خمینی، روح الله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 15 مرداد 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/240871/خمینی،-روح-الله
جمعه 11 آبان 1403
چاپ شده
22
V. اندیشۀ اجتماعی ـ فرهنگی1. کلیات: حیات پرفراز و نشیب آیتالله خمینی، و حضور در عرصههای مختلف اجتماعی، از روستای خمین (در تقسیمات کشوری امروز: شهر) تا مبارزات سیاسی و تبعید به نجف اشرف و رهبری انقلاب اسلامی، و از طی دورههای مختلف دروس عقلی و نقلی، تا سیاستمداری و حکومتداری، و جز آن، سبب شد تا به طرزی غیرمَدرَسی، وی به اندیشمندی در قالبهای علوم اجتماعی بدل شود. سیرۀ عملی و آموزههای وی در قالب تألیف، تدریس، نامه، سخنرانی، و جز آنها، مجموعهای از اندیشۀ جامعهشناسانۀ وی را در اختیار قرار میدهد که میتوان از آنها بهمثابۀ رویکرد ایشان به سطوح مختلف اجتماع یاد کرد. ابتنای اندیشۀ وی بر جهانبینی توحیدی، و در پی آن عنایت به «رفتار اجتماعی ارزشی»1، و از سویی اعتباردهی او به عقل در ساحت عمل، که برسازندۀ «رفتار اجتماعی معطوف به هدف»2 است (وبر، 71-75)، سبب شـده است کـه رفتـار اجتماعیِ ارزشی ـ عقلانـی به صورت یک شاخص در دیدگاه جامعهشناسانۀ او روی نماید؛ شیوۀ رفتار و سیرۀ عملی خود امام در مواجهه با جنگ تحمیلی و سرانجام پذیرش قطعنامۀ 598، نمونهای از همین رفتار اجتماعی ارزشی ـ عقلانی به شمار میرود.1. valu-related behavior 2. goal-oriented behaviorنهادهای پنجگانۀ خانواده، مذهب، آموزش، اقتصاد، و حکومت در جوامع، نظامهای سازمانیافته و پایداری از الگوهای اجتماعی هستند که برخی رفتارهای تأییدشده و یکنواخت را ایجاب میکنند؛ رفتارهایی در جهت برآورده ساختن نیازهای بنیادی کل جامعه (کوئن، 110). لایهبندی و سپس طبقهبندی نظرات امام در موضوعات مختلف اجتماعی، و سرانجام بررسی آراء وی دربارۀ این نهادها، و دستورالعملهای ایشان نسبت به آنها، امکان شناختی کلی از مبانی اندیشۀ امام را به دست خواهد داد. از سویی بهعنوان یک واقعیت دانستنی است از آنجا که این نهادها الگوهای رفتار اجتماعی شایسته را در موقعیتهای گوناگون در اختیار فرد میگذارند، فارغ از کارکردهای مختص و معینِ هر نهاد، بر رویهم قرار است همۀ این نهادها یک کار را صورت دهند و در یک مسیر حرکت نمایند. به همین دلیل و با عنایت به مبانی جهانبینی توحیدی و مفاهیم یادشده در رویکرد انسانشناسانه و دیدگاههای امام خمینی دربارۀ رابطۀ انسان و خدا، قابل درک است که در نظر ایشان، بهمَثَل، نهاد خانواده به همان میزان استواری خود را بر اخلاق مینهد، که نهاد آموزش به مفهوم حرکت به سمت انسان کامل؛ یا به همان میزانی که در مبانی نهاد حکومت، سیاست از دین جدایی ندارد، در نهاد اقتصاد هم محرومیتزدایی و مقابله با استضعاف از کارکردهای اولیۀ این نهاد است؛ یعنی همه بر یک اساس و در قالب یک مجموعه، در جهت تنظیم و نظارت بر رفتار اجتماعی عمل میکنند. در بررسی نظرات امام خمینی دربارۀ جامعه، هم میتوان دریافتی از کارکردهای معین هر نهاد اجتماعی را از منظر او استخراج نمود، همچون کارکرد اختصاصی نهاد مذهب، مثلاً در رواج آموزههای دینی ـ اخلاقی، و هم میتوان به کارکردهای مشترک این نهادها دست یافت، همچون دیدگاه ایشان نسبت به حضور فعال نهاد مذهب، همگام با نهاد حکومت، در قـالب نظریـۀ ولایـت فقیـه. بدین تـرتیب در شنـاخت نظریـۀ غیر مَدَرسی امام در مفهوم کلی جامعه، بررسی جایگاه تکتک این نهادها در اندیشۀ ایشان از اهمیت بسزایی برخوردار است.اما در این میان نباید فراموش کرد همانطور که در بخش «مبانی و شاخصهای اندیشۀ دینی و عرفانی» امام خمینی از همین مقاله بررسی شد، برسازندۀ شاکلۀ کلی مبانی نظری ایشان به ساحت بیرونی مذهب در سطح جامعه است. دین در نظر امام خمینی یعنی اساس امور؛ در نگاه او، استواری و ابتنای همه چیز بر ارکان دین است. اسلام برای ساختن انسان آمده است و بنا دارد انسانی را که در جامعه زندگی میکند، در سطوح مادی و معنوی هدایت کند؛ هم دنیای انسان، بهعنوان فردی از اجتماع را بسازد و هم با قراردادن او در مسیر تکامل، از او انسانی تکاملیافته، و جامعهای تکاملیافته بسازد؛ چه، «اسلام دینی است که با تنظیم فعالیتهای مادی، راه را به اعتلای معنوی انسان میگشاید» و در فعالیتهای مادی و اجتماعی نیز رشد خودِ انسان هدف غایی است (صحیفه، 4 / 360). اسلام بر آن است تا همۀ بشر به سعادت برسند و در کنار هم با سلامت و در رفاه زندگی کنند (همان، 9 / 72). سخن از جامعه و اجتماع است و اسلامی «که میتواند جامعه را هدایت کند و پیش ببرد» (همان، 5 / 437). اساساً انبیای الٰهی برای خدمت به بندگان خدا و مظلومان و ستمدیدگان و برای «اقامۀ عدل، عدل فردی و اجتماعی» مبعوث شدند (همان، 18 / 6). اسلامی که برای «حفظ معنویات و تقویت معنویات مردم و اقامۀ عدل بینشان» آمده، مقصدش در نهایت «روحانیت مردم و مقصدش اقامۀ عدل در بین جامعه» است (همان، 17 / 529). امام خمینی بر آن است که اگر اسلام پیاده شود، مستضعفین به حقوق خود دست خواهند یافت و «تمام اقشار ملت به حقوق حقۀ خودشان میرسند؛ ظلم و جور و ستم ریشهکن میشود» (همان، 6 / 525). در چنین جامعهای «نمیتواند طبقۀ غنی بر طبقۀ فقیر زور بگوید، نمیتواند استثمار کند، نمیتواند آنها را با اجر کم وادار به عملهای زیاد بکند؛ هیچ امتیازی نیست و باید با هم برادروار زندگی کنند و انسانها در طبقات مختلف نسبت به حقوق یکدیگر احترام گذارند» (همان، 6 / 461-462) تا همه در آرامش و رفاه باشند (همان، 9 / 142).میتوان درک کرد در چنین منظری، «اسلام فقط عبادت نیست، فقط تعلیم و تعلم عبادی نیست، اسلام سیاست است، یک حکومت است، اسلام از هیچ چیز غافل نیست. یعنی اسلام انسان را تربیت میکند به همۀ ابعادی که انسان دارد» (همان، 6 / 200). سخن این است که اسلام «دین سیاست به همۀ ابعاد، با مسائل اجتماعی ملتها به همۀ ابعاد، با مسائل اقتصادی و فرهنگی و همۀ چیزهایش با همۀ افراد، توأم است» (همان، 17 / 205). پس قابل درک است که ایشان اسلام را در بالاترین میزان ممکن، دین انسان، و حیات انسان با مجموعۀ کامل معنویت و مادیت آن میداند. این مجموعۀ کاملِ اجتماع شامل حکومت، آموزش، سیاست، مذهب، دولت، اقتصاد، فرهنگ، هنر، رسانه و جز آن است؛ همچنین است رابطۀ مردم با یکدیگر، رابطۀ مردم با حکومتگران، و رابطۀ حکومتگران با مردم. بدین ترتیب با تمام اینها ست که میشود مدینۀ فاضله را بنا نمود، آن هم با تمام شئون یک جامعه در تمام لایههای هرم اجتماعی، که در رأس آن، مبتنی بر نظریۀ امام خمینی، ولیفقیه جای دارد. شکی نیست قانون اسلام، از چنان تواناییهایی برخوردار است که اگر بهدرستی پیاده گردد، «آن مدینۀ فاضله تشکیل میشود»؛ اما برای نیل به این مدینۀ فاضله نخست باید سره از ناسره تمیز داده شود. امام خمینی با تبیین نظریۀ نوین «اسلام ناب محمدی» و «اسلام آمریکایی» بر آن است که تفکیک این دو از هم، چنین امکانی را فراهم میآورد تا درکی درست از مفاهیم اسلامی به دست آید و در پی آن، امکان عینیتبخشی بدان در سطح جامعه مهیا گردد.امام خمینی با بیان نظریۀ تفکیکی اسلام ناب محمدی از اسلام آمریکایی بر آن است که «اسلام فقط مسجد رفتن و قرآن خواندن و نماز خواندن» نیست، «اسلام در مقابل ظلمه ایستادن است» (همان، 3 / 227- 228). اسلام ناب محمدی مبتنی بر آنچه در قرآن کریم هم آمده، انسان را به معنی تمام و کمال آن مدّ نظر دارد. در قرآن و اسلام، مسائل انسان با خالق و موضوعات اینچنینی است، «مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیۀ جنگ با کفار» هم هست (همان، 4 / 448). اسلام ناب همانگونه که به عبادت انسان توجه دارد، «به او میگوید چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی ... اسلام هدایت جامعه را در همۀ شئون و ابعاد آن به عهده گرفته است» (همان، 5 / 389). بر اساس نظر امام، این مطلب درست همانی است که در اسلام آمریکایی آگاهانه مغفول مانده است. در طول تاریخ شیعه، علما و فقها و مراجع دینی در زمینههای مختلف امور اجتماع، گرهگشایی کردهاند و از نقشهای اصلی ایشان، رفع مشکلات جامعه در سطوح مختلف بوده است. در این میان بهویژه در سدههای متأخر نقش مرجعیت دین در امور اجتماعی، برسازندۀ بسیاری از تغییرات و اصلاحات در سطح جامعه بوده است که نهضت مشروطه یکی از آنها به شمار میرود (ربانی، سراسر اثر).مبتنی بر دیدگاه امام خمینی، کارشناسان غربی با مطالعه در آموزهها و آثار و داشتههای فرهنگی مسلمانان به این اصل مهم دست یافتند که اسلام توسط مراجع دینی، ظرفیت مقابله با ستم را دارد؛ لذا بر آن شدند تا با دور نگاه داشتن اسلام و مراجع دینی از لایههای مختلف جامعه، در برابر حضور گستردۀ دین اسلام ایستادگی کنند. امام معتقد است که آنها دریافتند «آن چیزی که بتواند جلوی اینها را بگیرد، عبارت از اسلام است و خدمتگزار به اسلام»؛ و عملاً با خودِ اسلام به اسلام ضربه زدند و «جدا کردند اسلام را، حتى از خود ملت اسلام، حتى از خدمتگزاران به قرآن». نظریۀ جدایی دین از سیاست نیز حاصل همین اندیشه است (صحیفه، 6 / 43-44). امام خمینی بر اساس نظریۀ تفکیک اسلام ناب و اسلام آمریکایی، بر آن است که در رأس عاملان اسلام ناب محمدی، مراجع و روحانیاناند؛ و در رأس عاملان اسلام آمریکایی، روحانینماها و مقدسمآبها قرار دارند. وی معتقد است که از ویژگیهای اسلام ناب محمدی اینها ست: اسلام آمیخته با سیاست، تشکیل حکومت اسلامی، برقراری عدالت اجتماعی و قانون، رعایت حقوق مردم، اختیارات حکومتی فقیه، مبارزه با مستکبران و دستگاه طاغوت در سطوح ملی و بینالمللی، عدم سازش، سادهزیستی، خدمت به مردم و دفاع از مستضعفین. در مقابل، از ویژگیهای اسلام آمریکایی در نظر امام اینها ست: جدایی دین از سیاست، سازش و سکوت و تسلیم در برابر ظلم. در واقع مبتنی بر نظر وی هرگاه دین از سیاست جدا شود، تمام مفاهیم اسلام نـاب محمدی نیـز قلب میگـردد (بـرای تـوضیحات کامـل، نک : اسلام ناب، سراسر اثر). حال، با این تلقی و اندیشۀ امام، و اساس نهادن اسلام در تمامی شئون زندگی، آن هم اسلام ناب محمدی، میتوان درک دقیقتری از مفاهیم اساسی در نهادهای پنجگانۀ اجتماعی در رویکرد وی به دست آورد.2. نهاد خانواده: امام خمینی با عنایت ویژه به جایگاه و نقش بیبدیل خانواده در تربیت جامعه، آن را بنیادیترین و تأثیرگذارترین نهاد اجتماع معرفی میکند، و اساس آغاز تربیت را از خانواده میداند. وی بر آن است که با تربیت صحیح، استقلال و آزادی، و تعهد به مصالح کشور پایهریزی میشود (جایگاه، 117)؛ این معنا، سخن از اعتبار فراوانی دارد که وی برای خانواده در برسازی کل جامعه قائل است. بر این پایه، وی انتخاب همسر را از شاخصههای اصلی و اولیه در تشکیل خانوادۀ سالم اسلامی میداند. بر همین اساس معتقد بود که اسلام «قبل از اینکه شما ازدواج کنید، به زن گفته است چه مردی را انتخاب کن و به مرد گفته که چه زنی را انتخاب کن» (همان، 91). ایشان در نامهای خطاب به فرزند خود، فریده مصطفوی، دربارۀ ازدواج دختر وی، فرشته اعرابی، مبتنی بر همین مبانی یادشده، پس از ابراز خرسندی و امیدواری برای سعادت و سلامت ایشان، بیان داشته است که «مورد (اشاره به خانوادۀ داماد) بسیار خوب است، لابد خود جوان را هم تحقیق کردهاند» (سعادتمند، 198). لذا نخستین قدم در تشکیل نهاد خانواده را گزینش درست و دقت در انتخاب میداند. امام زن و مرد را تشکیلدهندۀ نهادی میدانست که قرار است اسباب تکامل را به وجود آورند؛ لذا در انتخاب همسر برای خود نیز مقید، و بر آن بود که «میخواهم کفو خودم باشد؛ اگر خودم درس میخوانم، میخواهم همسری بگیرم که همفکر من باشد» (مصطفوی، فریده، 1 / 94). اما پس از ازدواج، حفظ حرمت و احترام گذاشتن به همسر مایۀ استواری خانواده خواهد بود. لذا خود امام در زندگی داخلی و زناشویی، همسرش را محترم میداشت و به ایشان احترام میکرد (ثقفی، 1 / 50؛ مصطفوی، فریده، 1 / 96-97). سخن از احترام به همسر در سیرۀ عملی امام خمینی را میتوان در دو طیف بررسی کرد: نخست آنکه امام انجام کارهای منزل را وظیفۀ زنِ خانه نمیدانست و آن را اجحافی به وی میشمرد و معتقد بود که اگر کاری هم توسط زن در خانه انجام میشود، لطفی از سوی وی است (ثقفی، 1 / 51). در سویهای دیگر مفهوم احترام به همسر را باید در مفهوم حفظ حریم شخصی فرد در داخل خانه دانست. وی بر آن بود که زن و مرد به عنوان انسان دارای حریمی خصوصی و شخصی هستند که نباید بدان نفوذ کرد. وی با علم به حد و مرزهای تعیینشدۀ اسلامی برای مرد و زن، دخالت در امور فردی همسر را نادرست میدانست و تنها رعایت واجبات و ترک محرمات را لازم میشمرد. در سخنانی که از همسر امام خمینی و دختر ایشان بر جای است، رفتار امام در خانوادۀ خویش بدین صورت بود که در امور داخلی منزل دخالت ننماید و حریم همسر را در انتخابهای خویش محترم بدارد، الا آنکه واجبات را انجام دهد و ترک محرمات کند و خلاصه آنکه گناهی صورت نگیرد (همو، 1 / 52؛ مصطفوی، فریده، 1 / 96). طبیعی است هنگامی که چنین احترامی در خانواده از سوی زن و مرد رعایت شود، هم کیان خانواده استوارتر خواهد بود و هم فرزندان ملزم به رعایت و حفظ این احترام خواهند بود (مصطفوی، صدیقه، 1 / 91).امام در همین زمینه اعتقاد دارد که اساس تربیت از دامان مادر و جوار پدر آغاز میشود؛ یعنی به زن و مرد بهعنوان دو رکن اصلی و اولیه در کنار یکدیگر برای برآورده کردن نقش خانواده تصریح دارد. با این بیان، وی نقش زنان و مردان در ساخت بَدْوی اجتماع را یکسان دانسته، و بهرغم وجود احکام و دستورات اسلامی متفاوت دربارۀ آنها، بیان میکند که ایشان از منظر جایگاه انسانی تفاوتی ندارند و در کنار یکدیگر توان تکمیل کردن یکدیگر را دارند (جایگاه، 33). بدین ترتیب مبحث مهم دیگر در نظر وی، ارتباط سالم و محبتآمیز میان زن و مرد و اولویتدهی به نهاد خانواده از سوی ایشان است که با مهرورزی و احترام متقابل همسران بروز مینماید (شیخزاده، 156). نامهای از امام به همسرش، مشحون از محبت و دوستداشتن و احترام، نمونهای بسیار ارزشمند و یادکردنی است (سعادتمند، 151). این نامه یادآور جملهای از نبی اکرم (ص) است مبنی بر اینکه بیان دوستداشتن همسر از شروط پایداری خانواده است (حرعاملی، 20 / 23؛ نیز نک : کلینی، 2 / 466).امام خمینی مادران را هستۀ مرکزی نهاد خانواده میداند و دامان ایشان را بزرگترین مدرسه برای تربیت فرزندان گفته و معتقد است که آنچه مادر به کودک میآموزد، با آموزههای معلمان تفاوت ماهوی دارد؛ و همین امر سبب میشود که حتى نقش مادر در تربیت را بهمراتب بیش از پدر بداند. او از این تربیت و آموزشها به انسانسازی یادکرده، و آن را وظیفهای انسانی ـ الٰهی گفته است. حتى وی بسیاری از مفاسدی را که در جوامع روی میدهد، برخاسته از رفتار کسانی میداند که در کودکی محبت و پرورش مادر را نداشته و نچشیدهاند (صحیفه، 9 / 293-294). بر همین مبانی است که وی مادران را از آنرو که فرزندان را تربیت میکنند، آیندهسازان و پشتوانۀ کشور ذکر کرده است (همان، 6 / 521). در سخن از تربیت که وظیفۀ مادر و پدر است، وی بیش از آموزشهای کلامی، معتقد به استفاده از شیوههای عملی بود. از بیانات ایشان است که پدر و مادر الگوی فرزنداناند، لذا رفتار درست با ایشان، نتیجۀ مثبت به عمل میآورد. از مهمترین مسائل هنگام ارتباط با فرزندان، درک کودک بودن آنها ست و بالا بردن صبر در مواجهه با عملکرد ایشان؛ به همین دلیل است که وی ثواب چنین صبر و تلاشی را با سالها عبادت قابل مقایسه میداند (مصطفوی، فریده، 1 / 107). بر پایۀ مبانی اسلامی اندیشۀ امام خمینی، واضح است که در تربیت فرزندان هم، بهکارگیری شاخصهای دینی اسلام را باید اصلیترین مشخصهها در دیدگاه وی دانست؛ پس بیشترین توجه آموزشی امام به کودکان در خانواده، مخصوصاً بعد از رسیدن به سن تکلیف، توجه دادن ایشان به انجام دادن واجبات و ترککردن محرمات است؛ اقامۀ نماز، دوری از گناه، رعایت حجاب، و حتى مواردی همچون استفاده نکردن از عطر برای نامحرمان و جز آن، از مواردی است که نمونههای اشارات ایشان در سیرۀ وی بر جای است. وی افزون بر التفات به رعایت موازین اسلامی، بهشدت بر مبانی رفتار درست با کودکان و نوجوانان پای میفشرد؛ به میزانی که در رعایت ظواهر عملی دین اصرار داشت و بر آن بود که نباید به گونهای رفتار شود که دین و مذهب در نظر کودکان تلخ گردد. لذا شیوۀ عملکرد ایشان طوری بود که افراد خانواده از دین ناخرسند نگردند (مصطفوی، فهیمه، 1 / 123). از سویی توجه به نیازهای کودکانۀ فرزندان در دستور کار قرار دارد و والدین موظفاند تا به این دست نیازهاشان که در رأس آن، بازی و سرگرمی از سویی، و محبت و نوازش از سوی دیگر است، توجه نشان دهند (شیخزاده، 160 بب ).در اندیشۀ امام، فرزندان خانواده هستند که آیندۀ جامعه را در دستان خود خواهند گرفت، لذا چگونگی تربیت آنها نشان از جامعۀ آینده دارد. اهمیت اجتماع برای امام خمینی چنان والا ست که در سخن از مفهوم تربیت در خانواده، فرد را فدوی جامعه معرفی میکند؛ در واقع امام بر آن است که در آغاز باید چنان با دقت در تعلیم و تربیت فرزندان کوشید که در زمانی دیگر پشیمانی به بار نیاید؛ لذا از فرزندان خود همیشه جویای احوال نوادگان بود، و همیشه در پیجویی از نوههای خویش، فرزندانش را خطاب قرار میداد و میپرسید که «آیا شما میدانید بچهتان کِی از خانه بیرون میرود و کِی میآید، با چه کسانی رفتوآمد میکند و یا چه صحبتهایی میکند ... » (طباطبایی، 1 / 191). تمام این توجهات به تکتک موضوعات در خانواده از آن رو ست که امام خمینی از سویی نهاد خانواده را هستۀ اولیۀ جامعه میدانست و از سوی دیگر بر آن بود که برای نجات جامعه، لاجرم باید فرد را نجات داد و آن ممکن نیست، جز با دقتهای موشکافانه در موازین دین و اخلاق دینی.3. نهاد مذهب: نهاد دین و مذهب دربرگیرندۀ ارزشهای مقدس آرمانی و آیینها و مراسم و تشریفات مذهبی یک جامعه است. بر همین اساس در مباحث دینی، این نهاد، هم عهدهدار مفاهیم نظری است و هم مشتمل بر جنبۀ بیرونی آن در سطح جامعه است. در این میان، روحانیت و کارکرد آن در عرصههای مختلف، به عنوان یکی از ارکان پراهمیت نهاد مذهب، ایفاگر نقش بسیار تعیینکنندهای در سطح جامعه و در رأس این نهاد است. از نظر امام خمینی، روحانیون «مظهر اسلاماند و مبین قرآن» (صحیفه، 5 / 279-280)؛ وی ایشان را نمونهای از اسلام و نمونهای از انبیا یاد کرده (همان، 8 / 2)، و در خطاب به آنان، تصریح نموده است که «شما نشانۀ خدا هستید؛ نشانۀ اسلام انشاءالله خواهید بود» (همان، 8 / 261). بر این اساس است که روحانیون و اسلام را «درهم ادغامشده» یاد نموده و گوید: «آخوند یعنی اسلام» (همان، 7 / 461). لذا به همان میزانی که جایگاه ایشان را در مراتب والایی نهاده، مسئولیتشان را نیز گوشزد کرده، و وظایفشان را سخت دشوار دانسته است. روحانیون «چنانکه شغلشان از همۀ شغلها شریفتر است» و شغل انبیا ست، دارای مسئولیت بسیاری نیز هستند و مسئولیت آنها در جامعه، همسنگ «مسئولیت انبیا» است. لذا روحانی، این رکن مهم نهاد مذهب، ناگزیر باید همۀ حرکات و کردار و رفتارش «الٰهی، و روی موازین الٰهی» باشد (همان، 8 / 258- 259، 261)؛ وی خطاب به روحانیون گوید: «شما وضعتان و مشیتان نمایشگر این است که ما نمایندۀ انبیا هستیم. شما اشتغالتان و لباستان همه حکایت از این میکند که این جمعیت نمایندۀ اسلام است»؛ پس لاجرم مسئولیت و وظیفهای به مراتب سنگینتر از دیگر گروههای اجتماعی بر دوش روحانیون است (همان، 15 / 10).مسئولیتها و وظایف خطیر روحانیون در جامعه، اسباب آن را فراهم میآورد تا پیش از همه، خویش را برای انجام چنین مسئولیت مهمی مهیا و آماده سازند و با عنایت تام به بسیاری بایدها و نبایدها و به کاربستن آنها، خود را به عنوان شاخص و رکن مهم این نهاد از هرگونه آلودگی بپالایند. مبتنی بر اندیشۀ دینی و انسانشناسانۀ امام خمینی، سلوک معنوی در شمار نخستین گامهای اساسی برای فرد در راه تکامل است؛ حال آنکه این اصل برای روحانیون از درجۀ اهمیت بیشتری برخوردار است و سنگینی این وظیفه بر دوش روحانی بیشتر احساس میشود. به همین دلیل ایشان در سخن از تزکیه، آن را نسبت به همۀ امور ارجح میداند و معتقد است: «طلبهای که در مدرسه درس میخواند، همدوش با درس، همقدم با درس، تزکیه لازم» دارد؛ امام از این امر بهمثابۀ جهاد اکبر یاد کرده است (همان، 19 / 134). روحانی بهمثابۀ نماینده و رکن نهاد مذهب، که قرار است جامعه را به سمت خیر و صلاح هدایت کند، خود باید با سادهزیستی و دوریگزینی از تجمل و اسراف، و دروغ و ریا، نماد بیتعلقی به مظاهر دنیا باشد و سبک زندگی سالم را به جامعه بیاموزد. امام خمینی در خطاب به امامان جمعه و روحانیون گوید که در گذشته، طلبهها و علما همچون مردم عادی میزیستند، «امروز سعی کنید زندگیتان از زیّ آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید، بدانید که دیر یا زود مطرود میشوید» (همان، 17 / 452-453)؛ چه، «هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیلهای هم نمیتواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند» (همان، 21 / 99)، و اگر این آلودگی روی دهد و روحانیونی به خطا روند و از مسیر صلاح خروج کنند، تأثیرات منفی بسیار شدیدی در جامعه بر جای میگذارد و بیش از آن «لطمهاش به اسلام وارد میشود؛ لطمهاش به حوزههای دیانتی وارد میشود؛ این لطمهاش به احکام اسلام وارد میشود» (همان، 2 / 19). به همین دلیل امام خمینی با سطحبندی علم و تزکیه نسبت به هم، بر آن است که روحانیون باید «مهذب باشند، قبل از اینکه عالِم» باشند (همان، 14 / 168- 169).هنگامی که سخن از علم و دانش روحانیون به میان میآید، حوزۀ علمیه، بهعنوان مرکزی مهم در ساخت بنیۀ علمی نهاد مذهب که دارای جایگاهی ارزشمند است، مطرح میشود. در نظر امام اگر در حوزههای علمیه، تهذیب و اخلاق و آموزش معنوی نباشد، و طلاب در آنها تنها به درس و بحث بپردازند، به سادگی ممکن است افرادی از آن بیرون آیند که دنیا را هلاک سازند (همان، 16 / 500- 501)؛ و به همین دلیل گوید: «در فیضیه اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد» ( آیین ... ، 275). امام خمینی که با روحانینمایان به شدت در مقابله بود، درگیر شدن حوزه به تشریفات و توجه به ظواهر دنیا را از آفات بزرگ میدانست؛ چه، معتقد بود علیالقاعده انتظار میرود حوزه کسانی همچون شیخ مرتضى انصاری و صاحبجواهر تحویل جامعه دهد. اگر «زندگی صاحبجواهر را با زندگی روحانیهای امروز بسنجیم، خوب میفهمیم که چه ضربهای به دست خودمان به خودمان میزنیم» (صحیفه، 19 / 42-43). این سخن از آنجا نشئت میگیرد که مردم به روحانیون اعتقاد کامل و علاقه دارند و آنها را پدر روحانی خویش میدانند، و میدانند «آنکه با منبر و محرابش جلو توپ و تانک میایستد، آخوند است» (همان، 5 / 514).در سخن از کارکرد نهاد دین و مذهب باید گفت که امام خمینی مباحثی فراتر از آنچه را در دانش جامعهشناسی برای این نهاد در نظر گرفته میشود، مدّ نظر دارد. آنگونه که پیشتر بیان شد، در دیدگاه امام خمینی، نهاد مذهب، نقشی همهجانبه در جامعه دارد و در تمامی شئون نقشی مهم ایفا میکند. حفاظت از دین مردم و جلوگیری از ظهور بدعت در دین و شناساندن درست آن به جامعه از اصلیترین کارکردهای نهاد مذهب است (روحانیت، 126-128). افزون بر دعوت مردم به صلاح و امر به معروف و نهی از منکر، بیان و تبلیغ مسائل اسلام و آگاهانیدن مردم نسبت به موضوعات سیاسی از دیگر اموری است که بر عهدۀ نهاد مذهب در جامعه است. در این بین مساجد از اهمیت بسزایی برخوردار است. تکفل امر قضا را امام خمینی بر عهدۀ نهاد مذهب میداند. همانگونه که در طول تاریخ اسلام، غالباً حل دادرسیهای جامعه بر عهدۀ فقیهان و قضات عالم در دانش دین بوده، وی معتقد است امروزه هم مسائل و مشکلات قضایی اجتماع باید از طریق روحانیون و از راه نهاد مذهب مرتفع گردد. در واقع اساس حضور ولی فقیه در رأس هرم جامعه از نظر امام نیز، در ابعاد بزرگتری بر همین مبانی استوار است.به همان میزان که روحانیت نسبت به مردم وظیفه دارند و در رابطه با مردم باید بسیاری امور را رعایت نمایند، در ارتباط با یکدیگر نیز وظایفی دارند. امام گوید که هرگونه اختلافنظر میان عالمان و فقیهان باید آزادانه بیان شود. وی که حتى گروهها و اقلیتهای مذهبی و کمونیستها را در بیان آراء و عقاید خود آزاد میداند (صحیفه، 4 / 363-364)، معتقد است هرکس باید مجاز باشد تا با بیان اعتقاد و نظر خویش، به قصد اصلاح جامعه سخنانی بیان کند، اما باید در نظر داشت که این امر زمانی است که غرض قرآنی و اسلامی باشد. در واقع امام بر آن است که روحانیون محتمل است در موضوعاتی در تعارض با یکدیگر قرار گیرند؛ البته اشکالی هم ندارد تا زمانی که اختلاف و موضعگیریها در حریم مسائل زیربنایی و اصولی نباشد. بهعنوان شاخص و رخدادی مهم در دورۀ انقلاب، با توجه به اختلافات درونگروهی که میان روحانیون حوزه در نیمۀ دوم دهۀ 1360 ش روی داد، امام با طرح و برنامهای که در قالب پاسخ یک نامه تدوین، و بعدها به «منشور روحانیت» نامور شد، حد و مرز اختلافات محتمل میان روحانیون را بیان نمود. در این منشور، امام بر آن است که در جامعه، هر دو گروهِ رودرروی هم از علما، برای مردم و برای سربلندی اجتماع خواهان آناند تا رأی خویش را بیان دارند که البته نهتنها بد نیست، مستحسن نیز هست، چون درنهایت، سرافرازی اسلام را میخواهند. امام خمینی با دقت و ظرافت بر آن است که اگر اختلاف علما و فقها و دو گروه از درون روحانیت، مبتنی بر حبّ نفس باشد، تنها راه مبارزه با آن ریاضت است و باید بهگونهای دیگر درمان گردد. وی انتقاد را سازنده توصیف میکند، اما بر آن است که «اگر گروهی بیجهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند، به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است». در این حال، امام خمینی، همچون پدری روحانی بر آن است که بهترین روش، تألیف قلوب است و زدودن کدورتها، مخصوصاً با وساطت آنهایی که خیرخواهاند (روحانیت، 38 بب ). شعایر دینی و مذهبی در شمار مهمترین مباحث مطرح در اندیشۀ اجتماعی امام خمینی از مصادیق بیرونیِ نهاد مذهب به شمار میرود. وی که برگزاری مراسم عاشورا را در زندهنگاهداشتن واقعۀ کربلا و شهادت امام حسین (ع)، حرکتی سیاسی ـ اجتماعی میداند، در جملهای معروف بر آن است که «محرم و صفر و فداکاری سیدالشهداء (ع) است که اسلام را زنده نگه داشته است» (صحیفه، 15 / 330). مبتنی بر همین رویکرد عزاداری برای امامان معصوم به ویژه امام حسین (ع)، برگزاری مراسم روضه را مخصوصاً در ماههای محرم و صفر بسیار مهم میداند. در نظر امام خمینی برپایی اینگونه مراسم، به هیچ روی مجالسی صرفاً مذهبی نیست، بلکه معنای کامل «نه» گفتن است به تمامی ستمکاریهای تاریخ. «هر روز، باید هرجا، این نه باقی بماند» (همان، 10 / 315) و «این نقش روحانیت و نقش اهل منبر است ... این نقش، نقشی است که اسلام را زنده نگه داشته» است (همان، 8 / 527). علما باید در هر منبری و در هر مجلسی، از شهادت امام حسین (ع) که در برابر ظلم حاکم ایستاد، سخن گویند و ذکر و روضهای بخوانند. در واقع امام خمینی، فریاد سیدالشهداء در مقابل ستم بنیامیه را، که به شهادت آن حضرت منجر شد، از مبانی اصلی در نهضت مردم ایران میداند، و بر آن است که «برکاتش امروز در ایران در جنگ با یزیدیان واضح و ملموس است» (همان، 20 / 94). بر همین اساس از مهمترین کارکردهای عینی و بیرونیِ نهاد مذهب در سطح جامعه، زندهنگاهداشتن این دست شعایر و مراسم است که به واسطۀ آن، مفهوم ظلمستیزی زنده بماند ( قیام ... ، 75 بب ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید