دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ثمینی | ثَمینی، ضیاء‎الدین عبدالعزیز بن عبدالله (1130-11 رجب 1223ق/ 1718- 2 سپتامبر 1808م)، از بزرگان فقهای اباضیه. شهرت وی بیشتر به سبب اهتمامش به فقه اباضی، به‌ویژه احکام مربوط به مسائل اجتماعی است؛ هر چند به علومی دیگر هم می‎پرداخته است.
  • ثنایی مشهدی | ثَناییِ مَشْهَدی، خواجـه حسین بن غیاث‌الـدین محمـد (د 996ق/ 1588م)، از پیشگامان برجستۀ سبک هندی و از قصیده سرایان بزرگ قرن 10ق/ 16م. ثنایی چنان که خود در مقدمۀ دیوانش یاد کرده، نامش حسین و نام و لقب پدرش غیاث‌الدین محمد المشهدی، و شهرتش ثنایی است (ص 4). از این‌رو، قول عبدالنبی فخرالزمانی (ص 198) و اسماعیل پاش...
  • ثنویت | ثَنَویّت، باور به وجود دو اصل عِلّی، یا دو بُن در ورای پدیدارهای عالم، که اغلب به صورت دو خدا، دو نیرو یا دو مجموعه از ایزدان و دیوان که در تقابل با یکدیگر و دست در کار ادارۀ عالم‌اند، بیان می‌شود.
  • ثمن |
  • ثنویه | ثَنَویّه، عنوانی برای برخی نحل و ملل در کلام و فرقه‌نگاری اسلامی. این عنوان به صورت اصحاب الاثنین و اهل التثنیه (اشعری،327، 485؛ باقلانی، 60) نیز آمده است.
  • ثوریه | ثوریّه، عنوان مذهبی فقهی از مذاهب اهل سنت که به پیشوای آن سفیان ثوری منسوب شده، و دست کم تا سدۀ 4ق/ 10م پیروانی داشته است. از این مذهب گاه به تعبیر ثوریه (مثلاً نک‍‌ : مقدسی، 44، 45) و گاه با عبارت «اصحاب الثوری» (مثلاً نک‍ : بغدادی، 21، 189) یاد شده است.
  • ثواب و عقاب | ثَواب و عِقاب، دو اصطلاح قرآنی به معنی پاداش و کیفر الٰهی برای اعمال نیک و بد انسان.
  • ثوری |
  • ثور، دومین برج | ثور، دومین برج از برجهای دائرةالبروج، به صورت گاوی که نیمۀ پایین او رو به مغرب است و نیمۀ بالایی او رو به مشرق، و کفل و دو پا ندارد (صوفی، 186). بیرونی در توصیف این صورت می‌گوید: چون نیمۀ پیشینِ گاوی است که آن را از ناف به دو نیمه کرده‌اند و سرش پایین است و به محل زخم می‌نگرد ( التفهیم، 90).
  • ثور، نام کوه | ثور، نام کوهی در جنوب مسجد‌الحرام، در فاصلۀ دورتری نسبت به مکه، و دارای غار معروفی به همین نام. ثور در لغت به معنی گاو نر است.
  • ثمود | ثَمود، نام قومی از اعراب باستان یا «اعراب بائده» که با انکار دعوت پيامبر خود، حضرت صالح(ع)، به عذاب الٰهی گرفتار آمدند. قصص قوم ثمود در قرآن کريم به کرات آمده، و از آنها به عنوان قومی مشرک ياد شده است. يافته‌های باستان‌شناسی نیز وجود چنين قومی را تأييد کرده، و برخی يادمانهای تاريخی از آنها به دست آمده است.
  • ثوینی بن سعید |
  • ثئوفراستوس |
  • جابر بن حیان | جابِرِ بْنِ حَیّان، ابوعبدالله جابر بن حیان بن عبدالله ــ که با نسبتهای ازدی، کوفی و طوسی و لقب صوفی شناخته شده است ــ عالم کیمیا و فیلسوف شیعی سدۀ 2ق/ 8 م که مجموعۀ بزرگی از آثار در کیمیا و فلسفۀ طبیعی به او منسوب شده است.
  • جابر بن زید |
  • ج (جیم) | ج (جیم)، حرف ششم از الفبای فارسی، پنجم از حروف هجای عربی و سوم از حروف ابجد. آن را از زمرۀ حروف معجمه یا منقوطه، موحّده یعنی یک نقطه‌ای، حروف صحّۀ عربی، مصمّت، و ملفوظی یعنی 3 حرفی (ج ـ ی ـ م) دانسته‌اند و از آنجا که هنگام تلفظِ جیم متحرک، نَفَس حبس، و به علت تکیۀ گوینده بر حرف، صدا بلند می‌شود، از حروف مجهور...
  • جابر بن عبدالله انصاری | جابِرِ بْنِ عَبْدُاللهِ اَنْصاری، ابوعبدالله (د ح 74ق/ 693 م)، از مشهورترين اصحاب پيامبر اسلام (ص). کنيۀ او را ابومحمد و ابوعبدالرحمان نيز نوشته‌اند (ابن ابی حاتم، 1(1)/ 492؛ ابن عبدالبر، 1/ 220).
  • جابر بن افلح | جابِرِ بْنِ اَفْلَح، ابو محمد، از منجمان بنام اندلس. از آنجا که ابن میمون (2/ 297) و بطروجی (I/ 53) او را اشبیلی خوانده‌‌اند، احتمالاً اهل اشبیلیه بوده است. از زندگی او اطلاعی در دست نیست. ابن میمون (530-601 ق/ 1135-1204م) به آشنایی خود با پسر جابر اشاره کرده است (همانجا)، از این‌رو، می‌توان گفت که جابر احتما...
  • جفر | شاخه‌ای از علوم غریبه که موضوع آن بررسی چگونگیِ تأثیر حروف در جهان هستی است. جفر در لغت عربی به بزغاله یا برۀ چهارماهه، چاه عمیق، و چاهی که دهانۀ آن گشاد باشد، اطلاق شده است (نک‍ : جوهری، نیز ابن منظور، ذیل واژه؛ ابن قتیبه، 154؛ نیز نک‍ : دمیری، 1 / 179)، در وجه تسمیه‌ای عامیانه، در اطلاق نام جفر بر این شاخه ...
  • جغرافیا | یا جغرافی، نامی یونانی که از دو واژۀ گئو2، به معنای زمین و گرافی (گرافین3) به معنای نگاره، رسم، وصف و یا نقشه ترکیب یافته است (بریتانیکا، ذیل جغرافی4).
  • جلال‌الدین بخاری |
  • جلال‌الدوله دیلمی |
  • جلال خوافی | جلال‌الدین محمد بن علی، معروف به شاه خوافی و متخلص به جلال، وزیر، شاعر و نویسنده‌ای که در نیمۀ دوم سدۀ 7ق / 13م متولد شده، و نیمۀ اول سدۀ 8 ق / 14م را در مناطق یزد، کرمان و شیراز به سر ‌برده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). تاریخ درگذشت او معلوم نیست.
  • جلال‌الدین بلخی |
  • جلال‌الدین تبریزی | ابوالقاسم، صوفی سده‌های 6 - 7ق / 12-13م، و مروّج طریقۀ سهروردیه در بنگال. جلال‌الدین در تبریز به دنیا آمد و همچون پدرش که از نام و احوال او اطلاعی در دست نیست، دست ارادت به صوفی ناشناخته، بدرالدین ابوسعید تبریزی داد (قلندر، 151؛ حسن دهلوی، 123؛ فرشته، 2 / 375).
  • جلال‌الدین تهانیسری |
  • جلال‌آباد | مرکز ولایت ننگرهار در شرق افغانستان. این‌ شهر با °34 و ´26 عرض شمالی و °70 و ´28 طول شرقی و ارتفاع حدود 570 متری از سطح دریا، در مرکز ولایت ننگرهار واقع است.
  • جلال‌الدین | فرزند رشیدالدین فضل‌الله همدانی (د پس از 718ق / 1318م)، از امیران و فرمانروایان برجستۀ اواخر عهد ایلخانیان در ایران.
  • جلال‌الدین دوانی |
  • جلال‌الدین منکبرنی |
  • جلال‌الدین عضد |
  • جلال‌زاده | شهرتِ دو برادر از دولتمردان، قانون‌گذاران، دانشمندان و مترجمانِ روزگار عثمانی در سدۀ 10ق / 16م.
  • جلال‌الدین نومسلمان | حسن بن محمد بن حسن (د 618 ق / 1221م)، ششمین خداوند الموت و امام نزاری (حک‍ 607-618 ق / 1210-1221م). وی در 562 ق / 1167م (به روایتی در 552 ق / 1157م، نک‍ : قزوینی، 217)، متولد شد (ابوالقاسم، زبد‌ة ... ، 198-199) و پس از مرگ پدر، نورالدین محمد دوم، بنا بر نص امامت از سوی پدر، به امامت رسید؛ آنگاه دست به اقدامات...
  • جلال‌الدین خوارزمشاه | آخرین سلطان (ﺣﻜ 617-628 ق / 1220-1231م) سلسلۀ خوارزمشاهیان، که چندی دلاورانه در برابر مغولان پایداری کرد. وی فرزند ارشد سلطان محمد خوارزمشاه (حک‍ 596-617 ق / 1200-1220م) بود که از مادری هندی به نام ‌‌آی چیچاک (چیچک) زاده شد (نسوی، سیرة ... ، 25، 40؛ ابو الفدا، 6 / 48؛ ابن ابی الحدید، 8 / 227).
  • جلال عکاشه |
  • جلالوند | یا جلاله‌وند، نام یکی از ایلات کُرد زبان کرمانشاه. سبب نام‌گذاری: در منابع موجود برخی نام ایل را مرکب از دو کلمۀ جلال: شکوه، و وند: دارنده و صاحب می‌دانند و بر این باورند که جلالوند به معنای با شکوه است (سلطانی، 737). البته سبب انتساب این صفت به جلالوندها را توضیح نداده‌اند و پیران ایل هم این دیدگاه را تأیید ...
  • جلال طبیب خوافی شیرازی | جلال‌الدین احمد بن یوسف بن الیاس، طبیب و شاعر، متخلص هم به جلال، هم به طبیب، معاصر خواجه شمس‌الدین محمد حافظ. وی منسوب به خانواده‌ای اهل علم و ادب بود که برخی از ایشان به طبابت اشتغال داشتند و احتمالاً در قرن 7ق / 13م از شهر خوافِ خراسان به شیراز کوچ کرده و در آنجا ساکن شده بودند (صفا، 3 / 1032). به همین سبب ...
  • جلال عضد یزدی | متخلص به جلال، شاعر پارسی‌گویِ سدۀ 8 ق / 14م، و ستایشگر برخی از امیران خاندانهای چوپانی و اینجو.
  • جلال منجم |
  • جلالی، گاه‌شماری |
  • جلایریان | یا ایلکانیان، سلسله‌ای از امیران قدرتمند اواخر عصر ایلخانان که از 740 تا 836 ق / 1239 تا 1433م بر عراقین و آذربایجان فرمان راندند. جلایریان اصلاً از طوایف همسایۀ مغولها بودند که طی یورشهایی یکی از اجداد چنگیزخان را به قتل رساندند و در قلمرو او به تاخت و تاز برخاستند.
  • جلالین، تفسیر | یکـی از مـوجـزتـرين، و در عیـن حـال پر تداول‌ترین تفاسیر جامع، در قالب شرح مزجی آیات. این تفسیر اثر مشترک جلال الدین محمد بن احمد مَحَلّی (791-864ق / 1389- 1460م)، عالم شافعی مصر، و شاگرد بنامش جلال‌الدین‌ سیوطی (849-911ق / 1445-1505م) است و عنوان تفسیر جلالین از همین رو ست.
  • جلالی | جَلالی، از ایلات بزرگ کُردِ پراکنده در استان آذربایجان غربی. سبب نام‌گذاری: دربارۀ وجه تسمیۀ جلالیها نظرهای مختلفی داده‌اند. مثلاً برخی از پژوهشگران کُرد، گلالیهای کنونی را همان جلالیها دانسته‌اند (جاف، 290).
  • جلدکی | عزالدین اَیدَمِر (یا اَیْدَمُر) بن علی (بن ایدمر)، آخرین کیمیادان برجستۀ مسلمان سدۀ 8 ق / 14م. نام او در منابع به صورتهای دیگری نیز آمده است، اما عنوان مقاله صورت غـالب‌ است (بـرای دیگر صورتهـا، نک‍ : امین، 13 / 98؛ هـومیـارد، «ایدمر ... »، 47).
  • جلفا | بخش (رایون) و شهری در جمهوری خودمختار نخجوان (در ترکیب جمهوری آذربایجان)، در مجاورت جلفای ایران (ه‍ م).
  • جلالی، نهضت | نَهْضَت، شورشها و قیامهایی که در سده‌های 10-11ق / 16-17م، به‌ویژه در آناتولی، برضـد نظام اداری ـ اجتماعـی دولت عثمانی رخ داد و امپراتوری را با دشواریهای بسیار مواجه ساخت. این سلسله قیامها نام خود را از شیخ جلال بوزاوغلو برگرفته‌اند که در 925ق / 1519م، در اواخر دوران سلطان سلیم اول (سل‍ 918 -926ق / 1512-1520م)...
  • جلایر، قوم | نام یکی از قبیله‌های بزرگ مغول که سابقۀ آنها دست‌کم به زمان چنگیزخان می‌رسد. جلایر یکی از ۳۹ قبیلۀ تاتار است که وصاف از آنها نام برده است (ص۵۵۸)، و رشیدالدین آنها را در زمرۀ اقوامی یاد کرده است که به مغول شهرت دارند (1 / ۴۰، ۴۳، 65 بب‍‌ )؛ زیرا پس از بالاگرفتن کار چنگیز، بسیاری از اقوام صحرانشین در ختای و آسی...
  • جلوتیه | از طریقه‌های عرفانی آسیای صغیر و بالکان، منسوب به عزیز محمود هُدایی (950- 3 صفر 1038ق / 1543- اول اکتبر 1628م)، که گاه هُداییه نیز خوانده می‌شود. نام این طریقه از اصطلاح صوفیانۀ «جلوت»، به معنای ترک موطن و هجرت، و نیز آشکار شدن و ظهور گرفته شده است.
  • جلندهر | شهر و شهرستانی به همین نام در ایالت پنجاب، در شمال غربی کشور هندوستان. این نام در منابع دورۀ اسلامی به صورتهای جالَهنْدَر (حدود ... ، 205)، جالندهر (بیرونی، 164؛ ابوالفضل، 2 / 21)، چالندر (مسعود سعدسلمان، 155، 170) نیز آمده، و به سبب آنکه این منطقه میان دو رودخانۀ ستلج و بئاس قرار دارد، جلندهر دوآب نیز خوانده...
  • جلیانی | جِلْیانی، ابوالفضل عبدالمنعم بن عمر، معروف به حکیم‌الزمان، طبیب، صوفی، ادیب و شاعر اندلسی. وی در روز سه‌شنبه 7 محرم 531 ق / 5 اکتبر 1136م، در جلیانه ، روستایی از توابع وادی آشِ غرناطه به دنیا آمد (یاقوت، 2 / 109؛ ابن نجار، 1 / 174، 176؛ ابن شعار،4 / 127).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: