یافته های تحقیق نشان می دهد که داستان رستم، اصلی سکایی دارد و این فرض با نبود نام رستم و زال در اوستا و طرح بسیار کمرنگ حضور این پهلوانان در ادبیات پهلوی، هر چه بیشتر تقویت می شود. این قوم با رسیدن به شرق ایران و تغییر نام «زرنگ» به «سیستان»، با خود، آمیخته ای از فرهنگ «دولت شهرهای» آسیای مرکزی را به ارمغان آورده اند، فرهنگی که ملهم از بن مایه های ایرانی، یونانی و هندی بود و ضمناً با فرهنگ کوشانی و شکوفایی هنری آن بیگانه نبود
برای تیمّن و تبرک، سخن را با چند حدیث دیگر آغاز میکنیم: ۱- بنا بر آنچه در منابع شیعی و سنی آمده است، در ماجرای هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه، در مراسم استقبال از آن حضرت در هنگام ورود به مدینه، گروهی از زنان دف میزدند و میگفتند: البدر علینا من ثنیّات الوداع وجب الشکر علینا ما دعی لله داع ایها المبعوث فینا، جئت بالامر المطاع
گوهر گرانبهای ادب فارسی خرد است که در تمام دوران مورد ستایش نویسندگان و شاعران قرار گرفته، در تطور زمان با تعابیر مختلفی مثل علم، عقل و معرفت از آن یاد شده است. خرد گاهی معادل عقل جزوی و معرفت ابتدایی است و گاهی معادل عقل کلی و معرفت شهودی است. اولی را خرد بسیط و دومی را خرد مرکب نام نهادهایم. هدف این مقاله بر آن است که آیا هر خرد بسیط به خرد مرکب تبدیل میشود؟ و آیا منحنی تحول و تبدیل، تاریخی و زمانی است یا به صورت همزمانی اتفاق میافتد؟ در این تحلیل محتوایی شاعرانی مانند؛ پیشاهنگان ادب فارسی، معاصران رودکی، حکیم ناصرخسرو، عطار و مولانا مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند
در این نوشته، نگاهی گذرا خواهم داشت بر صد سال تاریخنگاری چپگرای ایران. مطالعهی تاریخنگاری چپگرا بدون ارجاع به نقش و آثار مورخان غیرچپگرا، که در شکل دادن به تاریخنگاری چپگرا بسیار مؤثر بودند، ممکن نیست. تاریخنگاران چپگرای ایران بسیار وامدار آثار تأثیرگذار و ماندگار احمد کسروی، محمود محمود، فریدون آدمیت، عبدالحسین زرینکوب، زریابخویی و یا ایرج افشار بودهاند و خواهند بود.
استاد دکتر ذبیحالله صفا، فرزند سیدعلی اصغر شهمیرزادی، استاد ممتاز دانشگاه تهران، در اردیبهشت سال ۱۲۹۰ شمسی در شهمیرزاد که یکی از قریههای بسیار خرم و باصفای شهرستان سمنان است، متولد شد. علوم مقدماتی را در شهمیرزاد و شهر بابل به پایان رسانید و تحصیلات متوسطه را در تهران (دبیرستانهای سیروس و دارالفنون) انجام داد و در سال ۱۳۱۲ شمسی از رشته ادبی فارغالتحصیل شد. تحصیلات عالی را در رشته فلسفه و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به پایان آورد و در سال ۱۳۱۵ شمسی به اخذ درجه لیسانس نائل شد. و سپس به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت.
- احمدبنمسکویه (متوفّی ۴۲۱/۱۰۳۰) عضوی از یک گروه مشخَّصِ متفکرانی بود که خط مشیهای سیاسی را با فعالیت فلسفی ترکیب میکردند. وی در سِمَت خزانهدار عضدالدوله حاکم بویهی (آل بویه) نقش بسیار زیادی در جنبهی علمی جامعه خود داشت،در حالی که در همان زمان به عنوان عضوی از گروه خردمندان و متفکران همراه با توحیدی و سجستانی در بحثهای نظری به اندازهی قابل توجهی مشارکت داشت.
نابراین دولت صفویه خود ریشهای در مسیحیت داشت؛ زیرا شاه اسماعیل اول؛ اولاً از طریق مادرش مارتا (که خود نیمهیونانی بود) و از طرف پدر نیز تا اندازهای از یونانیان ارث برده؛ ثانیاً از جانب مادربزرگ مادریاش کورا کاترینا «که پدری یونانی و مادری گرجی داشت؛ و از طرف پدربزرگ مادریاش و مادربزرگ پدریاش یعنی خواهر اوزونحسن و خدیجه که مادرش مسیحی آرامی و جدّه و جده اعلایش شاهزاده خانمهای طرابوزانی بودند»، با مسیحیت مرتبط میشده است.۳۰ جالب توجه اینکه شاه اسماعیل سیمایی کاملاً فرنگی و غربی داشته است
یکی از تعریف هایی که برای ویراستاری(ادیتور) ذکر می کنند،تیغ به دست یا قیچی به دست است؛ مقصود آنکه با تیغ یا قیچی،حواشی و زواید را می برد وکنار می گذارد. در این بریدن ها ،پاره کردن ها و کنار گذاشتن ها، که ظاهرا همه قصد بهبود نوشته ها و رسانیدن درست پیام نویسندگان به خوانندگان و همراهی و همکاری باصاحبان و همراهی و همکاری با صاحبان آثار است، آیا ممکن است جز حواشی و زواید چیز دیگری به عمد،به سهو یابه تصادف بریده شود
میدانید که خیام عنصر خاصی است در ادبیات فارسی، خاصّ از این جهت که هم شاعر است. هم نیست. بیشتر عالم شناخته شده. در زمان خود به این عنوان معروف بوده است. گذشته از آن درست روشن نیست که چه تعداد رباعی گفته و یا اصلاً این رباعیهای منسوب به او تا چه مقدار به او مربوطند. چنانکه میبینیم چند سوال و ابهام در برابر نامش هست
در بارۀ احوال شخصی و سیاسی او اطلاع چندان در دست نیست. در سال 333ق در آمل زاده شد. مادرش هم زنی علوی از فرزندان علی بن عبدالله حسینی عقیقی بود[1]. نزد احمد بن ابراهیم علوی به تحصیل علم پرداخت و و توسط همو از مذهب امامیه به مذهب زیدیه گروید. فقه زیدیه و حنفیه را نیز نزد ابوالحسن علی بن اسماعیل بن ادریس، از دانشمندان و بزرگان طبرستان، فرا گرفت[2]. از برخی اطلاعات مربوط به احوال او، مثلاً شاگردیش نزد قاضی عبدالجبار بر می آید که پیش از قیام و حکومت، مدتها در ری بوده است. رازی هم آورده است که او در ری و سپس در گیلان به مقابله با باطنیه برخاست[3]. هنوز در ری بود که به اهواز نزد قاضی القضات ابو احمد بن علان رفت و کتاب مختصر کرخی را از او شنید
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید