تعریف علمی بیطرفانه از شرق شناسی، اغراضی که در پس این پدیده وجود داشته را نمایان نمیکند. شرقشناسی روشی غربی برای هیمنه یافتن بر شرق و ساختن مجدد آن [طبق الگوها و معیارهای غربی] و سیطره بر آن است. مروری بر تاریخچه شرق شناسی، عنوان مقاله ای است از محمد الهامی، پژوهشگر تاریخ و تمدن اسلامی که توسط وحید خضاب به فارسی ترجمه شده است و در سه قسمت منتشر می شود. قسمت اول ترجمه این مقاله پیش روی شماست؛
علوم انساني مجموعهاي از دانشها و معلومات و مکشوفات بدست آمده است و برخلاف علوم تجربي و علوم دقيقه و حساب و هندسه و شيمي که با ماده و ماديات در ارتباط است، مستقيما وظيفه مطالعه و تحقيق و بررسي کنش و واکنش انسان در جامعه و نقش بي بديل روح و روان و رفتار و تصميمات انسان در تحولات جهان امروز را بعهده دارد. علوم انساني کاربردي در يک تعريف ساده، دانشي است که با استفاده ازيافتهها و نظريههاي بنيادي و معرفت شناسانه به حل مسأله يا مسائل و مشکلات انسان در ارتباط با خود، جامعه و با جهان پيرامونياش از جمله در ارتباط با ساير علوم مادي، صنعت و فنآوري اقدام مينمايد.
در آيين علويان اهل حق (يارسان) همان طور که براي اسما و اعداد، ظاهر و باطني قائلند، براي اشيا نيز ـ بهويژه اشياي مقدس ـ ظاهر و باطني قائل ميشوند؛ چنان که در روايتي از مقام کلامي «يار ديدگاني» که از مقامات موسيقي کلامي است، تنبورنوازان و کلامخوانان چنين نغمه حقاني سر ميدهند:
مسعودي در جلد نخست تاريخ خود1 ارقام خيرهكنندهاي از ثروت امثال طلحه و زبير و عبدالرحمن بن عوف ميدهد. در همين زمينه، زندهياد استاد سيدجعفر شهيدي مينويسد: «روزي كاروان عبدالرحمن بن عوف به مدينه رسيد. اين كاروان چندان بزرگ بود كه ولوله در شهر افكند. عايشه پرسيد: چه خبر است؟ گفتند: شتران عبدالرحمن رسيده است. گفت: از پيامبر(ص) شنيدم: عبدالرحمن بن عوف بر صراط افتان و خيزان ميرود؛ چنان كه گويد به دوزخ خواهد افتاد!»
ميگويند و درست ميگويند كه علم با پژوهشهاي بنيادي پيش ميرود و پيداست كه پژوهشهاي بنيادي در ظاهر و در ابتداي امر كاربردي و توسعهاي نيستند و كاربرد ندارند، ولي چه ميكنيم كه بيشتر پژوهشهاي ما كاربردي است كه آنها هم بيسود يا كمسودند. قهراً در علوم اجتماعي هم مثل ديگر علوم كمتر به مسائل اصلي جامعه توجه ميشود. اگر فيالمثل يك پژوهشگر حوزه تكنولوژي به پژوهشهايي ميپردازد كه به حل مشكلي از مشكلات كشور مدد نميرساند و در پيشبرد علم جهاني هم اثري ندارد، عيب كارش را به اين صورت ميتوان توجيه كرد كه مناسب بودن و بهجا بودن يك طرح پژوهشي در برنامه پژوهش معين ميشود و اگر برنامهاي در كار نباشد، پژوهشگر در انتخاب مسأله ممكن است سرگردان شود؛ اما دانشمند علوم اجتماعي وظيفه اصلياش درك و شناخت مسائل و مشكلات جامعه است و كار برنامهريزي توسعه را او بايد بر عهده گيرد و مشاركتش در برنامهريزي علم و دانشگاه نيز ضروري است. او نبايد به مسائل انتزاعي و حتي به مسائل فرعي و بياهميت بپردازد.
شاهنامه یا "کتاب شاهان" نوشته ی ابوالقاسم حسن فردوسی[1] طولانیترین کتاب شعری است که توسط یک نفر سروده شده است. حماسه اش در مورد تاریخ ایران (پارس) از زمان نخستین پادشاه، یعنی کیومرث که فرمانرواییاش را در روزگار آغازین بنیاد نهاد تا شکست ایرانیان از اعراب مسلمان در اوایل قرن 7 میلادی، روایت میکند. فردوسی در سال 935 میلادی زاده شد و در سال 1020 میلادی از دنیا رفت. بنابراین او کار نوشتن کتابش را 4 قرن پس از فروپاشی شاهنشاهی باستانی ساسانی و آمدن اسلام به ایران، آغاز کرد (Davis 1992).
شب قدر را در مقام تمثیل، گوهر رخشانی دانستهاند که در شبهای سال پنهان است تا مؤمن سالک هر شبی را به هوای قدر، پاس بدارد و به خلوت و ذکر بگذراند. در سنت شیعی، مطابق روایات مأثوره از ائمه معصومین(ع) شب قدر در ماه رمضان تعبیه شده است و شبهای نوزدهم و بیست و یکم و خصوصاً بیست و سوم از این ماه پرفضیلت، احتمال انطباق بیشتر با شب قدر دارند. آنچه از پی میآید مطلبی منتشر نشده از امام موسیصدر، عالم نواندیش معاصر، است که در رمضان سال1968 (1347ه. ش) در قالب یک سخنرانی در مسجد بزرگ منصوری در طرابلس لبنان عرضه شده است. این گفتار مغتنم، تفسیری قرآنی از رازهای عظمت قدر و معانی و مدلولات این شب با کرامت است. مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسیصدر ترجمه این سخنرانی را در اختیار ما قرار داده است.
چندسال پیش با نگاهی به ادبیات، خاصه شعر در استان اردبیل برخی خطوط را برجسته دیده بودم. آن خطهای نمایان، از یک سو بهاندیشه محکم و دیرپایی اتکا داشت. به ذهنیتی که مصرانه از تغییر خود پیشگیری میکرد. این نگاه به شعر که نگاهی خلاصه در تغزل و مراثی شده بود، در طول چنددهه توانسته بود، خود را در پشت آثار و شکوه اسامی شاعرانش توانمند کند و از نفوذ مراثی در فرهنگی متکی به اسطورههای دینی بخوبی استفاده نماید...
زنده یاد دکتر باستانی پاریزی جایی مطلبی نوشتهاند به این مضمون: «روز قیامت حافظ دامن محمد گلندام را میگیرد و میگوید چرا شعرهای مرا که بر اساس تاریخ ماوقع بوده، به شکل الفبایی در آوردی؟» من هم به شوخی چیزی پاسخ دادم به این مضمون: «اگر حافظ این قدر بیانصاف باشد که روز جزا یقه محمد گلندام را بگیرد..
کساني که به پيوند حماسه ملي ايران با آيين علويان آشنايي دارند، معتقدند اينکه در شاهنامه آورده شده که رستم از «هفتخوان» گذشت، يعني هفت مرحله (نفس، طبع، صدر، قلب، عقل، روح، سرّ خفي، سرّ اخفي) را که مراتب سلوكي در طريقت علوي است، طي نموده است و سيمرغ راهنما و پير و دستگير او بوده که تربيت روحي زال و رستم را به عهده گرفته است
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید