زیباشناسی اسلامی اعجاز قرآن / الیور لیمن - بخش دوم

1395/4/13 ۱۰:۱۳

زیباشناسی اسلامی اعجاز قرآن / الیور لیمن - بخش دوم

در میان یهودیان و مسیحیان این یك مسئله عادی است كه آثارو متون اصلی‌شان را مثل متون ادبی دانسته و به معنای دقیق كلمه مثل آنها تجزیه و تحلیل می‌كنند. این بدین معنا نیست كه آنها مبنایی الوهی ندارند، بلكه ممكن است از گرایش این روند به طبیعت گرایانه كردن این متون نگرانی‌ای به وجود آید. مسلمانان با اعتقاد به اینكه خود زبان قرآن دلیلی است بر دین اسلام، در برابر چنین روندی سرسختانه مقاومت می‌كنند و برخی نیز ترجمه‌‌ای از این متن را قرآن نمی‌نامند و ترجیح می‌دهند كه واژه «تفسیر» یا «نسخه» را در این باره به كار ببرند، زیرا به نظر آنها ترجمه قرآن به زبانی غیر عربی، بازآفرینی آن به زبان دیگر نیست. بازآفرینی قرآن ناممكن است زیرا اساسا عربی است و به این زبان است كه خداوند آن را نازل كرده است.

 

ترجمه سید جواد فندرسكی

قرآن به مثابه ادبیات

در میان یهودیان و  مسیحیان این یك مسئله عادی است كه آثارو متون اصلی‌شان را مثل متون ادبی دانسته و به معنای دقیق كلمه مثل آنها تجزیه و تحلیل می‌كنند. این بدین معنا نیست كه آنها مبنایی الوهی ندارند، بلكه ممكن است از گرایش این روند به طبیعت گرایانه كردن این متون نگرانی‌ای به وجود آید. مسلمانان با اعتقاد به اینكه خود زبان قرآن دلیلی است بر دین اسلام، در برابر چنین روندی سرسختانه مقاومت می‌كنند و برخی نیز ترجمه‌‌ای از این متن را قرآن نمی‌نامند و ترجیح می‌دهند كه واژه «تفسیر» یا «نسخه» را در این باره به كار ببرند، زیرا به نظر آنها ترجمه قرآن به زبانی غیر عربی، بازآفرینی آن به زبان دیگر نیست. بازآفرینی قرآن ناممكن است زیرا اساسا عربی است و به این زبان است كه خداوند آن را نازل كرده است. با این همه لازم است سوالی را بپرسیم مبنی بر اینكه چرا خداوند قرآن را به عربی نازل كرده است. جاحز ( متوفی به 255/869 ) و شاه ولی‌الله  (متوفی به 1176/1762) كه دو متفكر از دوره‌های مختلف تاریخی هستند، پاسخ داده‌اند كه عربها به زبان خود افتخار می‌كردند. زیرا پیامبری كه با چنین متن و نثری ظهور كرده است بی‌درنگ بر آنها تأثیر می‌گذاشت. پیامبران پیشین نیز از این مزیت كه برای یك جامعه خاص مناسب بود، بهره برده بودند. برای مثال، حضرت موسی معجزه‌هایی شبیه شعبده را كه در جامعه مصر مورد تحسین قرار می‌گرفت، ایجاد می‌كرد و مسیح نیز درمان‌های معجزه‌واری را انجام می‌داد كه در فرهنگ آن دوران ارج نهاده می‌شد. یقیناً مسلمانانی وجود دارند كه زبان عربی را نمی‌دانند و خواندن قرآن نیز برای آنان غیرقابل فهم است، و در بعضی از جوامع به نسخه‌هایی از قرآن كه به زبان محلی است توجه زیادی می‌شود. از آنجایی كه زبان عربی قرآن، زبانی نیست كه خداوند آن را درباره زمان و دوره خاصی به كار برده باشد، بلكه هم‌اكنون نیز زبان خداوند است، بنابراین احترام زیادی را داراست، و این امر كه زبان عربی امروزه زبان اغلب مسلمانان نیست به هیچ وجه از میزان گرایش به ادیان دیگر و یا وفاداری به اسلام نكاسته است. درباره دینی كه متن اصلی‌اش مدعی است كه واژگان خداوند را به طور بیواسطه بازآفرینی كرده است چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد. بدیهی است به آسانی تلقی می‌شود كه چنین واژه‌هایی بركت زیادی دارند یا موجب رحمت خواهند بود.

آیا این قابل قبول است كه بگوییم قرآن را نمی‌توان ترجمه كرد؟ البته این ادعایی است كه به‌طور كلی‌تر نیز بیان می‌شود. مثلاً ترجمه كردن عبارتست از خراب كردن و ترجمه كردن همواره عبارتست از نزدیك شدن. مطمئناً متونی وجود دارد كه ترجمه‌شان خیلی دشوار است. شعر یكی از این موارد است و زبان شعری نیز در قرآن زیاد است، گرچه این زبان شعری خود را از شعر عربی دوران جاهلیت متمایز می‌سازد. ترجمه متون دینی نیز دشوار است، زیرا آنها به‌طور كلی به مجموعه‌ای از معانی دلالت می‌كند كه نمی‌تواند ترجمه شود، یا حتی خودِ لحن متن نیز قابل ترجمه نیست. این مسئله به‌طور خاص در مورد قرآن صادق است زیرا برخی معتقدند كه لحن قرآن در فهمیدنش بسیار مهم است و ما بایستی به یاد داشته باشیم كه در سال‌های آغازین اسلام احتمالاً قرآن حفظ می‌شد و نسخه‌های نوشته شده تنها برای كمك به مؤمنان مورد استفاده قرار می‌گرفت، بدین گونه كه به آنها كمك می‌كرد تا بخشی را كه در درستی و دقت آن شك داشتند به یاد آورند. یكی از روش‌هایی كه در آن خواندن شفاهی مهم می‌باشد این است كه متن عربی به ندرت نشانه‌گذاری می‌شد و بنابراین حروف مصوت تردید وجود داشت مگر اینكه كسی معنای دقیق كلمه را می‌دانست. در زبان عربی كلماتی وجود دارد كه از حروفی كاملاً یكسان تشكیل شده‌اند و معنایشان تنها با اضافه شدن مصوتهایی مشخص می‌شود و بنابراین مادامی كه معنا دانسته نشود، جای مصوتها نیز در كلمه مشخص نخواهد بود. البته گاهی فحوای كلام آن را روشن می‌سازد، اما گاهی وقتها نیز برعكس است و مجموعه‌ای از احتمالات وجود دارد كه برخی از آنها بسیار قابل توجهند.

اما اغلب گفته می‌شود كه قرآن چنان متن دشواری است كه ترجمه آن ممكن نیست. سطوحی از معنا، اشارات، معانی پنهان، دگرگونی كلمات وجود دارند كه ترجمه را ناممكن می‌سازند. برای قرآن شأن دیگری نیز به عنوان یك سند معتبر اخلاقی وجود دارد، سندی كه قرار است  یك جامعه را هدایت كند و رفتار درست را بیاموزد، بنابراین قرآن تنها یك متن ادبی نیست بلكه جزئی جدا نشدنی از زندگی‌های واقعی است. تأكید بر اهمیت قرآن به عنوان متنی شنیداری بیشتر از متنی نوشتاری است و توجه زیادی به قرائت آن شده است. درباره روش‌های قرائت قرآن و نحوه شنیدن آن دستورات و توصیه‌هایی وجود دارد و اینها بخش‌های مهمی از قرآن هستند، نه فقط بخشهای فرعی‌ای كه در حواشی قرآن بیان شده‌اند. اگر كسی بپذیرد كه قرآن در حقیقت در متن اعمال و تجارب دینی قرار دارد، این ایده كه قرآن نمی‌تواند ترجمه شود اندكی قابل قبول‌تر خواهد بود.

از طرف دیگر، این مسئله قابل قبول نیست. حتی اگر قرآن به عنوان اثری ادبی، اثری كاملاً استثنایی باشد كه برای تأثیر گذاشتن بر اعراب نازل شده باشد، اعرابی كه شعر را فرمی هنری می‌دانستند و بدان ارزش زیادی قائل بودند، در این صورت ما بایستی بر این عقیده باشیم كه شعرِ بی‌نظیر نمی‌تواند ترجمه شود. این نكته باید چیزی بیشتر از یك عقیده باشد كه اعتقاد دارد هیچ شعری واقعاً نمی‌تواند ترجمه شود، اما قاعدتاً جوهر شعر از طریق ترجمه قابل حصول نیست. البته این بستگی دارد به اینكه منظور شخص از ترجمه چیست. اگر منظور او تبدیل كامل تمام جنبه‌های معنای بخشی از یك متن واژگانی از زبانی به زبان دیگر باشد، در این صورت هیچ ترجمه‌ای از قرآن امكان‌پذیر نیست. با این همه منظور این نیست، زیرا ادعا این است كه قرآن به‌طور خاص امكان ترجمه ندارد.

این ادعایی است كه عملاً می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. برای این كار بایستی ابتدا به متون دینی دیگری نگاه كرد و امكان ترجمه آنها را مورد سؤال قرار داد. مطمئناً آنها را می‌توان ترجمه كرد، گرچه درباره تلاش‌های مختلفی كه برای ترجمه‌شان انجام گرفته است، ممكن است بحث كنیم و بر برخی از محتوای جنبی آن كه در جهت توضیح دشواری متن است تأكید كنیم. نظریه قابلیت ترجمه با نظریه عدم قابلیت تقلید در ارتباط است، زیرا اعتقاد بر این است كه یك جنبه از بی‌همتایی قرآن عدم قابلیت ترجمه آن است. این نتیجه قاعدة كلّی عدم قابلیت ترجمه متون دینی نیست، بلكه نتیجه عدم قابلیت ترجمه یك متن بی‌همتا است. اگر قبول كنیم كه قرآن متنی بی‌همتاست در این مسئله برای عدم قابلیت ترجمه قرآن دلایلی مستحكم داریم، زیرا هیچ قانون كلی‌ای وجود ندارد كه بتوانیم برای چیزی بی‌همتا به‌كار ببریم. برحسب تعریف، اگر چیزی جزو یك نوع است نمی‌توانیم دانشی را كه از اشیاء دیگر گرفته‌ایم برای تفسیر آن به كار بگیریم.

 

معجزه‌ها و معیارشان

بگذارید ماهیت معجزه گونه متن را بررسی كنیم. نوع مناسب معجزه برای عربها كه در زبان و سجع مهارت داشتند در اثری نمایان شد كه به لحاظ زبان و سجع از تمام آثار آن دوره پیشی گرفت. درست همانگونه كه چوبدستی حضرت موسی به مار تبدیل شد و مارهای جادوگران فرعون را بلعید، قرآن نیز آثار ادبی دیگری را كه در دسترس بود، از رونق انداخت. تفاوت مهم میان معجزات حضرت موسی، عیسی و پیامبران دیگر در این است كه معجزات آنها در همان روزگار خودشان ادامه پیدا كرد، در حالی كه قرآن از آن زمان تا به حال تداوم داشته است. معجزات پیشین، معجزاتی استثنایی و بی‌همتا بودند كه بر زمانه خود تأثیر گذاشتند، اما حالا دیگر یك گزارش به شمار می‌آیند. البته، از آنجایی كه این گزارش‌ها در قرآن  وجود دارند مومنان بدانها ایمان دارند، امّا در غیر این صورت به آسانی ممكن بود در آنها تردید به وجود آید. امّا اگر اعجاز قرآن در واقع یك معجزه دانسته شود، در این صورت برای هر كسی كه در هر زمانه با قرآن مواجهه داشته باشد یك متن جاری و زنده به شمار می‌آید و در این صورت این معجزه همیشه جاویدان به مراتب موثرترین معجزه بوده است، زیرا فراگیرترینِ آنها می‌باشد.

آیا این امكان وجود ندارد كه خود محمد[ص] آن را نوشته باشد؟ به ما گفته شده است كه او اُمّی بوده است، یعنی سواد نداشته است و بنابراین چنین متن دشواری نمی‌تواند از او باشد. اگر بخواهیم معنای اُمّی را بدانیم روشهای متعددی برای این كار وجود دارد، بنابراین نباید زیاد به این موضوع پرداخت، امّا مسئله در اینجاست كه آیا  امكان دارد كه قرآن دارای مولّفی انسانی دانسته شود. اخبار زیادی درباره مخالفانِ اسلام وجود دارد كه بخشهایی از قرآن را شنیده و بی‌درنگ به اسلام گرویده‌اند و حتّی امروزه نیز به نظر می‌رسد كه برخی از مسلمانان انتظار دارند كه غیرمومنان با شنیدن قرآن به اسلام درآیند و یا دست‌كم متاثر شوند. برخی معتقدند آنچه كه از پذیرش عمومی اسلام ممانعت می‌كند، این امر است كه اغلب انسانها نمی‌دانند كه آن چیست و اگر زمانی این نقیصه از بین برود، بی‌درنگ اسلام خواهند آورد. قدرت زبان و منشا الوهی قرآن آنها را وامی‌دارد كه اسلام را بپذیرند.

معجزه ویژگی‌هایی دارد كه آنها را ذكر می‌كنیم. مسائلی درباره زیبایی، سبك، حقیقت و پند و اندرز در قرآن وجود دارد. گاهی گفته شده است كه ویژگی بی‌همتای قرآن ناشی از پیوند میان این جنبه‌های مختلف می‌باشد، امّا در اینجا ما بر جنبه زیباشناختی زیبایی در قرآن متمركز خواهیم بود. قرآن  تحدی را مطرح كرده است بدین نحو كه اگر كسی می‌تواند، كتابی یا حتّی سوره‌ای مثل آن بیاورد (سوره بقره، آیه 23 و 24). حتّی اگر كل انسانها با جنّ‌ها(كه در هنرمندی ماهر دانسته می‌شدند) متحد شوند و بخواهند چنین كاری را انجام دهند، نخواهند توانست (سوره اسراء، آیه 88). نتیجه انكار آیاتی كه خداوند نازل كرده است، سخت و جاویدان خواهد بود، بنابراین اگر قرآن را قبول نكنیم باید مجازات هولناكی را متحمل شویم. البته تهدیدهای زیادی در خود قرآن وجود دارد و این ممكن است به عنوان یك استراتژی تهاجمی و اقناع كننده دانسته شود، امّا پاسخ اینست كه اگر خداوند معجزه‌ای را می‌فرستد و آن را چنان دقیق و روشن ارائه می‌دهد كه قابلیت دسترسی به آن را در بیشترین حد، ممكن می‌سازد، در این صورت اگر هدایت و یاری خداوند را رد كنیم، این گناه ماست و نه كس دیگر. اگر یك پزشك دارویی را برای ما تجویز كند و چگونگی و علت استفاده از آن را به خوبی توضیح دهد ولی ما آن دارو را مصرف نكنیم، در این صورت اگر سرانجام بیمار شویم و یا از بیماری خود خلاص نشویم، هرگز نمی‌توان پزشك را مقصر دانست. و اگر پزشك به ما درباره نتایج كاری كه انجام می‌دهیم، هشدار دهد، كاری عادلانه و عاقلانه انجام داده است.

امّا در این مورد، چیزی كه موجب مجازات ما خواهد بود، از قرار معلوم، قصور ما در موافقت با داوری زیباشناختی است. بدین معنا كه، اگر قرآن را بخوانیم یا بشنویم و بعد از تأمل در آن به این نتیجه برسیم كه آن شگفت‌انگیزترین متنی نیست كه تا به حال بدان برخورده‌ایم، در این صورت ممكن است ما پیام و محتوای آن را رد كنیم و بدین وسیله مجازاتی را مستحق شویم كه نتیجه انكار است. در واقع امكان انتخاب دیگری در این مورد وجود دارد كه ما اسلام را بپذیریم امّا نه براساس ماهیت معجزه بودن قرآن. ممكن است پیام و محتوای قرآن را تا آنجایی كه به ما مربوط است درست و به حق بدانیم، امّا تحت تاثیر رسانه و مدیومی كه پیام را می‌رساند نباشیم. یعنی معنای قرآن را ارزش بنهیم نه نحوه بیان خاص آن را. این بدان معنا خواهد بود كه اعجاز سبك مسئله تعیین‌كننده‌ای نیست. زمانی كه بخواهیم چیستی این ادعا را نیز كه سبك قرآن ماهیتی معجزه‌وار دارد بررسی كنیم، می‌ارزد كه این امكان انتخاب را به یاد داشته‌ باشیم.

 

ادعای معجزه‌آسا و زبان عربی

عقیده معجزه‌آسا بودن قرآن از لحاظ طرح نمونه‌ای بارز از این نوع عقیده‌هاست. این‌ها در دین ادعایی شناخته شده هستند. این روشها چیزی را در جهان برمی‌گزینند، برای مثال قرآن را ، سپس می‌پرسند كه آیا امكان دارد كه این معجزه‌ها به واسطه طبیعت و از طریق انسان به وجود آمده باشند. این می‌تواند از سازوكار چشم تا سازوكاری بزرگتر نظیر طبیعت به عنوان یك كل را در بربگیرد. بنابراین عقیده، از آنجایی كه در مقایسه با تبیین الوهی، هیچ تبیین دیگری برای این پدیده وجود ندارد، عقل اقتضا می‌كند كه به این نتیجه برسیم. این عقیده كلّی اشكالات متعددی دارد. ممكن است انسانها درباره ویژگی‌های آنچه كه گفته می‌شود طراحی شده است، توافق نظر نداشته باشند. این مسئله بحث اعجاز را نشانه می‌رود. آیا متن پیش‌رو واقعاً شگفت‌انگیز است؟ كسی را فرض كنید كه می‌تواند متن را به زبان اصلی بخواند و معتقد باشد كه آن معجزه آسا نیست. البته این مسئله به خاطر روحیه ضعیف و یا تعصب فرد ممكن است روی دهد، امّا مطمئناً بایستی انسانها این اجازه را داشته باشند كه متن را بخوانند و بفهمند ولی نتوانند به لحاظ زیباشناختی آن را تحسین كنند. همانگونه كه معروف است، نمی‌توانیم كسی را وادار كنیم كه یك داوری زیباشناختی خاصی داشته باشد. در همان نگاه اوّل به دفتر پیشنهادات در یك گالری، تنوع دیدگاه‌ها در نمایشگاه‌ها مشخص می‌شود. ویژگی‌ غیرقابل تقلید بودن متن كه در آغاز باوری استوار به نظر می‌رسید، اكنون دیگر چنین نیست و به نظر عقیده‌ای استوار نمی‌باشد، زیرا آنجایی كه دلیل اعجاز به مسئله زیبایی ارتباط پیدا می‌كند، نامعقول و باورنكردنی محسوب می‌شود. می‌توانیم بدانیم كه چرا عشق عربها به زبان و فصاحتشان موجب اهمیت زیاد زبان عربی قرآن شده است، امّا داوری‌های مرتبط با سبك و زیبایی قرآن تا حدی موضوعاتی ذهنی می‌باشند؟ به زبان عربی اشارات متعددی به این نكته شده است (12/46 ؛ 3/43؛ 7/42؛ 28/39؛ 113/20؛ 2/12) تا مسئله فهمیده شود. چگونگی ارائه این امر به گونه‌ای بوده است كه مردم مطمئن شوند از جانب خداوند نازل شده‌اند، نه یك انسان. امّا اگر سبك مسئله‌ای زیباشناختی است در این صورت علّت بی‌اعتنایی و بی‌علاقگی به متن آیا نمی‌تواند ناشی از آن باشد؟

نباید فراموش كنیم كه حتّی در دوران پیامبر نیز زبان‌های عربی با هم متفاوت بودند و مهمتر از آن روشهای مختلفی برای قرائت و حفظ زبان وجود داشت. احادیث چندی وجود دارد كه در آنها مردم به پیامبر شكایت می‌كنند كه فلانی با لهجه یا گویشی عجیب قرآن را می‌خواند، و پیامبر پاسخ می‌دهد كه قرآن در به هفت روش نازل شده است، بدین معنا  كه همه انواع گویش‌های زبانی در قبایل مختلف مورد تائید می باشد. در یك بازنگری، این مسئله‌ای مهم است، زیرا اگر تنها گویش و لهجه قریش (قبیله پیامبر) مورد تائید بود، قبایل و ملت‌های دیگر به سادگی پیام خداوند را نمی‌پذیرفتند. بی‌تردید مكه و قریش حتی در دوران جاهلیت نیز جایگاهی رفیع داشته‌اند، زیرا مكه در آن منطقه شهری بزرگ و مركزی قدیمی برای زیارت بود. مدارای پیامبر با قبایل دیگر و اساساً با تمام انسان‌ها، اثر خوبی در جهان شمولی پیام اسلام داشته است. گرچه تغییر متن توسط آنانی كه زبان عربی را می‌دانند ( اهل‌اللسان)، همواره مهم تلقی می‌شود، زیرا فهم آنها از این زبان همواره دقیق‌ترین بوده است،‌ اما حرف آنان الزاماً  فصل‌الخطاب نبوده است،‌ زیرا جنبه‌های بیشتر دیگری غیر از مسئله زبان درباره قرآن وجود دارد.

 

تحدی معجزه‌آسا: نحو در برابر معناشناسی

آیا این شدنی است كه از نحو استفاده كنیم و سپس برای پیدا كردن نحوی بهتر برای جهان تحدی را مطرح نمائیم؟ این شدنی است، اما بعید است كه موفقیت‌آمیز باشد. گرچه نحو قرآن حیرت‌آور است و لازم به ذكر است كه زبان قرآن نیز بسیار گیرا می‌باشد، با این همه نوشته‌های زیادی وجود دارد كه دست‌كم به عقیده برخی از عرب‌زبانان محلی جذاب هستند. این یك پرسش دشوار است، زیرا بایستی میان قرآن به عنوان واقعه‌ای كه در زمانی خاص روی داده است و قرآن در زمان حاضر تمایزی را برقرار سازیم.

در روزگاری كه قرآن نازل شده بود، به آسانی می‌توان دید كه شور و هیجانی به پا خاست. اما 14 قرن بعد انسان در شگفت است كه این معجزه چگونه تا به حال معجزه مانده است. در واقع، این مسئله ای آشنا در یك اثر هنری است كه واكنش اولیه در برابر آن با واكنش‌های بعدی بسیار متفاوت است، زیرا این شناخت به ادراك‌های متفاوتی از اثر می‌انجامد. برخی از متن‌ها شایسته توجه بیشترند، و در این مورد قرآن نیز استثناء نیست. اما خطا خواهد بود اگر فكر كنیم كه همان تاثیری را كه در زمان پیامبر داشته است، حالا نیز دارد. این بدین معنا نیست كه قرآن دیگر زیبا دانسته نمی‌شود، برعكس، ادراك زیباشناختی ما از شیء ممكن است در طول قرنهایی كه گذشته است عمیق‌تر شده باشد، اما قابل ذكر است كه بگوئیم ادراك هرچه كه باشد، در طول زمان تغییر خواهد كرد.

برخلاف معجزه‌هایی كه اهمیت كمتری دارند، این امر مشكلی را برای این عقیده كه قرآن یك معجزه مستمر است، به وجود می‌آورد. هرگز نمی‌توان انتظار داشت كه همان واكنش‌هایی را مشاهده كرد كه در گذشته وجود داشته است. به جهاتی  نشان‌ می‌دهد كه تاثیر خود را گذاشته است، زیرا چنان به طور جدی در چهارچوب فرهنگ عربی وارد شده است كه برخی از فرم‌های زبانی‌اش به طور خودكار توسط عرب‌زبانان مورداستفاده قرار می‌گیرد. این بدین معنا نیست كه قرآن دیگر نمی‌تواند معجزه‌آسا دانسته شود، بلكه بدین معناست كه معجزه‌آسا دانستن آن دشوارتر است. زیرا چیزی كه نو بوده است امروزه نوبودگی كمتری دارد، مگر اینكه معتقد باشیم كه برخلاف قرنهایی كه گذشته است، زبان قرآن همچنان بكر مانده است. برخی چنین اعتقادی دارند، اما این اعتقادی نیست كه به راحتی ایجاد شود، به ویژه اگر تمام آنچه كه فرد مجبور است به آن استناد كند، نحو باشد. اعتقاد به معجزه‌آسا بودن قرآن باوری است كه در معرض ابطال است و در ذهن برخی نیز ابطال شده است. ممكن است گفته شود كه اگر آنها به چنین دیدگاه منفی‌ای رسیده‌اند به خاطر اینست كه شخصیتی معیوب دارند، اما از طرف دیگر، اگر اعتقاد كسی براساس مبانی زیباشناختی باشد، این همواره یك خطاست. اغلب كسانی وجود دارند كه با رویكرد زیباشناختی اكثریت همراه نیستند. ما به احتمال قوی می‌توانیم آنها را كنار بگذاریم و حتی در انگیزه‌های آنها تردید كنیم، اما این امر به نظر بی‌رحمانه و زننده است. مطمئناً چهارچوبی برای اختلاف‌نظر درباره مسائل سبك وجود دارد، و آنچه را كه برخی به عنوان جنبه‌ای بسیار مثبت از سبك می‌دانند، برخی دیگر نمی‌دانند. بایستی این را مجاز بدانیم كه برخی از كسانی كه قرآن را به لحاظ سبك تحسین نمی‌كنند ممكن است در اعتقاد خود صادق باشند، و این كل اساسِ دلیلِ اعجاز را به طور جدی تهدید می‌كند. اگر مفهوم سبك در قرآن را برای اینكه شامل مسائل و موضوعات معناشناختی (معنای عمیق‌تر قرآن) شود، وسعت ببخشیم، در این صورت شاید، برای طرح ادعای معجزه‌آسا بودن قرآن مبنای مستحكم‌تری داشته باشیم. اشعری‌ها قرآن را مبتنی بر اهداف خداوند می‌دانند، و بنابراین می‌توان به آسانی فكر كرد كه قرآن مجموعه‌ای از معانی را داراست كه ما تنها برخی از آنها را می‌توانیم درك كنیم. این امر برای تفاسیر رمزی و باطنی قرآن نیز فرصت ظهور را فراهم می‌آورد، و ما در این كتاب به برخی از آنها خواهیم پرداخت، زیرا قرآن مثل برخی از متون دینی به سهولت سرّی و رمزآلود می‌شود.

اما بایستی این مسأله را روشن كنیم كه تحدی شامل چه چیزی می‌شود و شامل چه چیزی نمی‌شود. آیا شامل ویژگی‌های غیرزیباشناختی متن می‌شود؟ وسوسه‌ای وجود دارد مبنی بر اینكه بگوئیم بله شامل آنها نیز هست، زیرا قرآن تنها یك اثر هنری نیست. آن شامل توصیه‌ها و دستورات اخلاقی و دینی است. و این‌ها را نمی‌توان به عنوان اینكه ویژگی‌های فرعی متن‌اند از قرآن كنار گذاشت. در قرآن قوانینی كه درباره رفتار انسانی است ممكن است تنها به عنوان قوانینی مثبت دانسته شوند كه اگر به واسطه زیبایی و قدرت خود متن بدانها معتقد باشیم، در این صورت ما نمی‌توانیم آن قوانین را به عنوان دلیل و سندی برای ماهیت شگفت‌انگیز قرآن به كار بگیریم. یكی از ویژگی‌های معجزه‌آسا بودن قرآن این است كه انسان‌ها را به انجام كارهایی ترغیب می‌كند كه دوست ندارند انجام دهند، و بدین ترتیب ما نمی‌توانیم از جذابیت شناخته شده قوانین در حمایت از قدرت متقاعدكنندگی متن، سود بجوئیم.

ما نیز می‌توانستیم از لایه‌های عمیق معنا و اشارات در قرآن به عنوان دلیل و مدرك استفاده كنیم و معتقد باشیم كه این امر ارزش زیباشناختی چیزی را كه می‌خوانیم و می‌شنویم افزایش زیادی می‌دهد. این تلویحاً بدین معنا هم نیست كه وجود سطوحی از واقعیت متافیزیكی را درباره آنچه كه متن به ما می‌آموزد، می‌پذیریم، زیرا اگر می‌خواستیم كه آگاهی‌مان از این سطوح را به عنوان دلیلی برای میزان تأثیر متن به كار ببریم، به دَوْر می‌افتادیم. چیزی كه بایستی بدان معتقد باشیم این است كه سبك متن مبتنی بر سطوح متفاوتی از معنا است و شكوه و پرمایگی آن به تأثیر متقابل میان سطوح و آنچه كه سطوح از نحوه عمل ذهن الوهی بر ما آشكار می‌سازند، مرتبط است. قرآن تركیباتی حیرت‌آور از زبان و اندیشه را ایجاد می‌كند كه بخشی از شكوه و پرمایگی قرآن را به نمایش می‌گذارند. گرچه به طور ضمنی، و این امر قرآن را قادر می‌سازد كه هم برای ما لذت زیبا شناختی فراهم آورد و هم ما را برای جستجوی اندیشه‌های بسیار پیچیده‌تری كه اشارات و نشانه‌های قرآن آنها را رمزگشایی می‌كند،‌ ترغیب نماید. این یك مورد قابل قبول برای اعجاز است كه در آن ارزش زیباشناختی سبك به چیزی مرتبط است كه سبك مبتنی بر آن می‌باشد، یعنی بر مجموعه‌ای از مفاهیم، معانی و اصولی كه به سبك اهمیتی بسیار بیشتر از زمانی كه تنها یك چیز زیباست، می‌بخشد. اما بر فرض كه ما مفهوم اساس كلمات و اصوات را برای اینكه سطوح عمیق‌تر معنا (مفاهیم باطنی كه در زیر مفاهیم ظاهری و آشكار نهفته‌اند) را در بر بگیرند، گسترش بدهیم. می‌توان معتقد بود كه این تركیب خاصِ قرآن، تأثیرگذارتر از هر اثر ادبی دیگری است كه رقیب به شمار می‌آید، به ویژه ادبیات دینی.  گرچه آسان نیست، اما برای اثبات این مسئله به هر حال شخص ممكن است توسط اصوات و معانی قرآن تحت تاثیر قرار گیرد. زیرا یكی از چیز‌هایی كه انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد چیزی است كه انسان تصور می‌كند معنا است، ‌این معناها تنها زمانی  باابهت و تاثیرگذار دانسته می‌شوند كه مبتنی بر حقیقت تصور شوند. این مسئله به طور خاص در مورد معانی و مفاهیم باطنی صادق است، زیرا فرد برای شناخت و دانستن آن‌ها بایستی نظریه‌هایی را به كار گیرد كه بر پذیرش قرآن به عنوان كلام خدا مبتنی هستند. در واقع این تنها نتیجه‌ای نیست كه ما می‌توانستیم به دست آوریم، زیرا می‌توان اعتقاد داشت كه تركیبی از معانی و مفاهیم باطنی و اصوات در قرآن، اثری را به وجود می‌آورند كه بی‌درنگ متقاعد می‌كند. اثری كه مطمئنا در گذشته نیز چنین بوده است. این مسئله به خوبی با اندیشه توحیدیا وحدت كه در اسلام بسیار مهم است، با وحدت طبیعی جهان ( عشق ما به اصوات) و پیروی عقلانی از مجموعه‌ای  از باورها ( ویژگی عقلانی ما) كه متناسب با قرآن هستند، تطابق دارد. تركیبی بی‌نظیر از این ویژگیها كه منتهی به خدا می‌شود و فهم و پذیرش پیام خداوند را آسان می‌سازد. پیش از اینكه این اندیشه را بررسی كنیم، بگذارید كه به مسئله ای نسبتا متفاوت بپردازیم كه در واقع بخش‌های مجزایی از قرآن هستند، نه كل متن قرآن كه نمونه‌های بی‌نظیری از صدق واعتبار الوهی به شمار می‌‌آیند.

 

تحدی معجزه‌آسا: بخش‌ها در برابر كل

این تحدی‌ای است كه مطرح شده است، و در واقع رفع و رجوع این تحدی آسانتر از زمانی است كه كل قرآن با كل یك اثر ادبی یا دینی به تحدی گذاشته شود. گاهی تحدی تنها برای یافتن سوره‌ای است كه دارای شكوه و ابهت یكسان در میان سوره‌های دیگر قرآن می‌باشد و گاهی نیز برای پیدا كردن ده تا از چنین بخش ها. برخی از شارحان نظیر سعید نورسی(d.1379/1960) حتی به افراط گرائیده‌اند و كلماتی از قرآن را برشمرده اند  و معتقد نیز بوده‌اند كه هیچ چیزی مثل آنها نمی‌تواند ایجاد شود، یعنی انسان نمی‌تواند چنین چیزی به وجود آورد. این نوع از تحدی در واقع به اندیشه عربی بودن متن به عنوان محصول یك مهارت بزرگ بر‌می‌گردد، زیرا یك جز استثنایی مانند یك نقاشی و قطعه‌ای از موسیقی، كامل است، چیزی كه نمی‌توان در آن دست برد. اعتقاد بر این است كه یك سوره خاص در درون كل جهان معنای قرآن، زیبایی و اهمیت بسیاری دارد،‌اما اگر از متن قرآن جدا شود و ادعا كنیم كه فقط بر اساس سبك ادبی می‌تواند در هر رقابتی و بر هر رقیبی غلبه كند، ادعایی غیر قابل قبول مطرح كرده‌ایم.

با این حال آیا برخی ادعا نمی‌كنند كه با شنیدن و خواندن تنها یك یا دو آیه به اسلام گرویده‌اند؟ مطمئنا آنان درباره آنچه كه می‌گویند صادقند و ما هیچ دلیلی برای باور نكردن آنها نداریم. اما درباره چنین مواردی باید بگوئیم كه در پس گرویدن آنها به اسلام عواملی بیشتر از یك یا دو آیه وجود داشته است. این رویداد مثل این است كه شما در یك اتاق به این سو و آن سو نگاه كنید و فقط به خاطر لبخند  یا رنگ چشم یك زن، عاشقش شوید. این ممكن است همانی باشد كه آن انجام می‌دهد، اما بایستی قرینه دیگری آن را تائید كند. برای مثال، لبخند ممكن است جذابیت اولیه باشد، اما صرف جذابیت نیست. می‌باید علتی دیگر و احتمالاً بیشتر وجود داشته باشد كه عشق به عنوان یك انتخاب بلند مدت جدی به وجود آید. این بدان معنا نیست كه معشوق باید عاشق را ترغیب به عشق كند، اما باید در معشوق عوامل دیگری از جذابیت وجود داشته باشد كه بتواند ادامه داشته و به یك سرشت مستقر و ثابت تبدیل شود. این مثال روشن می‌كند كه تامل بر آیاتی از قرآن و ادعا بر اینكه این مقدار از تامل برای طرح اعجاز در كل قرآن  كافی می باشد، خطا است. ما پیش از اینكه بتوانیم اعجاز قرآن را بررسی كنیم، بایستی همه متن را بفهمیم. چند سطر یا آیه می‌تواند پرمعنا و روشنگر باشد، اما قانع كننده و یقینی نیست. به خاطر رعایت انصاف بایستی بگوئیم آنانی كه به ماهیت معجزه آسای آیه‌هایی از قرآن معتقدند، البته عمیقاً به اعجاز كل قرآن نیز معتقدند. آنها تنها به سبك دقت نمی‌كنند، بلكه به حقیقت آنچه كه آشكار است و به روش بی‌نظیری كه قرآن بیان شده است،‌ توجه دارند. تصور بر این است كه این واژه‌ها قدرتی دارند كه كلمات انسانی از چنین قدرتی برخوردار نیست. برای مثال، سعید نورسی قوانین انسانی را با قوانینی كه ناشی از خداونداند، مقایسه می‌كند.1 قوانین خداوند چنین بیان می‌شود:

 و به زمین خطاب شده كه فوراً آب را فرو برد. و به آسمان امر شد كه باران را قطع كن (44/11). فرمود كه ای آسمان و زمین، همه به سوی خدا به شوق و رغبت یا به جبر و كراهت بشتابید، آنها گفتند: ما با كمال شوق و میل به سوی تو می‌شتابیم(11/41)

اما انسان‌ها این آیه‌ها را چنین بیان می‌كنند: ای زمین بی‌حركت بمان. ای آسمان‌ها ساكن بمانید. بگذارید كه تجدید حیات جهان آغاز شود. نورسی معتقد است كه قوانین كاملاً متفاوتند، زیرا یكی توسط حاكمی قدرتمند و دیگری توسط سربازی معمولی صادر می‌شود. شكلِ كلماتی كه آنها استفاده می‌كنند ممكن است یكسان باشد، اما معنا بسیار متفاوت است. او بخش‌هایی را بیان می‌كند كه خداوند در آنها می‌گوید «موجود باش» و جهان به وجود می‌آید (82/36) یا دستور می‌دهد كه فرشتگان برآدم سجده كنند (34/2) و یا روایتی از تجدید حیات ارائه می‌شود. (11ـ6/50).در تمام این موارد، توصیفاتی از آنچه كه خداوند انجام می‌دهد و یا می‌گوید بسیار باشكوه‌تر و قدرتمندتر از چیزهایی هستند كه می‌توانیم بگوئیم یا انجام دهیم. انسان می‌تواند نسبت به این نتیجه مردد باشد، زیرا ممكن است به نظر آید زمانی كه نورسی مدعی است كه ما می‌توانیم همان زبان را به كار بگیریم اما نمی‌توانیم همان معنا را از كلمات افاده كنیم، او به خطا رفته است. سرانجام، وقتی كه یك ژنرال به لشكرش فرمان حركت می‌دهد، مطمئناً منظور او همان چیزی است كه با صدور چنین دستوری از طرف یك سرباز معمولی فهمیده می‌شود. تنها تفاوتی كه وجود دارد این است كه وقتی ژنرال چنین دستوری را صادر می‌كند، لشكر حركت می‌كند!

اما بایستی بگوئیم كه نورسی در اینجا بر نكته‌ای مهم انگشت گذاشته است. یعنی بر معنای اجرایی. وقتی كه ژنرال دستوری را صادر می‌كند این همان دستوری است كه كس دیگری صادر می‌كند، اما دستور ژنرال معنای دیگری دارد. با صدور فرمان، ژنرال تنها یك آرزو را كه اتفاق خواهد افتاد، بیان نمی‌كند. او در واقع باعث ایجاد آن می‌شود. این صرفاً بدین معنا نیست كه كسی قدرت دارد و دیگری نه، بلكه بدین معناست كه كسی دارای شخصیت شایسته‌ای برای بیان یك جمله خاص است. وقتی كه من به یكی از مقالات دانشجویانم نمره‌ای می‌دهم، این كار معنای خاصی دارد. اگر كسی كه توی اتاق من می‌پلكد، مقاله‌ای را روی میز من ببیند و به آن نمره دهد. ممكن است نمره‌ای كه او به آن مقاله می‌دهد همان نمره‌ای باشد كه من داده‌ام، اما این دو نمره به یك معنا نیست. هر چیزی درباره هر كاری به یك معناست، مگر اینكه كننده كار برای آن كار شایسته و مناسب نباشد. حتی می‌توان مثال جالبتری را ذكر كرد. دانشجویی را فرض كنید كه جلسه امتحان را ترك می‌كند زیرا احساس می‌كند كه جلسه امتحانی خیلی پرتنش است، ورقه امتحانی را با خود به خانه می‌برد و پاسخ‌هایش را در زمانی به اندازه مساوی مثل دانشجویان دیگر می‌نویسد، اما نه همزمان و هم مكان. سپس ورقه را به استاد می‌دهد. خب در این صورت ممكن است استاد بگوید با اینكه می‌داند دانشجو تقلب نكرده است و دقیقاً همان كاری را انجام داده است كه دانشجویان دیگر انجام داده‌اند، اما با این همه چون دانشجوی مذكور در محل امتحان و سر ساعت مقرر حاضر نبوده است، نمی‌تواند این ورقه را به عنوان یك ورقه صحیح بپذیرد. متن و بافت، اغلب اهمیتی تعیین‌كننده در تشخیص و تمایز رویدادها دارند، گرچه خود عواملی كه موجب بروز رویداد شده‌اند، یكسان و مشابه باشند. بنابراین، نورسی به این نكته اعتقادی راسخ دارد كه اگر دو انسان متفاوت یك چیز را بگویند، آن دو با این اظهارنظر یك كار یكسان را انجام نداده‌اند. اما این امر زمانی در مورد اعجاز قرآن كاركرد دارد كه قبلاً بدانیم خداوند خالق قرآن است. اگر بدانیم كه تنها خداست كه می‌تواند به انسان چیزهایی را بگوید كه در قرآن وجود دارد، آنگاه می‌فهمیم كه انتظار چنین گفته‌هایی از مخلوقات كم اهمیت، چقدر ابلهانه است. اما این چیزی است كه قرار است خود متن آن را اثبات كند. قرار بر این است كه جذابیت متن ما را به این نتیجه برساند كه تنها خدا می‌تواند آن را خلق كرده باشد. نورسی دلایل جزئی دیگری را جهت اثبات شكوه و عظمت متن به عنوان یك كل، مطرح می‌سازد،  اما حتی او نیز از توانائی خود برای اقناع كسی كه در مورد قوت و اعتبار دلایل مربوط به اعجاز در قرآن شك دارد، ناراضی است. این امر مشكل اساسی استفاده از معجزه‌ها را مشخص می‌سازد كه در آن همواره انسانی كه شكاك است می‌تواند تبیینی طبیعی برای معجزه بیابد. این ادعا كه اگر انسان شكاك با متن روبرو شود نمی‌تواند این كار را انجام بدهد، نادرست می‌باشد. ممكن است استدلال شود كه قرآن ممكن است همچون یك معجزه دانسته شود، اما نیازی به این كار نیست. دلایل مستحكمی وجود دارد كه زبان قرآن را زبانی فراطبیعی بدانیم، و بنابراین قرآن بدون اینكه معتقد باشیم هر كسی كه آن را می‌خواند بایستی آن را به معنای دقیق كلمه بپذیرد، به خوبی می‌تواند اثر خداوند دانسته شود. واقعاً اینگونه می‌شود در رابطه با ماهیت زیباشناختی نظریه اعجاز، حق را به جای آورد، زیرا در بحث زیباشناختی انسان می‌تواند هر كاری را برای متقاعدكننده كردنِ داوری خاصی انجام دهد، نه برای یقینی كردن آن. اما اگر دلیل اعجاز یقینی نیست، آیا این بدان معنا نیست كه ادعای محوری اسلام نادرست است؟ قبل از هر چیز لازم به ذكر است گفته شده است كه زیباشناسی یك مبنای بسیار سست برای اثبات هر چیزی است. ما می‌توانیم واكنش‌های زیباشناختی متعددی را در مواجهه با یك پدیده شاهد باشیم، چیزی كه فیلسوفان مشائی آن را در تلاش‌هایشان برای تبدیل زبان زیباشناختی به شكل منطقی، مشكلی ثابت دانستند. از طرف دیگر، شاید زبان اثبات، برای استفاده در بحث‌های دینی، زبانی نادرست باشد. مشاهده جهان به‌گونه‌ای آشكار برای دین و زیباشناسی امری عادی است، و بنابراین در پیوند میان این دو، چیز عجیبی وجود ندارد. آنچه گمراه‌كننده است اینست كه دلایل مربوط به سبك و ارزیابی زیباشناختی ما از آن سبك را دلایلی قطعی و انكارناپذیر بدانیم. آنچه كه اغفال‌كننده نیست این است كه مسائل مرتبط با زیبایی می‌توانند در كانون دین قرار داشته باشند. اسلام اعلام می‌دارد كه زیباشناسی در اساس اسلام وجود دارد و این چیزی است كه وقتی به دین و نحوه بیان دین توسط خودش نگاه می‌كنیم، بایستی به یاد داشته باشیم.

بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت، سال هفتم، شماره 5

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: