فرش بافی از مهم ترین صنایع کهن ایرانی است که قدمت آن به دوران اساطیری و عصر هوشنگ، طهمورث و جمشید می رسد. در دوره هخامنشی و اشکانی نیز صنعت فرش بافی مرسوم بوده و فرش های ایرانی به سراسر دنیای آن روز صادر می شده است. با این حال، در دوره ساسانی این صنعت به اوج شهرت خود دست یافت، چنانکه فرش های گران بهایی که در بافت آن حتی از سیم و زر نیز استفاده شد، به حد اعلای تولید گردید.
در طرح فکری فلاطوری حساسیتهای هرمنوتیکی نسبت به مقوله تنوع تفاسیر متن مقدس (در اینجا قرآن کریم) چندان جدی گرفته نمیشود و چنان از آموزههای قرآنی سخن میرود که گویی ما میتوانیم به سهولت و پشت سر گذاشتن افق فهم معاصر به آن آموزهها و جهت گیریها در شکل ناب آن دسترسی پیدا کنیم.
«دگرگونی بنیادی فلسفه یونانی در برخورد با شیوه اندیشه اسلامی»، عنوان «رساله استادی، عبدالجواد فلاطوری است كه در سال 1973 میلادی برابر با 1352 هجری شمسی برای احراز مقام استادی تسلیم دانشكده فلسفه دانشگاه كلن آلمان شده است». این رساله در سال 1394 خورشیدی با ترجمه محمدباقر تلغریزاده و ویراستاری بهمن پازوكی توسط موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران با همكاری موسسه انتشارات امیركبیر منتشر شد.
با آنکه عبدالقادر گیلانی شخصیت موثری در تصوف و فرقههای عرفانی بوده و پیروان فراوانی درطول قرنها درایران ، ترکیه ، عراق و دیگر کشورها داشتهاست اما تاکنون آثار چندانی درباره زندگی و اندیشهها و جایگاه او در تصوف و عرفان اسلامی به زبان فارسی نگاشته نشدهاست.به تازگی کتابی در این باره از دلاور گورر محقق دانشگاه سلجوق قونیه به همت داود وفایی به فارسی ترجمه و توسط انتشارات مولی منتشر شدهاست.
فلاطوری در سال 1968 یگانه کتابخانه شیعی را در سطح اروپا، در دانشگاه کلن آلمان بنیان نهاد. همچنین ایشان بنیانگذار آکادمی علوم اسلامی در آلمان است. کتابخانهای که نحوه ارسال کتاب از ایران از طریق زمینی با یک تریلی و رسیدن آن در یک عصر روز جمعه به دانشگاه (که دو روز بعد آن یعنی شنبه و یکشنبه تعطیل است) را میباید از زبان استاد فلاطوری میشنیدید.
پیدایش و گسترش شتابان کیش نوظهور مانوی در سده سوم میلادی با استفاده از ابزارهای متعدد و متنوع تبلیغ دینی که حاصل نبوغ پدیدآورندهاش بود، نهتنها قلمرو شاهنشاهی ساسانی بلکه بخشهایی از سرزمینهای امپراتوری روم در شرق و در مجاورت مرزهای ایرانشهر و قسمتهایی از آسیای میانه، چین و شبهجزیره عرب را نیز در بر گرفت.
میراث فرهنگی ناملموس همپای حیات بشری، تکوین و توسعه یافته و به عنوان یکی از مهم ترین ارکان ِ فرهنگ و تمدن بشری، مورد توجه جهانی قرار گرفته و اهمیت فزاینده مییابد. امروزه به گواه پژوهشها و مشاهدات مختلف، میتوان رد ِ پای میراث فرهنگی ناملموس را در تمامی مراحل رشد و تکامل انسان به روشنی رویت کرد.
آثار افلاطون در مرز میان اسطوره و فلسفه قرار دارد. وی درحالی که منتقد بزرگ هومر و هزیود (به دلیل بیپرواییشان در نسبت دادن هر گونه زشتکاری به خدایان) است، در عین حال مدافع آنان نیز هست و سقراط چه بسیار برای اثبات سخنش به الهههای یونانی سوگند میخورد. از سوی دیگر در فلسفه اشراقی افلاطون که شاید از نخستین مشارب فلسفی جهان باشد، جهان دیگر، چه به صورت عالم مُثُل و چه جهان پس از مرگ، حضوری بارز دارد.
همه موجودات زنده در این جهان زندگی میکنند، ولی انسان در میان موجودات زنده در این جهان تنها موجودی است که هم زندگی میکند و هم میداند که زندگی میکند؛ بنابراین زندگی انسان با زندگی موجودات زنده دیگر تفاوت بنیادین دارد و هرگز نباید از این تفاوت غافل بود. ممکن است گفته شود: هر موجود زندهای، اعم از نبات یا حیوان، به حکم اینکه زنده است به مقتضای طبع خود همانگونه زندگی میکند که باید زندگی کند؛ بنابراین در چگونگی زیستن خود خطا نمیکند و این همان چیزی است که میتوان آن را «آگاهی به زندگی خود» خواند.
توضیح تفاوت جاندار انگاری و انسان انگاری را با یک مقدمه کوتاه ضرور می دانم. به گمانم تفاوت جاندار انگاری (Animism) با انسان انگاری (Personification) در این است که مقوله اول شئی را تا حد جاندار بودن در نظر می گیرد در حالی که مقوله دوم شئی را به درجه انسانی و حتی بالاتر از آن تا حد روحانیت ارتقاء می دهد. وقتی شئی را جاندار تلقی می کنیم نمی دانیم منظورمان از جاندار بودن انسان است یا صرف وجود یک نیروی حیاتی در آن.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید