دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اردبیل، مسجد جمعه |
  • اردبیلی | اَرْدَبیلی‌، عزالدین‌ یوسف‌ بن‌ ابراهیم‌ (د پس‌ از 775ق‌/ 1373م‌)، فقیه‌ شافعی‌. تنها آگاهی‌ ما دربارۀ وی‌ محدود به‌ چند جمله‌ای‌ است كه‌ عثمانی‌، قاضی‌ صَفَد، بیان‌ كرده‌، و در 775ق‌ (یا 779ق‌) از حیات‌ او در اردبیل با سنی‌ حدود 70 سال‌ گزارش‌ نموده‌، و با ذكر چند عبارت كوتاه‌ چون‌ «شیخ‌ مشرق‌» از او تمجید ك...
  • اردبیلی | اَرْدَبیلی‌، محمد بن‌ علی‌ (د 1101ق‌/ 1690م‌)، رجال‌ شناس‌ شهیر امامی‌. دربارۀ زندگی‌ و فعالیتهای علمی‌ وی‌ آگاهیهای‌ اندكی‌ موجود است‌ و همان‌ نیز بیشتر بر اساس‌ اطلاعاتی‌ است‌ كه‌ در اجازۀ علامۀ مجلسی‌ به‌ وی‌ آمده‌، و یا در مطالبی‌ است‌ كه‌ توسط آقا رضی‌ قزوینی‌ بر ظهر نسخۀ جامع‌ الرواة مندرج‌ است‌.
  • اردستان | اَرْدِسْتان‌، شهر و شهرستانی‌ به‌ همین‌ نام‌ در شمال‌ استان‌ اصفهان‌.
  • اردستان، مسجد جامع | اَرْدِسْتان‌، مَسْجِدِ جامِعِ، یكی‌ از مسجدهای‌ كهن‌ چهار ایوانی‌ بخش‌ مركزی‌ ایران‌. جامع اردستان‌ بخشی‌ از یك‌ مجموعۀ بزرگ‌ بناهای‌ عمومی‌، همچون‌ مسجد، مدرسه‌، حمام‌، حسینیه‌، آب‌انبار، كاروانسرا و بازارچه‌ است‌ كه‌ در مركز محلۀ «محال‌»، از مهم‌ترین محله‌های‌ اردستان واقع‌ است‌. این‌ مجموعه‌ در دوره‌های‌ م...
  • اردشیر بابکان، استان | اَرْدَشیرِ بابَكان‌، اُسْتانِ، نام‌ یكی‌ از تقسیمات‌ 12گانۀ سرزمین‌ «سواد» در عهد ساسانی‌ و اوایل‌ دورۀ اسلامی‌. این‌ استان‌ كه‌ به‌ نام‌ بنیان‌گذار سلسلۀ ساسانی‌، اردشیر بابكان‌ نامیده‌ می‌شده‌، در جنوب‌ بغداد و غرب‌ دجله‌ قرار داشته‌، و نخستین‌ «طسوج‌» و مركز آن‌ شهر بَهُرَ سیر (وه‌ اردشیر) بوده‌ است‌ (قدام...
  • اردشیر پسر حسن |
  • اردشیر پسر کین خواز |
  • اردشیر خره | اَرْدَشیرْ خُرّه‌، نام‌ یكی‌ از تقسیمات‌ پنجگانۀ اداری‌ (كوره‌) فارس‌ در دورۀ ساسانی‌ و سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ (ابن‌خردادبه‌، 47؛ ابن‌ فقیه‌، 204؛ ابن‌حوقل‌، 2/ 264؛ برای‌ روایتهای‌ دیگر، نك‍ : مقدسی‌، مطهر، 3/ 77؛ مقدسی‌، محمد، 421؛ كولسینكف‌، 261).
  • اردل | اِرْدِل‌، منطقه‌ای‌ تاریخی‌ در غرب‌ رومانی‌ كه‌ در سده‌های‌ 10 و 11ق‌/ 16 و 17م‌ زیر نفوذ و سلطۀ دولت‌ عثمانی‌ بود. اردل‌ یا اردلستان (نعیما، 1/ 299؛ اولیاچلبی‌، 1/ 181) كه‌ به‌صورت‌ اردیل‌ نیز آمده‌، نامی‌ است‌ كه‌ اصل‌ آن‌ از واژۀ مجاری‌اردلی‌ .(IA,IV/ 293) ریشۀ واژۀ مجاری تركیبی‌ است‌ از دو واژۀ اِردو و اِ...
  • اردل | اَرْدَل‌، شهر و شهرستانی‌ به‌ همین‌ نام‌ در استان‌ چهارمحال‌ و بختیاری‌. این‌ نام‌ در برخی‌ متون‌ ترجمه‌ شده‌ به‌ فارسی‌، سهواً به‌صورت‌ آردال‌ (كرزن‌، 2/ 362) و آردل‌ (دوراند، 70) آمده‌ است‌. شوارتس‌ احتمال‌ می‌دهد كه‌ این‌ نام‌ با اردوان‌ ارتباط داشته‌ باشد (ص‌ 660، حاشیۀ 12).
  • اردلان | اَرْدَلان‌، طایفه‌ و نیز منطقه‌ای‌ در شمال‌ غرب‌ ایران‌. اسكندربیك‌ منشی‌ از اردلان‌ با انتساب‌ اُلكا (سرزمین‌) و عشیرت‌ (طایفه‌) یاد كرده‌ است‌ (2/ 867). اردلان‌ یكی‌ از 4 طایفۀ بزرگ‌ منطقه‌ است‌ (سنندجی‌، 75؛ مستوره‌، 5 و حاشیۀ 2). این‌ واژه‌ را برخی اِرْدِلان‌ هم‌ نوشته‌اند (BSE2, II/ 643) و نیز اردلان‌ را...
  • اردن | اُرْدُن‌، رودی‌ در آسیای‌ غربی‌ كه‌ با وجود كوتاهی‌ و كم‌آبی‌، به‌ علل‌ تاریخی ازجمله‌ رودهای‌ مشهور جهان‌ است‌. اهمیت‌ امروزی این‌ رود در آن‌ است‌ كه‌ بخشهایی‌ از آن‌ مرز میان‌ كشورهای‌ اردن‌، فلسطین‌ و سوریه‌ را تشكیل‌ می‌دهد و فعالیت كشاورزی‌ آن‌ مناطق‌ به‌ این‌ رود بستگی‌ دارد (كلیر...، XIII/ 636). رود ار...
  • اردن | اُرْدُن‌، كشوری‌ در آسیای‌ جنوب‌ غربی‌ كه‌ پس‌ از پایان‌ جنگ جهانی‌ اول و فروپاشی‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ با نام‌ ماوراء اردن‌ با قیمومت‌ انگلستان‌ به‌ وجود آمد و در پایان‌ دورۀ قیمومت‌، در 1948م‌ با تغییراتی كه‌ در مرزهای‌ آن‌ داده‌ شد، به‌ صورت‌ كشوری‌ پادشاهی درآمد. نام‌ رسمی‌ آن‌ المملكة الاردنیة الهاشمیة است...
  • اردهال |
  • اردهان | اَرْدَهان‌، شهری‌ از استان‌ قارص‌ واقع‌ در انتهای‌ شمال‌ شرقی‌ تركیه‌ در ◦41 و ′8 عرض‌ شمالی‌ و ◦42 و ′42 طول‌ شرقی‌ كه‌ سابقاً كرسی‌ ایالت‌ قارص‌ بوده‌ است‌ (EI2, I/ 626). این‌ شهر در قدیم‌ آرتان‌ نام‌ داشت‌ (YA, VI/ 4504). اردهان‌ در دو سوی‌ رود كورا واقع‌ شده‌، اما قسمت‌ اعظم‌ شهر و ادارات‌ در ساحل‌ راست‌ ...
  • اردو، ادبیات | اُرْدو، اَدَبیاتِ، تاریخ‌ رشد و تطور ادبیات‌ اردو از لحاظ خصوصیات‌ لهجه‌ای‌ به‌ 3 حوزۀ جغرافیایی‌ تقسیم‌ می‌شود: پنجاب‌ و اطراف دهلی‌ در شمال‌ شبه‌ قاره‌، گجرات‌، و دكن‌ در نواحی‌ مركزی و جنوب‌. این‌ زبان‌ در آغاز در مراكز مذكور به‌ «هندوی‌»، «گُجری‌»، «دَكنی‌»، «برج‌ بهاشا» و غیره‌ موسوم‌ بوده‌ است‌ و زبانها...
  • اردو، زبان | اُرْدو، زَبانِ، یكی از زبانهای‌ « هند و آریایی‌» جدید كه‌ امروزه‌ در سراسر نواحی مركزی‌ و شمالی‌ شبه‌قارۀ هند و پاكستان‌ گروه كثیری‌ از مردم‌ آن سرزمینها بدان‌ تكلم‌ می‌كنند و از آغاز تأسیس‌ حكومت‌ اسلامی پاكستان‌ در 1947م‌ به‌عنوان‌ زبان‌ رسمی‌ و دولتی آن‌ كشور پذیرفته‌ شد. این‌ زبان‌ از لحاظ شمار كسانی‌ كه‌...
  • اردکان | اَرْدَكان‌، شهر و شهرستانی‌ در استان‌ یزد. دربارۀ نام‌ اردكان‌ و سبب‌ نام‌گذاری‌ آن‌ روایتهای‌ گوناگونی‌ آمده‌ است‌، اما آنچه‌ به‌ نظر صحیح‌ می‌آید، این است كه‌ «ارد» را به‌ معنای‌ مقدس‌ و اردكان‌ را به‌ مفهوم‌ جایگاه‌ مقدس دانسته‌اند (جغرافیا...، 2/ 1361؛ سپهری‌، 1/ 3؛ نیز نك‍ : ه‍ د، اردستان‌).
  • اردکان |
  • اردیبهشت | اُرْدیبِهِشْت‌، نام دومین ماه‌ از سال‌ و دومین‌ ماه‌ از فصل‌ بهار در سال‌ شمسی‌ در تقویم‌ كنونی‌ ایرانی‌ و نام‌ سومین‌ روز از هر ماه‌ شمسی‌ در تقویم‌ ایرانیان‌ قدیم‌. نام‌ این‌ ماه‌ در پهلوی‌ به‌ دو صورت اَرْدْوَهِشْت‌ (بندهشن‌، 35، سطر 8) یا اُرْدْوَهِشْت‌ («بندهش‌»، 18، سطر 2) آمده‌، و این‌ صورتها خود از صو...
  • اردیبهشت نامه |
  • ارزاق |
  • ارزروم | اَرْزِروم‌، نام‌ استانی‌ در شمال‌ شرق‌ تركیه‌ كه‌ مركز اداری‌ آن‌ نیز شهری به‌ همین‌ نام‌ است‌. این‌ منطقه‌ بخشی‌ از ارمنستان‌ بزرگ‌ بود و ارمنیان‌ آن‌ را كارین‌ می‌نامیدند كه‌ در برخی‌ مآخذ این‌ نام‌ به‌صورت كرنه و كارنوی نیز آمده‌ است‌ (خورنی‌، 201؛ یاقوت‌، بلدان‌، 1/ 206؛ پاولی‌، LIX/ 1924؛ IA, IV/ 341). د...
  • ارزگان | اُرُزْگان‌، نام استانی در ناحیۀ مركزی‌ جنوبی افغانستان‌. ارزگان‌ در ◦66 و ′14 و ً7 طول‌ شرقی‌ و ◦33 و ′34 و ً5 عرض‌ شمالی‌ (دائرةالمعارف‌ آریانا) واقع‌ شده‌ است‌ كه‌ با مساحت‌ 537‘32 كم‍2 حدود 528 هزار نفر جمعیت‌ دارد (بریتانیكا، ذیل‌ افغانستان‌). مركز این‌ استان‌، ترینكوت‌ است‌ كه‌ بر طبق‌ آمار تخمینی‌ 1982م...
  • ارزن | اَرْزَن‌، شهر و منطقه‌ای‌ باستانی‌ در شرق‌ شبه‌جزیرۀ آناتولی‌. این شهر میان‌ سِعِرْد (سُعُرت‌) در شرق‌ و میافارقین‌ (مارتیروپولیس) در غرب‌ آن‌ واقع‌ بوده‌ است‌ («دائرةالمعارف‌...»، XV/ 353؛ EI1; IA, IV/ 337).
  • ارزنجان | اَرْزَنْجان‌، استانی‌ در آناتولی‌ شرقی‌ در حوضۀ علیای‌ فرات‌ (قره‌سو، شاخۀ بزرگ فرات‌) در تركیه‌ كه‌ مركز آن‌ نیز شهری‌ به‌ همین‌ نام‌ است‌.
  • ارزوئیه | اُرْزوئیه‌، یكی از بخشهای‌ سه‌گانۀ شهرستان‌ بافت‌ در استان‌ كرمان‌. نام‌ این بخش‌ به‌ صورتهای‌ اُرزو (سایكس‌، 445، نیز 2/ 149)، غالباً اُرْزویه‌ (وزیری‌، جغرافیا...، 36؛ یزدی‌، 79؛ تاریخ‌ شاهی‌، 277؛ مشیزی‌، 266، 286؛ كیهان‌، 2/ 253، 254) و امروزه‌ ارزوئیه‌ نوشته‌ می‌شود.
  • ارژن | اَرْژَن‌، یكی‌ از بخشهای‌ 6 گانۀ شهرستان‌ شیراز (استان‌ فارس‌). ارژن‌ به‌ معنای‌ درخت‌ بادام‌ كوهی‌ است‌ و گفته‌اند چون‌ این‌ درخت‌ در این‌ ناحیه‌ فراوان‌ است‌، بدین‌ نام‌ شهرت‌ یافته‌ است‌ (فرصت‌، 275، حاشیۀ 2). این نام در منابع مختلف به صورتهای‌ ارزن‌ (ابن‌بلخی‌، 154؛ حمدالله‌، 240؛ابوالحسن‌ مستوفی‌، 84)، ا...
  • ارس | اَرَس‌، رودی‌ است‌ كه‌ از تركیه‌ سرچشمه‌ می‌گیرد و ضمن‌ گذر از مناطق‌ كوهستانی‌ آرارات‌ و مرز جمهوریهای‌ ارمنستان‌ و آذربایجان‌ با جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، به‌ دریای‌ خزر می‌ریزد.
  • ارساری | اِرْساری‌، یكی از قبیله‌های بزرگ‌ تركمن‌ كه‌ در منطقۀ وسیعی میان ساحل چپ آمودریا (جیحون‌) از بخارا تا بلخ‌ و افغانستان‌ پراكنده‌اند.
  • ارسال المثل | اِرْسالُ‌الْمَثَل، اصطلاحی در بلاغت، به معنیِ آوردن مَثَل در شعر، یا سرودن شعرِ حکمت‌آمیز بدان‌سان که ضرب‌المثل شود. ارسال در لغت به معنی فرستادن، و مَثَل (دبا) به معنی قصه و داستانِ مشهور در میان مردم است که وسیلۀ ایضاح و تبیین منظور گوینده قرار گیرد.
  • ارسالیه | اِرْسالیه‌، اصطلاحی مالی‌ در عصر دولت‌ عثمانی‌ و آن‌ به‌ مالیات‌ مقطوعی‌ اطلاق‌ می‌شده‌ كه‌ فرمانداران‌ ایالات‌، سالانه‌ به‌ خزانۀ دولت‌ مركزی‌ می‌فرستادند (شاو، 283؛ پاكالین‌، II/ 81)، اما اكنون‌ به‌ رسید ارسال‌ وجه‌ و یا دریافت‌ آن‌ از سوی‌ تحصیلدار گفته‌ می‌شود (همانجا). نخستین‌ آگاهی‌ ما از كاربرد این‌ اص...
  • ارسباران | اَرَسْباران‌، منطقه‌ و رشته‌ كوهی‌ در شرق‌ آذربایجان‌.
  • ارسطو | اَرَسْطو، یا اَرِسْطو، فیلسوف مشهور یونانی (384-322ق‌م).
  • ارسلان ارغون | اَرْسَلانْ اَرْغون‌ (مق‍ 490ق‌/ 1097م‌)، پسر سلطان‌ الب‌ ارسلان‌ سلجوقی‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ ملكشاه‌ ادعای‌ سلطنت‌ كرد و مدتی‌ بر خراسان‌ به‌ استقلال‌ فرمان‌ راند.
  • ارسلان بساسیری |
  • ارسلان بن سلجوق | اَرْسَلانِ بْنِ سَلْجوق‌ (د ح‌ 422ق‌/ 1031م‌)، پسر ارشد سلجوق، نیای‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ و عموی‌ طغرل‌ بیك‌ و چغری‌ بیك‌ از بنیادگذاران دولت سلجوقی. مهم‌ترین‌ منبع‌ دربارۀ زندگانی‌ ارسلان‌ و آغاز كار سلجوقیان‌، كتاب‌ ملك‌نامه‌ است‌ كه‌ برای‌ الب‌ ارسلان‌ و احتمالاً در اوایل‌ فرمانروایی‌ او نوشته‌ شده‌ است‌ (برای‌...
  • ارسلان جاذب | اَرْسَلانِ جاذِب‌ (د بین‌419-421ق‌/ 1028-1030م‌)، سپهسالار و والی طوس و خراسان‌ به‌ روزگار سلطان‌ محمود غزنوی‌. گردیزی كنیۀ او را «ابوالحرث‌» آورده‌ است‌ (ص‌ 411) و گفته‌اند كه‌ چون‌ در كمنداندازی‌ مهارت‌ داشت‌ و یا در ابتدای‌ حال‌ «جنیبت‌ كش‌» بزرگان‌ بود (منینی‌، 1/ 311-312)، به‌ «جاذب‌» شهرت‌ یافت‌.
  • ارسلان خان |
  • ارسلان شاه | اَرْسَلانْ شاه‌، ابوالمظفر ركن‌الدین‌ (528 -571ق‌/ 1134- 1175م‌)، فرزند طغرل دوم‌ از آخرین‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ در عراق‌ عجم‌ و آذربایجان‌.
  • ارسلان شاه اول |
  • ارسلان شاه دوم |
  • ارسلان شاه غزنوی | اَرْسَلانْ شاهِ غَزْنَوی‌ (حك‍ 509 -512ق‌/ 1115- 1118م‌)، پسر سلطان‌ مسعود سوم‌ و فرمانروای‌ غزنه‌. كنیۀ او در مدایح‌ شاعران‌ معاصرش‌ و نیز برخی‌ مآخذ، ابوالملوك‌ (مسعود سعد، 113، جم‍ ؛ مختاری‌، 35، جم‍ ؛ منهاج‌ سراج‌، 1/ 241) و لقبش‌ در برخی‌ منابع‌ و بر سكه‌ها، سلطان‌ الدوله‌ آمده‌ است‌ (نك‍ : حمدالله‌، 400...
  • ارسلان، شکیب |
  • ارسنجان | اَرْسَنْجان‌، نام‌ بخش‌، دهستان و شهری‌ در شهرستان‌ مرودشت‌ (استان‌ فارس‌).
  • ارسوف | اَرْسوف‌، یا اُرسوف‌، ارصوف‌ (برای‌ شكلهای‌ مختلف‌، نك‍ : دیب‌، 61)، شهری‌ كهن‌ در ساحل‌ دریای‌ مدیترانه‌، در نزدیكی‌ روستای‌ الحرم‌ كنونی‌ و در 15 كیلومتری‌ شمال‌ یافا. این‌ شهر توسط كنعانیان‌ ساخته‌ شد و ظاهراً آنان‌ با الهام‌ از نام‌ یكی‌ از خدایان‌ سامی‌ «رسف‌» آن‌ را ارسوف‌ نامیدند. ارسوف‌ در روزگار سلوك...
  • ارسکی |
  • ارش | اَرْش‌، اصطلاحی‌ پركاربرد در ابواب‌ گوناگون‌ فقه‌ و نیز حقوق‌، به‌ویژه‌ در مباحث‌ دیات‌ و بیع‌. وجه‌ مشترك‌ كاربردهای‌ ارش‌، مالی‌ است‌ كه‌ باید برای‌ جبران‌ خسارتی‌ پرداخت‌ گردد.
  • ارشاد الاریب الی معرفة الادیب |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: