1395/2/26 ۰۷:۳۲
افضلالدین بدیل خاقانی شاعری بیبدیل است با دایره دانش گسترده. از جمله هنرهای وی کاربرد عناصر فرهنگ عامه در اشعارش است که هم توانایی او را در انعکاس زندگی اجتماعی عصر خویش نشان میدهد و هم قدرت شاعریاش را در کاربرد هنرمندانه این اطلاعات معلوم میدارد. فرهنگ عامه چنان هنرمندانه در شعر او انعکاس یافته که سرچشمه پدیدآمدن بسیاری از تصاویر شاعرانه شده است.
اشاره: افضلالدین بدیل خاقانی شاعری بیبدیل است با دایره دانش گسترده. از جمله هنرهای وی کاربرد عناصر فرهنگ عامه در اشعارش است که هم توانایی او را در انعکاس زندگی اجتماعی عصر خویش نشان میدهد و هم قدرت شاعریاش را در کاربرد هنرمندانه این اطلاعات معلوم میدارد. فرهنگ عامه چنان هنرمندانه در شعر او انعکاس یافته که سرچشمه پدیدآمدن بسیاری از تصاویر شاعرانه شده است. سیزدهمین نشست از مجموعه «درسگفتارهایی درباره خاقانی» با سخنرانی دکتر ذوالفقاری ـ استاد دانشگاه تربیت مدرس ـ در مرکز فرهنگی شهر کتاب با همین موضوع برگزار شد. در این درسگفتار شواهدی از شعر خاقانی در حوزه فرهنگ مادی و معنوی مردم اعم از باورها، امثال، کنایات، آیینها، بازیها، نحوه زندگی، زندگی اسرارآمیز و امثال آن بررسی و تحلیل شد.
عناصر مادی و معنوی در فرهنگ عامه
بهتر است اشعار خاقانی را با یک نگاه دیگر بخوانیم و این بار از زاویه متفاوت به او بنگریم. عناصر فرهنگ عامه به طور کلی در عناصر مادی و معنوی بررسی میشود و بهتر است که دیوان خاقانی را از همین منظر بنگریم. شاعر بزرگی مثل خاقانی، نوع کلام و فرهیختگیاش این تصور را به وجود میآورد که از مردم دور بوده است؛ اما این شاعر سخنور از سنتها و آداب و رسوم مردم آگاهی داشته و نکتهبین بوده است و توانسته فرهنگ عامه را در شعر خود به خوبی انعکاس دهد. وی کلی هم به این باورها نپرداخته، بلکه به دقایق آن اشاره کرده است. در هر بیت خاقانی رابطههای معنایی بسیار عمیقی میتوان در این زمینه یافت.
دیدگاه خاقانی درباره مکان و بناها
مکانهایی مانند خویشخانه در حوزه معماری قدیم جزئی از زندگی مردم بوده است؛ خانههایی که با نی و کتان و پوششی از تور درست میشده و به آن آب میزدند که خنک شود و مانند کولر عمل کند. داستان خویشخانه در دیوان خاقانی شرح داده شده است. خویشخانه مانند خلوتخانهای بود که در روزگار گذشته کاربردهای بسیاری داشت و در تاریخ بیهقی هم به از آن یاد شده است. تابخانه در معماری قدیم در مقابل خویشخانه بوده است. جای گودی که معمولاً با وسایل گرمایی گرم میکردند و در زمستان به آنجا میرفتند. در تابخانهها شمع روشن میکردند و آینهای میگذاشتند که میتوانسته نور شمع را انعکاس دهد.
ابزار و پوشاک در دیوان خاقانی
«خراس» در گذشته جای روغنگیری و مانند آسیاب بوده است. در برخی از مناطق مانند یزد برای روغنگیری کنجد و دانههای روغنی از شتر و یا از گاو استفاده میکردند. در زمان آسیا چشم حیوانات را میبستند که در زمان دورزدن متوجه نشوند که دور خود میگردند، بلکه گمان کنند که راه مستقیم میروند. خاقانی در دیوان سترگش به اسب و یا گاو عصاری اشاره میکند و داستان روغنگیری با چشمان بسته را شرح میدهد.
تمام عناصر در یک قصیده خاقانی وجود دارد. وی از خوراک و پوشاک بسیار زیاد یاد میکند. درویشان انواع و اقسام کلاهها را بر سر میگذاشتند؛ مانند کلاه نمدی. لام درویشی نیز کلاهی نمدی بوده که درویشان استفاده میکردند و رویش چیزهایی مینوشتند مانند: هو و حق. غیر از کلاه، کمربند هم بوده که بیشتر رنگ کبود داشته مثل خرقهها. خرقه هزارمیخی هم از لباسهای درویشان بوده است. خاقانی اطلاعات زیادی از پوشاک میدهد و باید از جنبههای زیباییشناسی هم به آن توجه کنیم.
خوراکها و نظام اداری و حکومتی
«خاره» از میان خوراکها یک غذای تقویتی بوده که بچهها و یا زنان تازهزا و بیمارانی که نیاز به تقویت داشتند، از آن میخوردند. حلوا هم در کنار خاره غذای ارزشمندی بود و در گذشته جزو شیرینیهای گرانقیمت به شمار میآمد؛ در عوض جو و سرکه ارزانتر و بیشتر در دسترس بود. اطلاعات پزشکی خاقانی بسیار بالاست و فصل مجزایی برای بررسی میخواهد.
آداب حکومتی و مسائلی که در نظامهای اداری و حکومتی عصر خاقانی بوده، در دیوان او بازتاب دارد. «چوبکزنی» یکی از آنهاست. چوبکزنها سرپاسبان بودند و به پشت بامها میرفتند و چوبک میزدند که بقیه پاسبانها بیدار بمانند؛ چون ممکن بود کسی برای بازرسی برود.
«کاغذین جامه» که در دیوان خاقانی مشاهده میشود، لباسی بوده که شخص متظلم میپوشید و شرح تظلم را روی لباس مینوشت؛ گاهی نیز در برخی اجتماعات برای اعتراض، روی لباسشان چیزهایی مینوشتند. سابقه آن هم به دوره انوشیروان و شاید قبلتر از آن میرسد. این موضوع در درباهای ایران وجود داشته و از آداب و رسوم کهن ایرانی به شمار میآید. مانند زنجیر عدل انوشیروان که اگر آن را به صدا درمیآوردند، نشانه تظلمخواهی بوده است.
موضوع «دورباش ـ کورباش» نیز در اشعار خاقانی آمده است؛ رسمی که تا دوره ناصرالدینشاه قاجار بر جا مانده بود. وقتی شاه میخواست در خیابان حرکت کند، مأموران فرمان میدادند که مردم پشت به شاه بایستند و کسی حق نداشته چهره شاه را ببیند و شاه با دبدبه و کبکبه میآمد و رد میشد. محافظان میگفتند: «دورباش و کورباش». در دوره قاجار به دستگاه محافظت شاه «شاطر» میگفتند که بسیار چابک بودند. امروزه هم به نانواها شاطر میگویند، زیرا بسیار چابک هستند.
«کبوترهای نامهبر» نیز در گذشته نقش مهمی در جنگها و لشکرکشیها داشتند و نامهها را به پای آنها میبستند و کبوتران دقیقاً نامهها را به مقصد میرساندند. در دورههای گذشته «اقبالنامه» گونهای از احکام حکومتی بودند که این احکام حکومتی را کبوترهای نامهبر به مقصد میرساندند.
انواع بازیها در دیوان خاقانی
انواع بازیها نیز در اشعار خاقانی وجود دارد که امروزه کمتر شاهدشان هستیم؛ مانند «سرمامک» که مثل قایمباشک است. بازی دیگر که امروزه تیلهبازی میگویند، در زمان خاقانی «خُردچاهک» میگفتند و سنگهای گردی را در چاله میانداختند. «قاببازی» نیز در اشعار خاقانی آمده است و هر حالت قاب نامی داشته است. بسیاری از اصطلاحات قاببازی در زبان ما وارد شده است؛ مانند «جیک و پیک» او را میدانم که اگر این نکتهها را ندانیم، ممکن است بعدها به فراموشی سپرده شود. فلسفه همه بازیها هوشیاری بوده و به نوعی روش زندگی را به کودکان یاد میداده است. «رسنبازی» یا «بندبازی» نیز دستهای از بازی معرکههاست و در گذشته ۶۰ معرکه داشتیم و انواع و اقسام داشته است؛ مانند «خروسبازی»، «خرسبازی» و «گاوبازی». معرکهگیرها در میدانها بساط پهن میکردند و ازدحام مردم نیز بسیار بود.
برخی از آیینها به ترساها مربوط میشود و به اعیاد مسیحیان که نشان میدهد خاقانی با این آداب و رسوم آشنا بوده است. رسم «کلوخاندازان» نیز در کتاب «تهران قدیم» جعفر شهری بهخوبی شرح داده شده است که در جاهای مختلف رسم آن وجود دارد و به شکلی مثل عید و سیزده بدر انجام میشده است.
انواع فال و آیینهای عروسی
در «فال شانه» که در دیوان خاقانی آمده، با توجه به خطوط شانه کتف گوسفند، آیندة شخص را میگفتند. در «فال کوزه» اشیایی را از مردم میگذاشتند و دختر نابالغ از کوزه چیزی را درمیآورد و قرعه به نام هر کس میافتاد، جایزه میگرفت. آیینهای عروسی هم در اشعار خاقانی وجود دارد؛ مانند «شیربها» و یا «شکرریزان» در شب عروسی که ممکن است در برخی مناطق این آیینها مانده باشد. شکر در آن زمان بسیار ارزشمند بود. رسم «رونما» دادن هدیهای بوده که معمولاً در اولین شب به عروس و داماد میدادند یا «نواختن طبل» بعد از زفاف و «حنازدن» دم پای اسب.
یکی از کارهای مکتبخانه «عشرخوانی» بوده که ۱۰ تا ۱۰ تا آیهها را جدا میکردند تا خواندنش برای کودکان آسان باشد. خاقانی به این موضوع اشاره کرده؛ همچنان که به «ابجدخوانی» و «الحمدخوانی» نیز اشاره کرده است.
کاربرد ضربالمثل در کلام خاقانی
مقوله دیگری که در شعر خاقانی زیاد دیده میشود، کاربرد ضربالمثل است. بیشترین مثلها در کلیات سعدی دیده میشود؛ در دیوان خاقانی هم ۱۹۳ مثل دیده شده است. تمثیلهایی که در شعر خاقانی دیده میشود، مانند داستان «خرک و آبکشی» و داستان «خلیفه و سقا» در همین راستاست. بسیاری نکتهها در اشعار خاقانی هست که اشارهای به یک تمثیل و داستان دارد.
بسیاری از باورهای مردم ایران در شعر شاعران منعکس شده است؛ مثل این باور که شترمرغ آتشخوار است، یا دفع آل با عود و صلیب. آویختن شاخ آهوی نر به گردن بیمار. اینکه گنج در ویرانههاست. یا آب انار ملس مسهل صفرا و مقوی معده است (به عنوان باور طبی)، گره زدن ریسمان به دست دختر نابالغ برای رفع تب که هنوز در خراسان انجام میشود. یا خوردن گوشت افعی برای درمان جذام. بریدن صفرا با خوردنیهای ترشی و…
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید