1393/5/28 ۰۸:۰۰
به راستی مگر جانمایه و گوهر مشروطه، چیزی جز همان مهار سلطنت مطلقه و قدرت بیحساب و تشكیل مجلس یعنی تغییر بنیان مشروعیت و قدرت است؟ افزون بر این كه آنان مضمون و محتوای مشروطه را به نیكی درك كرده بودند، مفهوم واژگان موافق و مخالف مشروطه را نیز به درستی درك میكردند و با گفتمان مشروطهخواهی به خوبی آشنا بودند به نمونههایی از كاربرد درست و دقیق اصطلاحات سیاسی آن دوران توجه كنید.
به راستی مگر جانمایه و گوهر مشروطه، چیزی جز همان مهار سلطنت مطلقه و قدرت بیحساب و تشكیل مجلس یعنی تغییر بنیان مشروعیت و قدرت است؟ افزون بر این كه آنان مضمون و محتوای مشروطه را به نیكی درك كرده بودند، مفهوم واژگان موافق و مخالف مشروطه را نیز به درستی درك میكردند و با گفتمان مشروطهخواهی به خوبی آشنا بودند به نمونههایی از كاربرد درست و دقیق اصطلاحات سیاسی آن دوران توجه كنید. آخوندزاده میگوید: «ای جلالالدین، تو میدانی كه تحصیل اداره و پولیتیكه در ایران ممكن نیست و لازم است كه به فرنگستان سفر كرده، در آنجا تحصیل باید كرد... از آن پس پادشاه باید فراموشخانه بگشاید و با مداخله دولت، قوانین وضع كند.» میرزا آقاخان كرمانی همانند عارف قزوینی و اشرفالدین نسیم شمال واژه «انقلاب» را در معنای كامل و جامع آن به كار میبرد. عارف میگوید:
به اعتدال از این پردهمان رهایی نیست
مگر مساعــــدتی دست انقلاب كنند
زینالعابدین مراغهای و میرزایوسف خان مستشارالدوله و میرزاملكم خان كه بیش از هر چیز بر قانون تكیه میكردند، مقصودشان همان تغییر و تعریف جهانی واژه قانون بود كه برایش چهار ركن در نظر گرفتهاند: عامالمشمول بودن، یكساننگری، مانا بودن، تشریفات خاصی را پشت سر نهادن. شاید بتوان گفت كاملترین بیان از گفتمان مشروطه را در سه دهه مانده به آن انقلاب از زبان میرزاحسین خان سپهسالار میشنویم (آدمیت، 1385: 150 به بعد). و پس از پیروزی انقلاب، در جامعترین رساله مدافع مشروطیت یعنی در تنبیهالامه و تنزیهالملة آیتالله نائینی. (عنایت: 1377: 143) گفتار پخته و سخته و كامل نائینی چیزی نیست كه در نظر كوتهنظران «مختصر» بیاید. صدای آن استدلالهای حكیمانه هفت فلك سیاست را فرا گرفت. كسی كه این متون را خوانده باشد، بعید است همچنان اصرار بورزد كه مشروطهطلبان نمیدانستند كه چه میخواهند!
سیدمحمد طباطبائی در یادداشتهای خود مینویسد: «از اول ورود به تهران، در منبر از مشروطه و تأسیس مجلس شورای ملی سخن میگفتم.» (طباطبائی، 1384: 78) همچنین میگوید وقتی كه به اصرار و الحاح ناصرالدین شاه و پادرمیانی امینالسلطان به دیدار او رفتم، تا زنده بود اظهار دوستی میكرد، ولی غالب گلهمند بود. هفته نمیگذشت كه توسط مشیر خلوت پیغام ندهد كه حرفهایی كه بر منبر و غیره میگویی، مناسب حالت حالیه مملكت نیست، مشروطه برای ایران فعلاً مناسب نیست.» (طباطبایی، همان: 78)
به طور كلی مجموعهای از اصطلاحات سیاسی در مطبوعات و در میان مردم رواج یافته بود كه همگی در جهت نفی حكومت مطلق نامسئول بود؛ از جمله: كنستیتیون، مشروطه، دولت مقیده، قانون اساسی كبیره، نظم قانونی، انتظامی قانونی، دولت منتظم، دولت منظم دولت مسئول ... (آدمیت، 1385: 191)
به گفته محمدتقی بهار: لغات علمی از اجتماعی سیاسی و اداری و اخلاقی كه به هیچ وجه سابقه نداشت، به وسیله ترجمه و یا به عین لفظ پیدا شد، مانند: پارلمان، مجلس شورا، وكیل، نماینده، هیأت وزرا، كابینه وزرا، رئیسالوزرا... تجدد، تمدن، انقلاب، تكامل، مسلك، مرام، استبداد، مشروطه، آزادی، حریت، مساوات، آزادیخواهی، وطن، وطنخواهی، ملت... (آژند، 1385: 73) زینتبخش این بخش شعری است از عارف كه از نظر زبانی نیازی به توضیح ندارد:
پیام دوشم از پیر میفــــروش آمد
بنوش باده كه یك ملتی به هوشآمد
هزار پرده از ایران دریـــــد استبداد
هزار شكر كه مشروطه پردهپوشآمد
ز خاك پاك شهیـــــدان راه آزادی
ببین كه خون سیاوش چهسان به جوش آمد
دومین بدعت مشروطه این بود كه پایههای آن اتحاد معروف «دولتمرد» و «دولتمند» و «نظریهپرداز» را فرو ریخت. همانگونه كه هانری كربن گفته است از زمان صفویه به بعد، بین سه نهاد قدرت سیاسی و اقتصادی و روحانی الفتی استوار برقرار گردید كه به نوعی بیشباهت نبود به آنچه در جامعه ساسانی وجود داشت. (كربن، 1373)
شادروان حمید عنایت ضمن بررسی چهار رویداد عمده در تاریخ سیاسی اخیر ایران یعنی جنبش تنباكو، انقلاب مشروطه، حوادث مربوط به ملی شدن نفت و قیام 15 خرداد میگوید با وجود تفاوتهایی كه میان این چهار رویداد وجود دارد، وجوه مشتركی نیز بین آنها هست.
1ـ در هر یك از این رویدادها، میان علما، بورژوازی ملی و ملیگرایی لیبرال غیردینی یا نیمهدینی همبستگی وجود داشت.
2ـ حضور توده مردم در همه این حركتها تنها به بركت وجود رهبران مذهبی تأمین میشد. (عنایت، 1377: 46)
بر مبنای سخنانی حمید عنایت، در هر یك از این رویدادها آن اتحاد دیرین در هم شكسته شد. آن همبستگی و پیوندی را كه لمبتون و كربن مطرح كرده بودند در روزگار ما از جانب برخی نظریهپردازان حوزه علوم اجتماعی پرورده گردید. از جمله در جای جای آثار شریعتی و گاهی احمد اشرف.
انقلاب مشروطه خط بطلانی بر این كلیگوییها كشید، چون نه تنها این اتحاد از میان رفت، بلكه سرانجام رو در روی هم ایستادند. گفتنی است كه «روشنفكران اصلاحطلب و انقلابی هر دو، بازرگانان ترقیخواه و روحانیون روشنبین سه عنصر اصلی سازنده آن نهضت بودند.» (آدمیت، 1363: 3) روشنفكران چه آنان كه دارای تحصیلات سنتی و پایگاه داخلی بودند از جمله عارف قزوینی، ادیبالمالك فراهانی چه آنان كه به نوعی با اندیشههای برونمرزی آشنایی داشتند. مانند طالبوف و آخوندزاده و میرزا آقاخان كرمانی و چه آنان كه در سلك دولتمردان بودند مانند سهپسالار و امینالدوله، وجه مشتركشان این بود كه نماینده خردگرایی و تجدد بودند و در صدد آنكه طرحی نو در اندازند و بساط كهنه برچینند گروه دوم روحانیون بودند و آن دسته از ایشان كه ترك سنتقدمایی كردند و دست به نوعی خلاف آمد عادت زدند، بیشتر تحت تأثیر همان روشنفكران آزادیخواه قرار گرفته بودند و خود رهبری جنبش را تا مرحله پیروزی بر عهده گرفتند. اما بازرگانان كه فعالیت اقتصادی جدید را مدتی بود آغا زكرده بودند، طبیعتاً در پی به دست آوردن پایگاه اجتماعی تازهای بودند. این طبقه با نیروی انگیزشی كه نشانه هشیاری اجتماعیاش بود، در سیاست ظاهر گشت. (آدمیت، 1363: 4) در انقلاب مشروطه بازار آوردگاه اصلی بود و نقشی به یادماندنی ایفا كرد. سالها بعد، كژاندیشان چپ ایرانی كه با آن انقلاب مشكل داشتند (چون برمبنای ماتریالیسم تاریخی شكل نگرفته بود!) كوشیدند حیثیت و آبروی بازرا را در قالب اصطلاحاتی نه چندان روشن و نه چندان پاك، بر باد دهند و تا حدودی هم كامیاب شدند!
بدعت و بدیعه دیگری كه در انقلاب مشروطه ظاهر شد، نوعی رادیكالیسم زبانی بود كه منتهی به نوعی حرمتشكنی از شخصیتهایی شد كه تا آن زمان مقدس نشكستنی جلوه میكردند. هرچند كه در طول تاریخ كشور ما، طرد و تكفیر و تفسیق، كم و بیش وجود داشته است و یكی از ابزارهای كارا ـ هرچند اغلب غیراخلاقی ـ برای به زانو درآوردن مخالفان بوده است اما نكته درخور توجه این است كه در انقلاب مشروطه كاربرد این ابزار به منتها درجه رسید تا آنجا كه كمتر اندیشمندی خواه روحانی و خواه غیرروحانی از گزندش در امان ماند. (طباطبایی، 1386: 392). و همچنین میرزاحسینخان سپهسالار كه «ابوالفضایح و القبایح» خوانده شد و بر او لعن فرستادند و زند یقش خواندند. (آدمیت، 1385: 160) البته كرمانی، سید جمال الدین اسدآبادی و زین العابدین مراغهای و... نیز بینصیب نماندند، اما در بحبوحه مشروطه بر شدت این گفتمان افزوده شد.
بهطور كلی بیشتر آنانكه جرأت و جسارت آن را داشتند كه طرحی نو دراندازند كه در سنت قدمایی نمونه و شاهد و مثالی برایش وجود نداشت، در معرض تهمت قرار میگرفتند. چنانكه گاه مدرسه و میخانه را در یك ردیف قرار میگرفت و حكم تكفیر میرزاحسن رشدیه بنیانگذار مدرسه در تبریز و سپس در تهران صادر میشد. (حامد الگار، 1359: 311) سید جمال الدین اسدآبادی نیز متهم به بابیگری شد! (حائری، 1364: 96)
اما شگفتآورتر از همه تكفیر شیخ هادی نجمآبادی مجتهد وارسته و پرهیزگار و مردمدار تهران بود كه از نوادر دوران بود و از گنجینههای گرانبهای معارف اسلامی و نوآوری دینی است كه با توجه به تكفیر خویش نوشته است: «اگر كسی حرف حق بزند و بخواهد از خواب غفلت بیدارت نماید و متنبهت سازد، چون مخالف هوا و وهمت باشد تكفیرش میكنی و در صدد ایذاء و قتلش برمیآیی و حكم به نفی بلدش مینمایی. (حائری، همان: 95) او با وجود اینكه در كتاب معروفش ـ تحریر العقلا ـ صفحات بسیاری را به رد بابیگری اختصاص داده بود، باز متهم به بابیگری شد. درباره مجلس شورا نیز گزارش كردند كه: «از بدو افتتاح این مجلس، جماعت لاقید لاابالی لامذهب از كسانی كه سابقاً معروف به بابی بودند و كسانی كه منكر شریعت و معتقد به طبیعت هستند... جنگهاست كه با خلق خدا میكنند. اباحه مسكرات و اشاعه فاحشه خانه و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان»
پر واضح است كه بیشتر این گفتهها چیزی جز اتهامهای ساده لوحانه بیمأخذ و بیبنیاد نیست. گفتمان تفسیق و تكفیر بین مشروطه طلبان و مخالفانشان، پس از تشكیل مجلس شكل دیگری هم به خود گرفت و آن رو دررویی اعتدالیون و دموكراتها بود كه كارشان به حذف انجامید، به بیان دیگر حذف فیزیكی در كنار جنگ گفتمانی قرار گرفت. اعتدالیها میكوشیدند. چند تن از وكلای دموكرات را از مجلس بیرون كنند. دموكراتها میرزاحسنخان امین الملك را كه از عوامل مؤثر اعتدالی بود، به دست مجاهدین حیدرخان كشتند.
این ناملایمات ریشه در همان گفتمان حرمت شكن داشت كه فضای پر تب آن زمان بدان دامن زده بود.
اما اینكه انقلاب مشروطه پس از پیروزی تا چه حد توانست شعارها و شعایر خود را عملی سازد و نیز تا چه حد نسبت به خواستهها و اهداف خویش وفادار ماند، پرسشی دراز دامن است كه نباید آن را با فرضیه اصلی این مقاله كه مشروطه، انقلابی دانسته و آگاهانه بود، در هم آمیخت. در این تردیدی نیست كه آزادیخواهانی كه از سالها پیش با حكومت قرون وسطایی مبارزه میكردند، نیك میدانستند كه چه میجویندو چه هدفی را دنبال میكنند، اما اینكه آن انقلاب دچار زلتها و تغییرات و تحریفاتی شد، كمتر جای بحث دارد.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید