خمینی، روح الله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 15 مرداد 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/240871/خمینی،-روح-الله
جمعه 11 آبان 1403
چاپ شده
22
ساماندهی انقلاب توسط امام خمینی، سرانجام به پیروزی آن انجامید؛ ایشان که در پاریس با مهدی بازرگان در موضوعات مختلف آیندۀ نزدیک انقلاب صحبت کرده بود، 3 روز پس از حضور در ایران، در 15 بهمن، طی حکمی که توسط آیتالله رفسنجانی قرائت شد (همان، 6 / 54)، بازرگان را با شرط «در نظر نگرفتن روابط حزبی» به نخستوزیری دولت موقت برگزید. در این حکم، تأکید شد که وی افزون بر «ادارۀ امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت، دربارۀ تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان (خبرگان) از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت» ترتیب لازم را مبذول دارد (مشکلات ... ، 1). امام از مردم خواست تا در صورت تأیید دولت موقت، طی یک راهپیمایی آرام، موافقت خود را اعلام نمایند. افزون بر تأیید مردم، بسیاری از سازمانها و گروههای مختلف نیز این گزینش را تأیید کردند.شورای انقلاب اسلامی که طرح تنظیم و گزینش افراد مورد وثوق در آن، پیشتر در فرانسه از مهندس بازرگان خواسته شده بود، در ایران متشکل از آیتالله مرتضى مطهری، آیتالله محمدحسین بهشتی، حجتالاسلام محمدرضا باهنر، و حضرات آیات اکبر هاشمی رفسنجانی، و موسوی اردبیلی تشکیل شد. سپس با عضویت مبارزانی مانند آیتالله سیدمحمود طالقانی، آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله مهدوی کنی، مهدی بازرگان و کریم سنجابی، کار خود را آغاز کرد ( انقلاب اسلامی ایران، 181). موافقت و مخالفت برخی از گروهها با شورای انقلاب، خللی در روند عملکرد امام به وجود نیاورد.در این زمان، دولت شاپور بختیار، بدون توجه به توفان به راه افتاده، همچنان بر مواضع خود بود. رخدادهای پرشتاب، یکی پس از دیگری بر اقتدار انقلاب میافزود؛ استعفاهای انفرادی نمایندگان مجلس، برخی از مدیران و ارتشیان و ... استعفای شهردار تهران و جز آن، از یک سو، و بازداشت، دستگیری و ترور برخی از عمال رژیم پهلوی از سوی دیگر، در طی زمان از توان دولت بختیار میکاست. حتى، در 17 بهمن، در مراسم دانشجویان فارغالتحصیل دانشکدۀ افسری، افسران جوان، از ادای سوگند وفاداری به شاه معاف شدند (کرباسچی، 2 / 1133).در 21 بهمن ماه، برقراری منع عبور و مرور در شهر، حتى به فاصلۀ زمانی 12 ظهر تا 4 بعد از ظهر تقلیل پیدا کرد؛ ظاهراً فرماندار نظامی تهران با این ترفند بر آن بود تا بیدرنگ بهجز آیتالله خمینی، دیگر چهرههای مؤثر در انقلاب همچون آیتالله طالقانی و مهدی بازرگان را دستگیر کند. اما آیتالله خمینی با اعلام غیرقانونی بودن حکومت نظامی، و بیان این مطلب که «اعلامیۀ امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است»، مردم را به خیابانها دعوت کرد (صحیفه، 6 / 121)؛ مردم نیز با پذیرش فرمان امام و حضور در خیابانها، امکان هرگونه اقدامی را از نیروی نظامی ربودند. در این راستا، با حملۀ مأموران گارد به پادگان نیروی هوایی تهران، مردم به سمت خشونت گراییدند و جنگ خیابانی آغاز شد. کلانتریها هم، که پیشتر در قالب فرمانی نظامی، از حمله به مردم منع شده بودند، خلع سلاح، و برخی به آتش کشیده شدند. در این بین، برای رفع مشکلات، و حل مسائل میان دولت موقت و دولت شاپور بختیار، قرار بر آن شد تا فردای آن روز یعنی 22 بهمن، دکتر بختیار با افرادی از دولت موقت برای رسیدن به نتیجهای معقول نشستی داشته باشند؛ اما ایشان با ارسال پیامی استعفای خود را تسلیم نمود و عملاً دولت وی ساقط، و آخرین حضور رسمی رژیم پهلوی از میان رفت. با اعلام این مطلب، در آن روز تسلیحات ارتش، زندان اوین، مجلس سنا و مجلس شورا، رادیو و تلویزیون، نخستوزیری، ژاندارمری، شهربانی و همۀ دیگر ارگانهای حکومتی به تصرف مردم درآمد. با سقوط نهادهای اصلی رژیم، رهبر انقلاب، مردم را به آرامش دعوت کرد تا بتوان نظم را در کشور حاکم نمود. بدین ترتیب در 22 بهمن آن سال، انقلاب به رهبری امام خمینی، رسماً نظام شاهنشاهی را پایان داد و پایهگذار حکومتی در قالب جمهوری اسلامی شد (کرباسچی، 2 / 1132 بب ).یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزب جمهوری اسلامی توسط آیتالله محمدحسین بهشتی، آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام محمدجواد باهنر و آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی از یاران نزدیک امام خمینی تأسیس گردید و رسماً اعلام موجودیت کرد (حزب ... ، سراسر کتاب؛ طاهری، 1 / 326- 328). دولت موقت، دستکم به اعتبار نام آن، دولتی موقت و کوتاهمدت بود؛ اگرچه بروز برخی اختلافها میان حزب جمهوری و دولت موقت، بر کاستن عمـر آن سرعت بخشید. دولت مـوقت بـا رهبـری و رهنمودهـای آیتالله خمینی، برگزاری انتخابات مجلس خبرگان، تدوین قانون اساسی، برگزاری همهپرسی قانون اساسی و در نهایت تثبیت نظام جمهوری اسلامی برای کشور ایران، در 12 فروردین 1358، را صورت داد؛ و بدین ترتیب انجام شدن این امور، انقلاب آیتالله خمینی را در سطحی جهانی، انقلابی بهثمررسیده نشان داد (عمید زنجانی، خاطرات، 276 بب ).در این دوره، آیتالله خمینی، هم بهعنوان مرجع دینی مورد رجوع، و هم بهمثابۀ رهبر انقلاب، پاسخگوی نیازها و خواستههای جامعۀ انقلابی ایران بود. از دیگر سو، جایگاه ایشان سبب میشد تا در بسیاری از موارد ازجمله در مباحث مربوط به سیاست داخلی و سیاست خارجی، تمامی راهها بدیشان ختم گردد. اگرچه وی با واگذاردن امور به دیگران، تنها بر آنها نظارتی کلی داشت، اما در مواقع ضرور، رهنمودهای ایشان، کارگشا بود. حتى آمریکا آن زمان که برای تماس با سران انقلاب تلاش میکرد، کاملاً متقاعد شده بود که برای عادیسازی روابط تنها ناگزیر از تماس یا دیدار با آیتالله خمینی است؛ لذا در همین مسیر گام نهاد؛ اگرچه به برخی دلایل این دیدار حاصل نشد، اما این امر، نشاندهندۀ دیدگاه جهانی نسبت به نوع رابطه و جایگاه امام و انقلاب، نسبت به یکدیگر است (میلانی، 297؛ برای رخدادهای ضدانقلابی اين دوره در سراسر ايران، به ويژه در مرزهای غربی، نک : ذیل، جمهوری اسلامی ايران). اشغال سفارت آمریکا توسط گروهی از جوانان انقلابی معروف به دانشجویان پیرو خط امام، حملۀ نافرجام تفنگداران آمریکایی به قصد براندازی رژیم، و کودتای نافرجام نوژه، برخی از مسائل و مشکلات صدر انقلاب بود که به رهبری هوشمندانۀ امام خمینی پشت سر نهاده شد (استمپل، 254-262، 309 بب ؛ ولز، سراسر کتاب؛ انقلاب اسلامی و توطئه ... ، سراسر کتاب). در این عصر، پس از اشغال سفارتخانۀ آمریکا در تهران، و استعفای دولت موقت، به دستور امام خمینی، انتخابات مردمی برای تعیین رئیس جمهور صورت گرفت. پس از همهپرسی و با تأیید آیتالله، در 5 بهمن 1358 ابوالحسن بنیصدر با رأی مردم، به عنوان نخستین رئیس جمهور پس از انقلاب اسلامی برگزیده شد. آغاز ریاست جمهوری وی با حملۀ نظامی عراق به ایران همراه شد. در روزهای پایانی شهریور 1359، صدام حسین آغازگر جنگی هشتساله با ایران شد که افزون بر به شهادت رسیدن خیل عظیمی از جوانان ایرانی و کشته شدن بسیاری از عراقیان، لطمات شدیدی به هر دو کشور و منطقه وارد کرد (آرویان، 288-289).
پیروزی انقلاب و سقوط شاه ایران، توازن قدرت در منطقه را از میان برد؛ از سویی فضای انقلابی ایران، که به هر روی هنوز به ثبات و آرامشی درخور نرسیده بود، سران قدرتهای جهانی را در این اندیشه فرو میبرد که منطقۀ خلیج فارس با بحران خلأ قدرت روبهرو ست. برهم خوردن موازنات منطقه و دو ابرقدرت آن زمان، صدام حسین، رئیس جمهور وقت عراق را بر آن داشت تا با بهرهگیری از موقعیت بهظاهر ضربهپذیر ایران، جایگاه خود در منطقه را تثبیت نماید. دولت عراق با بهرهگیری از شیوههایی همچون لغو یکجانبۀ قرارداد 1975 م الجزایر پیرامون مرز اروندرود، و درخواست تخلیۀ جزایر سهگانۀ ایرانی در خلیج فارس در سطح بینالمللی، خود را آمادۀ حرکات پسین مینمود؛ این رژیم از 13 فروردین 1358 تا 30 شهریور 1359 بهطور متوالی بالغ بر 410 بار حملۀ هوایی و زمینی به حریم ایران نمود که آمار آن در منابع رسمی ثبت شده است (ولایتی، 38 بب ؛ درویشی، جنگ ... ، 31 بب ).دولت انقلابی ایران، در داخل و خارج هنوز به کمال ثبات و استواری نرسیده بود. برخی اختلافها در مراتب بالای حکومت از رئیس جمهور و دیگران، تحریکهای دشمنان داخلی و خارجی برای تلاش در تجزیۀ ایران، تقابلها و تعاملهای ناگزیر با احزاب و گروهها، افول قدرت ارتش مخصوصاً با تصفیههایی که در آن روی داده بود، و اینکه نیروهای تازهجانگرفتهای مانند سپاه هم هنوز در بوتۀ آزمایش قرار نگرفته بود، از مشکلات داخلی به شمار میرفت (لطفیان، 372 بب ؛ درویشی، سیره ... ، 315-316). در بُعد بینالمللی هم دولت انقلابی بهشدت درگیر مشکلات روینموده پیرامون موضوعاتی همچون تسخیر سفارت آمریکا بود و دسیسهها، حملات، کودتا، حملۀ ناکام تفنگداران آمریکایی در طبس و جز آن نیز در کنار این موارد، از توان رویارویی نظامی ایران با کشوری بیگانه میکاست. با این اوصاف بود که سرانجام صدام حسین در 30 شهریور 1359 رسماً به ایران حمله کرد و آغازگر جنگی بود که 8 سال به طول انجامید. وی در همان ماههای ابتدایی با استفاده از آماده نبودن ایران برای مواجهه با چنین رویدادی، توانست بخشهای زیادی از خوزستان را اشغال نماید (کلیولند، 415-420).با آغاز این جنگ تحمیلشده به ایران، آیتالله خمینی با درک اهمیت موضوع، با دو رویکرد متفاوت به اقداماتی دست زد. از یک سو با توجه به شگفتزدگی و گاه وحشت بَدْوی از آینده، که در برخی از اقشار و گروهها در کشور روی نموده بود، رهبر انقلاب در اولین واکنش طی یک پیام مهم تلویزیونی، مردم را به آرامش و خونسردی دعوت کرد و با کوچک نشان دادن حملۀ دشمن در بیانات خود، سبب دلگرمی و قوت قلب برای مردم و مسئولان شد (صحیفه، 13 / 221-224)؛ وی در همان روزها که عراق پیروزیهایی به دست آورده بود، دستور بسیج عمومی داد و بدین ترتیب بود که مردم وارد نبرد شدند. از سوی دیگر با دقت در امور جاری در جنگ، برای ایجاد ساختار و سازمان دفاعی برای مقاومت، به تشکیل شورای دفاع مبادرت ورزید و با اعطای اختیارات وسیعی بدان شورا، بر آن شد که شورا در مسائل مربوط به دفاع در جنگ، به جای مجلس و دیگر ارگانها، مجاز به وضع قوانین در سطح کلان گردد. این اختیارات در موضوعات مختلف همچون تخصیصهای بودجه نیز اعمال میشد ( امام خمینی به روایت ... ، 315-319). همچنین برای اداره کردن جبهههای جنگ، به عنوان فرمانده کل قوا فرامینی را صادر کرد. این فرمانها در مسیر ایجاد برخی هماهنگیها و یکسانسازیهای عملکرد نیروهای نظامی کشور صورت گرفت؛ نیروهایی ازجمله نیروهای مسلح ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و بسیج. وی معتقد بود که انقلاب اسلامی در «دنیا به دنبال صلح و آرامش» است، اما در مقابل تجاوز دشمن نباید سر تسلیم فرود آورد (درویشی، سیره، 333).امام با بیان نظریۀ حق و باطل / اسلام و کفر، و نیز تبیین مفهوم «صدام، عامل آمریکا»، ضمن تهییج ایرانیِ مسلمان، خط و مرزهای اعتقادی و ارزشی این دفاع مقدس را نیز ترسیم نمود (همان، 323 بب ). شاکلۀ کلی اندیشۀ امام در مواجهه با حملۀ عراق عبارت بود از جلوگیری از پیشروی دشمن، الزام به عقبنشینی به مرزهای قبلی، و در نهایت تنبیه متجاوز. از سویی با در نظر گرفتن آنکه وی پیشتر در نجف، با اوضاع مردم عراق و ظلم حاکم بر آنها آشنا شده بود، بر آن بود تا شاید بتواند از این موقعیت بیشترین بهره را برای آزادسازی مردم زیر ستم بعثیان انجام دهد، و در راه تضعیف قدرت سیاسی صدام و پایین کشیدن وی از اریکۀ قدرت گامی نهد؛ لذا از وقوع جنگ برای نقد و نفی مشروعیت سیاسی ـ اعتقادی رژیم صدام، به منظور ایجاد تحولی در درون عراق نیز بیشترین بهرهبرداری را مینمود ( امام خمینی به روایت، 320).در همین زمان موضوع تسخیر سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکایی که در آبان 1358 در تهران رخ داده بود، به عنوان مسئلهای خارجی هنوز حلنشده، باقی بود (برای شرح رخدادهای مربوط به اشغال سفارت آمريکا و پيشينۀ آن، نک : ذیل، جمهوری اسلامی ايران). در آن زمان امام پس از آگاهی یافتن از تسخیر سفارت آمریکا، طی یک سخنرانی، عملکرد دانشجویان پیرو خط امام را تأیید کرد. دو روز بعد از آن هم که رئیس جمهور وقت آمریکا، جیمی کارتر، به پیشنهاد برژینسکی، تصمیم گرفت برای مذاکره با امام، دو نماینده از سوی دولت خود به ایران روانه کند، امام به محض مطلع شدن، اعلامیۀ صریحی صادر کرد. وی در آن پیام تصریح نمود که به دلیل عملکردهای ناصواب آمریکا، هیچگونه ملاقاتی با فرستادگان ایشان نخواهد داشت؛ همچنین به اعضای شورای انقلاب و تمامی مقامات مسئول دستور داد که حق ملاقات با آنها را ندارند، و اینکه تنها با تغییر روش و عملکرد آمریکا، و در شرایطی ویژه امکان مذاکره خواهد بود (درویشی، همان، 117- 119).پس از گذشت بیش از یک سال، اگرچه جیمی کارتر به صورت یکجانبه به قطع روابط با ایران اقدام کرده بود، اما انبوهی تلاشهای فراوان بینالمللی برای آزادسازی گروگانها کماکان انجام میشد. مهمترین بهرهای که امام خمینی از این کار گرفت، تصفیۀ انقلاب از عناصر طرفدار غرب بود. وی با ارائۀ طرح شرایط چهارگانه، موافقت خود را با مذاکره اعلام نمود (میلانی، 325). پس از آن امام مسئولیت طراحی مراحل مذاکره را به مجلس داد. نخستوزیر وقت، محمدعلی رجایی، بدون موافقت ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور وقت، آخرین مراحل مذاکره برای آزادسازی را کلید زد و در 30 دی 1359 ش / 20 ژانویۀ 1981 م با پذیرش قرارداد الجزایر گروگانهای آمریکایی آزاد شدند (ولز، 618 بب ).واقعیتی انکارناپذیر است که اگر هدایتی دقیق و نظارتی با رهبری کامل نسبت به موضوعات آن عصر، بهویژه موضوعات مربوط به جنگ صورت نمیگرفت، به سادگی این امکان وجود داشت که حملۀ عراق به ایران، نه تنها به انقلاب ضربات مهلکی وارد آورد، بلکه میتوانست حد و مرزهای جغرافیایی ـ سیاسی نقشۀ ایران را نیز دچار خدشه کند. اما درست برخلاف آن، تهاجم صدام با هوشمندی امام، جانی تازه به انقلاب بخشید. در واقع آمیخته شدن انگیزههای قوی مذهبی با ملیگرایی قدرتمند ایرانی، روحی دوباره به کالبد ازهمگسیختۀ نیروهای مسلح دمید و پاسداران انقلاب را هم تقویت نمود. اما در همان ماههای نخست، عراق با اشغال بخش گستردهای از خاک ایران، سرانجام خرمشهر را نیز به تصرف خود درآورد. فارغ از کشمکشهای دو گروه حاکم یعنی دولت بنیصدر و برخی جناحهای داخلی، که هرکدام ناتوانی در توفیقات جبهه را به دیگری منتسب میکرد، واقعیت این است که رزمندگان در مناطق جنگی خود را بازشناختند و به آرامی مسیر تغییر در روند دفاع مقدس را فراهم آوردند. در این اثنا، دخالت امام خمینی بسیار اثرگذار بود؛ چه، در موضوع محاصرۀ شهر آبادان توسط عراق، و نوع مواجهه با آن، میان گروههای درگیر در تصمیمگیری اختلاف بود. امام با تأکید بر اینکه «حصر آبادان باید شکسته شود» (صحیفه، 13 / 333)، بهمثابۀ فرمانی لازمالاجرا همۀ مسئولان را ملزم نمود تا با کنار گذاشتن مناقشات سیاسی و سوق ندادن آن به مسائل جنگی، مسئلۀ دفاع را مقدم دارند ( امام خمینی به روایت، 321؛ درویشی، جنگ، 220-221).پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و جایگزینی محمدعلی رجایی، امکان همگرایی بیشتری برای قوای سهگانۀ حکومتی روی نمود و به طور طبیعی، توفیقات فزونی مییافت. در پی آن، در جبهههای جنگ نیز اقدامات مؤثری روی نمود تا آنکه در 3 خرداد 1361 یکی از مهمترین مراحل دفاع مقدس، یعنی آزادسازی خرمشهر عملی شد.پس از آن، در کنار تحریم ایران از سوی آمریکا، ایجاد مشکلات بسیار برای نفتکشها و کشتیهای تجارتی در خلیج فارس توسط عراق، و سپس حضور آمریکا و ناتو در خلیج فارس، اگرچه به قصد تهدید و تنگکردن عرصه برای ایران بود، طرح سیاست مقابلهبهمثل توسط امام مطرح شد. در کنار آن، برای عبور از تنگنای انزوای بینالمللی، با استفاده از روشی که به «سیاست خارجی درهای باز» شهرت یافت، امام اعلام نمود بهجز آمریکا، اسرائیل و رژیم نژادپرست افریقای جنوبی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس ارتباط با تمامی کشورها تنظیم گردد (همان، 222-223).شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول 8 سال جنگ عراق علیه ایران، قطعنامههای متعددی را به تصویب رسانده بود که هرکدام به دلیلی پذیرفته نمیشد؛ تا آنکه در 27 تیر 1367 بندهای مطرحشده در قطعنامۀ 598 مورد پذیرش آیتالله خمینی و مسئولان و مشاوران ایشان قرارگرفت و سرانجام یک ماه بعد در 29 مرداد 1367 آتشبس اعلام شد و جنگ تحمیلی با تمام آسیبها و صدمات غیرقابل جبرانی که به هر دو طرف وارد آورد، به پایان رسید.
پذیرش قطعنامۀ 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط امام خمینی، و به طور طبیعی مواجهۀ رزمندگان مناطق جنگی با این تصمیمگیری، قدری جبهههای جنگ را دچار سکون نمود، سکونی که باعث شد تا عراق به تصور واگرایی رخنموده در صفوف جبهه، برای تصرف شهرهای ایران اقدام نماید. در واقع، دولت بعثی عراق که در مراحل پایانی جنگ، حتى از سلاحهای شیمیایی استفاده میکرد، پذیرش قطعنامه توسط ایران را به سود خود ارزیابی کرد و آن را نشانۀ ضعف ایران تلقی نمود؛ همین تصور باعث خودداری از پذیرش اولیۀ قطعنامه شد، و در پی آن، در تیرماه آن سال، حملۀ خود به ایران را بار دیگر آغاز کرد و بخشی از خاک ایران را به تصرف درآورد. در پی این واقعه امام خمینی ابتدا طی پیامی بر پایبندی ایران به پذیرش قطعنامۀ شورای امنیت و پیشقدم نشدن در تضعیف آن تأکید کرد و نسبت به کارشکنی سیاسی و نظامی عراق هشدار داد (صحیفه، 21 / 134) و سپس با توجه به اینکه خرمشهر و اهواز بار دیگر در معرض اشغال قرار گرفته بود، با پیامی که تـوسط فرزند ایشان ــ حاج سید احمد آقا ــ خطاب بـه فرمانـده سپاه پاسداران قرائت شد، بر حفظ تمامیت ارضی ایران و مقابله با کفر تأکید کرد و مردم را به مقابله با نیروهای متجاوز فراخواند. همچنین در پیامی به نیروهای مسلح، ایشان را بر آن داشت که «باید برای متر به متر جنگید، و هیچچیز از هیچکس پذیرفته نیست». وی در پیام خود اعلام نمود که این نقطۀ حساس تاریخ، یا موجب حیات سپاه اسلام است یا برای همیشه ذلت به همراه دارد. این پیام در حکم خونی در رگ نیروهای نظامی بود؛ بسیجی عمومی رخ نمود و عوامل بعثی را اینبار با تحمل شکستی سنگین، وادار به عقبنشینی، و سرانجام پذیرش قطعنامه کرد (درویشی، سیره، 388 بب ؛ انصاری، حدیث، 142).در همین اثنا گروه موسوم به سازمان مجاهدین خلق ایران، که به سبب التقاط نظری از مارکسیسم ـ لنینیسم و کارنامۀ ناشایست، ترورهای سران حکومت در صدر انقلاب، و عملکرد ناصواب و کشتار مردم بیدفاع، در طول تاریخ جمهوری اسلامی، از آنها به منافقین یاد میشود، در آن زمان در عراق استقرار داشتند. آنان با تهاجم نظامی مفتضحانهای به ایران، موسوم به فروغ جاویدان، بر آن بودند که جمهوری اسلامی ایران را در سردرگمی نظامی قرار دهند؛ اما با دستورات امام، نیروهای ایشان در طرح مرصاد در هم شکسته شد و برای همیشه توان قیام را از دست دادند (میلانی، 383).با پایان یافتن دورۀ دفاع مقدس، رویکرد عمومی نسبت به مطالبات خود تغییر کرد؛ آنچه در دورۀ جنگ، به دلیل درک واقعیت موجود، قابل پذیرش مینمود، در دورۀ جدید، به گونهای دیگر بود. افزون بر انتظار عمومی برای دستیابی به آرامش و سکون سیاسی و اقتصادی، در میان گروهها و دستههای انقلابی هم تفاوتها در آراء و رویکردها روی نمود؛ بهویژه بروز شکاف در جامعۀ روحانیت که از مدتها پیش آغاز، و به یکی از مشکلات اساسی انقلاب و جمهوری اسلامی بدل گشته بود، حضور امام را برای رفع معضل میطلبید. ایشان با اعتقاد و باور به تکثرگرایی، با تأکید بر طبیعی بودن شکاف، بر آن بود که آزادیِ ابرازِ عقیده و انتقاد، و نیز تأسیس تشکیلات و اجتماعات مختلف، از ضروریات جامعۀ اسلامی است. امام در طول رهبری خویش با همین رویکرد رفتار میکرد؛ چنانکه در اوایل پیروزی انقلاب نیز بیان داشته بود که در چهارچوب انقلاب اسلامی، کسی ملزم به پذیرش عقیدهای خاص نیست و همه در بیان نظر خود آزادند. اما بیشک وی برای شکاف و انشعاب، حد و مرزی قائل بود و مرز آن، مسائل مبنایی و اصولی است که در صورت بروز، موجب سستی نظام میشود (صحیفه، 10 / 94، 12 / 324، 21 / 47، 177- 178؛ محتشمیپور، 42). بدین ترتیب باری دیگر وی با اقتدار به درگیری روینموده، خاتمه داد.بهجز مباحث داخلی، یکی از مهمترین رفتارهای سیاسی آیتالله خمینی در بُعد خارجی، چند ماه پس از پایان دفاع مقدس، در قالب نامهای ارشادی در مسیر صدور انقلاب و اسلام، به رئیس جمهور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی (سابق)، میخائیل گورباچف، بود. این نامه رأساً توسط آیتالله خمینی و در برخی موارد با مشاورهای چند با کسانی همچون محمدجواد لاریجانی و آیتالله جوادی آملی، تدوین شد. هیئت اعزامی به شوروی، به سرپرستی آیتالله جوادی آملی و با همراهی محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدهچی (دباغ) در 14 دی 1367 مصادف با اولین روز سال 1989 م با گورباچف ملاقات کرد و نامۀ امام همراه با توضیح و تفسیر آن برای رئیس جمهور شوروی قرائت شد. در این نامه، امام خمینی، در مقام یک روحانی و مرجع یکی از بزرگترین ادیان جهانی، اسلام، بر آن بود تا به تبیین مبانی توحیدی در آن سرزمین بپردازد. وی همچنین به عنوان نظریهپردازی آگاه، در آن نامه با نقد اندیشۀ کمونیسم، با شگفتی از پایانیافتگی عصر کمونیسم، در شرایطی که حتى تحلیلگران زبدۀ سیاسی نیز فروپاشی ابرقدرت نظام کمونیستی یعنی اتحاد جماهیر شوروی را پیشبینی نمیکردند، سخن گفت. از سویی به عنوان رهبر انقلابی موفق، از منظر سیاسی وصفی از عملکرد نادرست آن دولت بیان کرد و ایشان را از آیندۀ محتوم خویش آگاه ساخت. واقعیت این است که متن و موضوع نامه کاملاً برخلاف تصور رهبران شوروی بود؛ چه، دستکم از آن رو که این نامه در فاصلۀ چند ماه پس از پایان جنگ ارسال گشته بود، اینگونه پنداشته میشد که نامه، دربردارندۀ درخواست مساعدت و کمکهایی از سوی آن کشور به ایران است. به رغم بیتوجهی گورباچف به ارشادهای مندرج در نامۀ امام، سرانجام در 1991م، شوروی به سمت فروپاشی حرکت کرد و در 25 دسامبر همان سال گورباچف استعفا داد و کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسم را منحل اعلام نمود. وی چند سال بعد در مصاحبهای، تصریح کرد که اگر نصایح آیتالله خمینی را جدی میگرفت، اوضاع کشورش، کمونیسم و خود او به گونهای دیگر میبود (درویشی، سیره، 719-720).آخرین ماههای حیات امام خمینی با بیماری ایشان همراه بود، اما بهرغم آن، رهبری کشور را همچون گذشته برعهده داشت. وی در شمار آخرین اموری که برای انقلاب صورت داد، تشکیل شورایی به قصد بازنگری و اصلاح قانون اساسی بود. در 4 اردیبهشت 1368 با تشکیل هیئتی متشکل از 20 عالم و فقیه، و 5 نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، دستور تشکیل شورایی را برای بازنگری، اصلاح و تکمیل قانون اساسی در موضوعات پنجگانه داد. در این شورا 5 موضوع اصلی از قانون اساسی همچون شرایط رهبری، چگونگی بازنگری احتمالی قانون اساسی در آینده، تمرکز بر مدیریت صدا و سیما و جز آن بررسی شد (صحیفه، 21 / 363-364؛ صورت ... ، 1-4 / جم ). امام خمینی سرانجام در 14 خرداد 1368 رحلت نمود؛ فردای روز ارتحال امام، در حالی که مردم و مسئولان آمادۀ خاکسپاری امام بودند، در جلسهای با حضور همۀ مسئولان کشوری و لشکری، آیتالله سیدعلی خامنهای که در آن زمان ریاست جمهوری کشور را بر عهده داشت، نسخهای از وصیتنامۀ لاکومهرشدۀ امام را که در مجلس خبرگان نگهداری میشد، قرائت نمود. تدوین نسخۀ نهایی این وصیتنامه توسط امام خمینی در 19 آذر 1366 انجام شده بود؛ دو نسخۀ این وصیتنامه طی تشریفاتی در مجلس خبرگان و دیگری در موزۀ آستان قدس رضوی به صورت لاکومهرشده نگهداری میشد (وصیتنامۀ موضوعی ... ، 3). در همان روز، نمایندگان مجلس خبرگان که وظیفۀ انتخاب جانشین رهبر را بر عهده داشتند، طی جلسهای، در نهایت با اکثریت آراء، به صلاحیت دینی، علمی و سیاسی آیتالله سیدعلی خامنهای رأی موافق دادند و او را به رهبری نظام جمهوری اسلامی برگزیدند (نک : ه د، خامنهای، آیتالله سیدعلی).مردم ایران که عالم و روحانی عالیقدر، مرجع دینی، امام و رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را از کف داده بودند، عزادار و گریان، از زمان اعلام رحلت آن بزرگوار در ساعت 7 صبح 14 خرداد تا زمان تدفین، حضوری میلیونی داشتند. افزون بر مردم شهر تهران، از بسیاری دیگر از شهرهای دور و نزدیک ایران نیز برای وداع با امام خود به تهران آمده بودند. بر اساس نقلی از خسرو عروج، فرمانده وقت سپاه حضرت ولی امر (ع)، که مسئولیت برگزاری و حفظ امنیت آن مراسم را برعهده داشت، جمعیت تشییعکننده بالغ بر 10 میلیون نفر تخمین زده شده است. پیکر امام خمینی در 15 خرداد برای وداع مردم با رهبر خود در «مصلای» تهران قرار داده شد و روز بعد از آن، به همراه میلیونها عزادار تا نزدیکی بهشت زهرا (ع) تشییع، و به خاک سپرده شد. محل خاکسپاری در طی زمان گسترش یافت و از آن زمان به بعد که حرم مطهر نامیده شد، محل زیارت ایرانیان است (انصاری، حدیث، 201؛ «ناگفتههایی ... »، بش ).با اعلام رسمی ارتحال رهبر جمهوری اسلامی ایران، افزون بر پاپ ژان پل دوم، رهبر مسیحیان کاتولیک جهان، بسیاری از سران کشورهای مختلف، سازمانهای بینالمللی، احزاب و گروهها از آن بزرگوار تجلیل به عمل آورده و طی نامههای رسمی ارسالی به آیتالله سیدعلی خامنهای، رئیس جمهور وقت، و به مردم ایران تسلیت گفتند (جهان ... ، سراسر کتاب؛ بازتاب ... ، سراسر کتاب).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید