براساس آنچه در شاهنامه آمده است، بزرگمهر حکیم در سن جوانی به جمع هفتاد نفره ی حکیمان و دانایان دربار انوشروان می پیوندند، وقتی در جمع دهان به سخن می گشاید همگان از دانش و هوش او دچار حیرت میشوند و مشکلات و مسائل خود را از او می پرسند. یکی از سؤال های دانایان از بزرگمهر این است:
اسدالله صفایی، کارشناس رصدخانه دانشگاه کاشان و یکی از سخنرانان همایش میراث علمی کوشیار گیلانی بود که دربارۀ کاربردهای استرلاب صحبت کرد. وی علاوه بر آشنایی با ساختار، تاریخچه و کاربرد استرلاب، توانایی ساختن آن را نیز دارد که از هنرهای کم نظیر در این دوره است . صفایی در سخنانش به استرلاب و تغییرات و روند تکامل آن در طول تاریخ پرداخت. آن چه در ادامه میآید متن کامل سخنرانی ایشان است که در روز دوشنبه 5 اسفند ماه در باغ زیبا ارائه شد.
به طور كلي تاریخ شفاهی اصطلاحي مبهم و کلی است که بر دو مفهوم دلالت دارد. نخست به معنای فرایند انجام و ضبط مصاحبه با افراد مطلع به منظور استطلاع و استنتاج اطلاعات آنها درباره گذشته می باشد و دوم اينكه، تاریخ شفاهی محصول این مصاحبه، یعنی گزارش روایی رویدادهای گذشته، نیز هست. بنابراین تاریخ شفاهی هم یک روش پژوهشی (ابزار انجام تحقیق و بررسی) و هم نتیجه (فرایند پژوهشی) است؛ به عبارت دیگر، هم عمل و نتيجة ضبط است و هم ضبطی است که انجام می شود. ممکن است اصطلاحات دیگری نیز، مانند تحقیق با توجه به شواهد شخصی و تحقیق درباره داستان زندگی، با تاریخ شفاهی مترادف باشند اما مورخان، ظاهراً مفهوم "تاریخ شفاهی" را كه" عمل" و" داده ها" را با هم ادغام می کند، بیشتر می پسندند.
شهروند را در فرهنگ و زبان یونانی به ساکن شهری میگویند که دارای حقوق سیاسی باشد. اما امروزه شهروندی به معنای سیستمی از حقوق برابر توصیف میشود که ضد امتیازات موروثی است که به دلیل تولد در طبقه، نژاد مذهب، قومیت، جنسیت و یا گروه خاص به فرد اعطا میگردد. برخی شهروندی را به معنای کامل و برابر در اجتماعی سیاسی تعریف میکنند. بیتردید مفهوم شهروندی را باید در میان اندیشه یونان باستان و دموکراسی آن جستجو کرد چرا که نقطه شروعی برای دموکراسی مدرن است.
افشار دانشمند و ایران شناسی متفاوت با دانشمندان و ایران شناسان دیگر و از تبار و سنخی دیگر بود. او پیوسته با مردم و درمیان تودۀ مردم بود. او با شهری و روستایی، کوهی و بیابانی، دشتی وکویری، باسواد و کم سواد و بی سواد، ادیب و وزیر، و وضیع و شریف می زیست. با مردم روستایی درهر بیغوله و سرپناهِ ویرانه ای می نشست و گپ می زد و هر نان و غذای روستایی را می خورد و در هرجا می خوابید. آنچه معارف اصیل و خودی و وطنی بود از کوچک و بزرگ می آموخت. دانش و آگاهی و جهان بینی و نسخه شناسی و ایران شناسی او چنان گسترده و ژرف بود که او را قادر می کرد چیزهایی را ببیند و دریابد که از دیدگاه دیگران پنهان و پوشیده مانده اند.
من منكر گفته «جرجي زيدان» درباره آنچه در افغانستان بر سر سيد آمده، نيستم. چه بسا اين پيشامدها در مدت سياحت و اقامت وي در آنجا بوده، همچنان كه در ساير جاهايي كه گذر كرده و با سياستمداران آنجا ارتباط داشته نيز اتفاق افتاده است. «جرجي زيدان» در ادامه، نسَب او را به سيدعلي ترمذي ـ محدّث مشهورـ متصل ميكند كه شجرهنامهاش به امام حسينبن علي [عليهماالسلام] ميرسد:
الف: روشن است که استعدادها ، ظرفیت ها ، توانائیها و ارزش های مردم مختلف است ، همانطوری که ارزش های معادن طلا و نقره با یکدیگر متفاوت است و همانگونه که برای کشف استخراج و پیدا کردن معادن نیاز به تلاش و جستجو ست، برای کشف ویژگیهای معنوی و ارزش های انسانی هم باید تلاش و کوشش نمود.بطور کلی انسان دارای دو دسته ارزش های فطری و ذاتی و ارزش های اکتسابی بر اساس آفرینش ها و تجربیات است . همچنانکه استعدادهای فکری و ذهنی انسان ها متفاوت است، زمینه های آموزشی و پرورشی و سرمایه های فکری و تجربی آنها نیز متفاوت است و برای کشف و استخراج این سرمایه های ارزشمند مادی و معنوی نیاز به علم و ابزار متناسب داریم .
عشق اساس وجود است؛ اگر عشق نبود، «گر عشق نبودي و غم عشق نبودي»، اصلاً وجود و هستي نبود: «كنتُ كنزاً مخفياً فاحببتُ ان اُعرَف؛ فخلقتُ الخلق لكي اُعرف» اين اساس هستي است. «و هل الدّين الا الحب؟» اگر عشق نباشد، دين نيست. ديندار واقعي كسي است كه محّب و محبوب است. حضرت رسول(ص) حبيبالله است؛ «حبيب» خيلي بالاتر از «محّب» است. اسوة حبّ الهي است و دين هم جز محبت نيست. «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله». كلمه حبّ در قرآن زياد آمده است؛ چنان كه در قرآن به اين آيه اشاره شده است: «قل ان كنتم تحبونَ الله...» يعني از پيامبر تبعيت كنيد تا محبوب حق قرار گيريد.
این روزها خودروهای مسافرکش که از سمت شهرری به سوی تهران یا میدان شوش حرکت میکنند، گاهی مسافری را نرسیده به میدان شوش در ایستگاهی به نام «لب خط»! پیاده میکنند، ایستگاهی که از تقاطع خیابان شهرزاد امروزی با خیابان شوش شرقی حاصل شده است، حال آن که اینجا «لب خط» واقعی نیست، «لب خط» را باید در ادامه خیابان شهرزاد و بعد از عبور از شوش شرقی جستوجو کرد و به پارکی باصفا رسید که در آن، امروز کتابخانه عمومی کوثر برپا شده و در حیاط این کتابخانه، نخستین لکوموتیوی که از تهران به سمت حرم حضرت عبدالعظیم حرکت کرد، روی یک قطعه خط آهن قدیمی موزهوار متوقف مانده است. لکوموتیوی که در آن سالها، باعث شد به این نقطه خاکی تهران بگویند «لب خط» که معنای آغاز خط قطار شهری تهران – ری را میداد.
چندی پیش دکتر روحانی، در دانشگاه اعلام کردند، دانشگاهیان سکوتشان را بشکنند، از آنجا که من خود هیچ گاه از کسانی نبودم که سکوت کرده باشم، معتقدم رسالت یک جامعهشناس، رسالتی انتقادی است. این را هم تاریخ و هم وضعیت امروز علوم اجتماعی نشان میدهد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید