مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • حیص بیص | حَیْصَ‌بَیْص، سعد بن محمد بن سعد صَیْفی تمیمی، ادیب، شاعر و فقیه شیعه‌مذهب سدۀ 6 ق/ 12 م. لقبش شهاب‌الدین و کنیه‌اش ابوالفوارس بود. از او با لقبهای امیر و ملک الشعرا نیز یاد شده‌است (عمادالدین، 1/ 202؛ ابن‌عدیم، 9/ 4262، 4269). ترکیب حیص‌بیص، اصطلاحی است که در زبان عربی به معنای در تنگنا قرارگرفتن و راه چاره ...
  • حیره | حیره، از شهرهای مشهور ایران در دورۀ ساسانی در کرانۀ غربی فرات و تختگاه لخمیان یا آل‌منذر. این شهر در جنوب شرقی نجف کنونی (EI2, III/ 462) و در نزدیکی محلی واقع بود که بعدها شهر کوفه در آن ساخته شد (حمدالله، 40) و رودی منشعب از فرات، به نام الکافر این شهر را مشروب می‌ساخت که به رود حیره معروف بود (دایرةالمعارف ...
  • حیدری و نعمتی | حِیْدَری و نِعْمَتی، پیروان دو فرقه‌ای که در بسیاری از شهرهای ایران در عصر صفوی و پس از آن با یکدیگر رقابت، دشمنی و درگیری مداوم و شدید داشتند.
  • حیدریه، مسجد | حِیْدَریّه، مَسْجِد (مدرسه)، از بناهای معروف دورۀ سلجوقی در قزوین، واقع در محله یا گذر بلاغی که در سرشماری سال 1299 ق/ 1882 م، جزو محلۀ پنبه‌ریسه به شمار آمده است (ستوده، 12؛ گلریز، 522؛ دبیرسیاقی، سیر ... ، 595، سرشماری ... ، 124).
  • خاتونی |
  • حیفا، بندر | حَیْفا، بَنْدَر، مرکز استان حیفا، واقع بر کرانه‌های شرقی دریای مدیترانه، در شمال غربی اسرائیل.
  • حیوان |
  • خاتونیه | خاتونیّه، نام چند مدرسه، مسجد و خانقاه که پس از سدۀ 6 ق/ 12 م در سرزمین شام ساخته شد.
  • خاتم | خاتَم، شهرستانی در استان یزد به مرکزیت شهر هرات.
  • خاتون | خاتون، به معنای بانو، و همسر، عنوانی که برای زنان بلندپایه به کار می‌رفته است. بانوان بزرگ و همسران شاهان و سلاطین را خاتون می‌نامیدند و در زبانهای فارسی، عربی و ترکی به همین معنا متداول بوده است.
  • خاتون آبادی | خاتون‌آبادی، خاندانی از عالمان امامی در اصفهان و تهران از سدۀ 12 ق/ 19 م به بعد. افراد معروف و متنفذ این خاندان در طول 3 سده، نقش مهمی در تاریخ فرهنگی و سیاسی ایران ایفا نمودند. آنان طی سده‌های 12 تا 14 ق در اصفهان، و از سدۀ 13 ق به‌بعد در تهران، به‌عنوان یکی از خانواده‌های پرآوازه در عرصه‌های دین و دانش و سی...
  • خابور | خابور، نام دو رودخانه و ناحیه‌ای تاریخی در شمال بین‌النهرین که از سده‌های پیش از اسلام تاکنون، عمده‌ترین مردمان آن را کردان تشکیل می‌دهند و در زبان آنان خاپور به معنای ویرانه است.
  • خادم حسن پاشا | خادِمْ حَسَنْ پاشا (د 1006 ق/ 1598 م)، صدراعظم عثمانی در زمان سلطنت محمد سوم، سیزدهمین سلطان عثمانی (سل‍ 1004-1012 ق/ 1595-1603 م).
  • خاتم، دیوان | خاتَم، دیوان، از کهن‌ترین دیوانهای عصر اسلامی در سازمان اداری خلفا، که عمر دراز نداشت و به زودی در دیوانهای وزارت و رسایل تحلیل رفت.
  • حیوانات | حِیْوانات، از حیوانات در زبان و ادبیات فارسی معمولاً به یکی از صورتهای ذیل سخن می‌رود:
  • خاتم کاری | خاتَمْ‌کاری، شیوه‌ای در ساخت روکش تزیینی برای اشیاء چوبی در ایران، با استفاده از قطعات چوب، عاج یا استخوان و مفتولهای فلزی. تاریخ پیدایش و خاستگاه این هنر ـ صنعت مشخص نیست. خاتم در فرهنگهای لغت، به معنی انگشتری و همچنین معنی عام آن یعنی پوشاندن سطح چیزی با ریزه‌های استخوان، «حلقه‌های فلزی» و تکه‌های چوب آمده،...
  • خ | خ، حرف نهم از الفبای فارسی، هفتم از الفبای عربی و بیست و چهارم از الفبای ابجدی. نام آن در کتابها و فرهنگها به شکل خ، خی، خا، خای نقطه‌دار یا معجمه یا منقوطه ذکر شده، و نشانۀ آن در آوانگاری «X» است. خ در حساب جُمَّل معادل 600 است و به همین سبب از حروف مئات یا صدگان، و به سبب شباهت با ح از حروف ذووجهین و نیز از...
  • خاتمیت | خاتَميَّت، مفهومی با خاستگاه قرآنی ناظر به شناسايی پيامبر اسلام (ص) به مثابۀ واپسين پيامبر که در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی از کلام و تفسير تا عرفان مورد توجه قرار گرفته و بازتاب گسترده‌ای در تاريخ فرهنگ اسلامی داشته است.
  • خاتم النبیین |
  • خارزنگی |
  • خازمیه |
  • خازم بن خزیمه | خازِمِ بْنِ خُزَیْمه، سردار عرب‌تبار خراسانی در قیام عباسی و خلافت سفاح و منصور.
  • خازنی |
  • خارک | خارْک، جزیره‌ای در خلیج فارس و نام بخش و شهری در استان بوشهر.
  • خارستان | خارِسْتان، عنوان کتابی مشهور از ادیب و شاعر سدۀ 13-14 ق/ 19-20 م، حکیم ادیب قاسمی کرمانی، که به تقلید و بر وزن گلستان سعدی در وصف یک طبقه از صنعتگران و بازاریان کرمان از زبان عوام بافندگان (= شال‌بافان)، در روزگار قاجار تألیف شده است.
  • خاقان | خاقان، عنوان و لقب خاص فرمانروایان ترک و مغول و فغفورهای چین که بعدها عمومیت یافت.
  • خاطرات وحید | خاطِراتِ وَحید، ماهنامه‌ای در زمینۀ تاریخ معاصر ایران. این نشریه، در نیمۀ هر ماه و در قطع وزیری و میان 80 تا 140 صفحه در تهران منتشر می‌شد و صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن سیف‌الله وحیدنیا بود.
  • خاقانی | خاقانی، خاندانی از عالمان شیعی متأخر در عراق و ایران. حضور این خاندان در عراق قدمت بسیار داشته است و با اشتهار به بنی خاقان/ بنی خیقان در حوالی سوق‌الشیوخ ساکن بوده‌اند. در درازمدت، برخی درگیریهای داخلی در منطقه اسباب آن را فراهم کرد تا در نسل نوادگان ایشان، گروهی با انتقال به حله، و سکونت در بخشهایی از آن من...
  • خادم شیخ رسلان | خادِمِ شِیْخْ رَسْلان، زین‌الدین منصور بن عبدالرحمان حریری شافعی دمشقی (د 4 رجب 967 ق/ 31 مارس 1560 م)، ملقب به خادم شیخ رسلان و خطیب سقیفه؛ نیز صوفی، ادیب و خطیب سدۀ 10 ق.
  • خاش | خاش، یا خواش، شهرستان و شهری در استان سیستان و بلوچستان. نام این شهر برگرفته از واژۀ اوستایی «خواستر» است که در رام‌یشت (یشت نوزدهم)، بر یکی از رودهایی اطلاق شده که به دریاچۀ هامون می‌ریخته است و برخی اوستاشناسان آن را منطبق با خاش رود امروزی دانسته‌اند. این نام مرکب از دو واژۀ «هُو» به معنای خوب و «واسترَ» ب...
  • خارجة بن مصعب سرخسی | خارِجَةِ بْنِ مُصْعَبِ سَرَخْسی (98- 168 ق/ 717-784 م)، از عالمان متقدم خراسان و از چهره‌های مکتبی، و از مرجيان اهل حديث.
  • خازمی | خازِمی، ابوعبداللٰه محمد بن احمد سعیدی، منجم، ریاضی‌دان و ابزارساز (زنده در 452-453 ق/ 1060-1061 م) در اصفهان. او احتمالاً در دوره‌ای نیز در مرو فعالیت داشته است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). از زندگی او اطلاعی در دست نیست و در هیچ زندگی‌نامه‌ای شرح احوال او نیامده است.
  • خاکی شیرازی | خاکیِ شیرازی، میرزا محمد امین (د 1250 ق/ 1834 م)، ملقب به خاکی شیرازی و خاکی شاه، از صوفیان مشهور چشتیه در شیراز در عصر صفویه. وی از معاصران رضا قلی‌خان هدایت (د 1288 ق/ 1871 م) بود و ظاهراً با او دیدارهایی نیز داشت. از جزئیات احوال و اصل و نسب او اطلاع چندانی در دست نیست. تنها می‌دانیم که وی در ابتدا از کسبۀ...
  • خالد بن عبدالعزیز |
  • خالدیان | خالِدیان، پسران هاشم، نام دو برادر است که هر دو در شعرسرایی و تألیف کتاب زبردست بودند. آنچه در زندگی این دو تن بیش از هر چیز نظرها را به خود جلب کرده، همانا پیوستگی تنگاتنگی است که میانشان برقرار شده بود، چندان‌که مصداق واقعی «یک روح در دو بدن» گردیده بودند (نک‍ : به‌خصوص توصیفهای شاعرانۀ ثعالبی، یتیمة ... ، ...
  • خالد بن ربیع مکی طولانی هروی | خالِدِ بْنِ رَبیعِ مَکّیِ طولانیِ هَرَوی، امیرفخرالدین، شاعر و دانشمند سدۀ 6 ق/ 12 م، متخلص به خالد. اصل وی از مکۀ معظمه است؛ اما در خراسان زاده شد (واله، 2/ 796؛ صبا، 235؛ هدایت، 1/ 1392).
  • خالد برمکی |
  • خاکی کشمیری | خاکیِ کَشْمیری، بابا داوود (927-994 ق/ 1521-1586 م)، از مشایخ متأخر طریقۀ سهروردیه در کشمیر، نویسنده و شاعر فارسی‌گوی.
  • خالد بن سعید | خالِدِ بْنِ سَعید، ابوسعید (مق‍ 13 یا 14 ق/ 634 یا 635 م)، صحابی پیامبر (ص).
  • خالد نقشبندی | خالِدِ نَقْشْبَنْدی، ابوالبهاء ضیاء‌الدین، خالد بن حسین ابن احمد شهرزوری (1190-1242 ق/ 1776- 1826 م)، مشهور به مولانا خالد، شیخ نامدار نقشبندی و مؤسس شاخۀ خالدیۀ نقشبندیه در این طریقه، که نقشبندیان خاورمیانه، شمال افریقا و آسیای صغیر او را مرشد خود می‌دانند و وی را با القابی چون ذوالجناحین (به سبب جمع میان طر...
  • خالد بن عبدالملک مرورودی | خالِدِ بْنِ عَبْدُالْمَلِکِ مَرْوْرودی، منجم اوایل قرن 3 ق/ 9 م و مهم‌ترین منجم دورۀ دوم رصدهای مُمْتَحَن در دمشق. نسبت او را به صورت مرورودی، مروزی (ابن‌عبری، 265؛ ابن‌قیم، 1/ 144)، مروزودی (نک‍ : کینگ، 232)، مروالروذی (قفطی، 219، 242، 281؛ بغدادی، 1/ 780)، مروروزی (قفطی، 443) نیز نوشته‌اند. مَروالروذ (یا مر...
  • خاکساریه | ‌‌خاکْساریّه، از طریقه‌های صوفیه که به‌ویژه از دورۀ صفوی به این سو در ایران رواج داشته است. نام این طریقه ظاهراً برگرفته از نام برخی شیوخ متقدم آن همچون بابا داوود خاکی (د 994 ق/ 1586 م)، و یا شاه‌ خاکسار اپرم پارسی است. برخی نیز واژۀ خاکسار (چون خاک) را اشاره به فقر و تواضع پیروان این طریقه می‌دانند (ادهمی، ...
  • خالد کاتب | خالِدِ کاتِب، ابوالهیثم خالد بن یزید تمیمی، اگرچه در بغداد بالید و زیست، اما در بیشتر منابع با نسبت خراسانی شناسانده شده است (ابوالفرج، 20/ 274؛ خطیب، 8/ 308؛ ابن‌جوزی، 12/ 176). بـرخی نام پدر خالد را زید نوشتـه‌اند (نک‍ : ثعالبی، 115؛ یاقوت، 11/ 47) که به نظر می‌رسد خطا و تصحیف باشد. نسب خالد را تنها تا پدرش...
  • خاک‎سپاری | خاکْ‌سِپاری، یا تدفین، گذاشتن جسد مردۀ انسان در گوری که در زمین کنده‌اند و پوشاندن آن با خاک. در فرهنگهای مختلف جهان برای پنهان نگهداشتن کالبد مردگان و بازگرداندن آنها به چرخۀ طبیعت، طریقهای دیگری مانند سپردن به آب، سوزاندن و نهادن در معرض عناصر طبیعی نیز به کار می‌برند.
  • خالد بن ولید بن مغیره | خالِدِ بْنِ وَلیدِ بْنِ مُغَیْره، (د 21 یا 23 ق/ 642 یا 643 م) ابوسلیمان یا ابوالولید، از اصحاب پیامبر (ص) و فرمانده معروف سپاه مسلمانان در جنگهای فتوح.
  • خالدات، جزایر | خالِدات، جَزایِر، مجموعۀ 6 جزیرۀ ظاهراً موهوم در منتهای غربی قسمت مسکون زمین در اقیانوس اطلس، و مبدأ محاسبۀ طول جغرافیایی نزد بسیاری از جغرافی‌نویسان دورۀ اسلامی.
  • خالدی زنجانی |
  • خالکوبی |
  • خان اعظم | خانِ اَعْظَم، میرزا عزیز کوکه (کوکلتاش) (د 1034 ق/ 1625 م)، از شاعران و امیران هند در دربار جلال‌الدین اکبر‌شاه (حک‍ 963-1014 ق/ 1555-1605 م) و جهانگیر شاه گورکانی (حک‍ 1014-1037 ق). پدرش شمس‌الدین محمد اتکه (د 969 ق) از امرای بزرگ، در دستگاه گورکانیان هند و مادرش جیجی انگه دایۀ اکبر شاه بود (شاهنواز خان، 1/ ...
  • خانات جغتای |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: