شیخ اسدالله بود. شیخ اسدالله پنج فرزند،‌ یعنی سه دختر و دو پسر داشت. پسر بزرگ او عباس خلیلی و پسر كوچك جعفر نام داشت. عباس خلیلی نزد پدر ادبیات و زبان عربی را فراگرفت و آنگاه به آموزش فقه و اصول و فلسفه روی آورد.

حاج ملاعلی، پدربزرگ عباس خلیلی از عالمان بزرگ تشیع در سده سیزدهم هجری است. هنگامی كه نهضت ضد انگلیسی در عراق پدید آمد، عباس خلیلی جمعیتی به نام «نهضت اسلام» تشكیل داد و مخفیانه زیانهای فراوان به منافع انگلستان وارد كرد.

پس از جنگ جهانی اول، انگلیسی‌ها به حكومت عراق دست یافتند. یك دسته از جوانان به شورش برخاستند و فرمانروای انگلیسی را كشتند. آنگاه انگلیسی‌ها برای تأدیب آنها سپاه آورده، نجف را محاصره كرده و گروهی از جوانان ضد انگلیس را بر دار كشیدند. مگر دو نفر را كه یكی از ایشان عباس خلیلی بود. خلیلی پیاده از عراق به ایران گریخت و با نام مستعار شیخ علی فتی‌الاسلام مترجم عربی روزنامه رعد شد و به كمك سید ضیاءالدین به روزنامه‌نگاری پرداخت. پس از شكست كودتا، عباس خلیلی روزنامه اقدام را بنیاد نهاد.

عباس خلیلی از نوجوانی قریحه و استعداد شاعری داشت.او به زبان عربی شعر می‌سرود و بخشی از اوقات فراغت خود را در خارج شهر و در چاههای اطراف نجف می‌گذرانید. با عشایر و ایلات دوستی برقرار می‌كرد به شكار پرندگان با تفنگ علاقه داشت و كاری كه به معیشت او نیز كمك می‌كرد، گاه پیاده از نجف رهسپار كربلا می‌شد و مسافت 80 كیلومتری را پیاده در سه روز طی می‌كرد.

این زندگانی نیمه‌پنهان و نیمه‌آشكار و همبستگی با طبیعت و عشایر، روح سركش عباس خلیلی را به ستیز و دلیری و ناهراسیدن مأنوس كرده بود. تبعات این سركشیها و دلیریها را در ناصیه فرزند شاعر او می‌توان بازشناخت، كه شیرزنی گشاده‌زبان است.

مادر سیمین بهبهانی فخرعظما در یك خانواده اهل ادب و بسیار روشنفكر و متجدد پرورش یافته بود، زبان فرانسه را در نوجوانی فراگرفته بود. به ادب فارسی الفت می‌ورزید.پدر و مادر سیمین پس از هفت سال زناشویی ناموزون از هم جدا شدند.فخرعظما آن‌گاه با عادل خلعتبری ازدواج كرد كه مردی اهل‌قلم ومدیر روزنامه آینده ایران بود. در آن‌زمان سیمین سه ساله بود و بعدها در 17 سالگی به عقد حسن بهبهانی درآمد و دو زناشویی نافرجام در انتظار او بود.

روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: