خدا در زندگى انسان / آیت‌الله شهید مرتضى مطهرى - بخش هفتم

1393/2/20 ۰۹:۴۸

خدا در زندگى انسان / آیت‌الله شهید مرتضى مطهرى - بخش هفتم

می ‏خواهیم ببینیم پیغمبر عمل خودش را از كجا آغاز كرد؛ آیا اول‏رفت سراغ وجدان اخلاقى؟ یعنى تا به رسالت مبعوث شد، آمد فریاد زد: ایهاالناس، من از طرف خدا مأموریت دارم، یك مأموریت اخلاقى، بیایید به كمك یكدیگر برویم، به عیادت بیماران، به سراغ معالجه ‏مریضها؟ همه اینها در برنامه پیغمبر هست؛ ولى شروع كار پیغمبر از اینجانیست. نمى‏گوید بیاییم برویم سراغ رباخواران و ابتدا هیچ اسمى از خداو توحید و بت و یگانه‏پرستى نبرَد، بگوید مردم زود باشید! بلند شویم‏برویم ـ با همین بتهایى كه در خانه كعبه وجود دارد؛ اینها سر جاى‏خودش باشد ـ كار خودمان را مى‏خواهیم از مبارزه با رباخواران شروع‏كنیم؛ كار خودمان را مى‏خواهیم از نماز شروع كنیم، از روزه شروع كنیم،از حج شروع كنیم، از تنظیم نظام خانواده شروع كنیم، از مسئله نكاح‏شروع كنیم، از قوانین نفقه شروع كنیم، از قوانین نشوز شروع كنیم.

 

می ‏خواهیم ببینیم پیغمبر عمل خودش را از كجا آغاز كرد؛ آیا اول‏رفت سراغ وجدان اخلاقى؟ یعنى تا به رسالت مبعوث شد، آمد فریاد زد: ایهاالناس، من از طرف خدا مأموریت دارم، یك مأموریت اخلاقى، بیایید به كمك یكدیگر برویم، به عیادت بیماران، به سراغ معالجه ‏مریضها؟ همه اینها در برنامه پیغمبر هست؛ ولى شروع كار پیغمبر از اینجانیست. نمى‏گوید بیاییم برویم سراغ رباخواران و ابتدا هیچ اسمى از خداو توحید و بت و یگانه‏پرستى نبرَد، بگوید مردم زود باشید! بلند شویم‏برویم ـ با همین بتهایى كه در خانه كعبه وجود دارد؛ اینها سر جاى‏خودش باشد ـ كار خودمان را مى‏خواهیم از مبارزه با رباخواران شروع‏كنیم؛ كار خودمان را مى‏خواهیم از نماز شروع كنیم، از روزه شروع كنیم،از حج شروع كنیم، از تنظیم نظام خانواده شروع كنیم، از مسئله نكاح‏شروع كنیم، از قوانین نفقه شروع كنیم، از قوانین نشوز شروع كنیم.

نه، وقتى كه مأمور مى‏شود رسالت خودش را انجام بدهد، اولین سخنى كه به‏زبان مباركش مى‏آید، چیست؟ وقتى كه صدایش را بلند مى‏كند و براى‏اولین بار اعلام مى‏كند كه من مبعوثم، چه مى‏گوید؟ قولوا لا اله الّا اللهُ‏تُفلحوا: بشر! بگو خداى یگانه، رستگارى پشت سرش است. «خداى‏یگانه» انقلاب فكرى است، فكر است، عقیده است، ایمان است. پیغمبراسلام(ص) انقلاب خودش را از یك انقلاب فكرى و از یك جهان‏بینى‏اساسى، از یك فكر كه جهان‏بینى انسان را از ریشه تكان مى‏دهد، آغازكرد. نمى‏گویم انقلاب علمى، چون انقلاب علمى كوچكتر است.

اگرمثلا از ریاضیات انقلاب [خود را آغاز]مى‏كرد، هر كسى كه مى‏آمد در ریاضیات یك نظریه انقلابى مى‏آورد، انقلابى بود؛ اصل اقلیدس را باطل‏مى‏كرد، اصل دیگرى مى‏آورد. ولى آن، دنبالش این همه ثمرات ندارد.[همین طور اگر از ] انقلاب در شیمى [آغاز مى‏كرد و مثلا مى‏فرمود:] ایهاالناس، تا امروز مى‏گفتند عناصر چهارتاست، از امروز من به شما اعلام‏مى‏كنم كه عناصر صدتاست. این اثرى و موجى ندارد. این جزو نتایج‏باید باشد نه جزو ریشه‏ها و پایه‏ها. [همین طور اگر] انقلابى درزیست‏شناسى به وجود بیاورد. اینها اساس نیست. پیغمبر اسلام انقلابى‏در فكر یعنى در یك نقطه حساس فكرى انسان [به وجود آورد] كه‏وقتى آن فكر در مغز و دماغ انسان پیدا شد، به دنبال خودش مرتب‏مى‏كشد و مى‏آورد؛ تا گفتى «خدا» دنبالش مى‏آید پس احسان، عدالت،نه بت‏پرستى، نه رباخوارى، نه ظلم و هزاران چیز دیگر.

پیغمبر انقلاب خودش را از فكر شروع كرد. این بر اساس آن ‏فلسفه‏اى است كه دیشب عرض كردم؛ از نظر اسلام مطلب این نیست كه ‏فكر بشر سایه‏اى است از نظام اجتماعى. اسلام نمى‏گوید نظام اجتماعى‏را به من نشان بده تا من بگویم فكرش چیست. اسلام براى بشر از این‏نظر اصالت قائل است؛ یعنى معتقد است كه اگر بشر در درون خودش‏یك انقلاب فكرى صحیحى ایجاد كند، انقلابى كه از آن عمیق‏ترین وریشه‏دارترین سخنان [یعنى توحید و خدا] آغاز مى‏شود، از آن نقطه‏اى ‏كه اگر دست روى آن نقطه بگذارى، تمام عالم انسانى تكان مى‏خورد، همین‏طور كه خود حقیقتش آن نقطه‏اى است كه این مخروط یعنى عالم ‏هستى از آن نقطه آغاز شده است، در فكر بشر هم به شكل یك مخروط است كه همین‏قدر كه از رأس آن مخروط یعنى اندیشه توحید و خداشروع كنیم، مى‏آید و مى‏آید تا به آن آخرین قاعده‏اش مى‏رسد.

مى‏گوید این فكر را به وجود بیاور، توحید روحى پشت سر آن مى‏آید، توحید اجتماعى با آن به وجود مى‏آید، مساوات اجتماعى به دنبال این فكر به‏ وجود مى‏آید، عدالت به دنبال آن به وجود مى‏آید؛ ولى اگر این فكرخراب شد، موارد دیگر پشت سرش خراب مى‏شود. ا لم تر كیف ضرب‏اللهُ مثلاً كلمهً طیبهً كشجرهٍ طیبهٍ اصلُها ثابتٌ و فرعُها فى السّماء.

 

ماركسیست‌ها و پذیرش انقلاب مستمر فرهنگى

عجبا! در مكتب‌هایى كه انقلابات فرهنگى را یك امر تبعى و طفیلى از نظامات اقتصادى مى‏دانستند، چه خوب و چه زود پى‏بردند كه این‌چنین‏نیست، باید به خود انقلاب فرهنگى اصالت داد. در عین اینكه نظامشان‏یك نظام اقتصادى سوسیالیستى است كه براى آنها نهایت آرزوست،ولى باز رسیدند به اینجا كه جامعه دائما باید در حال انقلاب فرهنگى‏باشد. اگر جامعه انقلاب فرهنگى‏اش را از دست داد، انقلاب اقتصادى وسوسیالیستى هم خراب مى‏شود. این، پذیرفتن این اصل است، پذیرفتن‏اصالت فكر است، پذیرفتن اصالت فرهنگ است، پذیرفتن اصالت روح‏است، پذیرفتن اصالت انسان است؛ یعنى نفى گفته پیشوایان گذشته [این‏مكتب] است. تكیه بر انقلاب فرهنگى كردن، كه این انقلاب فرهنگى هم ‏مستمراً باید وجود داشته باشد، حرفی بسیار اساسى است؛ ولى نفى‏نظریات گذشتگان است؛ یعنى تا حدى بازگشت به نظریه اسلامى است‏كه همیشه تكیه اساسى آن روى انقلاب فكرى و فرهنگى است یعنى ازاینجا مى‏خواهد شروع كند.

 

توحید، زیربناى طرح اصلاح جامعه اسلامى

بنابراین در طرح اصلاح جامعه اسلامى، ما اگر طرحى براى جامعه‏اسلامى خودمان داشته باشیم، اگر بخواهیم انقلاب واقعى در جامعه‏اسلامى رخ بدهد و طرح انقلابى جامعه اسلامى ما بر اساس اسلام باشد واز جامعه اسلامى الگو بگیریم،36 از اول باید برویم سراغ توحید اسلام؛ اول جامعه خودمان را با توحید اسلام مقیاس بگیریم، بعد ببینیم چقدراین زندگى ما پر از شرك است! چقدر اسم خدا در زندگى ما وجود دارد و معنى خدا در زندگى ما وجود ندارد! پس باز گردیم به حق، توبه كنیم،توبه به معنى واقعى؛ بازگردیم به توحید؛ بازگردیم به یگانه‏شناسى به ‏معنى واقعى، بازگردیم به یگانه‏پرستى به معنى واقعى؛ بشویم همان‏یگانه‏پرست‏هایى كه در صدر اسلام وجود داشت.

مگر پیغمبر از كجا شروع كرد؟ پیغمبر كه انقلاب صنعتى نكرد. پیغمبر كه انقلاب ادبى نكرد؛ انقلاب ادبى‏اش همان انقلاب ادبى قرآن بود. پیغمبر كه كارش را ازانقلاب اقتصادى شروع نكرد، از انقلاب سیاسى شروع نكرد، از همان ‏انقلاب فكرى قرآنى شروع كرد؛ ولى این انقلاب فكرى به دنبال خودش‏ همه اینها را آورد. بتها را از بتكده كعبه آن روز به زمین آورد؛ وقتى كه آن ‏بتها به زمین آمدند، ابوسفیان‏ها هم به زمین آمدند، ابولهب‏ها هم به زمین‏آمدند، ابوجهل‏ها هم به زمین آمدند؛ نمى‏توانست به زمین نیاید.

این است كه اسلام مى گوید خدا را وارد زندگى‏ات كن؛ اگر خدا وارد زندگى‏ات بشود همه چیز درست است؛ ولى به شرط اینكه درست ‏وارد زندگى‏ات بشود. ا لم تر كیف ضرب اللهُ مثلاً كلمهً طیبهً كشجرهٍ طیبه، اصلُها ثابتٌ و فرعُها فى السّماء. تُؤتى اُكُلها كُلّ حینٍ باذن ربّها.37 این چقدرمعنى مى‏دهد! مى‏گوید: این درخت را سالم نگه دار، آبیارى‏كن. مگذار ریشه این درخت در وجودت بخشكد. مگذار آفات به ریشه‏این درخت برسد. تو فقط وظیفه نگهبانى و باغبانى این درخت را دارى.اگر این درخت را نگه دارى، میوه‏هاى اجتماعى و اخلاقى خودش رابراى همیشه و هر روز و هر ساعت به تو مى‏دهد؛ استمرار انقلاب‏فرهنگى. آنها به زبان خودشان مى گویند «استمرار انقلاب فرهنگى»،قرآن به زبان خودش مى‏گوید: تُؤتى اُكُلها كُلّ حینٍ باذن ربّها. این درختى‏نیست كه فصلى باشد، یك فصل میوه بدهد فصل دیگر نه؛ درختى نیست‏كه كهنه بشود، از ریشه پوسیده بشود. تو فقط باید این درخت را نگهبانى‏كنى، باغبانى كنى. درختى است جاوید و همیشگى. درختى است كه ‏همیشه به تو میوه مى‏دهد.

 

فلسفه عبادت على(ع)

على مردى بود انقلابى؛ ولى وقتى ما سراغ این مرد انقلابى مى‏رویم،مى‏بینیم بزرگترین انقلابها، آن انقلاب روحى اوست، انقلاب فكرى‏اوست، انقلاب خدایى اوست. على به دلیل اینكه یك لحظه خداى ‏خودش را فراموش نمى‏كند، یك لحظه مسئولیت خودش را فراموش‏نمى‏كند. على به دلیل اینكه یك لحظه خداى خودش را فراموش‏نمى‏كند و یك لحظه غیر خدا را پرستش نمى‏كند، در جامعه یك آن با ظالمها و ستمگرها و متجاوزان سازگارى ندارد؛ یعنى هر چه على دارد، ازتوحید على سرچشمه مى‏گیرد.

براى بعضى افراد وقتى كه سخن از عبادتهاى على به میان مى‏آید، شاید خیلى هم خوشایند نباشد؛ مى‏گویند فایده‏اش چیست؟ حالا چراعلى این كار را مى‏كرد؟ خوب بود على همان قسمت‌هایى از شب را هم كه‏اختصاص به عبادت مى‏داد، مثلا اختصاص به كمك به محرومان وخدمات اجتماعى مى‏داد. خیر، اشتباه است. عبادت به معنى واقعى یعنى‏آبیارى ریشه این درخت. عجبا! عده‏اى مى‏گفتند: این عبادت ما، این نمازهاى ما براى خداچه فایده دارد؟ خیال مى‏كند باید براى خدا فایده داشته باشد. برادر! براى تو فایده دارد. بندگى من و تو براى خدا، براى خدا فایده ندارد، براى من و تو فایده دارد. عبادت كردن، پرستش كردن، ذكر حق گفتن، به‏یاد حق بودن، به یاد حق ناله كردن، اشك ریختن، پیوند خود را با حق‏درست كردن یعنى ریشه درخت توحید را در وجود خود بارور كردن، احیا كردن، سالم نگه داشتن، آبیارى كردن، این درختى كه انسانیت تو به ‏این درخت وابسته است. این درخت، درخت انسانیت است.

قُل اللهُ ثُمّ‏ذرهُم38خدا را داشته باش. اهل بیت پیغمبر همه چیزشان خدا بود و ازخدا ناشى مى‏شد. همین‏طور كه در عالم هستى تمام عالم هستى ازخداى متعال ظهور كرده است، در نظام روحى انسانى هم تمام خیرات ‏وجود انسان از ایمان به خدا سرچشمه مى‏گیرد. امام حسن مجتبى مى‏گوید: [نیمه شب دیدم مادرم براى همه دعامى‏كند ولى براى39] خودش دعا نمى‏كند. صبح از مادر سؤال كردم: «مادرجان! تو چرا دیشب براى همه دعا كردى براى خودت دعا نكردى؟» در جواب این كودك، جمله‏اى مى‏گوید كه این‏جمله اساس تعلیم اسلامى را در یك ناحیه نشان مى‏دهد؛ فرمود: «یا بُنىّ، الجار ثُمّ الدّار:40پسركم، اول همسایه بعد خانه خود.» یعنى مسلمان، اول در فكر مسلمانان دیگر است، وقتى كه از فكر مسلمانان دیگر فارغ‏شد آنوقت به سراغ خودش مى‏آید.

این دعاى زهرا با عملهاى دیگر او هماهنگى دارد. آنجا كه زهراروزه‏دار است و على‏روزه‏دار است؛ بچه‏ها هم از آنها پیروى كرده و روزه‏گرفته‏اند. در ایامى است كه على و زهرا در نهایت سختى زندگى مى‏كنند.مدینه در آن ایام چند بار دچار مجاعه یعنى قحطى شد و به علاوه على‏هرچه به دست مى‏آورد، به دیگران مى‏داد. على مى‏رفت روزها كارمى‏كرد و شب با بچه‏هایش از آنچه از راه مزدورى به‏دست آمده بود، زندگى مى‏كرد. جو تهیه مى‏كرد؛ زهرا به دست خودش‏جوها را آرد مى‏كرد، به دست خودش خمیر مى‏كرد، به دست خودش‏مى‏پخت و به صورت قرص نان موقع افطار حاضر مى‏كرد. امتحان الهى‏پیش مى‏آید. تا مى‏خواهند افطار كنند، در به صدا درمى‏آید: «كى هستى؟»معلوم مى‏شود یك یتیم است، یك بچه بى‏پدر و مادر، بى‏سرپرست؛كودك گرسنه بى‏سرپرستى است؛ الجار ثُمّ الدّار. على فوراً قرص نان‏خودش را مى‏دهد و زهرا قرص نان خودش را مى‏دهد؛ بچه‏هاى آنها هم‏قرص نان خودشان را مى‏دهند.

 

ایمان به خدا، اساس اندیشه و اراده انسان

أفمن أسّس بُنیانهُ على تقوى من الله و رضوانٍ خیرٌ أم من أسّس ‏بُنیانهُ على شفاجُرُفٍ هارٍ فانهار به فى نار جهنّم.41 از نظر قرآن كریم انسانها دوگونه هستند: انسانهایى كه در آنها فكر، حاكم اصلى است و سایر شئون زندگى آنها برمبناى ایمانى مستدل و استوار قرار گرفته است و آن ایمان محكم واستوار همه شئون دیگر زندگى آنها را تحت تأثیر و تحت‏الشعاع قرارمى‏دهد كه ما این انسانها را انسانهاى منطقى و عقلى نامیدیم. و اما گروه‏ دیگر اكثریت مردمى هستند كه به حد بلوغ منطقى و عقلى‏نرسیده‏اند و ایمان استوار بر مبناى استدلال و یقین ندارند و فكرشان‏ناشى از یك سلسله مبادی و علل بى‏اساس است. این‏گونه اشخاص‏فكرشان بازیچه سایر شئون زندگى آنهاست. بنابراین از نظر قرآن، نه آن ‏نظریه صحیح است كه مى‏گوید فكر به طور مطلق تابع شئون دیگر زندگى‏است و نه آن نظریه كه مى‏گوید فكر به طور مطلق اصالت و بر سایر شئون‏زندگى تقدم دارد.

قرآن خودش مبادی و علل افكار واندیشه‏هاى بى‏ریشه را بیان كرده و در این جهت بر همه مفكّرین جهان‏پیشى گرفته است. یكى از مبادی اندیشه‏هاى خطا و غلط انسان كه قهراً اندیشه‏هایى بى‏ریشه و دستخوش تغییر و تبدل و تحول است، این است‏كه انسان ظنّ و گمان را به جاى علم و یقین به كار ببرد و قرآن اصرار داردكه جز از علم و یقین پیروى نكنید. قرآن منشأهاى دیگرى هم براى فكرهاى بى‏ریشه (كه آنها را به‏درختهاى بى‏ریشه تشبیه مى‏كند) ذكر مى‏كند. یكى از آنها تقلید است.

 

تقلید

البته قرآن با كلمه «تقلید» مطلب را بیان نكرده، با تعبیر دیگر بیان كرده‏است. تعبیر قرآن تبعیت كوركورانه از گذشتگان است، از پدران، مادران،آباء، اجداد. این هم از موضوعاتى است كه قرآن روى آن زیاد تكیه كرده‏است و آن را منشأ لغزش و خطاى بشر مى‏داند و سخت انتقاد مى‏كند.مثلا مى‏گوید آنها چنین مى‏گویند: إنّا وجدنا آبائنا على اُمّهٍ و إنّا علىآثارهم مُقتدون:42 ما پدران خودمان را بر یك طریقه‏اى یافته‏ایم و ما هم‏همان طریقه پدران خودمان را مى‏گیریم و مى‏رویم. به تعبیر امروز «سنت‏گرایى». امروز نامش را «سنت‏گرایى» گذاشته‏اند؛ حالا این تعبیر صحیح است یا غلط و بهتر از این هم مى‏توانستیم تعبیرپیدا كنیم یا نه، به هر حال این كلمه امروز رایج شده است.

قرآن سنت‏گرایى را محكوم مى‏كند. اما اشتباه نشود، ضدسنت‏گرایى را هم محكوم مى‏كند؛ هر دو را محكوم مى‏كند، چطور؟ قرآن‏فقط عقل‏گرایى و منطق‏گرایى را تأیید مى‏كند؛ مى‏گوید هر امر به‏اصطلاح قدیمى و هر سنت قدیمى را [پیروى كردن] به دلیل اینكه‏گذشتگان ما چنین مى‏كرده‏اند، نیاكان ما این‌چنین بوده‏اند و ما باید راه‏ نیاكان خودمان را برویم، این محكوم است، چرا؟ مى‏گوید ممكن است‏نیاكانتان اشتباه كرده باشند، ممكن است نیاكانتان عقل نداشته باشند،شعور نداشته باشند. این كه دلیل نمى‏شود. نیاكان ما در گذشته چنین‏مى‏كرده‏اند ما هم چنین مى‏كنیم!

چهارشنبه آخر سال شمسى و آخر اسفند مى‏شود؛ بسیارى ازخانواده‏ها ـ كه باید بگوییم خانواده‏هاى نادان ـ آتشى روشن‏مى‏كنند، بعد آدمهاى سُر و مُر و گنده با یك هیكل‌هاى چنین و چنان ازروى آتش مى‏پرند و مى‏گویند: اى آتش «زردى من از تو سرخى تو ازمن». این چقدر حماقت است! خب چرا چنین مى‏كنید؟ این سنتى‏است مال ما مردم، از قدیم پدران ما چنین مى‏كردند. قرآن مى‏گوید: أو لوكان آباؤُهُم لایعقلون شیئا:43 اگر هم پدران گذشته‏تان چنین كارى‏مى‏كردند، شما وقتى مى‏بینید یك كار احمقانه است و دلیل نادانى پدران ‏شماست، روى آن را بپوشید؛ چرا این سند حماقت را سال به سال تجدیدمى‏كنید؟! این فقط یك سند حماقت است كه كوشش مى‏كنید آن راهمیشه زنده نگه دارید [و در واقع بگویید:]ماییم كه چنین پدر ومادرهاى احمقى داشته‏ایم. أو لو كان آباؤُهُم لایعقلون شیئاً.

از طرف دیگر قرآن نمى‏گوید هر چه سنت است، پس باید در هم‏كوبید و هر چه نو است [پس باید زنده نگه داشت]. یك عده هم‏مى‏گویند نوگرایى. این چطور؟ نوگرایى هم درست نیست، به این معنا كه‏هر نوى علامت رشد و تكامل و پیشرفت نیست. هر كهنه‏اى اول نو بوده ‏است. هر سنت احمقانه‏اى یك روزى نو بوده است. آیا روز اوّلى كه نو بود، درست بود حالا كه كهنه شده، بد شده است؟ نه، روز اوّلى هم كه نو بود، چرند بود. قرآن مى‏گوید: حقیقت‏گرایى، عقل‏گرایى، منطق‏گرایى؛ سنت ‏را با مقیاس عقل و حقیقت بسنج، ببین درست است یا نادرست. اگردرست است گرایش پیدا كن، اگر درست نیست، چنانچه همه پدران چندهزار ساله تو هم به آن عمل مى‏كردند پشت پا به آن بزن. نو چطور؟ نو هم‏همین جور است. مى‏گوید هر نوى را هم با نقد عقل و حقیقت بسنج. نوبودن كه دلیل درستى نیست؛ باز ببین این نو درست است یا غلط؛ اگردرست است به این نو گرایش پیدا كن، اگر غلط است گرایش پیدا نكن.

 

مُدسازى، نیرنگ دنیاى سرمایه‏دارى

هر روز یك لباسى مد مى‏شود. عده‏اى گویى خدا به اینها عقل وذوق و سلیقه نداده، هیچ چیزى نداده است، فقط چشم داده و بس. فكر؟ ماكو.44 ذوق؟ ما كو. سلیقه؟ ما كو. فقط چشم داده است؛ نگاه كنند ببینند مثلا از دنیاى اروپا چه مدى نوترین مدهاست. آن مدى‏كه در كفش، درلباس، در كلاه، در پیراهن نوتر از همه است چیست؟ امسال چه مد شده‏است؟ تا گفتند مد امسال این است، دیگر سر از پا نمى‏شناسد كه مد امسال این است. آخر «مد» یعنى چه؟ مد یعنى چیزى كه مدسازهاى دنیا اختراع كرده‏اند. خوب تو از كجا [در مقابل] آنها چنین خودت را محكوم‏مى‏كنى كه من ذوق ندارم، سلیقه ندارم، فكر ندارم، زیبایى را درك‏نمى‏كنم، عقل و فكر و ذوق من مقیاس نیست، هر چه كه مدسازهاى مثلا فرانسه اختراع كردند، آن درست است. خب آنها هم معلوم است كه چراهر سالى یك مد اختراع مى‏كنند.

مدسازى یكى از نیرنگهاى دنیاى سرمایه‏دارى است براى ازدیادمصرف. در دنیاى سرمایه‏دارى براى به زنجیر كشیدن ملتهاى‏مصرف‏كننده هزاران نیرنگ به كار مى‏برند. یكى از نیرنگها، نیرنگى است‏كه به وسیله مدسازها اجرا مى‏شود؛ یعنى اینها یك برنامه صد در صد استعمارى را دارند اجرا مى‏كنند. محصولات كارخانه‏هاى آنها ازمنسوجات و غیر منسوجاتشان پشت سر یكدیگر باید مصرف بشود؛ اگرمصرف نشود و بماند، خود آنها را فلج مى‏كند، منفجرشان مى‏كند. این‏كارخانه‏ها دائماً باید بگردد، از یك طرف تولید كنند از طرف دیگرمصرف كنند. باز برگردند، مواد خام تهیه كنند، دومرتبه تولید بشود بازمصرف بشود.

ماشین تولید غیر از زمین كشاورزى است. نمى‏شود آن را نگه داشت؛یعنى یك ماشین كه براى تولید ایجاد مى‏شود ـ مثلا ماشینهاى نساجى،ماشینهاى اسلحه‏سازى ـ مثل همان داستان جن است كه مى‏گویند كسى‏كه جن را تسخیر مى‏كند، دائماً باید این جن را به كار وادار كند (البته اینهاافسانه است)، اگر به كار وادار نكند، خود جن آن جن‏گیر را مى‏درد،شكمش را سفره مى‏كند! آنوقت جن‏گیرى كه این جن را تسخیر كرده ‏است، باید به او فرمان بدهد كه چنین بكن، چنان بكن. تا او مشغول است،‏آرام است. حتى اگر كارى هم ندارد و مثلا یك تپه‏اى از شن دارد، مى‏گوید این شنها را از اینجا ببر آنجا، از آنجا ببر آنجا. اگر بیكارش كند،جن او را مى‏درد. آن جن كه در افسانه‏ها آمده است امروز همین ماشین است!

 

پی‌نوشتها:

36) اگر مى‏خواهیم از جاى دیگر الگو بگیریم كه دیگر اسم اسلام نباید رویش‏بگذاریم.

37) ابراهیم/ 24.

38) انعام/ 91.

39) (چند ثانیه از صداى استاد ضبط نشده است.)

40) وسائل‌الشیعه، ج7، ص112.

41) توبه، 109.

42) زخرف، 23.

43) بقره، 170.

44) [در زبان عامه عرب به معناى «نیست» است.]

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: