زمینه‌های شكل‌گیری گفتمان مشروطه / دکتر علی‌اكبر امینی - بخش دوم

1393/5/14 ۰۸:۱۰

زمینه‌های شكل‌گیری گفتمان مشروطه / دکتر علی‌اكبر امینی - بخش دوم

در مورد اوضاع اقتصادی ایران در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، لرد كرزن چنین می‌نویسد: «تشدید فلاكت روستائیان، كار را به فروش كودكان روستایی كشاند. فروش كودكان خردسال و حتی روستائیان جوان برای پرداخت مالیات در ایالات لرستان، سیستان، خراسان و كرمان امری كاملاً عادی بوده است. روستائیان بلوچستان جز پوست هندوانه چیز دیگری برای رفع گرسنگی نداشتند... رعایای املاك دولتی در سیستان و بلوچستان از گرسنگی و پریشانی علف می‌خوردند و لوت و عور زندگی می‌كردند.»21 اقتصاد بسته و غیرتجاری كهن ایران تا حدود زیادی، «ناشی از سلطه سیاسی و نظامی جوامع ایلی بر اجتماعات شهری و روستایی بود؛ زیرا از یك سو مانع رشد تولیدات كشاورزی و سبب كندی جریان آن به شهرها می‌شد و از سوی دیگر محدودیتهایی برای رشد و توسعه سرمایه‌داری... فراهم می‌ساخت.

 

 

 

3 ـ وخامت اوضاع اقتصادی

در مورد اوضاع اقتصادی ایران در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، لرد كرزن چنین می‌نویسد: «تشدید فلاكت روستائیان، كار را به فروش كودكان روستایی كشاند. فروش كودكان خردسال و حتی روستائیان جوان برای پرداخت مالیات در ایالات لرستان، سیستان، خراسان و كرمان امری كاملاً عادی بوده است. روستائیان بلوچستان جز پوست هندوانه چیز دیگری برای رفع گرسنگی نداشتند... رعایای املاك دولتی در سیستان و بلوچستان از گرسنگی و پریشانی علف می‌خوردند و لوت و عور زندگی می‌كردند.»21

اقتصاد بسته و غیرتجاری كهن ایران تا حدود زیادی، «ناشی از سلطه سیاسی و نظامی جوامع ایلی بر اجتماعات شهری و روستایی بود؛ زیرا از یك سو مانع رشد تولیدات كشاورزی و سبب كندی جریان آن به شهرها می‌شد و از سوی دیگر محدودیتهایی برای رشد و توسعه سرمایه‌داری... فراهم می‌ساخت.»22

آن اقتصاد از دو سو در معرض فشار بود: از سویی قادر به تأمین نیازهای داخلی نبود و از سوی دیگر تغییرات نظام مبادلات بین‌المللی به چنین اقتصادی اجازه دوام نمی‌داد. قرن سیزدهم هجری برای اقتصاد ایران عصر تكان و تحول و تزلزلی بود كه تا آن زمان سابقه نداشت: «در قرن سیزدهم/ نوزدهم كه زمان ظهور عواملی چون رقابت امپراتوری‌ها، تجارت آزاد، تكنولوژی جدید، دمكراسی سیاسی و غیره بود، اقتصاد ایران همانند سیاستش ناگزیر از «تعادل» خارج شد... سقوط سریع بهای نقره در سه دهه آخر قرن 19 همچون بلایی آسمانی، كسری پرداختها و تورم را تشدید كرد.»23

نیاز بازار جهانی به برخی از مواد خام از سویی و به دست آوردن بازار فروش كالاهای صنعتی به خصوص به وسیله همسایه شمالی و مهمان ناخوانده جنوبی از سوی دیگر، اقتصاد ایران را به چهارمیخ می‌كشید. سرمایه‌داران روسی و انگلیسی دست به رقابتی آشكار و پنهان برای تسلط براقتصاد ایران زدند. در اواخر قرن 19 و اوایل 20، شركتهای زیر در ایران سرمایه‌گذاری كرده بودند: 1ـ كمپانی سلطنتی ایران و انگلیس، 2ـ مؤسسه بهره‌برداری از سرمایه در ایران، 3ـ سندیكای آسیایی انگلیس، 4ـ كمپانی ایران و فرانسه، 5 ـ بخت‌آزماییهای دولتی، 6ـ بانك شاهنشاهی ایران، 7ـ مؤسسه حقوقی استخراج معادن بانك ایران، 8 ـ مؤسسه شاهنشاهی دخانیات ایران، 9ـ شركت استخراج اولیه،10ـ شركت نفت بختیاری، 11ـ شركت نفت ایران و انگلیس.24

گفتنی است كه هر قرارداد و هر امتیازی به خودی خود نمی‌تواند دارای بار منفی باشد، بلكه این محتوای قرارداد است كه آن را عادلانه یا ظالمانه می‌كند. در همین سالها بود كه ناصرالدین شاه به اولین سفر اروپایی خود رفت. به هنگام اقامت او در لندن، نهضت جدید كارگران كشاورزی انگلستان، از اوضاع زندگی در ایران انتقاد كرد. نمونه‌اش تصنیفی است كه خطاب به شاه ایران سروده بودند و به صورت دسته‌جمعی می‌خواندند: «پادشاه مستبد سرزمین بردگان، شاه شاه!/ آنجا كه اراده او قانون است و اجرای آن به دست شاه شاه!/ آنجا كه كثافت و بیماری و قحطی و فساد/ برای او اهمیتی ندارد؛ زیرا همه مطیع او هستند/ و او را با الماسهای درخشان و شاد می‌پوشانند، شاه شاه/ پس هر چه زودتر به ایران برگرد، شاه شاه/ و به جای زیاده‌روی و خوشگذرانی و راحت‌طلبی، شاه شاه/ برو به ایرانیهای بیچاره بگو كه اگر می‌خواهند آزاد گردند، باید با تمام وجود متحد شوند و همه موانع را از پیش پای خود بردارند حتی اگر تو باشی، شاه شاه.»25

اوضاع نابسامان اقتصادی و سیاسی داخلی، تأثیری غیرقابل انكار برشكل‌گیری گفتمان سیاسی ایران نهاد. میرزاآقاخان كرمانی در نمایشنامه «سوسمار‌الدوله»، شوربختی و تیره‌روزی ایرانیان را به صحنه آورد. این نمایشنامه، «تراژدی دردناكی است از فساد و استبداد سیستم دولتی شرقی و استبداد آسیایی، غارت روستائیان، وضع مالیاتهای كمرشكن، غارت سرمایه‌داری تجاری، نبود امنیت، بریدن گوش و دماغ، ضبط املاك خرده‌مالكان، گرسنگی، احتكار، قحطی و بیماری».26

همین میرزاآقاخان است كه تألمات خود را از اوضاع ایران این گونه به قلم می‌آورد: «ای ایران! زمین مینوقرین! تو حالا همه خراب، شهرهای آباد تو یكسره ویران. این ملت توست، جاهل و نادان، همه گدای لاابالی. از تمام ترقیات علم مهجور، از حظوظ آدمیت و حقوق بشریت محروم، به هر ستمی گرفتار و به زندگی خود اسف می‌خورند...»27

جای پای روشن وخامت اوضاع اقتصادی را برگفتمان ادبی به زیباترین شكل در «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیك» می‌بینیم. قهرمان رمان خطاب به شاعران كهن می‌گوید: «امروز بازار زلف و سنبل و كاكل كساد است. كمان ابرو شكسته و چشمان آهو از بیم آن رسته است. به جای خال لب، از زغال معدن باید سخن گفت. از قامت چون سرو سخن كوتاه كن، از درختان گردو و كاج جنگل مازندران حدیث كن. از دامن سیمین‌بران دست بكش و بر سینه معادن نقره و آهن بیاویز. بساط عیش را برچین، دستگاه قالیبافی وطن را پهن كن. امروز استماع سوت راه‌آهن در كار است، نه نوای بلبل گلزار. حكایت شمع و پروانه كهنه شد، از ایجاد كارخانه شمع‌سازی سخن ساز كن. صحبت شیرین‌لبان را به دردمندان واگذار؛ سرودی از چغندر آغاز كن كه مایه شكر است. از لوازم آبادی وطن ترانه بساز.»28

 

4ـ تأثیر ادبیات مجاور

الف) ادبیات عرب

«من در شعر خویش تمام تابعیت‌های جهان را حمل می‌كنم و به یك دولت وابسته‌ام و آن دولت انسان است.»29 (نزارقبانی، سوریه/1923)

گفتمان ادبی برون از مرزهای ایران كه شامل ادبیات كشورهای مجاور و نیز ادبیات اروپایی است، بر ادب ایران اثر نهاد. این مسئله مطالعه تطبیقی را الزامی می‌نماید. «ادب تطبیقی عبارت است از تحقیق در باب روابط و مناسبات میان ادبیات ملل و اقوام مختلف جهان... شاید بتوان گفت كه در ادب تطبیقی آنچه مورد نظر محقق و نقاد است، نفس اثر ادبی نیست، بلكه تحقیق در كیفیت تجلی و انعكاسی است كه اثر ادبی قومی در ادب قوم دیگر پیدا می‌كند.»30

در این میان، بین آثار و افكار عثمانیان، مصریان و ایرانیان وجوه تشابه و همانندی‌هایی می‌توان یافت؛ زیرا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با وجود تفاوتهای بسیار، «بیداری ملی در میان همه این ملل ناشی از انتقاد كمابیش همسان از نظام سیاسی موجود و هواخواهی از استقرار یك نظام قانون یا مشروطه... بود.»31

«اگر آثار نویسندگان ایرانی و عرب را در قرن سیزدهم هجری با هم مقایسه كنیم، می‌بینیم كه هر دو گروه تا چه پایه درباره مسائل مهم اجتماعی و سیاسی ملتهای خویش بینش‌هایی یكسان داشته‌اند. هر دو گروه پیشرفتهای غرب را در زمینه‌های گوناگون مادی و معنوی می‌ستودند و چاره رفع واماندگی ملتهای خود را در تقلید یا اقتباس از راه و روش غرب، خواه در زمینه سیاست یا اقتصاد یا علوم یا فنون نظامی می‌دانستند. هر دو با خودسری فرمانروایان مخالفت می‌كردند و حكومت قانون و نظام نمایندگی را بهترین شیوه كشورداری می‌شمردند. هر دو از چیرگی خرافات بر ذهن مسلمانان ناخشنود بودند و در آشنایی مردم خویش با دانشهای نو می‌كوشیدند.»32

رابطه میان مصریان و به طور كلی مسلمانان عرب با ایرانیان در آن روزگار رابطه‌ای یكسویه نبود، بلكه بینشان نوعی تعاطی فكری برقرار بود. اگر كواكبی و «طبایع الاستبداد»ش در ایران مؤثر بود، سیدجمال و «عروه‌الوثقی» هم در مصر تأثیر چشمگیری داشت. هرچند به نظر می‌رسد آنان بیش و پیش از ما در بیداری و بیدارسازی كوشیده‌اند: «هنگامی كه به آثار اسلامی و عرب در این صد ساله اخیر می‌نگریم، متوجه می‌شویم كه آنان بیشتر از ما به اهمیت موضوع [گفتمان ادبی] پی ‌بردند و در آن باره كار كردند. امروز آنچه را جهان عرب به نام فرهنگ اسلام عرضه می‌كند، با آنچه ما عرضه می‌كنیم، قابل قیاس نیست...»33

در هر حال اعراب به دلایلی چند مؤثرتر از ایرانیان عمل كردند؛ همان‌طور كه در مورد سیدجمال نشان دادند. او كه در كشور خویش غریب بود، در مصر با استقبالی گرم مواجه شد. هشت سال تمام مصریان از قلم و كلام او سود جستند و ما در سایه حكومت قرون وسطایی ناصرالدین شاه، فقط گاهی از دور قبسی از آتش افكارش برمی‌گرفتیم34 و مصداق سخن حكیم سنایی شدیم كه: «گرفته چینیان احرام و مكی خفته در بطحا!»

حقیقت این است كه از داخل ایران، اندیشه و اثری بیرون نمی‌تراوید؛ هرچند كه در همان زمان هم كسانی چون شیخ‌هادی نجم آبادی بودند كه حتی از خود سیدجمال داناتر و بیناتر و عمیق‌تر بودند، لیكن به دلایل گوناگون از جمله دورافتادگی ایران، گفتارهای نغز و پندارهای پرمغزشان نه تنها به بیرون راه پیدا نمی‌كرد، كه درسایه استبداد ناصری در همان درون كشور خاموش و بی‌اثر می‌شد؛ ولی ایرانیان مقیم آن سوی مرزها و از جمله مصر در آن كشورها فعالیت می‌كردند و از دل خود به هر دو سوی مرز نور می‌پاشیدند: «در سده 19 به ‌ویژه در نیمه دوم آن تنی چند از روشنفكران ایرانی در قاهره می‌زیستند و به چاپ و نشر روزنامه‌های فارسی مانند حكمت (1892)، ثریا(1898) و پرورش (1900) سرگرم بودند. این روزنامه‌ها چنان مؤثر واقع شدند و مورد توجه روشنفكران و افراد باسواد ایران قرار گرفتند كه ورودشان به ایران به وسیله شاه و دولت منع گردید.»35

اما در میان مصریانی كه برگفتمان ایرانیان، تأثیر نهادند، می‌توان از متفكران زیر نام برد: 1ـ رفاعه‌الطهطاوی (1390ـ1360=1873ـ1810) از مردان ادب و فرهنگ مصر؛ 2ـ یعقوب بن رفائیل صنوع، از مریدان سیدجمال و یكی از محبوب‌ترین روزنامه‌نگاران مصری؛ 3ـ طه حسین(تولد1889)؛ 4ـ محمدعبده(تولد1849)؛ 5 ـ عبدالرحمن كواكبی(تولد1854)؛ 6ـ مصطفی كامل (تولد1874).36 در میان اینان كواكبی و كتاب «طبیعت استبدادش» اثربخش‌تر بود.

همزمان با مصر، عثمانی (تركیه) نیز كانون دیگری برای اشاعه افكار نوین بود هر چند در این دوره متفكرانی همردیف با متفكران مصری در آن كشور وجود نداشت؛ اما اقداماتی كه در آن كشور صورت می‌گرفت، از جمله جنبش تنظیمات و صدور فرمان معروف «خط شریف گلخانه»، بر افكار ایرانیان مقیم آن سامان اثر نهاد، همان‌طور كه بر روی اندیشه‌های میرزا تقی‌خان امیركبیر در مأموریت و اقامت چهار ساله‌اش در ارزنه‌الروم بی‌تأثیر نبود.37 گذشته از آن تركیه شاید بیش از مصر محل اقامت و سكونت ایرانیان وطن‌پرست بود؛ به طوری كه بیشتر متفكران آن روز ایران دست كم چند سالی را در آن دیار گذرانده بودند.

شكی نیست كه اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه چه در مصر و چه در تركیه و چه در ایران ریشه در غرب داشت كه درگذشته از شرق فاصله نداشت و می‌شد میان این دو نیمكره وجوه تشابهی پیدا كرد؛ «وجوه تشابهی كه تا پایان قرون وسطی میان شرق و غرب وجود دارد، اندك نیست، دلیل آن نیز روشن است: تشابه ساختار نظام اجتماعی، سیر تحولات فرهنگی، شیوه زندگی و نحوه اندیشه انسان...[لیكن] در نیمه نخست سده گذشته دوره‌ای نوین آغاز می‌شود. به این صورت كه غرب براثر پیشرفتهای صنعتی خود تحولاتی در شرق پدید می‌آورد كه بی‌سابقه است.»38

 

ب) ادبیات غرب

اگر چه عدالت، آزادی، برابری، رفاه، بهزیستی و برخورداری از حقوق، میوه‌های سرزمین خاصی نیستند، ولی می‌توان گفت كه ظهور این اندیشه‌ها تا حدی محصول نوین غرب بود كه در واپسین سالهای قرن نوزدهم در میان بعضی از روشن‌اندیشان ایرانی طرفدارانی پیدا كرده بود. این افراد اغلب كسانی بودند كه به نحوی با خارج از مرزهای ایران در تماس بودند یا از طریق تركیه و روسیه و هند و یا از طریق نمایندگی‌ها و كنسولگری‌ها و نهادهای سیاسی ایرانی در خارج و گاهی در داخل كشور. در حوزه شعر بعضی از گویندگان «سبك هندی» كه تقریباً از قرن دهم مستقیماً با هندوستان مراوده داشتند، زودتر از دیگران در معرض وزش نسیم این افكار قرار گرفتند:

«ترقی‌خواهان ایران از اواخر دوره صفوی تا حدی با شیوه‌های تفكر و نظم اجتماعی اروپایی و طرز زندگی غرب آشنا شده بودند. برخی از آنها از طریق هند با این نوع زندگی آشنایی پیدا كرده بودند. شاید یكی از نخستین افرادی كه به این مقوله توجه كرد، حزین لاهیجی (1103ـ1180ق) باشد كه شاعری مبرّز در اواخر دوره صفوی به شمار می‌رود. او در یكی از آثار خود به طرز حكومت و شیوه زندگی اروپائیان و محاسن آن بذل توجه كرده و می‌نویسد: «شاید تنها راه اصلاح امور ایران در این باشد كه آن را براساس شیوه‌های غربیان سر و سامان بخشند!» چندی بعد در همان زمان عبداللطیف شوشتری در تحفه‌العالم توصیفات چندی از زندگی مردم انگلستان عرضه كرد كه نشان‌دهنده آشنایی او با حكومت قانون در این كشور بود. او اثر خود را در اوایل دوره قاجار تألیف كرد و در هند منتشر ساخت. بحث او درخصوص برابری همه در مقابل قانون، جالب توجه است.»39

اما به دلایل مختلف در دوره ناصرالدین‌شاه است كه اقتباس از خارجیان به نحو چشمگیری بالا می‌گیرد و كم و بیش اصطلاحات خارجی كاربرد دقیق‌تری پیدا می‌كند: «از نخستین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه، طرفداری از اندیشه‌ها و روشهای سیاسی لیبرال غربی آغاز شد... رشد اندیشه‌های لیبرال در میان روشنفكران ایرانی بیشتر از بیدار شدن احساسهای ملی‌گرایانه ناشی می‌شد تا اشتیاق محض به فلسفه لیبرال غربی. ایرانیان بیشتر به قدرت نظامی و دستاوردهای مادی كشورهای غرب به‌ویژه كشورهای دارای نظام مشروطه رشك می‌بردند تا به آزادی فردی در غرب.» البته باید توجه داشت كه در خود اروپا نیز در این ایام تحولات شگرفی روی داده بود: «در اواخر سده هجدهم جنبش‌های اعتراض اجتماعی و انتقاد اجتماعی در چنان سطحی پیدا شدند كه پیش از آن در تصور نمی‌گنجید. این جنبش‌ها در سراسر اروپای غربی وجود داشت؛ ولی به مؤثرترین شكل نخست در فرانسه ظاهر شدند. یادگارشان در عرصه عمل انقلاب فرانسه و در عرصه تفكر انتقادی، دایره‌المعارف بزرگ دیده‌رو و دلامبر بود.»40

جالب آنكه ایرانیان نیز بیش از همه از فرهنگ و زبان و ادب فرانسه گرته‌برداری می‌كردند: «از میان زبانهای غربی، زبان فرانسه به علل مختلف در اذهان ایرانیان موقعیتی ممتاز داشت. نخست آنكه زبان علمی و ادبی عصر بود. دوم اینكه فرانسویان به‌ویژه در ایران قاجاری به بدسابقگی انگلیس و روس نبودند. سوم آنكه فرانسه برای بسیاری، كشور انقلاب ژوئیه و پیشتاز آزادی فردی و حكومت ملی به شمار می‌رفت.»41

جنبش‌های فكری و انتقادی همچنان به سیر تكاملی خود در اروپا ادامه می‌داد: «در سده نوزدهم انتقاد اجتماعی وسیع‌تر و عمیق‌تر از گذشته شد... داستان‌سرایان، نمایشنامه‌نویسان و منتقدان ادبی به موضوعهای جدید روی آوردند.»42 نفحات این تحولات از راههای گوناگون به ایران رسید و روح و روان آزاداندیشان را‌تر و تازه نمود و افقهای جدیدی را بر روی آنان گشود.

 

پی‌نوشتها:

21ـ محمدرضا فشاهی، تكوین سرمایه‌داری در ایران، (1905ـ1796)، گوتنبرگ، چاپ اول، 1360، ص184.

22ـ احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه‌داری در ایران دوره قاجار، زمینه، چاپ اول، 1359، ص38.

23ـ محمدعلی كاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران...، ترجمه محمدرضا نفیسی، پاپیروس، چاپ اول، 1366، ص72.

24ـ محمدرضا فشاهی، همان كتاب، ص 132.

25ـ دنیس رایت، ایرانیان در میان انگلیسی‌ها، ترجمه منوچهر طاهرنیا، آشتیانی، چاپ اول، 1362، ص251.

26ـ محمدرضا فشاهی، همان كتاب، ص37.

27ـ محمدعلی استعلامی، ادبیات دوره بیداری و معاصر، دانشگاه سپاهیان انقلاب، 1355، ص58 .

28ـ زین‌العابدین مراغه‌ای، سیاحتنامه ابراهیم بیك، به كوشش باقر مؤمنی، نشراندیشه، 1352، ص122.

29ـ شفیعی كدكنی، شعر معاصر عرب، انتشارات توس، 1359، ص103.

30ـ عبدالحسین زرین‌كوب، نقد ادبی، ج1، امیركبیر، 1361، ص126.

31ـ حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء‌الدین خرّمشاهی، خوارزمی، 1372، ص282.

32ـ حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، جیبی، 1372، ص3.

33ـ محمدرضا حكیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، نشر فرهنگ اسلامی، 1358، ص11.

34ـ محمد محیط طباطبایی، نقش سیدجمال در بیداری مشرق زمین، دارالتبلیغ اسلامی، 1350.

35ـ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، امیركبیر، 1364، ص16.

36ـ شرح احوال و افكار و آثار آنان در منبع زیر آمده است: حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب.

37ـ فریدون آدمیت، امیركبیر و ایران، ص183.

38ـ مجله چیستا، اسفند 73 و فروردین 74، ص477.

39ـ محمدرضا شفیعی كدكنی، «از انقلاب تا انقلاب»، ادبیات نوین ایران، ترجمه و تدوین یعقوب آژند، امیركبیر، 1362، ص334.

40ـ تام.ب.باتامور، منتقدان جامعه، ترجمه جواهر كلام، تهران، سفیر، چاپ اول، 1369، ص5

41ـ محمدعلی سپانلو، نویسندگان پیشرو ایران، نشر نگاه، 1366، ص25.

42ـ باتامور، همان كتاب، ص142.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: