مبادلات فرهنگی ـ فلاحتی ایران و هند / دکتر محمدحسن ابریشمی - بخش ششم و پایانی

1394/12/16 ۰۷:۴۸

مبادلات فرهنگی ـ فلاحتی ایران و هند / دکتر محمدحسن ابریشمی - بخش ششم و پایانی

اعتمادالسلطنه به‌درستی از قابلیت محل روستای یاتر و شوربختی زمین آن که به دست مردمان آنجا افتاده، و نیز خوشبختی درخت فلفل، سخن گفته که به لحاظ باورهای اهالی از گزند مصون مانده است؛ اما به‌راستی تقصیر این مردمان منشأ از بی‌تدبیری و فساد حاکمان نداشته است؟ مگر آن شخص بلندنظر و علاقه‌مند به عمران و آبادی که درخت فلفلی را از هند و بلاد دوردست به این روستای کرانه کویر ـ که احتمالاً آبادکرده خود اوست ـ آورده و غرس کرده، از اهالی این روستا نبوده؟ یا عشق به این آب و خاک او را به این موضع نکشانده که این ده آباد شده و اعتباری پیدا کرده و اعتمادالسلطنه آثار ابنیه قدیم و همین درخت فلفل را دیده و روزگار مردمان آن را در عصر ناصرالدین‌شاه نوشته است؟

 

اعتمادالسلطنه به‌درستی از قابلیت محل روستای یاتر و شوربختی زمین آن که به دست مردمان آنجا افتاده، و نیز خوشبختی درخت فلفل، سخن گفته که به لحاظ باورهای اهالی از گزند مصون مانده است؛ اما به‌راستی تقصیر این مردمان منشأ از بی‌تدبیری و فساد حاکمان نداشته است؟ مگر آن شخص بلندنظر و علاقه‌مند به عمران و آبادی که درخت فلفلی را از هند و بلاد دوردست به این روستای کرانه کویر ـ که احتمالاً آبادکرده خود اوست ـ آورده و غرس کرده، از اهالی این روستا نبوده؟ یا عشق به این آب و خاک او را به این موضع نکشانده که این ده آباد شده و اعتباری پیدا کرده و اعتمادالسلطنه آثار ابنیه قدیم و همین درخت فلفل را دیده و روزگار مردمان آن را در عصر ناصرالدین‌شاه نوشته است؟

باری، از این گونه درختان با پیشینه‌ای که به عصر قاجار می‌رسد در شهر و نواحی شهرستان تربت حیدریه نیز سراغ داریم. در روستای کاج درخت (در ۱۱ کیلومتری جنوب غربی تربت حیدریه، بر روی عرض جغرافیایی ۳۵ درجه و ۱۳ دقیقه، طول ۵۹ درجه و ۷ دقیقه، ارتفاع از سطح دریا ۱۲۷۰ متر)،۱۴۲ باغی قدیمی معروف به «باغ صدر» پنج درخت فلفل کهنسال، هر یک با ۱۰ تا ۲۰ پاجوش ستبر (فاصله هر یک حدود ۶ متر در دو ردیف با فاصله ۷ متر) در سال ۱۳۲۹ش وجود داشت،۱۴۳ و صاحب این قلم آن را دیده بود. در سال ۱۳۶۲ به اتفاق یکی از کارشناسان باغبانی از چهار درخت فلفل بر جای مانده باغ صدر، و درخت فلفل کهنسال دیگری در داخل شهر بازدید و با تهیه عکسهایی از این درختان و گزارشی برای وزیر کشاورزی وقت، پیشنهاد کشت و تربیت درخت فلفل را در نواحی مستعد، از نظر شرایط اقلیمی و آب و هوایی، مطرح کرد.۱۴۴ باغ صدر به همت محمدحسین صدرالعلما (از بزرگان علاقه‌مند به عمران و آبادی و ایجاد باغها) در سال ۱۳۱۰ق احداث شده که صاحب طرائق الحقایق در سال ۱۳۱۶ق به برخی از اقدامات او اشاره کرده است.۱۴۵

اما به‌راستی چه کسی این درختان را به شهرستان تربت حیدریه انتقال داده است؟ مطابق شواهد باید این اقدامِ کار مردی فرهیخته، عاشق ایران و عمران و آبادی این مملکت یعنی محمدِ میرزا ملقب به کاشف‌السلطنه باشد؛ زیرا محمد میرزا ـ فرزند اسدالله‌میرزا نایب ایاله والی خراسان ـ از شاهزادگان قاجار در سال ۱۲۸۱قر ۱۸۶۵م در تربت حیدریه متولد شده است.۱۴۶ او پس از تحصیلات و مأموریت‌های دولتی در فرانسه به سمت حاکم شهرستان تربت حیدریه منصوب شد. کلنل ییت در سال ۱۳۱۰قر ۱۸۹۳م (کفیل کنسولگری انگلیس در مشهد) در دیدار از شهر تربت حیدریه نوشته است: «حاجی میرزای کاشف که اکنون کاشف‌السلطنه نامیده می‌شد ـ مدت ده سال جزو هیأت نمایندگی ایران در پاریس به سر برده بود و فرانسه را خوب صحبت می‌کرد ـ حاکم تربت بود. برای بازدید او رفتم و به اتفاق از بازار شهر دیدن کردیم…»۱۴۷

دریافت لقب «کاشف‌السلطنه» به لحاظ نوآوری‌های او در زمینه امور زراعت و انتقال انواع درختان و رستنی‌های هندی به ایران بود. کلنل ییت می‌گوید: «از ارتفاعات گدارِ محمدِ میرزا ـ که ۱۹۶۲ متر ارتفاع داشت ـ گذشته و در اسدآباد که هوایی سرد و بارانی داشت، چادر زدیم».۱۴۸ به تحقیق روستای اسدآباد و دشت معروف آن «دشت اسدآباد» از ناحیه باستانی «رُخ» معروف به «جلگه رُخ» منسوب به اسدالله میرزا پدر محمد میرزا ‌و گردنه محمد ‌میرزا و نیز قنات و روستای معروف و موجودِ «چشمه محمد میرزا» از اقدامات او در زمینه راهسازی و عمران این ناحیه در دوره حکومت او در تربت حیدریه است.۱۴۹ او حتی نام خود «محمد» را با کسره یا فاصله با «میرزا» می‌نوشته؛ مثلاً در ذیل عکسی از خود نوشته است: «محمد ـ میرزای قاجار قوانلی».۱۵۰

تقارن ایام حکومت کاشف‌السلطنه در تربت‌حیدریه و احداث روستا و باغهایی به دست صدرالعلما، انتقال این درختان فلفل در روستای کاج درخت و نیز درخت فلفل داخل شهر را توسط کاشف‌السلطنه، یا با واسطه توسط او، در سالهای بعد از رفتن از تربت، مدلل یا قریب به یقین می‌سازد.

 

4. زردچوبه: آشنایی ایرانیان با زردچوبه به عصر پارتها می‌رسد. در منابع پهلوی عهد ساسانی از زردچوبه سخن رفته است؛ اما به کاربرد آن در رنگرزی تصریح شده و به عنوان ادویه مصرفی نداشته و حتی تا دورة صفویه زردچوبه در آشپزخانه‌های ایرانیان جایی باز نکرده است. در منابع تاریخی، ادبی و نیز سروده‌های شاعران پارسی‌گوی از دیرباز تا امروز به‌ندرت می‌توان کلمة زردچوبه را ملاحظه کرد. حتی دو شاعر خوراک‌پردازِ عصر تیموریان، یعنی احمد اطعمه و بسحاق اطعمة شیرازی، همولایتی و مقارن حافظ (سدة ۸ق)، در سروده‌های خویش بیش از صد نوع غذا و مواد خوراکی یاد کرده‌اند که در چندین گونه از آنها، زعفران در رنگ، رایحه و تزیین بخشی نقش نمایان دارد؛ اما حتی نام زردچوبه را نیاورده‌اند.۱۵۱

با استیلای انگلیسی‌ها بر شبه‌قارة هند و نفوذ روزافزون آنان در خلیج‌فارس، اشاعة زردچوبه به عنوان ادویه بالا گرفت. زان پس در عهد قاجاریه واردات زردچوبة هند به ایران اوج گرفت و اکنون سالانه در حدود ۷میلیون کیلوگرم مصرف زردچوبة ایرانیان است،۱۵۲ در حالی که خواص و خصوصیاتی که برای آن مطرح می‌شود، جنبة تبلیغاتی دارد.۱۵۳ زعفران خوب ما را می‌برند و زردچوبه هر کیلوگرم وارداتی حدود ۴۰۰ تومان را در بسته‌های کمتر از صد گرم به بیشتر از بهای یک کیلوگرم آن عرضه می‌کنند! باری، ریشة یاریزوم ‏(Rhizome)‏ زردچوبه و زنجبیل در سال ۱۳۱۸قر ۱۹۰۰م توسط کاشف‌السلطنه به همراه تخم یا نهال چای، قهوه، کنف، دارچین، فلفل، میخک، هل، انبه، گنه گنه و غیر آن در ۴۰۰۰ گلدان از هند به ایران وارد می‌کند.۱۵۴

زردچوبه در برخی از نواحی کشت گردید، اما به علت فقدان آموزش کشاورزان از بین رفت. پس آن نیز افراد علاقه‌مند به اقتصاد و کشاورزی ایران ریشه زردچوبه را وارد کردند که به همان سرنوشت گرفتار آمد تا آنجا که زراعت زردچوبه در ایران را غیرممکن تصور کردند. در سال ۱۳۱۰ شمسی یکصد ریزوم زردچوبه از هند وارد و در ناحیة لاهیجان کشت گردید،۱۵۵ در سال ۱۳۱۷ محصول آن به سه تن، در سال ۱۳۱۸ به یازده تن، در سال ۱۳۱۹ به ۳۴ تن و در سال ۱۳۲۰ به ۵۶ تن رسید. در همین سال سید مصطفی شاعلایی (از کارشناسان قدیمی در امور فلاحت) مقدار کمی در اراضی تخت پولاد اصفهان کشت می‌کند «که نتیجة آن خیلی خوب بود؛ اما این گیاه بیشتر طالب نقاط نسبتاً گرم و مرطوب می‌باشد».۱۵۶ ظاهراً با درهم ریختن سازمان حکومتی ایران بعد از شهریور ۱۳۲۰ امور فلاحت نیز آشفته شد و کشت و تکثیر این گیاه گرفتار رکود و انقراض گردید. زنجبیل نیز پس از فوت کاشف‌السلطنه (۱۳۰۸ شمسی، مدفون در لاهیجان) در سال ۱۳۰۹ در لاهیجان کشت شده، اما به سبب عدم آشنایی کشاورزان از میان رفته است.۱۵۷

۵٫ صندل: معربِ «چندل»، درختی با چوب معطر به رنگ سرخ و سفید، از درختان نواحی استوایی و شبه‌قارة هند است که در ایران پیشینة مصرف دارویی و صنعتی کهن دارد. واژة مشهور «صندلی» منسوب به چوب این درخت است که در قدیم برای ساختن میز و صندلی و غیر آن از چوب صندل استفاده می‌کردند.۱۵۸ درخت صندل با چوب سرخ ‏(Pterocarpus santalinus L.)‏ با کاربردهای دارویی، رنگی، عطری و صنعتی از گونة با چوب سفید ‏(Santalum album L.)‏ پرمصرف‌تر و مشهورتر است. ابوریحان بیرونی شرحی از انواع درختان صندل و خواص و خصوصیات و مصارف آنها را نقل کرده است.۱۵۹سلیمان تاجر سیرافی در قرن چهارم ضمن شرح چگونگی سوزاندن جسد مردگان در هند، به مراسم سوزاندن پادشاه سراندیب (سیلانر سیام) بر روی توده‌ای از صندل، کافور و زعفران اشاره می‌کند.۱۶۰ برخی از مستندات دلالت بر آن دارد که امکان کاشت و پرورش درخت صندل در نواحی جنوبی ایران، مشرف بر خلیج‌فارس و دریای عمان، میسر است. مطابق گزارش شادروان کریم ساعی از قدیم‌ترین کارشناسان جنگل (متوفی ۱۳۲۲ش): در سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۷، ناخدای یکی از کشتی‌های بادی زنگباری به نام سلیمان، نهال صندل را به ایران می‌آورد. کارگزاری در بوشهر ۲۰۰ اصلة آن را در کنار مرداب و شهر بوشهر غرس می‌کند و به شکل بیشة کوچکی درمی‌آید. پس از چندی به دستور فرماندار بوشهر آن را می‌سوزانند. کارگزار بوشهر مجدداً ۱۰۰ اصله نهال دیگر صندل را غرس می‌کند؛ ولی باز هم به سرنوشت بیشة پیشین گرفتار می‌شود.۱۶۱ صاحب این قلم در تیرماه ۱۳۸۳ طی گزارشی، پیشنهاد بررسی کاشت و پرورش درختان صندل در بوشهر و نواحی مشابه را به وزارت جهاد کشاورزی مطرح کرده است.۱۶۲‏

‏۶٫ چای: پیشینة آشنایی ایرانیان با چای در حدی است که در منابع طب و داروشناسی ـ نه با مفهوم و مصرف کنونی ـ از آن یاد شده. بیرونی می‌گوید «چا: نوعی است از انواع نبات و معدن او در زمین چین است، و این جیم ‏]‏حرف چ در لغت چا[‏ را تازیان معرّب کنند و گویند صا. و این نبات را بپزند و در وعایی ‏]ظرفی[‏ چهارسو خشک کنند...»۱۶۳ رشیدالدین فضل‌الله همدانی شرحی دربارة کشت و پرورش «چا»، معرب آن «شارشای» نقل کرده است.۱۶۴ مصرف چای در ایران تا عهد کریم‌خان زند معمول نبود؛ اما در عهد قاجاریه به سرعت رواج یافت، به طوری که از آن روزگار تا امروز همواره یکی از اقلام عمدة واردات ایران از هند بوده است. همان‌طور که اشاره شد، محمد میرزا (کاشف‌السلطنه) نهال چای را به ایران وارد کرده که کشت و پرورش آن توفیق‌آمیز بوده و تا امروز استمرار یافته است.

۷٫ تنباکو: در کمتر از یک قرن پس از کشف قارة آمریکا توسط کریستف کلمب (سال ۱۴۹۲م)، کشت تنباکو و استعمال آن در هند رایج شد. پزشک ایرانی حکیم ابوالفتح گیلانی (متوفی۹۹۷ق ر۱۵۸۹م) طبیب و ندیم اکبرشاه گورکانی، به منظور تلطیف و تصفیة و خنک کردن دود تنباکو، آن را از داخل آب عبور داد و به این ترتیب قلیان اختراع شد.۱۶۵‌در برخی از منابع اخیر در مورد انتقال تنباکو گفته شده است که «تخمش به توسط پرتغالی‌ها به ایران رسید... و در سال ۱۰۳۸ق ‏]‏۱۶۲۸م‏[‏ در گیلان کشت می‌شده است… استعمال دخانیات در دورة صفویه معمول شد، و به قولی از خاک عثمانی به ایران رسید».۱۶۶‌تردید نیست که رواج استعمال دخانیات از عهد صفویه آغاز شده است؛ اما اینکه توسط پرتغالی‌ها یا از عثمانی به ایران رسیده باشد، قابل تردید به نظر می‌رسد. این اقدام باید توسط افرادی از انبوه ایرانیانی که بین ایران و هند آمد و شد داشته‌اند، صورت گرفته باشد؛ زیرا قلیان را حکیم گیلانی در قرن دهم اختراع کرده و مقارن با آن ایرانیان با استعمال تنباکو آشنا بوده‌اند.

هند در سال ۱۹۴۷م استقلال پیدا کرد و پس از آن با درایت رهبران، کوشش فرهیختگان و ملیتهای مختلف آن به‌تدریج زمینة ترقی و تعالی آن فراهم آمد؛ مطابق نوشتة یکی از فرزانگان ایرانی (در سال ۱۳۳۷) و تحلیل کوتاه صاحب این قلم (در سال ۱۳۸۳) از این نوشته، هند به‌تدریج جایگاه شایستة خود را در عرصة ‌جهانی به دست آورده است: در جنب قصر رئیس‌جمهور هند عمارت مجلل وزارت دفاع با سردر و ایوانی مرتفع قرار دارد که بر بالای طاق ایوان آن این بیت به خط نستعلیق بسیار درشت، منقش با رنگ طلا، کتیبه شده است:کیمیا ‌خواهی، زراعت کن که خوش گفت آن که گفتر زرع ثلثانش زر است و ثلث باقی هم زر است. بلی زرع (زر+ع ر عین) دو ثلث این کلمه زر و حرف «ع» در وجه عین به معنی زر مسکوک است. معلوم می‌شود که دولتمردان هند به حکمت این سخن پندآموز پارسی پی برده و آن را بر طاق وزارت جنگ یا دفاع خود با زر نبشته‌اند؛ در واقع آنها در آن سالهای بحرانی تحت استعمار با آن همه فقر، جهل و نکبتی که دامنگیر ملت هند بود، بدون نفت، به جنگ با غول گرسنگی و دیو فقر رفته و عرصة این کارزار مقدس کشتزارها و غلبه بر نیروهای اهریمنی بود. حاصل این نبرد پیروزمندانه به واقع زرع بوده که مصداقی از زر مضاعف است؛ زیرا با زراعت نه تنها حدود یک میلیارد نفر سیر شده‌اند، بلکه با صدور مازاد محصولات زراعی زر را عاید خزانة خویش کرده‌اند و این کشور به برکت زراعت در زمرة قدرتهای جهانی درآمده است و فردا ابرقدرتی خواهد بود.۱۶۷‏

اکنون هند در واقع ابرقدرتی رو به تعالی است و به دور از ترفندهای دیگر ابرقدرتها راه خود را طی می‌کند. به امید آنکه ایران نیز جایگاه والای خود را ـ با یاری فرهیختگان در رشته‌های مختلف علوم و فنون، به‌خصوص کشاورزان، باغبانان، کارشناسان امور فلاحت با برنامه‌ریزی‌های دقیق و سنجیدة مسؤلان مملکت ـ کسب کند و در عرصة جهانی خوش بدرخشد.‏

پی‌نوشتها:

۱۴۲٫ در مورد مختصات جغرافیایی مواضع مندرج در این مقاله، رک. محمدحسین پاپلی یزدی، فرهنگ آبادی‌ها و مکانهای مذهبی کشور، تهران، آستان قدس، ۱۳۶۷، صفحات مختلف، ذیل هر یک از مواضع و آبادی‌ها.

۱۴۳٫ صاحب این قلم در سال ۱۳۲۹ این درختان فلفل را در باغ صدر (متعلق به مرحوم میرزاحسن شهیدی از اعقاب صدر) دیده بودم. در روستای کاج درخت مرحوم حاج سید محمد محمودیان همسر خواهرم آب و ملکی داشت. در کودکی ۱۱ ساله بودم که چند بار از باغ صدر (متعلق به میرزاحسن شهیدی از اعقاب وی) در سال ۱۳۲۹، دیدار داشته و پنج درخت موصوف را با گلهای خوشه‌ای کمرنگ بسیار دیده و گلها و بعداً میوه‌های آن را چیده و چشیده است. برگ و بار درخت نیز با بوی تند فلفل، و دانه‌های انبوه آن ریزتر و یا تندی کمتر، اما به لحاظ تازگی با عطریت بیشتر بود، از سال ۱۳۳۹ که شهر خود را ترک کردم، از این درختان بی‌خبر بودم،‌ در سال ۱۳۵۵ آگاه شدم که درختان موجود است.

۱۴۴٫ در سال ۱۳۶۲ (که از بانک کشاورزی در وزارت کشاورزی یک سال و نیم مأمور بودم) به اتفاق آقای بهمن مؤذن فردوسی (از کارشناسان باغبانی) از درختان فلفل باغ صدر دیدار کردیم، یک درخت از بین رفته و پاجوشهای کم‌سال‌تر چهار درخت بر جای بود. از درخت فلفل‌سیاه کهنسال دیگری در منزل آقای ‌اکبر علوی ‌طباطبایی (واقع در حاشیه شمالی خیابان باغ ملی تربت حیدریه) بازدید به عمل آمد. عمر این درخت به گفته صاحب منزل بیش از عمر من و بالای یک قرن برآورده می‌شود، که البته با وضعیت قدیم درختان فلفل باغ صدر قابل مقایسه بود. صاحب این قلم با تهیه عکسهایی از این درختان فلفل و گزارشی در باب استعدادهای کشاورزی ایران در برخی از مناطق برای کشت و پرورش درختان فلفل سیاه برای وزیر کشاورزی وقت (آقای محمد سلامتی)، پیشنهاد مطالعه و بررسی امکان انتقال نهال درخت فلفل از هند به ایران را مطرح کرد ‌که مورد توجه و پیگیری قرار گرفت؛ اما با استعفای وزیر، همان طور که همواره چنین است، موضوع به بوته فراموشی سپرده شد.

گفتنی است در سفری که با استاد گرانقدر ایرج افشار به تربت حیدریه در سال ۱۳۶۹ داشتم، در بازدید از شهرک سلامی (سلومد باستانی) بر سر راه تربت‌حیدریه به خواف و دیدار از بنای کوشک شگفت‌انگیز (سده ۴ق)، درخت فلفلی در باغ کوشک سلامی که عمری حدود ۲۰ سال داشت توجه ما را جلب کرد. این درختان فلفل سیاه در نواحی شهرستان تربت حیدریه موجود است. نگارنده در سال ۱۳۶۳ قلمه‌هایی از آن را به مشهد آورده به آشنایان دادم، از همین قلمه‌ها دو سال پیش به تهران آورده و کشت کرده‌ام که اکنون ۲ر۱ متر ارتفاع دارد و گل و میوه می‌دهد.

۱۴۵٫ محمد معصوم شیرازی (معصومعلی‌شاه)، طرائق‌الحقایق، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، بارانی، ۱۳۴۳، ج ۳، ص۷۱۳۲، معصومعلی‌شاه در سال ۱۳۱۶ق از تربت حیدریه دیدار کرده و از قریه مرتضویه و کاریز احداثی سلطان العلما و «باغات خوب طرح انداخته» و گرمابه ممتازِ ساخته او تمجید کرده است. از آن روزگار تا کنون یکی از چهار محله اصلی و قدیمی شهر، «محله صدر» به نام او، و اسم سه محله (باغ سلطانی، خیابان، شیب) دیگر بیانگر موقعیت جغرافیایی موضع آنهاست.

۱۴۶٫ ثریا کاظمی (نوه کاشف‌السلطنه)، حاج محمدمیرزا کاشف‌السلطنه، پدر چای ایران، تهران، سایه، ۱۳۷۲، ص۱۹٫

۱۴۷٫ کلنل چارلز ادواردییت، سفرنامه خراسان و سیستان، ترجمه قدرت‌الله روشنی زعفرانلو و مهرداد رهبر، تهران، یزدان، ۱۳۶۵، ص۵۴، ۵۵٫

۱۴۸٫ همو، همان کتاب، ص۵۳٫

۱۴۹٫ یک سال در بانک کشاورزی ولایت خود تربت حیدریه خدمت کردم،‌ در این مدت (سال ۱۳۴۷) به بیش از یکصد روستای تابعه شهرستان، به اتفاق راننده و تحصیلدار بانک (آقای اصغر الله‌بیگی) سفر کرده و درباره برخی از روستاها و مواضع به تحقیق و بررسی پرداخته که نمونه‌هایی از آن چاپ شده و از بعضی در پانوشت مقالات و تألیفات خویش یاد کرده است. اظهار نظر درباره وجه تسمیه ‌دشت اسدآباد و چشمه محمدمیرزا (بر سر راه جدید و قدیم تربت به مشهد) مبتنی بر همین بررسی‌ها و تحقیقات محلی است.

۱۵۰٫ کاظمی، همان کتاب، ص۲۹، ذیل تصویر خود نوشته است: «محمد ـ میرزای قاجار قوانلی ‏(۱۸۸۸)»

۱۵۱٫ ابریشمی، زعفران از دیرباز، ۶۵۴، ۶۵۵٫

۱۵۲٫ همان، ص۶۵۵، ۶۶۹، جدول شمارة ۴۵ ملاحظه شود.

۱۵۳٫ ابریشمی، فصلنامة بانک و کشاورزی (تهران، ش ۶۹، زمستان ۱۳۷۸) ص۴۵ـ۵۱، مقالة «زردچوبه در ایران»؛ ابریشمی، زعفران از دیرباز، ص۵۰۶، ۵۵۳، یادداشت شمارة ۳۷۹٫

۱۵۴٫ علی دهبان (دیپلمة فلاحت)، مجلة مدرسة عالی فلاحت کرج، شمارة ۳، اردیبهشت ۱۳۱۳، ص۸۰ تا ۸۵، مقالة «زنجبیل و زردچوبه»؛ کاظمی، همان کتاب، ص۳۵٫

۱۵۵٫ علی دهبان، همان مأخذ، ص۸۳، سید مصطفی شاه علائی، مجلة ابتکار، شمارة مخصوص نوروز، ۱۳۵۰، ص۲۵، مقالة «زردچوبه و تاریخچة کشت آن در ایران».

۱۵۶٫ شاه علائی، همان مأخذ، همان جا.

۱۵۷٫ علی دهبان، همان مأخذ، همان جا.

۱۵۸- فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انور، تهران، سخن، ۱۳۸۱، ص۴۷۶۹، ذیل «صندل»

۱۵۹٫ بیرونی، کتاب الصیدنه، ص۳۹۵، ۳۹۶؛ همو، صیدنه، ص۴۴۹، ۴۵۰٫

۱۶۰٫ سلیمان تاجر سیرافی، سلسله التواریخ ر اخبار الصین و الهند، ترجمة حسین قرچانلو، تهران، اساطیر، ۱۳۸۱، ص۷۷، ۷۸٫

۱۶۱٫ ابریشمی، زعفران از دیرباز، ص۳۴۶، ۴۱۹، یادداشت شمارة ۶۹٫

۱۶۲٫ پیشنهاد کشت و پرورش درختان صندل را در تیرماه ۱۳۸۳ طی گزارشی کوتاه به معاونت باغبانی وزارت جهاد کشاورزی (آقای مهندس محمدعلی طهماسبی) مطرح کرده. بررسی این پیشنهاد به آقای ابوالقاسم حسن‌پور (از کارشناسان ارشد باغبانی و جنگل) محول شده و ظاهراً موضوع در حال پیگیری و پژوهش است.

۱۶۳٫ بیرونی، کتاب الصیدنه، ص۱۶۵٫

۱۶۴٫ رشید‌الدین فضل‌الله، آثار و احیاء، ص۸۶ تا ۸۸٫

۱۶۵٫ الگود، همان کتاب، ص۴۶٫

۱۶۶٫ دایره‌المعارف فارسی، ج ۱، ص۶۷۹، ذیل «توتون».

۱۶۷٫ ابریشمی، زعفران از دیرباز، ص۴۳٫

منبع: روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: