آنچه در پی میآید، ترجمه نوشتهای از دکتر بشار عواد معروف [محقق معروف عراقی و الان مقیم اردن!] است که آن را در مقدمه «ذیل ابن الدبیثی بر تاریخ بغداد» خطیب [تصحیح خود او در پنج جلد و چاپ شده توسط دارالغرب الاسلامی در سال 1427ق] نوشته است.
حرفه پزشکی در کار ادبی چخوف تأثیر بسیار زیادی داشت. تأثیری را که حرفه پزشکی، البته با توجه به جهانبینی عدالتخوانه و سَبکِ واقعگرایانه چخوف، بر شخصیت و آثارش گذاشته، میتوان چنین خلاصه کرد:
با آغاز سلطنت رضاشاه، تبليغ در مورد “آزادي زنان“ در مطبوعات ادامه يافت و به تدريج از صراحت بيشتري برخوردار شد. نويسندگان تجددمآب در ابتدا چنين وانمود ميکردند که تجددمآبي مانعي در مقابل دين نيست. چنين ادعايي را بعدها، و حتي پس از رسميت يافتن کشف حجاب، تعدادي از نشريات تکرار ميکردند. اين امر ناشي از بيم حکومت از پذيرش انگ ضد اسلام و نيز واکنش مردمي، به خصوص از ناحية روحانيان، بود.
منشور حقوق شهروندی نخست با اشارهای به آیهای از قرآن و سپس حدیثی از حضرت علی(ع) آغاز میشود. آیه هفتاد از سوره اسراء: «و بهراستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکبها) برنشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم»؛ و در ادامه حدیثی از حضرت علی(ع): «خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خودش مقدم دانسته است پس هرکه حقوق بندگان را رعایت کند، این امر به ادای حقوق خداوند منجر خواهد شد.»
پس از خروش امواج بیداری اسلامی، عده ای بر آن شدند تا با معرفی ترکیه به عنوان الگوی کشورهای عرب تازه انقلاب کرده، این امواج را از مسیر صحیح خویش خارج کنند غافل از آن که این الگو علاوه برناکارآمدی ذاتی و نامطلوب بودن، به دلیل وجود یک سری واقعیات تاریخی تلخ در رابطه اعراب و ترکها، از ناممکن بودن هم رنج می برد.
رنسانس نقطه تمایز هنر پیشامدرن با مدرن است / پریش کوششی
سخن من به دست من نيست و از اين رو مىرنجم؛ زيرا مىخواهم كه دوستان راموعظه گويم و سخن منقاد من نمىشود. از اين رو مىرنجم؛ اما از آن رو كه سخنمن بالاتر از من است و من محكوم وىام، شاد مىشوم، زيرا كه سخنى را كه حقگويد، هرجا كه رسد، زنده كند و اثرهاى عظيم كند. و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى؛ تيرى كه از كمان حق جهد، هيچ سپرى و جوشنى مانع آن نگردد. از اين روشادم.
يك بار به ديدن زنده ياد خانم سيمين دانشور رفته بودم. درباره شخصيتهاي مختلف سخن به ميان آمد. در اتاق او در كنار تصوير رجال سياسي و اجتماعي و آثار فرهنگي و هنري عكسي هم از تختي ديده ميشد كه برايم جالب بود. خانم دانشور ميگفت تختي هم اين جا ميآمد. البته خيليها آنجا ميرفتهاند از امام موسي صدر و آيتالله طالقاني و علامه محدث ارموي تا سهراب سپهري و نيما يوشيج و ابراهيم گلستان. دانشور ميگفت يك بار تختي سرزده به خانه ما آمد. جلال هم بود. من به محض ديدنش هيجانزده شدم و ناخودآگاه به سمتش رفتم و او را بوسيدم. يك باره چهره تختي گلگون و غرق عرق شرم و حيا شد. جلال هم متوجه اين تغيير حال شد و با همان شوخ طبعي و كنايه طنزآميز گفت سيمين هم با اين كارهاش... بعدها آل احمد يكي از زيباترين و ماندگارترين مقالههاي سياسي- ادبياش را درباره تختي نوشت. اين نمونهها نشان ميدهد كه تختي شخصيتي بود كه بين همه گروههاي اجتماعي اعتبار بسيار داشت.
اشاره: موضوع «بررسي كتاب» چندي است كه دربارهاش حرف زده ميشود. اين مقاله در سال 1376 نوشته شد و در كتاب مرزهاي ناپيدا انتشار يافت، و اكنون انتشار مجدد آن نابجا نخواهد بود. (م.ع.الف.ن)
حضور بدبيني در ذهن انسان سابقهيي ديرينه دارد. آگاهي آدمي از زمان و مرگ به مثابه سرنوشتي محتوم پيوسته يادآور ذات ناپايدار هستي اوست. لذا با وجود آنكه تجربههاي منفي زندگي بسترساز بدبيني هستند اما اگر انسان فنافرجام مرگ را در تضاد با زندگي بداند حيات او در سايه ترس از مرگ سپري ميشود و چشماندازي جز بدبيني نخواهد داشت.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید