به انگیزه نخستین سال درگذشت «هوشنگ سیحون» هنرمندی پرآفرینه معماری ایرانی، فراز و نشیبهای بسیاری در طول تاریخ ایران به خود دیده است اما به هر گوشه آن؛ از تخت جمشید که یکی از عظیم ترین سازههای عصر باستان است تا برج آزادی که برساخته روزگار اکنون است و عمرش به نیم قرن هم نمیرسد، سر بزنید همه اش، نشانی از افتخار را برسینه دارد. اما آنکه این صفحه به یاد و به بهانه نخستین سالگرد درگذشتاش، فراهم آمده است پدر معماری نوین ایران میدانند؛ «هوشنگ سیحون».
برای اباذری «فلسفه» نام آن کوششی است که میخواهد در کسر از جامعهشناسی، جامعه ایران را بفهمد و هدایت کند. آن حرکتی که میکوشد تصور خودش از جامعه را به جای جامعه بگذارد اخیراً مطلبی خواندم در صفحه آخر روزنامه ایران(14 اردیبهشت) از آقای محمد صادقی درباره سخنرانی دکتر یوسف اباذری در همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» با عنوان «آزمودن آزمودهها!». من از آن رو که با این رشته آشنایی مختصری دارم و جوانتر که بودم دلم میخواست بزرگ که شدم جامعهشناس بشوم، به این رشته نه تنها تعلّق خاطر، بلکه نوعی بدهکاری دارم. به همین سبب نوشته آقای صادقی را با دقت خواندم.
بازخوانی تحلیل رئیس جمهوری در بازدید از دانشگاه آزاد یکم: توسعه همهجانبه و ملی کشور، مرهون عوامل متعددی است که یکی از مؤثرترین آنها «اجرای اصل 44» قانون اساسی در چارچوب خصوصیسازی است. این مهم، زمانی بیشتر خود را نشان میدهد که این اصل، در عرصه آموزش عالی کشور تحقق یابد.
صحبت كردن در دانشكده علوم اجتماعی و در جمع دانشجویان این رشته آسان نیست. اگرچه علوم اجتماعی همواره مهم بوده است اما امروزه نیاز به آن بیشتر احساس میشود. چرا كه امروزه روابط زیاد شده است. در سابق روابط كم بود. رابطه تنها معطوف به انسان نمیشود. در گذشته تا كشوری از كشور دیگر میخواست خبردار شود زمان بسیاری طول میكشید. امروز در حداقل زمان از كوچكترین واقعهای كه در جهان روی داده است همه باخبر میشوند. عنوانی كه اینجا برای سخنرانی من انتخاب شده است عنوانی است كه با یكی از كتابهای من انطباق دارد.
من شخصاً اصطلاح «فولکلور» را برای اولین بار در سالهای کودکی و نوجوانیام در نوشتههای صادق هدایت دیدم و میدانیم که کلمهای است مرکب از دو واژه «فولک» (folk) به معنای مردم و توده، طبقات و به قول رایج امروز اقشار مختلف و «Lore» به معنای دانش، عقیده، اطلاع و آگاهی. و گویا نخستینبار توسط آمبرویز مورتن (Ambrois morton) در سال ۱۸۸۵ میلادی به کار رفته و از آن زمان به بعد کمکم بر زبانها و قلمها جاری شده و شهرت در خوری نیز پیدا کرده است. البته قبل از هدایت، پژوهندگان دیگری ـ چه خارجی و چه ایرانی ـ نسبت به گردآوری ادبیات شفاهی مردم کوششهایی داشتهاند که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
دکتر محمد مصدق یکی از چهرههای برجسته تاریخ معاصر ایران با ملیکردن صنعت نفت باعث موجی از حمایتهای مردمی در کشورمان و دیگر کشورهای منطقه شد که حوادث گوناگونی را در آتیه خود رقم زد. واقعه ٣٠ تیر تنها تأثیر ملیکردن صنعت نفت نبود، راهی که او با این اقدام انقلابی آغاز کرد، در دهههای بعد به شکل مبارزات آزادیخواهانه در خاورمیانه و جهان آن روز ادامه پیدا کرد.
زمانی که مسأله یا موضوعی در دانشگاهها یا محافل علمی طرح میشود، متخصصان علوم مختلف در هنگام سخنرانی یا نوشتن مقاله یا بحثهای آکادمیک، از واژهها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی رشته خود بهره برده و سخن، رأی و ادعای خود را طرح میکنند و این بسیار طبیعی است؛ زیرا مخاطبان آنها، با آن واژهها، مفاهیم و اصطلاحات آشنا هستند؛ اما وقتی این افراد متخصص پا به عرصه اجتماعی گذاشته و مردم را مخاطب قرار میدهند، ضرورت دارد بیآنکه از عمق سخن خود بکاهند، آن را در اندازه فهم و درک عمومی بیان کنند و با زبانی ساده و همهفهم بگویند و بنویسند، نه اینکه با بهرهگیری از واژهها، مفاهیم و اصطلاحات تخصصی، سخنرانی کنند و یا مقاله بنویسند.
کمتر ایرانی است که با نوشتههای دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن آشنا نباشد، نثر روان و پخته وی که ریشه در رگ و خون فرهنگ پربار ایرانی دارد، هر خواننده را بر سر وجد میآورد. آثاری همچون: «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، «ایران را از یاد نبریم»، «به دنبال سایه همای»، «صفیرسیمرغ»، «جام جهانبین»، «پنجرههای بسته» و دهها کتاب و مقاله دیگر و اکنون هم «روزها» که سرگذشت و یادبودههای از ۴ تا ۱۴ سالگی وی را طی سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۸ در بر میگیرد. در گذشته از راه کتاب «پنجرههای بسته» وی با سه داستان که از خاطرههای کودکی نویسنده در ندوشن سرچشمه گرفتهاند و «گوشههایی هستند از زندگی ساده و مشقتبار روستایی» آشنا شدیم.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن محقق و نویسنده کمنظیری است که بدون مطالعه و بدون تعمق، قلم به دست نمیگیرد و این برای نسل جوان ما آموزنده است. رمز موفقیت او در نویسندگی، دقیق نگریستن است. جوانان ما وقتی آثار و مقالاتش را مطالعه کنند، متوجه میشوند که وی زیاد مطالعه میکند و عمیقاً به مسائل میاندیشد. نسبت به چیزی تعصب نمیورزد و برخلاف خیلی از نویسندگان، اعتدال در آثار و افکارش برجستگی بیشتری دارد.
گاه در دشت و بیابانی، گاه بر تپهای یا کوهی عریان و خشک، تکدرختی میبینی که حیرت میکنی که اگر این دشت و آن کوه درختپرور است، چگونه است که جز این تکدرخت نپرورانیده، و اگر درختپرور نیست، راز آن تکدرخت در چیست؟ گویی فرهنگ و ادب ایرانزمین نیز چنین است. ناگهان از کنجی دور تکنوای حنظله بادغیسی به گوش میرسد که نوزایی زبان فارسی را نوید میدهد، سپس جداجدا، تکدرختها جان میگیرند و پدیدار میشوند، خواه در شعر و ادب، خواه در فلسفه و ریاضیات و علوم و هیئت: رودکی سمرقندی، ابنسینا، ابوریحان بیرونی، فردوسی طوسی، ابونصر فارابی، خیام نیشابوری، خوارزمی، جلالالدین بلخی، نظامی گنجوی، ابوالفضل بیهقی، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی، سعدی و حافظ شیرازی،… گویی بادغیس و سمرقند، بخارا و فرغانه و طوس و بلخ و گنجه و بیهق و فاریاب و زاکان و حتی شیراز همچون مکاتب فلسفی معاصر فرانکفورت و شیکاگو و پاریس محافل دانشگاهی آنچنانی و پژوهشکدههای ویژهای داشتهاند که اینان فرآوردههایشان بوده باشند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید