مقاله

نتیجه جستجو برای

اگر خیام و رباعیاتش را همچنان و بعد از گذشت قرن‌ها می‌خوانند، به این سبب است که او بی‌اغراق حجت‌الحق بوده است. اشعار خیام برخلاف تصور برخی، حکایت از ایمان به خدا و الهیات دارد. بهترین مصداق این گفته نیز در رباعی «خورشید کمند صبح بر بام افکند/ کیخسرو روز باده در جام افکند// مى خور که منادى سحرگه خیزان / آوازه اشْرَبوُا در ایام افکند » دیده می‌شود که مصراع آخر آن، آیاتی از قرآن کریم است و همان حرف را می‌زند.

( ادامه مطلب )

عبید زاکانی، محمود غزنوی را به تخته مشق تبدیل کرده و همه نفرت و دشمنی ایرانیان نسبت به حکومت جابر بیگانگان را تازیانه‌وار بر سر محمود فرود آورده است (مقدمه اتابکی در زاکانی، ۵۷:۱۳۸۴). اگر فردوسی در قالب حماسه نبرد ایرانیان و تورانیان، به کنایه به سلطه محمود بر ایران اعتراض می‌کند، عبید زاکانی این اعتراض را جامه طنز و هزل پوشانده است:

( ادامه مطلب )

خاقانی شعر گذشتگان را هم خوانده است و خوب می‌داند که پیش از او رودکی و شهید بلخی و فرخی سیستانی و بسیاری دیگر، در ادب فارسی جلوه‌ای به‌سزا داشته‌اند. در ادب عرب نیز لبید بن ربیعه و بحتری در چنان پایة بلندی بوده‌اند که با کمتر کسی قیاس آنها ممکن بوده است؛ اما خاقانی خود را از همة آنها برتر می‌گوید (قصیدة ۱۱:۲۸ و قصیدة ۱۰۱:۱۲۵ و ۱۰۲). با عنصری بیش از همة شاعران پیشین مقابله دارد و در همین مجموعة قصاید، گاه عنصری راوی شعر او می‌شود (قصیدة ۲۳:۴۵) و گاه خاقانی او را همراه با امیرمعزی و سنائی به آزمایش در برابر قدرت شاعری خود می‌خواند (قصیدة ۱۰۶:۱۱۷) همان سنائی که خاقانی در نوجوانی آرزو داشته است که «بدل» او باشد.

( ادامه مطلب )

شاخص‌ترین ویژگی حکیم عمر خیام، شناخت و بینش او در ریاضیات است. اگر نسل جدید بتواند این مهم را در جوار روز بزرگداشت او، درک کند، توانسته خیام را متفاوت از نسل‌های قبل بشناسد. افسوس، کسانی که شعر او را نقل کرده‌اند، عموما خیال‌پرداز و پریشان‌گو بوده‌اند به‌طوری‌که امروز بزرگ‌ترین ظلمی که به خیام شده، بابت شعرهایی است که به نام او در دیوانش افزوده شده و چهره‌ای غیرواقعی از خیام را به تصویر کشیده است. یکی از اولین شخصیت‌هایی که خیام را به‌عنوان یک شاعر به دنیا معرفی کرد، «فیتز جرالد» بود، اما انتخاب نادرست اشعار و توجه به اشعاری که عمدتا با محوریت می ‌و میگساری بودند، از اندیشه‌های یگانه این شاعر و ریاضی‌دان، چهره‌ای ساخته که گویی دائم‌الخمر و پریشان‌احوال است و افسوس بیشتر اینکه، اکنون دنیا نیز از همین دریچه به خیام نگاه می‌کند.

( ادامه مطلب )

نمایشگاه بیست و هشتم کتاب هم پایان یافت؛ اما یک گزاره هنوز هم در میان است: در کشور ما وضع کتاب و کتابخوانی چندان مطلوب نیست. چرا در چنین شرایطی قرار داریم؟! به نظر من مشکل ما به کتاب مربوط نیست، به کتابخوان مربوط است. درست است که از نظر کتاب هم مشکل داریم اما مشکل اصلی ما کتاب نیست، بلکه کتابخوان است. اگر کتابخوان نداشته باشیم، نشر و معرفی کتاب و حتی اهدای مجانی آن کارساز نخواهد بود. اهدای کتاب، نه تنها مردم را کتابخوان نمی‌کند، بلکه کتاب را هم بی‌مقدار می‌سازد. بعضی از مراکز و اشخاص کتابشان را به سازمان‌های مختلف می‌فروشند و آنان این کتاب‌ها را به افراد خود هدیه می‌کنند. چنین کاری بیشتر هدر دادن بودجه و بی‌مقدار کردن و دفن کتاب است، نه ترویج آن! ما باید درباره کتابخوانی مردم فکری کنیم. مردم جامعه ما کم کتاب می‌خوانند و این کار دلایلی دارد که من به چندین مورد از آنها اشاره می‌کنم:

( ادامه مطلب )

فرستادن ستایش‌نامه به خوارزم و طبرستان و عراق، سفرهای بی‌سرانجام خراسان و ری و اصفهان و نخستین سفر حجاز، دری به روی خاقانی نمی‌گشاید. جمال‌الدین اصفهانی ـ وزیر سخن‌شناس موصل ـ خاقانی را ارج می‌نهد و صله گرانبها به او می‌دهد. به روایتی نه چندان معتبر، در دیدار با خلیفه عباسی، المقتفی لامرالله یک شغل دیوانی به خاقانی پیشنهاد می‌کند و او نمی‌پذیرد(دیوان ص۸۸۶رفروزانفر ص۶۲۹ و ۶۳۰). باز به روایت خود خاقانی، خواص مکه قصیدة کعبه او را به آب زر می‌نویسند؛ اما اگر همه این روایات را دور از هرگونه اغراق بدانیم و به تمامی باور کنیم، باز خاقانی را در بن‌بستی می‌بینیم که در نخستین سفر مکه، جز بازگشت به شروان راهی ندارد و با این بازگشت، نومیدی و ناسازگاری او بیشتر می‌شود.

( ادامه مطلب )

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی جان و روان زبان پارسی و شاهنشاه هماره فرهنگ و ادب ایرانی است. او کسی نیست که نیاز باشد برایش بزرگداشت برگزار کنند که او خود بزرگ هست. در هیچ زبان و هیچ کشور و هیچ فرهنگی، نمی‌توان چون او پیدا کرد که در حفظ زبان و فرهنگ خود چنین کوشیده باشد. اگرچه در گذشته، ایرانیان به شاهنامه توجه بسیار داشتند و بویژه شب‌های زمستان، والدین برای فرزندان خود می‌خواندند و شاهنامه خوانی گویی برای ایرانیان نهادینه شده بود اما امروزه و با رواج تکنولوژی، تنها در میان روستاییان و بیشتر عشایر این قضیه رواج دارد. اگرچه شاهنامه بیش از هر کتابی در میان مردم جهان شناخته شده است اما متأسفانه چندان در میان ایرانیان قدر دانسته نشده است.

( ادامه مطلب )

نوک پیکان نقدِ حافظ متوجه ریا و تزویر در جامعه‌ای است که عنوان دینی را یدک می‌کشد. از همین‌رو دعوت او به ترک ریا و تزویر است (غزل ۲۷۴): به دور لاله قدح گیر و بی‌ریا می باشر به بوی گل، نفسی همدم صبا می باش

( ادامه مطلب )

به بهانه ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت فردوسی و ششمین سالگرد درگذشت فردوسی پژوه بزرگ، دکتر محمدامین ریاحی استاد دکتر محمدامین ریاحی، ماهی است در آسمان ادب و فرهنگ ایران که هیچوقت غروب نمی‌کند و همیشه زنده است.

( ادامه مطلب )

بدون شک «شاهنامه»، بزرگ‌ترین حافظ سنت های ملی قومی ایرانی است. شاید با نبود این اثر بزرگ، به مرور زمان قسمتی عظیمی از فرهنگ و تاریخ ما دچار تزلزل می شد. اهمیت شاهنامه تنها در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستان های منظوم باشد، تبار نامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن، ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی ملتی کهن دارد؛ ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت در ستیز بوده است.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: