1393/3/13 ۱۱:۴۳
از سال 1341 كه نهضت مقدس امام خميني « قدس سره» آغاز شد تا سال 1357 كه اين نهضت به ثمر رسيد با ظهور انقلابي بي نظير كه ثمره آن تحقق نظام جمهوري اسلامي بود، همواره تني چند از عالمان مجاهد با ياري مردم فقير و زجر كشيده، خود را به آتش و خون زدند و با تحمل سختي هاي بسيار مبارزه را تا پيروزي نهايي ادامه دادند. طي اين سال ها ضمن نبرد نابرابر ايمان و كفر، مناديان حق و حقيقت ديني، با الگو قرار دادن مبارزات صدر اسلام و با جديت وصف ناپذير، نهضت مقدس امام خميني« قدس سره» را استمرار بخشيدند و روحيه سلطنت ستيزي را تقويت كردند و در هر مناسبتي با نام رهبر تبعيدي خود حركت انقلابي جمعيت هاي تظاهرات كننده را پرشتاب و با توان ساختند. در مطلب حاضر كه گزارشي عيني از واقعه روز 15خرداد است مولف عصر 13 خرداد 1342 / 10 محرم 1383 در محل مدرسه فيضيه قم را به دقت به نگارش درآورده و سعي كرده حضور روحانيون، طلاب، اهالي قم و زايران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) در آن روز را به خوبي توصيف كند.
از سال 1341 كه نهضت مقدس امام خميني « قدس سره» آغاز شد تا سال 1357 كه اين نهضت به ثمر رسيد با ظهور انقلابي بي نظير كه ثمره آن تحقق نظام جمهوري اسلامي بود، همواره تني چند از عالمان مجاهد با ياري مردم فقير و زجر كشيده، خود را به آتش و خون زدند و با تحمل سختي هاي بسيار مبارزه را تا پيروزي نهايي ادامه دادند. طي اين سال ها ضمن نبرد نابرابر ايمان و كفر، مناديان حق و حقيقت ديني، با الگو قرار دادن مبارزات صدر اسلام و با جديت وصف ناپذير، نهضت مقدس امام خميني« قدس سره» را استمرار بخشيدند و روحيه سلطنت ستيزي را تقويت كردند و در هر مناسبتي با نام رهبر تبعيدي خود حركت انقلابي جمعيت هاي تظاهرات كننده را پرشتاب و با توان ساختند. در مطلب حاضر كه گزارشي عيني از واقعه روز 15خرداد است مولف عصر 13 خرداد 1342 / 10 محرم 1383 در محل مدرسه فيضيه قم را به دقت به نگارش درآورده و سعي كرده حضور روحانيون، طلاب، اهالي قم و زايران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) در آن روز را به خوبي توصيف كند. تيرهاي شاه عليه امام خميني (س)، يكي پس از ديگري، به سنگ ميخورد و رژيم ناگزير هر روز درصدد طرح و اجراي توطئه هاي جديد بود. تازهترين آنها، تشكيل پروندهيي در دادسراي قم و فرستادن برگ احضاريهيي به نام امام بود ! اين ترفند نيز هيچگونه سودي براي رژيم دربرنداشت. حضور فردي در قم با عنوان «ديپلمات مصري» و ملاقاتش با امام نيز نتوانست خدشهيي بر شخصيت آگاه و روشن ايشان وارد آورد: اين فرد كه با احتمال قريب به يقين جاسوس دستگاه شاه بود، خود را «نماينده سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر مصر» معرفي كرد و آمادگي ناصر را براي كمك به نهضت مردم ايران به استحضار امام رساند. امام در پاسخ فرمودند: «به ايشان از جانب من بگوييد كه شما اگر احساس وظيفه ميكنيد ما را در مبارزه عليه اسراييل در ايران ياري دهيد، خوب است كه سخنان، اعلاميه ها و نظريات ما را از طريق دستگاه هاي تبليغاتي كه در اختيار داريد منعكس سازيد و به دنيا برسانيد و ما جز اين انتظاري از شما نداريم. » اين نقشه رژيم نيز نقش بر آب شد و نتوانست محملي براي پروندهسازي عليه امام به چنگ آورد. شاه در تنگناي كامل بنا را بر ارعاب و تهديد گذاشت. وي در سخنراني خود در هتل ونك تهران هنگام گشايش سومين كنگره سالانه مناطق 354 لاينز بين المللي در ايران، در 26 ارديبهشت 1342، اظهار داشت: «اگر متاسفانه لازم باشد كه بگوييم انقلاب بزرگ ما با خون يك عده بيگناه يعني ماموران دولت و خون يك عده افراد بدبخت و گمراه متاسفانه آغشته خواهد شد، اين كاري است كه چارهيي نيست و خواهد شد. » جالب اينكه شاه در پيام نوروزي خود گفته بود: «پروردگار... به ما در سال گذشته توفيق آن داده است كه تحولي چنين عظيم و حياتي را به خلاف بسياري از ممالك جهان با آرامش و متانت كامل و بدون خونريزي و آشفتگي و فداكردن آزادي ها و حقوق حياتي خويش به سامان رسانيم!!» ماه محرم از راه ميرسيد و رژيم ترديد نداشت كه در اين ماه سخنگويان مذهبي پيرو امام خميني (س)، از جنايت هاي دستگاه سلطنت سخن خواهند راند. ساواك براي پيشگيري از آنچه در وقوعش شكي نبود، جمعي از گويندگان مذهبي را احضار كرد و با تهديد و ارعاب به آنان يادآور شد كه در سخنان خود، سه مطلب را رعايت كنند: 1- ضد شخص اعليحضرت (!) سخني نگويند. 2- از اسراييل و آنچه مربوط به اسراييل است، چيزي نگويند. 3- نگويند اسلام و قرآن در خطر است و دستگاه را ضد اسلامي نخوانند! زماني كه امام خميني (س) از اين خبر مطلع شدند، با صدور بيانيهيي (در آستانه ماه محرم 1382) خطاب به وعاظ و گويندگان ديني و هيات هاي مذهبي چنين هشدار دادند: «اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانوني نداشته و مخالفت با آن هيچ اثري ندارد، التزامگيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند... سكوت در اين ايام تاييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است... » با صدور اين بيانيه، تحرك تازهيي در بين وعاظ و روحانيون پديد آمد تا در شهرها و روستاها، به عناوين گوناگون، جنايت هاي رژيم را افشا كنند. اين مرحله از مبارزه، شخص شاه را به نوعي واكنش انفعالي كشاند. وي در نطق 3خرداد1342 خود، در اجتماع كاركنان شركت واحد اتوبوسراني تهران، علاوه بر تمسك به حرف هاي پيشين (ادعاي ديدن امام زمان در دوران كودكي)، مخالفان خود را «دشمنان ملت و مملكت شيعه» ناميد و در حرف هاي ديگري كه در ششم خرداد آن سال در كرمان ايراد كرد، به روحانيت علنا اسائه ادب كرد. به دنبال روشنگري هاي امام و سخنرانيهاي روحانيون، مردم تهران و ديگر شهرستان ها ضمن تشكيل دسته هاي عزاداري، به دادن شعارهاي تند انقلابي پرداختند و شاه و دستگاه او را سخت به وحشت انداختند. بزرگ ترين اجتماع روبه روي كاخ مرمر صورت گرفت كه به رويارويي تظاهرات كنندگان با ماموران انجاميد. راهپيمايي هاي مذهبي و شعارهاي تند انقلابي عليه رژيم شاه و در طرفداري از امام خميني (س)، در تهران و شهرستان ها هر روز گسترش مييافت. اقدامات و ترفندهاي ماموران رژيم و عمال ساواك، نه تنها نتيجهيي نداشت كه بر شور و هيجان انقلابي مردم ميافزود. عاشوراي حسيني فرا رسيد. انعكاس اين خبر، دستگاه جاسوسي شاه را به تكاپو واداشت از جمله شايع شد كه «دولت به ارتش فرمان آمادهباش داده است تا هنگام نطق علما در مدرسه فيضيه، آنجا را همانند مسجد گوهرشاد به آتش و خون بكشد». بامداد روز عاشورا در حالي كه هزاران تن در منزل امام خميني (س) گرد آمده مشغول عزاداري براي حضرت سيدالشهدا (ع) بودند، يكي از مقامات ساواك خود را به امام رسانيد و پس از معرفي خود گفت: «من از طرف اعليحضرت مامورم به شما ابلاغ نمايم كه اگر امروز بخواهيد در مدرسه فيضيه سخنراني كنيد، كماندوها را به مدرسه ميريزيم و آنجا را به آتش و خون ميكشيم. » امام بيدرنگ با خونسردي پاسخ دادند: «ما هم به كماندوهاي خود دستور ميدهيم كه فرستادگان اعليحضرت را تاديب نمايند !» تماس تلفني آقاي شريعتمداري با امام كه گفته بود: «هزاران كماندوي مسلح و زرهپوش در خارج از قم مجهز و آماده حمله به مدرسه فيضيه هستند» نيز خللي در تصميم امام به وجود نياورد. امام خميني (س) 4 بعد از ظهر عاشوراي 1382 عازم مدرسه فيضيه شدند. هزاران تن از مردم قم و شهرستان ها، گرد ايشان حلقه زده بودند و شعار «خميني، خميني» قم را به لرزه در آورده بود. امام بر اتومبيل روبازي كه جلوي منزل آماده شده بود، سوار شدند و پس از ورود به مدرسه، در ميان ابراز احساسات پرشور ده ها هزار تن از مردمي كه در مدرسه اجتماع كرده بودند، بر فراز منبر قرار گرفتند و نطق پرشور حماسي خود را آغاز كردند. امام خميني (س) با بهرهگيري از مناسبت عاشوراي حسيني، در نطق آتشين خود، حكومت پهلوي را با دودمان بنياميه و يزيد مقايسه كردند و ضمن اشاره به سلوك عارفانه و زيست مردمي علماي اسلام و مجاهدات آنها در طول تاريخ، به اهانت ها و اتهامات شاه پاسخ گفتند و خطاب به شاه، فرجام رضاخان را يادآور شده و نسبت به همسويي وي با اسراييل و اعمال صهيونيسم در ايران به وي هشدار دادند و تهديد كردند كه در صورت ادامه مخالفت هاي شاه با اسلام و ملت، او را از مملكت بيرون خواهند كرد!پس از سخنراني كوبنده و حماسي امام خميني (س)، وعاظ و گويندگاني كه براي سخنراني در مجالس عزاداري دعوت ميشدند، در منابر عملكرد دولت را به باد انتقاد ميگرفتند و اعمال رژيم را در حمله به مدرسه فيضيه، در سالروز وفات امام صادق (ع)، به شدت محكوم ميكردند واكنش رژيم در برابر اين موج عظيم تبليغي دستگيري بيش از 50 تن از وعاظ و سخنرانان روحاني بود. با وجود دستگيري روحانيون انقلابي و ايجاد محيط رعب و وحشت، شب يازدهم محرم، تظاهرات باشكوهي از طرف دانشجويان دانشگاه تهران برگزار شد. اين تظاهرات كه با سازماندهي مرحوم آيت الله طالقاني، از مسجد هدايت، واقع در خيابان اسلامبول جمهوري فعلي آغاز شده بود، تا بازار و پس از آن تا ميدان شاه (ميدان قيام) ادامه يافت. دانشجويان با حضور در مدرسه حاج ابوالفتح و شركت در مجلس عزاداري كه از طرف روحانيون برپا شده بود، ضمن پشتيباني از امام خميني (س)، تنفر و انزجار خود را از رژيم شاه ابراز داشتند. روز يازدهم محرم نيز در مسجد شاه (مسجد امام) مجلس باشكوهي ترتيب يافت و شعارهايي چون «خميني بتشكن... » و «خميني، تو فرزند حسيني» در فضاي مسجد طنين افكند. تظاهرات كنندگان سپس به حركت درآمدند و با گذشتن از خيابان ناصرخسرو وارد خيابان فردوسي شدند و در مقابل سفارت انگليس اجتماع كردند و سخنرانان با نطقهاي كوبنده و آتشين خود به افشاگري عليه رژيم شاه پرداختند. رژيم شاه كه در مخمصه عجيبي گرفتار شده بود، پس از بررسيهاي فراوان، چاره كار را در دستگيري و بازداشت شخص امام خميني (س) دانست و اين نقشه شوم را بدين صورت به مرحله اجرا درآورد: عقربه ساعت، 3 بعد از نيمه شب 15خرداد1342 را نشان ميداد. كاميونهاي نظامي در بيرون شهر قم مستقر بودند. خيابان هاي قم در آن ساعات، از صدها كماندو و سرباز مسلح موج ميزد. شاهدان عيني كه آن ايام در قم بودند، ميگفتند: از سر كوچه تا در منزل امام خميني (س)، بيش از صدمتر نبود ولي در هر گوشهيي، كماندويي مسلح، سنگر گرفته بود. در فاصلهيي كوتاه ده ها كماندو و چترباز از راه هاي مختلف به خانه امام يورش بردند. ماموران اعزامي رژيم آن شب، ابتدا به منزل امام هجوم بردند، امام را نيافتند لذا به ضرب و جرح چندتن از افرادي كه شب ها در آن محل ميماندند و در خدمت امام بودند پرداختند. ماموران پس از اطلاع از محل سكونت امام، به منزل مجاور يورش برده درب خانه را شكستند. امام خميني كه طبق معمول براي نماز شب از خواب برخاسته بودند و متوجه حمله ماموران و ضجه افراد شده بودند از داخل حياط فرياد زدند: «روح الله خميني منم، به كسي كاري نداشته باشيد» حضرت امام لباس پوشيدند و از منزل خارج شدند و مجددا به سر ماموران فرياد كشيدند: «روح الله خميني منم، چرا اين بيچاره ها را كتك ميزنيد. » آيت الله حاج آقا مصطفي از پشتبام با تمام نيرو فرياد كشيد: «مردم! خميني را بردند» و خود را با سرعت از بام به كوچه رسانيد، در اين حال امام خميني در محاصره ماموران و در اتومبيل فولكس واگن در حال حركت قرار داشتند. فرزند امام فريادزنان به دنبال ماشين ميدوند و از ماموران ميخواهند كه ايشان را نيز با امام ببرند، خودرو متوقف ميشود امام با تندي از فرزندشان ميخواهند كه بازگردند. اتومبيل حامل منادي آزادي به خيابان و مقابل بيمارستان فاطمي ميرسد و در آنجا حضرت امام را به اتومبيل ديگري منتقل ميكنند. امام را همان شب به تهران منتقل كرده ابتدا به باشگاه افسران بردند و سپس به پادگان قصر انتقال دادند: 19 روز (تا چهارم تير ماه) در آنجا محبوس بودند كه به پادگان عشرت آباد منتقل شدند و پس از طي يك شبانه روز در سلول انفرادي، در اتاقي زنداني شدند. درپي خبر دستگيري امام خميني (س) كه در اندك مدتي در تمام كشور پخش شد، مردم به تظاهرات عظيمي دست زدند كه مجموعا «واقعه پانزدهم خرداد» را تشكيل داد. بزرگ ترين تظاهرات در شهر قم صورت گرفت كه منجر به شهادت پيشتازان اين نهضت و آغاز فصلي نوين در مبارزات اسلامي گرديد. در تهران نيز مردم به خيابان ها ريختند، بيشتر مغازه ها بسته شد و كلاس هاي درس دانشگاه تعطيل شد. رژيم براي بدنام كردن نهضت اسلامي مردم، به وسيله عمال خود به چند كتابخانه يورش برد و آنها را به آتش كشيد و به آزار و اذيت زنان و دختراني كه دوشادوش مردان عليه رژيم مبارزه ميكردند، پرداخت، تا وانمود سازد كه چنين اقداماتي از سوي گروه هاي مذهبي صورت گرفته است. اين ترفند، هيچ گاه براي مردم به پاخاسته مسلمان باوركردني نبود. اعلام و برقراري حكومت نظامي در تهران در 15خرداد1342و انتصاب سپهبد نصيري به عنوان فرماندار نظامي نيز كارساز نشد و روز بعد از حكومت نظامي، هزاران تن از مردم تهران به خيابان ها ريختند و با شعارهاي «درود بر خميني»، «مرگ بر شاه مسلمانكش» و «مرگ بر ديكتاتور خونخوار» به تظاهرات ادامه دادند. در حالي كه فرمان سركوب مردم، توسط شاه صادر شده بود و هر روز چندين نفر به شهادت ميرسيدند، دستگاه هاي تبليغاتي رژيم و روزنامه هاي تحت سانسور با جعل خبرهاي ساختگي، به تحريف حقايق ميپرداختند كه از جمله آنها چاپ خبري مبني بر «دعوت آيت الله ميلاني و آيت الله طباطبايي قمي به آرامش» بود. از ترفندهاي دروغين ديگر، داستان ورود شخصي به نام عبدالقيس جوجو، از لبنان به فرودگاه مهرآباد و دستگيري او با مبلغي معادل يك ميليون تومان از سوي جمال عبدالناصر براي مقامات روحاني ايران بود كه واقعيت نداشت. از حركت هاي سرنوشتساز و عمدهيي كه به هنگام بازداشت امام خميني (س) صورت گرفت، مهاجرت دستهجمعي مراجع و علماي طراز اول قم و شهرستان ها به تهران بود. اين عده رسما از رژيم شاه آزادي بيقيد و شرط امام را خواستار شدند. بسياري از آنها خود را به شهرباني تهران معرفي كردند و اعلام داشتند: «يا امام خميني (س) را آزاد نماييد يا اينكه ما را همانند ايشان به زندان گسيل داريد»: همه اين افراد، دستگير و روانه زندان شدند. سرانجام شاه و مشاوران داخلي و خارجي او، كه هيچيك از حيله هاي خود را موثر نيافتند، تحت فشار افكار عمومي تصميم به آزادي محدود امام خميني(س) گرفتند. روز جمعه 12 ربيع الاول1383 برابر با 11 مرداد1342 سرلشكر پاكروان رييس ساواك، در پادگان عشرت آباد ضمن ملاقات با امام و انجام مذاكرات فيمابين، دستور آزادي ايشان و آيت الله قمي را صادر كردند و آنان را به داوديه در خانهيي كه متعلق به ساواك بود، انتقال دادند. با تمام تضييقاتي كه رژيم فراهم كرده بود، گروه هاي مختلف مردم، به محض آگاهي از آزادي امام، به ديدار رهبر خود شتافتند. علماي مهاجر نيز در حضور امام جلسهيي تشكيل دادند و پيرامون چگونگي ادامه مبارزه به مشورت پرداختند. امام پس از چند روز سكونت در داوديه، به خانه يي در قيطريه انتقال يافتند و تا 18فروردين 1343 در آنجا تحت مراقبت شديد امنيتي قرار داشتند. شاه كه قصد داشت اختلافات را پايان يافته واكرد سازد، روز 23/ ذي القعده/1383 برابر با 15فروردين1343 رهبر محبوب مردم را تحت الحفظ به قم فرستاد. در واقع، اين مرحله از نهضت، با پيروزي امام خميني (س) پايان يافت و گامي بلند در مسير پرنشيب و فراز انقلاب اسلامي برداشته شد. وقايع فراوان و حوادث پرفراز و نشيبي از زمان دستگيري امام (15 خرداد 42) تا آزادي آن حضرت (15 فروردين 43) اتفاق افتاده است كه نقل آن در محدوده اين نوشتار اجمالي نميگنجد و بر عهده مورخان متعهد است كه با تدوين جزييات وقايع اين ايام آيندگان را در جريان حقايق قرار دهند. منبع: برگرفته از مجموعه سه جلدي كوثر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید