دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ترشیز |
  • ترصیع |
  • ترخان | اصطلاح واژه‌ای ترکی برای لقبی ویژه و عنوانی اشرافی. این اصطلاح پیشینه‌ای کهن دارد و نخستین کاربرد کتبی آن با اندک تفاوتی در صورت آن در سنگ‌نبشته‌های ترکی بر جای مانده است.
  • ترجمه قرآن | کوششی برای بازگرداندن معانی قرآنی از اصل عربی به زبانهای مختلف که در طول تاریخ اسلام با جلوه‌های مختلف تفسیری، ادبی و هنری قرین شده است.
  • ترقی | عنوان دو نشریۀ فارسی زبان که در دو مقطع جدا از هم، در دوره‌های قاجار و پهلوی در تهران منتشر می‌شد:
  • ترصیع | در لغت به معنای آراستن، گوهر نشان کردن و زینت دادن (با زر یا گوهر) (نک‍ : ابن‌ منظور، ذیل رصع؛ لین، III/ 1093)، و در دانش بدیع به معنای همسانی در وزن و رَویّ میان یک یا چند لفظ از مصراع اولِ یک بیت یا بخش اول یک جمله با یک یا چند لفظ در مصراع یا بخش دوم جمله؛ مانند این عبارت از حریری (د 516ق/ 1222م): فَهُوَ ی...
  • ترک | رودخانه‌ای در شمال قفقاز. این رود با درازای حدود 600 کم‍ ، در شمال شرقی قفقاز در دو کشور جمهوری گرجستان و جمهوری فدرال روسیه جریان دارد و مساحت حوضۀ آبریز آن حدود 43 هزار کمـ2 است.
  • ترکان جوان | عنوانی که عموماً بر هر نهضت و جریان سیاسی ضداستبداد عثمانی در سدۀ 13ق/ 19م و به‌خصوص بر نهضت مخالفان سلطان عبدالحمید دوم در درون و برون قلمرو امپراتوری عثمانی اطلاق می‌شد. این جریان روشن‌فکرانه با شعار و هدف اصلاح ساختار اداری، دفاع از آزادی و برابری، و برچیده شدن استبداد، بیش از نیم قرن (1277-1337ق/ 1860-191...
  • ترکمان فراهی |
  • ترکان خاتون | ترکان یا درست‌تر ترکن (د ح 630ق/ 1233م)، نام یا لقب همسر سلطانْ تکش و مادر سلطان محمد خوارزمشاه. وی از سوی تاریخ‌نویسان به خردمندی، حسن تدبیر و بخشندگی و در عین حال، به سنگ‌دلی، خون‌ریزی، خودخواهی، قدرت جویی و خوش‌گذرانی مشهور و منسوب شده است. واژۀ ترکان، که در برخی نوشته‌ها به صورت تُرکان و یا تورگان ضبط شده...
  • ترکمانچای، عهدنامه | عهدنامه‌ای که پس از دورۀ دوم جنگهای ایران و روس، میان دو دولت در شعبان 1243/ فوریۀ 1828منعقدشد و به‌موجب‌آن بخشهای مهمی‌از قفقاز و آذربایجان از ایران جدا گردید.
  • ترکاشوند | نام یکی از ایلات شیعی مذهب ساکن در استان همدان، کرمانشاه و برخی از نواحی مجاور.
  • ترکستان | نام ایرانی سرزمینهایی در قارۀ آسیا. این نام پس از ورود ترکان به آسیای مرکزی پدید آمد و بعدها با آشفتگیهایی همراه شد. برخی از محققان چنین پنداشته‌اند که نام ترکستان را روسها به اراضی فرارود (ماوراءالنهر) داده‌اند. در «دائرة المعارف بزرگ شوروی» نیز آمده است که نام ترکستان در سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20م به بخشهایی از...
  • ترکمنی | از زبانهای ترکی نو. زبان ترکمنی، براساس تقسیم‌بندی کامری (IV/ 188)، از شاخۀ ترکی جنوبی یا جنوب غربی(اُغوز) و هم‌خانواده با زبانهای ترکی آذری یا آذربایجانی (شامل خلجی و قشقایی)، تاتاریِ کریمه‌ای، سالار و ترکی عثمانی (شامل ترکی بالکان و گاگائوز) است (نیز نک‍ : ایرانیکا، I/ 910, III/ 245؛ کمبل، II/ 1697؛ تکین، I...
  • ترک و تجرید |
  • ترکمنستان | کشوری در جنوب غربی آسیای مرکزی. این کشور با 100،488 کمـ 2 وسعت و 000،833،4 تن جمعیت (1384ش/ 2005م) (ویکی‌پدیا)، از شمال غربی با قزاقستان، از شمال شرقی و شرق با ازبکستان و از جنوب با ایران و افغانستان هم مرز، و از جانب غرب به دریای مازندران محدود است (نک‍ : نقشه)، و از لحاظ تقسیمات کشوری به 6 استان به نامهای ع...
  • ترکه |
  • ترکی، ابوالحسن | ابوالحسن علی بن بَکْمَش بن عبدالله عِزّی معروف به فخر ترکی (ربیع‌الاول 563- شعبان 626/ دسامبر 1167- ژوئیۀ 1229)، ادیب و عالم نحوی. پدرش از وابستگان عزالملک وزیر سلطان برکیارق سلجوقی بود که پس از قتل او در واسط به بغداد رفت و در خدمت مجدالدین بن صاحب، استاددار خلیفه درآمد (ابن نجار،3/ 222؛ ابن فوطی، 4(3)/ 237؛...
  • ترکمن، قوم | گروه قومیِ بزرگ ترک‌زبان مسلمان که در سرزمینهای آسیای مرکزی، ایران، افغانستان، ترکیه، سوریه، عراق و چین پراکنده‌اند و امروزه جمعیت اصلی کشور جمهوری ترکمنستان را تشکیل می‌دهند.
  • ترکی | تخلص 3 شاعر:
  • ترکی، زبانها | خانواده‌ای از زبانها که مراکز اصلی رواج آنها شمال غرب چین، جنوب سیبری، جمهوریهای آسیای مرکزی، ایران، قفقاز، ترکیه و شبه‌جزیرۀ بالکان است. تنها یک زبان به نام یاکوت خارج از این مسیر و در شمال سیبری رواج دارد (کامری، 187). برخی از زبان‌شناسان، زبانهای ترکی را همراه با زبانهای مغولی و تونگوزی (یا تونگوزی ـ منچور...
  • ترکی، ادبیات | آثار ادبی شفاهی و مکتوب پدید آمده به لهجه‌های مختلف زبان ترکی در میان اقوام و ملل متکلم بدانها. بنابراین هر گاه از ادبیات ترکی سخن گفته می‌شود، نه آن ترکان خاص و واقعی، بلکه همۀ این اقوام و نیز تمام اقوامی که در طول تاریخ زبان آنان را پذیرا و ترکی‌گوی شدند، مانند مردم ماوراء‌النهر، آناتولی، آذربایجان و اران، ...
  • ترکی بن سعید |
  • ترکیب‌بند |
  • ترمذ | شهری کهن در کرانۀ آمودریا. این شهر در جنوبی‌ترین نقطۀ خاک ازبکستان در مجاورت مرز آن کشور با افغانستان، در کرانۀ راست آمودریا در محل تلاقی رودخانۀ سرخان با آن رود واقع است («دائرةالمعارف ازبکستان»، XI/ 63). ترمذ با 824‘ 143 تن جمعیت (1385ش/ 2006م) مرکز استان سرخان دریای ازبکستان است و از گرم‌ترین نقاط آن کشور ...
  • ترکی بن عبدالله |
  • ترمذی، برهان‌الدین |
  • ترمسی | محمد محفوظ بن عبدالله جاوی(12 جمادی‌الاول 1285 ـ رجب 1338ق / 1 سپتامبر 1868 ـ آوریل 1920م)، فقیه، محدث، مُقری، عالم شافعی و یکی از ارکان اصلی «مدرسۀ» جاوه‌ایهای مکه.
  • ترمه | بافته‌ای فاخر پشمی نقش‌دار با بافت «کج راه» از گروه شالها که در کشمیر آن را «شال کانی» می‌خوانند ( لغت‌نامه...؛ ایمز، 13؛ لوی ـ استروس، 19).
  • ترمذی، میرمحمد | میرمحمدصالح حسینی اکبرآبادی (د 1060 یا 1061ق/ 1650 یا 1651م)، متخلص به کشفی و سبحانی، محدث، شاعر و خوش‌نویس ایرانی‌تبار و از عرفای سلسلۀ قادریۀ هند. نیاکان وی در زمان پادشاهی شاهرخ تیموری (779-850ق) به هند رفتند. او خود از معاصران شیخ بهایی (حر عاملی، 2/ 277؛ آقابزرگ، 22/ 334؛ قمی، 546؛ احمد، 239؛ افندی، 5/ 1...
  • ترمذی، ابوعیسى | ابوعیسى محمد بن عیسی بن سَوره (ح 210-279ق/ 825-892م)، از محدثان نامدار ماوراءالنهر. وی شهرت خود را بیشتر از کتاب الجامع الکبیر یا سنن گرفته است که یکی از صحاح سته به‌شمار می‌رود.
  • ترمذی |
  • ترنم | در لغت به‌معنی خواندن شعر با صوت یا آواز خوش، اما در اصطلاح موسیقی به مفهوم خواندن هجاهایی غالباً بی‌معنی است که با عنوان «الفاظ نقرات» در تصنیفهای کلاسیک‌ترکی و ایرانی در سده‌های 9 تا 12ق/ 15 تا 18م متداول بوده است.
  • ترنابازی | از بازیهای کهن ایرانی که تا چندی پیش در نقاط مختلف ایران رواج عمومی داشت و در فرهنگ و ادب فارسی به بازی «میر و وزیر» و «شاه و وزیر» شهرت یافته بود.
  • تزاحم | اصطلاحی فقهی و اصولی ناظر به تقابل دو حق یا حکم شرعی. ریشۀ زَحَمَ به معنای تراکم افراد یا اشیاء در مکانی خاص به‌نحوی که موجب ‌تنگی جا شود (خلیل بن احمد، 3/ 166)، در باب تفاعل در موارد ناسازگاری و درگیری دوسویه به‌کار می‌رود (نک‍ : ابن منظور، نیز تاج العروس، ذیل زحم). در اصطلاح اصول فقه به‌مواردی که دو حکم شرع...
  • تریاک | شیرۀ گونه‌هایی از گیاه خشخاش که افزون بر مصارف پزشکی همچون ماده‌ای تخدیرکننده و اعتیادآور به کار می‌رود. در این مقاله به آثار اجتماعی و اقتصادی تریاک و تاریخچۀ آن پرداخته خواهد شد (برای دیگر جنبه‌ها، نک‍ : ه‍ د، افیون).
  • تسامح | عنوان قاعده‌ای در فقه که بر ضروری نبودن احراز شرایط حجیت خبر واحد در مستند احکام مستحب دلالت دارد. منظور از تسامح آسان‌گیری در پذیرش روایت، و مراد از سنن احکام مستحبی است که گاه آن را به مکروهات و نیز به آداب و دستورات اخلاقی تعمیم می‌دهند.
  • تریاق | یا دریاق، معرب واژۀ یونانی θηpıαkή (و نیز: θηpıαkòν صورتهای مؤنث و خنثى از واژۀ θηpıαkóς، بعدها در لاتینی به صورت thēriacus، فرانسه: thériaque، انگلیسی:theriac / treacle ) به معنی پادزهرِ1 [گزشِ] θηpíoν (مصغر = θήp = دَد، جانور وحشی؛ نک‍ : «واژه ‌نامۀ انگلیسی...2»، ذیل theriac ؛ «واژه‌نامۀ لاتینی...3»، ذیل th...
  • ترنج | طرحی تزیینی اغلب به صورت نقش مرکزی بر روی آثار گوناگون هنری سرزمینهای اسلامی. ترنج (در پهلوی واترنگ) نام میوه‌ای از دستۀ مرکبات به شکل بیضی با کشیدگی در دو طرف آن و همچنین به معنی چین و شکنج است ( لغت‌نامه...، نیز آنندراج، ذیل واژه؛ نک‍ : حسن‌دوست، 338).
  • تزکیه | واژه‌ای مطرح در فرهنگ تربیتی قرآن و اصطلاحی در علم حدیث و امر قضا که از آن مفهوم پاکیزه‌سازی اراده می‌شود.
  • تساخور | یا ساخور، نام قومی مسلمان ساکن در شرق قفقاز. تساخورها خود را ییخبی1 می‌خوانند، اما دیگران به پیروی از روسها آنها را تساخ یا تساخور می‌خوانند که برگرفته از نام یکی از بزرگ‌ترین مناطق سکنای آنان است («تساخورها2»، نیز «مردم...3»، npn.؛ EI2).
  • تساوی |
  • تسبیح | اصطلاحی قرآنی و بسیار رایج در فرهنگ اسلامی، به معنای تنزیه و تقدیس خداوند. این واژه، مصدر باب تفعیل از ریشۀ سبح و به معنای شنا در آب، حرکت سریع و یا دویدن با شتاب اسب است و اصطلاحاً به معنای تنزیه و تقدیس خداوند از صفات سلبی و هر نوع ضعف و نیاز است (خلیل بن احمد، 3/ 151-152؛ طوسی، 6/ 444؛ راغب، 221؛ فخرالدین ...
  • تسبیب | اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی ناظر به گونه‌ای از مسئولیت در قبال ضرر وارد به غیر. سَبَب در لغت به معنی ریسمان است و به طور کلی هر چیزی است که به واسطۀ آن، به چیز دیگری می‌رسند (جرجانی، 103؛ راغب، 220؛ ابن منظور، ذیل سبب). فقها برای این اصطلاح تعاریف مختلفی ذکر کرده‌اند؛ از جمله: چیزی است که اگر نبود، تلف حاصل ...
  • تسبیح، یا سبحه | تسبیح، یا سبحه، رشته‌ای از گره، دانه‌های گیاهی، مهره‌های سنگی و سفالی که با آن شمار ذکرها، اوراد و جز آنها را نگاه می‌دارند. نظرات مختلفی دربارۀ واژۀ تسبیح (در عربی سُبحه و مُسْبَحه) وجود دارد: برخی این واژه را تصحیف تسلیخ و تشلیخ (به معنای سجاده و جانماز) و از غلطهای مشهور می‌دانند (هدایت، ۲۶۹). برخی دیگر با...
  • تسبیع دایره | تقسیم محیط دایره به 7 کمان برابر، یا ساخت(ترسیم) 7 ضلعی منتظم که در سدۀ 4ق/ 10م بسیاری از دانشمندان دورۀ اسلامی را به خود مشغول ساخت. در سنت ریاضیات اسلامی، رساله‌ای در این باب به ارشمیدس (ه‍ م) منسوب شده که ابن ندیم از آن با عبارت «کتاب تسبیع الدائرة در یک مقاله» یاد کرده است (ص 266). اما ریاضی‌دانان دورۀ اس...
  • تسکین | نام یا تخلص چند تن از شاعران و ادیبان پارسی‌گوی در شبه قارۀ هند، درسده‌های 11-13ق/ 17-19م:
  • تسطیح | در ریاضیات و نجوم دورۀ اسلامی به معنی روشِ تصویر کردن رویه‌های کروی بر رویۀ هموار (ترسیم تصاویر دوبعدی جسم‌نما)، که در ساخت اسطرلاب و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی و نجومی کاربرد داشت.
  • تستری، ابوالفضل | تستری، ابوالفضل سهل بن فضل بن سهل (یَشار بن حِسِد)، متکلم قرائیمی مصری (قرائیم، فرقه‌ای یهودی بودند که در نیمۀ دوم سدۀ 2ق/ 8م در بابل ظهور کردند و با تفسیر تلمودی تورات سخت مخالف و هدفشان بازگشت به تورات بود) در نیمۀ دوم سدۀ 5ق/ 11م. پس از مهاجرت خانوادۀ تستری به منطقۀ فسطاط مصر، ابوالفضل سومین نسل از خانوادۀ...
  • تستری، ابوالحسین | ابوالحسین سعید بن ابراهیم (د 361ق/ 972م)، شاعر و کاتب مسیحی دوران عباسیان. شاید، نظر به نسبتش، از شوشتر برخاسته باشد (شیخو، شعراء...، 250).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: