صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ارمنستان /

فهرست مطالب

ارمنستان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 31 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

در 1912م‌ نخستین‌ جنگ بالكان‌ آغاز شد كه‌ با شكست‌ امپراتوری عثمانی خاتمه‌ یافت‌. با شكست امپراتوری عثمانی‌، دولت روسیه‌ ضمن‌ حمایت‌ از اقوام‌ اسلاو اروپای‌ شرقی‌، خواستار حل مسألۀ ارامنه‌ در ارمنستان‌ غربی‌ شد. در ژوئن‌ 1913 دولت‌ روسیه‌ طرح‌ یكی‌ شدن‌ ولایتهای‌ ارزروم‌، وان‌، بدلیس‌، دیار بكر و خاربرد (خرپوت‌) را تحت‌ ادارۀ یك‌ فرماندار كل‌ ارمنی‌ مطرح‌ كرد كه‌ شامل گونه‌ای خودمختاری ملی بود. طرح‌ مزبور با مخالفت‌ دولتهای‌ آلمان‌ و عثمانی‌ و بی‌اعتنایی‌ دولتهای‌ فرانسه‌ و انگلستان‌ مواجه‌ شد و سرانجام‌ تحقق‌ نیافت‌ (نرسسیان‌، 258, 259) مدتی‌ پس از آغاز جنگ جهانی‌ اول‌ دولت‌ عثمانی‌ به‌ بلوك‌ نظامی‌ آلمان‌ و اتریش‌ پیوست و به‌ پیكارهایی برضد روسیه‌ در اراضی‌ قفقاز دست‌ زد. 
از اواخر سال‌ 1914 و اوایل‌ 1915م‌ كشتار ارامنه‌ در تركیۀ كنونی‌ آغاز شد (همو، 264) كه‌ در طول‌ سالهای‌ 1915 و 1916م‌ ادامه‌ یافت‌. دربارۀ كشتار ارامنه‌ در این‌ سالها اختلاف‌نظرهایی‌ وجود دارد. مآخذ ترك‌، شمار ارمنیان‌ مقتول‌ را بین‌ 200 تا 300 هزار نوشته‌اند (ورنر، 65). مآخذ فرانسوی‌ نیز اتفاق‌نظر ندارند. برخی‌ شمار كشته‌شدگان‌ ارمنی‌ را حدود 500 هزار نفر (همانجا) و برخی‌ دیگر 5/ 1 میلیون‌ نوشته‌اند (نك‍ : ریشاردو، 410). حتى‌ در دائرةالمعارفهای‌ بزرگ‌ شوروی‌ نیز شمار كشتگان‌ و تبعیدیان‌ یكسان‌ نیست‌. در «دائرةالمعارف‌ بزرگ‌ شوروی‌» چاپ‌ دوم‌ شمار ارامنۀ مقتول و نفی بلد شده‌ هریك‌ 1میلیون‌ نفر آمده‌ است‌ (BSE2, III/ 65) ولی در «دائرةالمعارف بزرگ‌ شوروی‌» چاپ‌ سوم‌ شمار مقتولان‌ 5/ 1 میلیون‌ و نفی بلد شدگان‌ 600 هزار نفر ذكر شده‌ است‌ (BSE3, II/ 224).
در 1916م‌ ارتش روسیه‌ به‌ همراه‌ واحدهای جنگی شامل‌ داوطلبان ارمنی‌، ولایات شرقی‌ تركیه‌ ازجمله‌ وان‌، بدلیس‌، ارزروم‌، طرابوزان و ارزنجان را تصرف كردند (مخموریان‌، 138؛ پاسدرماجیان‌، 485). 
در اواخر سدۀ 19م‌ در میان‌ گروههای‌ ارمنی‌ 3 حزب‌ عمده‌ پدید آمد: 1. حزب‌ آرمناكان كه‌ در 1885م‌ تأسیس‌ شد و تا 1896م‌ دوام‌ یافت‌ (آقاسی‌، 162). 2. حزب‌ انقلابی‌ هُنچاكیان‌ كه‌ توسط گروهی‌ ماركسیست‌ در 1887م‌ بنیان‌ یافت‌ و در 1905م‌ به‌ حزب‌ دموكرات‌ سوسیال‌ هنچاكیان‌ و در 1909م‌ به‌ حزب‌ سوسیال‌ دموكرات‌ هنچاكیان‌ تغییر نام‌ داد (همو، 182، 335). افراد این‌ حزب‌ در شورش مشهور ناحیۀ ساسون‌ واقع‌ در ولایت‌ بدلیس‌ (اوت‌ 1895) نقش و شركت داشتند (همو، 205، 206). بعدها این‌ حزب‌ دچار تفرقه شد (همو، 217-218). 3.حزب داشناكسوتیون‌ (داشناك‌) یا فدراسیون‌ انقلابی‌ ارامنه‌، در 1890م‌ تأسیس‌ شد كه‌ رهبری‌ آن‌ را ناسیونالیستهای‌ ارمنی دارای هدفهای سوسیالیستی برعهده‌ داشتند (همو، 295). بعدها دو حزب‌ دیگر: حزب كمونیست‌ و حزب‌ آزادیخواه‌ رامگاوار ارمنستان‌ پا به‌ عرصۀ وجود نهادند و هریك‌ در تاریخ‌ این‌ سرزمین‌ نقشی‌ ایفا كردند (روشندل‌، 92). 
پس‌ از انقلاب‌ بلشویكی در روسیه‌، ارمنیان‌ قفقاز به‌ رهبری‌ حزب داشناكسوتیون‌ در 28 مۀ 1918 در ایروان‌ حكومت‌ جمهوری‌ اعلام‌ كردند و سرزمین ارمنی‌نشین ناحیۀ قفقاز را جمهوری ارمنستان نامیدند. در همین سال‌ آرام‌ مانوكیان‌ به‌ سمت‌ نخستین‌ رئیس‌جمهور ارمنستان‌ برگزیده‌ شد. وی‌ سفیرانی‌ به‌ كشورهای‌ مختلف‌ اعزام‌ داشت‌ كه‌ سفیر جمهوری‌ مستقل‌ ارمنستان‌ در ایران‌ شخصی‌ به‌ نام‌ آرغونیان‌ بود. مساحت‌ اراضی‌ این‌ جمهوری‌ نوبنیاد 12 هزار كمـ2 و جمعیت‌ آن‌ حدود 1 میلیون‌ نفر بود كه‌ متجاوز از 300 هزار نفر آنان را پناهندگان‌ ارمنستان غربی تشكیل می‌دادند (آقاسی‌، 300). پس از انقلاب‌ بلشویكی روسیه‌ با خروج‌ این‌ كشور از جنگ جهانی‌ اول‌ و طبق‌ قرارداد صلح‌ برست‌ لیتوفسك‌ در 9 ژانویۀ 1918 دولت روسیه‌ ولایات‌ قارص‌، اردهان‌ و باطوم‌ را كه‌ در جنگ با دولت عثمانی‌ متصرف شده‌ بود، بازپس‌ داد (BSE3, IV/ 26).
در 1919م‌ ارامنه‌ درصدد فتح‌ آناتولی شرقی‌ برآمدند. حملات‌ ارامنه‌ به‌ روستاهای تركیه‌ در ماه مۀ 1920 آغاز شد. گرچه‌ دولت‌ تركیه در آن‌ زمان‌ سرگرم‌ جنگ با یونان‌ بود، با این‌ وصف‌ درصدد پاسخ‌ به‌ تهاجم‌ ارامنه‌ برآمد. در 30 اكتبر همان‌ سال‌ قارص از سوی‌ نیروهای‌ ترك‌ تصرف‌ شد. پیشروی‌ تركان‌ سبب‌ شد كه‌ حكومت‌ ایروان‌ تقاضای‌ ترك‌ مخاصمه‌ كند و به‌ انعقاد پیمان‌ صلح‌ الكساندروپُل‌ (لنیناكان‌) تن‌ در دهد، ولی این‌ معاهده‌ هرگز به‌ امضا نرسید. در نوامبر 1920 ارتش یازدهم‌ سرخ‌ بلشویكها طی حمله‌ای‌ حكومت‌ داشناكها را ساقط، و حكومت‌ شوروی‌ را در ارمنستان‌ برقرار كرد. بدین‌سان‌ جمهوری‌ ارمنستان‌ در اشغال بلشویكها قرار گرفت‌. در فوریۀ 1921 حزب‌ داشناكسوتیون‌ طی‌ عملیاتی‌ دوباره‌ قدرت‌ را در ایروان‌ به‌ دست‌ گرفت‌، ولی‌ اندكی‌ بعد سرانجام‌ از نیروهای‌ بلشویك‌ شكست‌ خورد و ارمنستان بار دیگر به‌ صورت‌ جمهوری‌ شوروی‌ سوسیالیستی‌ درآمد. در مارس‌ 1921 پیمانی‌ میان‌ روسیه‌ و تركیه‌ به‌ امضا رسید كه‌ طبق‌ آن‌ ولایات‌ قارص‌ و اردهان دوباره‌ به‌ تركیه‌ واگذار شد، ولی‌ باطوم‌ در اختیار روسیه‌ قرار گرفت‌ (BSE2, III/ 66؛ آفاناسیان‌، 161-173، 212- 218؛ روشندل‌، 94). از 22 مارس‌ 1922 تا 5 دسامبر 1936 ارمنستان‌ یكی‌ از جمهوریهای‌ عضو فدراسیون‌ ماوراء قفقاز بود كه‌ در 30 دسامبر 1922 به‌صورت‌ یكی‌ از جمهوریهای‌ عضو اتحاد جماهیر شوروی‌ درآمد. در 23 مارس‌ 1937 قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ شوروی‌ ارمنستان‌ با اقتباس‌ از قانون‌ اساسی‌ سال‌ 1936م‌ اتحاد شوروی‌ به‌ تصویب‌ رسید (BSE3, II/ 226). آخرین‌ بازنگری‌ در قانون‌ اساسی‌ ارمنستان‌ در 14 آوریل‌ 1978 صورت گرفت‌ كه‌ تا فروپاشی‌ اتحاد شوروی‌ به‌ قوت‌ خود باقی‌ بود (روشندل‌، 73، 74). پس‌ از فروپاشی‌ اتحاد شوروی‌ در 1991م‌ قانون‌ اساسی‌ جدید جمهوری‌ ارمنستان‌ تدوین‌ و به‌ تصویب‌ مجلس‌ آن‌ كشور رسید. 

مسألۀ قراباغ‌ علیا

قراباغ‌ علیا استان‌ خودمختاری‌ است‌ شامل‌ 5 ناحیه‌: گَدروت‌، مَرداكِرت‌، مارتونی‌، عسكران‌ (استپاناكرت‌) و شوشا (شوشی‌). مساحت‌ آن‌ 400‘4 كمـ2 و جمعیت‌ آن‌ در 1989م‌، 188 هزار نفر نوشته‌ شده‌ است كه‌ از این‌ عده‌ 158 هزار نفر ارمنی‌ بودند (مرادیان‌، 75). این‌ سرزمین‌ در ادوار گوناگون‌ نامهای‌ متعدد و متفاوت‌ داشته‌ است‌. در سنگ‌نوشته‌های‌ اورارتویی‌ نام‌ قراباغ‌ به‌صورت‌ اورتخینی‌ و اورتخه‌ (آروتونیان‌، I/ 211-212؛ مرادیان‌، همانجا) آمده‌ كه‌ نام‌ ارمنی‌ آرتساخ‌ برگرفته‌ از آن‌ است‌ («قراباغ‌...»، 7). مؤلفان‌ یونان‌ باستان‌ این‌ سرزمین را اورخیستنا نامیده‌اند (استرابن‌، V/ 322, 323). در اوایل‌ سده‌های‌ میانه‌ این‌ سرزمین‌ به‌ دو نام‌ دیگر نیز خوانده‌ می‌شد كه‌ یكی‌ تساودك‌ و دیگری‌ خاچِن‌ بوده‌ است‌ (مرادیان‌، همانجا). خاچن‌ از واژۀ ارمنی‌ خاچ‌ به‌ معنای‌ صلیب‌ آمده‌ است‌. این‌ سرزمین‌ از ا¸ن‌ رو خاچن‌ نامیده‌ شد كه‌ ساكنان‌ آن‌ را مسیحیان‌ ارمنی‌ تشكیل‌ می‌داده‌اند («قراباغ‌»، 8).
نام‌ قراباغ‌ نخستین‌بار در سدۀ 8ق‌ در اثری گرجی آمده‌ (همانجا) و نیز حمدالله‌ مستوفی‌ در نزهةالقلوب‌ آن‌ را قراباغ‌ اران‌ نامیده‌ است‌ (ص 181-182). بخش‌ جلگه‌ای‌ آن‌ را در زبان‌ فارسی‌ «باغ‌ سفید» و بخش‌ كوهستانی‌ آن‌ را «باغ‌ سیاه‌» می‌نامیدند كه‌ ترجمۀ تركی‌ آن‌ قراباغ‌ است‌ (مرادیان‌، 76). در نیمۀ نخست‌ سدۀ 6ق‌م‌ آرتساخ‌ (قراباغ‌) كه‌ بخشی از قلمرو دولت‌ یرواندیان‌ ارمنستان به‌شمار می‌رفت‌، تابع‌ دولت‌ ماد و از 550 تا 331ق‌م‌ تابع‌ دولت هخامنشی‌ بود («قراباغ‌»، 10). پس‌ از تقسیم‌ ارمنستان‌ میان‌ دو امپراتوری‌ روم‌ شرقی‌ (بیزانس‌) و ایران‌ در 387 تا 428م‌ آرتساخ‌ همچنان‌ بخشی از ارمنستان‌ بود، سپس به‌ صورت‌ بخشی‌ از مرزبانی‌ آلبانیای‌ قفقاز درآمد كه‌ تابعیت ایران‌ را داشت‌. در پایان‌ سدۀ 6 و اوایل‌ سدۀ 7م‌ مرزبانی‌ آلبانیا به‌ چند شاهزاده‌نشین‌ كوچك منقسم‌ شد. در جنوب‌ اوتیك‌ و آرتساخ‌ شاهزاده‌نشینهای‌ ارمنی‌ با عنوان‌ آرانشاهان‌ وجود داشتند (همان‌، 10,11). در سدۀ 7م‌ دودمان‌ مهران‌ كه‌ از تبار ایرانی‌ بودند، زمام‌ امور آلبانیا از جمله‌ اوتیك‌ و آرتساخ‌ را به‌ دست‌ گرفتند (مرادیان‌، 79). از سدۀ 5ق‌/ 11م‌ تركان‌ سلجوقی‌ به‌ قفقاز راه‌ یافتند. بعدها مغولان‌ و تركمانان قراقویونلو و آق‌ قویونلو ارمنستان‌ و اران‌ را به‌ تصرف‌ آوردند (همو، 79, 81). از سدۀ 8ق‌ گروههای‌ غیرارمنی‌ به‌ قراباغ‌ كوچ‌ كردند. 24 قبیله‌ در قراباغ‌ اران‌ سكنى‌ گرفتند كه‌ آنان‌ را به‌ تركی‌ «ایگیرمی‌ دورت‌ = 24» می‌نامیدند («قراباغ‌»، 13؛ بدلیسی‌، 424). بخشی‌ از قبایل‌ ترك كه‌ با عنوان‌ «اوتوز ایكی‌ =32) در دشت میل‌ و مغان‌ استقرار داشتند، نام‌ «24» بر خود نهادند. در رأس گروه‌ «32»، قبیلۀ جوانشیر قرار داشت‌ (جوانشیر، 6؛ «قراباغ‌»، همانجا). اینان‌ در 1134ق‌/ 1722م‌ با شورش‌ ارمنیان‌ به‌ رهبری‌ داوید بیك‌ به‌ مقابله‌ برخاستند. پس‌ از مرگ‌ نادرشاه‌ (1160ق‌/ 1747م‌) این گروه‌ به‌ جلگۀ قراباغ‌ رفتند و با قبایل‌ دمیرچی‌ و حسنلو از گرجستان و گروههایی‌ از كنگرلوهای‌ نخجوان‌ و شاهسونهای مغان‌ در آمیختند. افراد قبیلۀ جوانشیر به‌ نواحی‌ كوهستانی قراباغ‌ حمله‌ بردند و به‌ عنوان‌ خوانین‌ محلی‌ موقعیت‌ خود را تثبیت‌ كردند (همان‌، 13, 14).
در 1813م‌ طبق‌ معاهدۀ گلستان‌، قراباغ‌ به‌ روسیه‌ واگذار شد. 9 سال‌ بعد خان‌نشین‌ قراباغ‌ منحل‌ گردید و به‌ همراه‌ دیگر خانات‌ به‌ ولایت تابع‌ امپراتوری‌ روسیه‌ بدل‌ شد (همانجا). میرزا جمال‌ جوانشیر قراباغی كه‌ فرزند یكی‌ از سران‌قبیلۀ جوانشیر بوده‌ (بابایف‌، 5)، در اثر خود تاریخ‌ قراباغ‌ به‌ دو نكتۀ مهم‌ اشاره‌ كرده‌ است‌: وی ولایت‌ قراباغ‌ را «از جملۀ مملكت‌ اران‌» نوشته‌ (ص‌ 3)، ولی‌ مردم‌ آن را در قدیم‌ ارمنی‌ و غیرملت‌ (غیرمسلمان‌) دانسته‌ (ص 4) و از محال‌ خمسۀ ارمنی‌ در قراباغ‌ یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 6، 10). در 1285ق‌/ 1867م‌ قفقاز به‌ 5 استان‌ تقسیم‌ شد و قراباغ‌ علیا به‌صورت‌ بخشی‌ از استان‌ یلیزاوت‌ پل‌ (الیزابت‌ پل‌) در آمد. این‌ وضع‌ تا 1917م‌ ادامه‌ یافت‌ («قراباغ‌»، 16). در سالهای‌ 1918-1920م‌ قراباغ‌ علیا توسط شورای‌ ملی‌ ارامنه‌ اداره‌ می‌شد. 
جمهوریهای ارمنستان‌ و آذربایجان‌ بارها بر سر ناحیۀ قراباغ‌ اختلاف و درگیری‌ داشتند. سرانجام‌ در 7 ژوئیۀ 1923 بخش‌ كوهستانی قراباغ‌ كه‌ تا 1917م‌ بخشی‌ از استان یلیزاوت‌ پل‌ (= گنجه‌) بود، با نام‌ استان‌ خودمختار قراباغ‌ كوهستانی‌ (علیا) به‌ صورت‌ یكی‌ از استانهای‌ تابع‌ جمهوری‌ شوروی‌ آذربایجان‌ درآمد كه‌ خان كند (استپاناكرت‌) مركز آن‌ نامیده‌ شد (همان‌، 23؛ BSE3, XVII/ 199: نیز نك‍ : ه‍ د، استپاناكرت‌). در آغاز سال‌ 1988م‌ اجلاسیۀ شورای‌ نمایندگان‌ خلق‌ بخشهای‌ خودمختار قراباغ‌ علیا قطعنامه‌ای‌ مبنی‌ بر خروج‌ از تابعیت‌ جمهوری‌ شوروی‌ آذربایجان‌ و الحاق‌ به‌ جمهوری‌ شوروی‌ ارمنستان‌ را تصویب كرد. در 20 فوریۀ همان‌ سال اجلاسیۀ شورای نمایندگان‌ خلق‌ استان‌ قراباغ‌ در شهر استپاناكرت برگذار شد و خروج‌ استان‌ از جمهوری شوروی‌ آذربایجان و الحاق‌ آن‌ به‌ جمهوری‌ شوروی‌ ارمنستان‌ را اعلام‌ كرد. از آن‌ زمان‌ و به‌ویژه‌ پس‌ از فروپاشی‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ در 1991م‌ اختلاف‌ میان‌ دو جمهوری‌ آذربایجان‌ و ارمنستان‌ شدت‌ گرفت‌ كه‌ با برخوردهایی‌ نیز همراه‌ بوده‌، و تاكنون‌ حل‌ نشده‌ باقی‌ مانده‌ است‌. 

دین‌

از دین‌ دیرینۀ ارمنیان‌ آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. چنین به‌نظر می‌رسد كه‌ ارمنیان‌ همانند بسیاری‌ از هم‌نژادان‌ آریایی‌ خویش‌ دینداری‌ را با اعتقاد به‌ نیروی‌ طبیعت‌ آغاز كرده‌ باشند (پاسدرماجیان‌، 103). موسی‌ خورنی‌ به‌ نقل‌ از مارآباس‌ كاتینا دربارۀ اساطیر ارمنی‌ آورده‌ است‌ كه‌ هایك‌ تیرانداز، بِل‌ (بعل‌) را كشت‌ (ص 20). برخی‌ محققان‌ هایك‌ را با آپولون‌ همانند دانسته‌اند (درنرسسیان‌، 60). تورك تنومند پهلوان‌ كه‌ از اخلاف پاسكام‌ نوادۀ هایك بود (موسى خورنی‌، 64)، با خدای‌ تندر و توفان‌ از خدایان حتیان‌ برابر شده‌ است‌ (درنرسسیان‌، همانجا). طبق‌ روایتهای‌ دینی مردم‌ ارمنی‌، جنگل سوسیاتْس‌ واقع‌ در ایروان مورد احترام‌، و جنبش‌ برگهای‌ درختان‌ آن‌ جنگل وسیله‌ای‌ برای پیشگوییهای كاهنان بود و آنوشاوان‌ «انوشروان‌» فرزند كاردوس‌ نگهبان‌ جنگل‌ به‌شمار می‌رفت‌ (آبراهامیان‌، 100). 
گروهی‌ از محققان‌، دین‌ قدیم‌ ارمنیان‌ را متأثر از آیین‌ كهن‌ ایرانی دانسته‌اند (همانجا). داستان بیوراسپ‌ (ضحاك‌) كه‌ از اساطیر ایرانی كهن بوده‌، به‌ ارمنستان نیز راه‌ یافته‌ است‌ (موسى خورنی‌، 48-49). در ادوار تاریخی كهن‌، ارمنیان‌ ایزدان‌ ایرانی‌ را ستایش‌ می‌كردند. اهورا مزدا به‌ عنوان‌ پدیدآورندۀ آسمان‌ و زمین‌ به‌ آیین‌ كهن‌ ارمنیان‌ راه‌ یافت‌. بعضی‌ مؤلفان‌، نفوذ اهورامزدا به‌ آیین‌ ارمنیان‌ را متأثر از نفوذ پارتیان‌ دانسته‌اند (درنرسسیان‌، پاسدرماجیان‌، همانجاها). ارمنیان‌، اهورامزدا را آرامازد می‌نامیدند (آبراهامیان‌، 101). زیارتگاه‌ عمدۀ آرامازد در ناحیۀ آنی بوده‌ است‌ (راسل‌، 159؛ ایرانیكا، II/ 439؛ درنرسسیان‌، همانجا). ارمنیان‌، آرامازد را خدای‌ روز نو یا سال‌ نو می‌نامیدند كه‌ در زبان‌ ارمنی‌ به صورت ناواسارد و مركب‌ از دو واژۀ ناوا = نو و ساردا = سال‌ آمده‌ است (آبراهامیان‌، 102). ارمنیان در نخستین ماه‌ سال نو (فروردین‌) جشنهای بزرگ برپا می‌كردند. میترا (مهر) ایزد روشنایی‌ و اناهیتا (اناهیت‌) ایزد آبادانی‌، خرد و باروری‌ از ایزدان‌ محبوب ارمنیان‌ بوده‌اند. اناهیت فرزند آرامازد بوده‌ است‌. پرستشگاههای‌ اناهیت در نواحی‌ یریزا، آرماویر، آرتاشات‌، آشتی‌شات‌ قرار داشت‌. در آشتی‌شات‌ تندیس زرینی‌ از اناهیت‌ وجود داشته‌ كه‌ ارمنیان‌ آن را وُسكه‌ مایر (مادر زرین‌) می‌نامیدند. میترای‌ ایرانی نیز طرفداران‌ بسیاری داشت‌. نامهای‌ خاص ارمنی‌ چون‌ میهران‌، مهروژان‌، میهردات‌ و جز آنها كه‌ همه‌ از مهر مشتق‌ شده‌اند، نشانه‌ای‌ از احترام‌ این‌ ایزد در میان‌ ارمنیان بوده‌ است‌ (همو، 103-104). ورثرغن‌ (بهرام‌) ایزد جنگ و پیروزی‌ (دلاوری‌) با نام‌ واهاگِن در میان‌ ارمنیان شهرت‌ داشت‌ (راسل‌، 189). ارمنیان‌، واهاگن‌ را ایزد رعد و نیرومندی نیز دانسته‌اند (نوری‌زاده‌، 72). ستایش‌ بهرام‌ از ادوار كهن‌ به‌ ارمنستان‌ نفوذ كرده‌ بود (پورداود، 2/ 114-115). تیر كه در زبان‌ ارمن به‌ همین‌صورت و نیز به‌ شكل‌ تیور آمده‌ است‌ (راسل‌، 292)، دبیر آرامازد بوده‌، و اعمال نیك‌ و بد مردم‌ را می‌نوشته‌ است‌ (درنرسسیان‌، 104). پرستشگاه‌ تیر در یرازاموین‌ قرار داشت‌ (آبراهامیان‌، 106). برجسته‌ترین نمونۀ امتزاج‌ ایزدان‌ ارمنی‌ با ایزدان‌ پارتی در ناحیۀ ملطیۀ كنونی‌ دیده‌ شده‌ است‌ (لانگ‌، 3/ 647). 
دیوان‌ یا ارواح‌ شریر در آیین‌ ارمنیان نیز همانند دیوان در آیین كهن‌ ایرانی‌ هستند. در زبان‌ ارمنی دئوا یا روح شریر همان‌ دئوه‌ (دیو) در زبان پارسی باستان است (نك‍ : همانجا؛ آیوازیان‌، 50). 
از دیگر ایزدان ارمنی‌ «نانه‌» است كه‌ دختر آرامازد شمرده‌ می‌شد. او را نانی و نان‌ نیز نامیده‌اند كه‌ به‌ مفهوم‌ مادر، مادر بزرگ و مشابه‌ واژۀ ننۀ فارسی‌ است‌. مقام‌ این الهه‌ در اساطیر ارمنی‌ روشن‌ نیست‌ (نوری‌زاده‌، 71). اعتقاد به‌ جهان‌ زیرزمین‌ در هیأت «ساندرامِت‌» یا «اِسپاندارامِت‌» آمده‌ كه‌ معادل‌ اسپندارمذ در اساطیر ایران است‌. ارمنیان‌ خورشید و ماه و ستارگان‌ را نیز ستایش می‌كردند. اعتقاد به نقش ستارگان نیز در میان‌ مردم‌ ارمنستان باستان‌ رایج‌ بود و ستارگان‌ نامهای‌ ویژه‌ای‌ داشتند (همو، 75، 76). در ارمنستان‌ باستان‌ آتش‌ نیز پرستیده‌ می‌شد كه‌ بقایای‌ آن در عصر مسیحیت همچنان‌ ادامه‌ یافت‌ و یكی‌ از جشنها و مراسم‌ كلیسای ارمنی شد كه‌ آن‌ را «دیارن‌ اندآراج‌» می‌نامیدند. این‌ جشن «ترانتاز» و بعدها «دَرِنْدِز» نیز خوانده‌ شد (همانجا). ارمنیان‌ به‌ زمان‌ نیز معتقد بودند و آن‌ را «ژاماناك‌» می‌نامیدند كه‌ همانند واژۀ زمانۀ پارسی و از بعضی‌ جهات‌ شبیه‌ زروان‌ (زمانۀ بی‌كرانه‌) است‌ (همو، 77). در اساطیر ارمنی‌ آب‌ نیز محترم‌ بود و برای‌ آب‌، رود، باران و دریا الهه‌ای‌ به‌ نام‌ «نار» وجود داشت‌ (همانجا). مردم‌ ارمنستان‌ درختان‌ را نیز گرامی می‌داشتند (همو، 78). ارمنیان‌ دروژ را كه‌ معادل‌ واژۀ دروغ‌ در زبان‌ پارسی‌ است‌، مادینه‌ می‌پنداشتند (لانگ، 3/ 647، 648). جیمز راسل‌ در كتاب مشروح‌ خود با عنوان‌ «آیین‌ زرتشت‌ در ارمنستان‌» بسیاری‌ از مسائل‌ مربوط به‌ امتزاج‌ آیینهای‌ كهن‌ ارمنی‌ و ایرانی‌ را به‌ شرح‌ آورده‌ است‌. 
لانگ بر آن‌ است‌ كه‌ شرك‌ و بت‌پرستی ارمنیان متعلق به‌ دوران استیلای‌ اورونتیان‌ و اوایل روزگار آرتاكسیان است (3/ 646). در آیین‌ كهن‌ ارمنی‌ پیامبری همانند زرتشت و كتابی‌ چون‌ اوستا وجود نداشت‌. ولی‌ ارمنیان‌ انتظار موعودی‌ را داشتند كه‌ مردم‌ و گیتی را از بدیها پاك گرداند. این نظر در داستان‌ آرتاوازد آمده‌ است‌ (آبراهامیان‌، 101). 
بنابر روایات‌، نخستین مبشران‌ آیین‌ مسیح‌ در ارمنستان‌ دو حواری‌ به‌ نامهای‌ تادِئوس‌ و بارتلمی‌ بودند ( آرمنیا، 67). موسى خورنی‌، تادئوس را یكی از 70 شاگرد توماس‌، از 12 حواری‌ مسیح‌، نوشته‌ است‌ كه‌ برای‌ تبلیغ‌ آیین‌ وی‌ به‌ شهر ادسا (ادس‌ = الرها) رفته‌ بود (ص‌ 86). سركیسیان‌ یادآور شده‌ كه‌ در میان‌ 12 حواری‌ مسیح‌، شخصی‌ به نام تادئوس وجود داشته است (تعلیقات‌، 243، حاشیۀ 358). فائوستوس نیز به‌وجود این شخص‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 7) و موسى خورنی از حواری دیگری‌ با نام‌ بارتلمی‌ هم‌ یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 90). گویا این‌ دو تن‌ از اهالی‌ سوریه‌ بوده‌اند (پاسدرماجیان‌، 118). تادئوس در جنوب و بارتلمی در شمال‌ ارمنستان به‌ تبلیغ‌ آیین مسیح‌ می‌پرداختند (درنرسسیان‌، 63). كلیسای‌ مسیحی روایت مربوط به‌ بارتلمی و مرگ‌ همراه‌ با شكنجۀ او را در شهر اَرِبانوس كه‌ گویا در فاصلۀ میان‌ دو دریاچۀ وان‌ و اورمیه‌ واقع‌ بوده‌، مورد تأیید قرار داده‌ است‌ ( آرمنیا، 67؛ موسى خورنی‌، همانجا؛ سركیسیان‌، همان‌، 243، حاشیۀ 362). فعالیت تادئوس را در فاصلۀ سالهای‌ 35-43م‌ و فعالیت‌ تبلیغاتی‌ بارتلمی‌ را در فاصلۀ سالهای‌ 44-60م‌ نوشته‌اند ( آرمنیا، همانجا). 
 

صفحه 1 از10

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: