ارمنستان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 31 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/Fa/article/229881/ارمنستان
یکشنبه 8 تیر 1404
چاپ شده
7
در 252م شاپور توانست ارمنستان و یا بخش بزرگی از آن سرزمین را به تصرف آورد (ماركوارت، پاسدرماجیان، همانجاها؛ سركیسیان، بخشهایی از، 60). بزرگان ارمنی پس از قتل خسرو اول فرزندش تیرداد را كه كودك بود، به روم فرستادند. وی حدود 30 سال در آنجا تعلیم یافت و سرانجام در 287م با استفاده از پیروزیهای رومیان، به ارمنستان بازآمد و مردم آن سرزمین را برضد دولت ساسانی برانگیخت (پاسدرماجیان، 115). در زمان پادشاهی تیرداد (298-330م) كه به تیرداد سوم (كبیر) شهرت یافت، آیین مسیح به ارمنستان راه گشود و آشنایی مردم با خداشناسی از طریق گریگور مقدس آغاز شد (فائوستوس،8-7؛ سركیسیان، همانجا). موسىخورنی (ص 121-120) به نقل از آگاثانگلوس و فائوستوس بیزانسی (ص 8)، هر دو گریگور مقدس بنیادگذار آیین مسیحی ارمنستان را از دودمان پارتی پهله سورن و فرزند اناك قاتل خسرو (تیرداد دوم) دانستهاند (نیز نك : پاسدرماجیان، 119). پس از مرگ تیرداد سوم خسرو فرزند وی كه بهسبب كوتاهی قامت «كوتَك» شهرت داشت، بر تخت نشست. موسى خورنی آغاز سلطنت او را همزمان با دومین سال پادشاهی هرمزد دوم نوشته است (ص 152)، ولی سركیسیان تاریخ پادشاهی او را 330- 338م ذكر كرده كه مصادف با دوران پادشاهی شاپور دوم ذوالاكتاف (309- 379م) است (همان، 90). یكی از خاندانهای بزرگ محلی ارمنستان ضمن اتحاد با سران سپاه ایران كوشید تا خسرو را دستگیر كند و تحویل آنان دهد. وی در این كار توفیق نیافت و جان خود را از دست داد (همانجا). در روزگار پادشاهی خسرو كوتك، اقوام ماساژِت از شمال قفقاز به ارمنستان حمله بردند و شهر واغار شاپات (بلاش آباد) را تصرف كردند. خسرو كه غافلگیر شده بود، جنگ برضد اقوام شمالی را آغاز كرد و آنان را شكست داد (همان، 91).با مرگ خسرو، فرزندش تیران (دیران) به پادشاهی رسید (328-350م). خسرو كوتك با سیاست بالنسبه معقولی كه در پیش گرفته بود، میكوشید صلح میان ایران و روم تا اندازهای پایدار بماند، ولی با مرگ وی صلح میان طرفین نقض شد. بنا به نوشتۀ موسى خورنی، شاپور دوم با تیران مناسبات دوستانه برقرار كرد و ارمنستان را از تهاجم اقوام شمالی مصون داشت. ولی چون دریافت كه تیران در صدد نزدیك شدن به یولیانوس مرتد امپراتور بیزانس (331-363م) است، او را نزد خود فراخواند و از دو چشم كور كرد (نك : ص 154-163). تیران بعدها به سود فرزندش آرشاك كه به آرشاك دوم (351-367م) شهرت دارد، از سلطنت كناره گرفت (پاسدر ماجیان، 124؛ موسى خورنی، 161).پس از آرشاك دوم، فرزندش باب (پاپ) (369-374م)، پس از وی وارازدات (ورازداد) (374- 378م) و پس از او واغارشاك (ولارشك) (378-380م) شاهان ارمنستان بودند كه زمان سلطنت آنان منطبق با دوران پادشاهی شاپور دوم بود. پس از ولارشك، خسرو (386-392م) پادشاهی كرد. در دوران این پادشاه كه بخشی از آن همزمان با شاپور سوم (383- 388م) و بخش دیگر همزمان با سلطنت بهرام چهارم (388- 399م) شاهان ساسانی بوده است، ارمنستان به دو بخش تقسیم شد كه یكی مورد حمایت امپراتوری بیزانس و دیگری مورد پشتیبانی دولت ساسانی بود (پاسدرماجیان، 126، 127؛ لوکونین، 198).آخرین دوران عظمت ارمنستان در عهد ورام شاپوه (بهرام شاپور) بود كه بعضی، زمان آن را 392-414م (پاسدرماجیان، 127) و برخی 389- 415 م (سركیسیان، بخشهایی از، 96) نوشتهاند كه همزمان با دوران پادشاهی بهرام چهارم و یزد گرد اول (399-421م) بوده است (لوكونین، 198-199). دو پادشاه دیگر، شاپور (416-420م) و آرتاشس (423- 428م) بر تخت ارمنستان تكیه زدند . آغاز سلطنت آرتاشس بر تخت ارمنستان در دومین سال پادشاهی بهرام پنجم (گور) (421- 439م) صورت پذیرفت. بهرام گور خواست با بر تختنشاندن آرتاشس فرزند ورام شاپوه، آتش نارضایی در ارمنستان را فرونشاند، ولی 6 یا 7 سال بعد بزرگان (ناخارارها) ارمنی كه از وجود پادشاه خود خسته و بیزار شده بودند، از بهرام خواستند تا آرتاشس را از تخت شاهی بركنار كند. بهرام گور این خواست را پذیرفت (نك : ماركوارت، ایرانشهر، 114). بدین سان در 428م با انتصاب حاكمی ایرانی بر ارمنستان، دولت دودمان اشكانی آن سرزمین دستخوش انقراض شد. با این وصف مسألۀ ارمنستان همچنان حل نشده باقی ماند (فرای، 3(1)/ 244- 245). در عهد شاپور سوم پادشاه ساسانی، امپراتوری روم شرقی بخش غربی ارمنستان را ضمیمۀ دولت بیزانس كرد. بخش شرقی تحت حمایت دولت ساسانی بود. این وضع تا انقراض حكومت اشكانی ارمنستان ادامه یافت، ولی از این پس ارمنستان شرقی نیز ضمیمۀ ایران شد (یوزباشیان، مقدمه بر «دربارۀ وردان...»، 7؛ پاسدرماجیان، 127- 128) و یكی از استانهای دولت ساسانی بهشمار آمد كه مرزبانی به نام وهمهر شاپور در رأس آن قرار گرفت (سركیسیان، همان، 97). با این وصف ناخارارها همچنان املاك و اراضی خود را در اختیار داشتند. در 443م یكی از بزرگترین ناخارارها به نام واساك سیونی كه پیش از آن مرزبان ایبری (گرجستان) و كارتلی بود، به مرزبانی ارمنستان گمارده شد (یوزباشیان، همان، 7,8). در دوران پادشاهی یزدگرد دوم (438-457م) فشار اقتصادی بر مردم از جمله روستاییان و ملاكان و حتى روحانیان ارمنی شدت گرفت. از این رو با مداخلۀ روحانیان مسیحی مبارزۀ مردم ارمنستان رنگی مذهبی یافت (همو، 8,9). یكی از عواملی كه به مبارزۀ مردم ارمنستان رنگ مذهبی داد، فرمان مهر نرسه هزاربد (وزیر) یزدگرد دوم بود كه از ارمنیان خواست تا آیین زرتشت را بپذیرند (فرای، 3(1)/ 246؛ خداوردیان، 1/ 154). ارمنیان از پذیرفتن آیین زرتشت امتناع ورزیدند. 10 نماینده از ارمنستان به تیسفون تختگاه دولت ساسانی رفتند. واساك سیونی از زمرۀ آنان بود (یوزباشیان، همان، 10؛ یغیشه، 52-53). آنان در ظاهر آیین زرتشت را پذیرفتند و منكر مسیحیت شدند. یزدگرد آنان را با هدایا و همراه 700 مغ به ارمنستان بازگرداند. پیش از رسیدن آنان به ارمنستان، شورش این سرزمین را فراگرفته بود (هاكوپیان، 102). امپراتوری بیزانس قادر به یاری ارمنیان مسیحی نبود، زیرا خود در معرض تهدید هونها قرار داشت. در 451م در ناحیۀ آوارایر نبردی سهمگین میان شورشیان ارمنی و سپاه ایران روی داد كه در جریان آن بسیاری از سرداران ارمنی، ازجمله وردان مامیكونیان با 133 تن از یارانش كه در رأس شورشیان قرار داشتند، كشته شدند (یغیشه، 110؛ فرای، 3(1)/ 246؛ یوزباشیان، همان، 13,12؛ درنرسسیان، 26). واساك سیونی كه میكوشید میان دو طرف صلح و آشتی برقرار كند، مصون نماند. یزدگرد وی را همراه 13 تن از ناخارارها و 8 تن از روحانیان ارمنی به تیسفون فراخواند. همۀ اموال واساك ضبط و خود به زندان افكنده شد كه پس از چندی درگذشت. ناخارارها و نمایندگان مذهبی دستگیرشده به صحاری ماوراء خزر تبعید شدند. پس از چندی روحانیون را اعدام كردند، ولی ناخارارها با آغاز پادشاهی پیروز، در 457م به ارمنستان بازگشتند (همانجا). یغیشه مورخ سدۀ 5م كه خود شاهد این پیكار بوده، همۀ ماجرا را به تفصیل در كتاب خود با عنوان «وردان و جنگ ارمنیان» آورده است. در 482 م پیروز پس از پیكار با هپتالیان برای فرونشاندن شورش متوجه ارمنستان شد. در آغاز نیرویی كه وی گسیل داشته بود، نتوانست شورش را در هم بشكند. در تابستان 482 م سپاه بزرگی به فرماندهی مهران عازم ارمنستان شد. شورشیان در پیكار با سپاه وی شكست یافتند. مهران به تعقیب سپاه ارمنی پرداخت، ولی بهسبب حملۀ هپتالیان ناگزیر به تیسفون فراخوانده شد. دو سال بعد پیروز ضمن پیكار با هپتالیان كشته شد (فرای، 3(1)/ 247؛ هاكوپیان، 105-106).در 484م بلاش (ولاش) به عنوان جانشین پیروز بر تخت شاهی ساسانی نشست. وی كوشید با اعمال سیاست ملایم از تشنج در ارمنستان بكاهد. بدینسان ارمنستان بهصورتی نیمهمستقل درآمد. در بهار 485م واهان مامیكونیان، سركردۀ شورشیان به مرزبانی ارمنستان گمارده شد (همو، 106؛ پیگولوسكایا، 293). وی مردی متعصب بود و خواستار منسوخشدن آیین زرتشت و انهدام آتشكدهها در ارمنستان شد كه قابل پذیرش نمینمود (كریستن سن، 318). كواد (قباد) شاه ساسانی، ضمن لشكركشی به ارمنستان ایران، این سرزمین را تابع و ضمیمۀ دولت خود كرد (پیگولوسكایا، 308).از 502 م و دوران جنگ میان دو دولت روم شرقی و ایران، وضع ارمنستان سخت آشفته شده بود (كوستانیانتس، 58)، زیرا این جنگها بیشتر اوقات در خاك ارمنستان روی میداد. خسرو یكم انوشیروان (531- 579م) مقام ایران سپاه بد را لغو و كشور را به 4 «كوست» بخش كرد و هر كوست را به سپاه بدی سپرد كه پادكوستپان نامیده میشد (نولدكه، 305). مورخان بیزانسی، ارمنستان شرقی را «ارمنستان ایران» مینامیدند كه به همراه ایبری (گرجستان)، آلبانیا (اران ـ ران) و اتورپاتكان (آذربایجان) یكی از مهمترین تقسیمات كشوری ایران ساسانی به شمار میرفت (آدونتس، 213). پس از چند پیكار كه خسرو انوشیروان در قفقاز داشت، در 561م صلحی قطعی میان روم شرقی و ایران به امضا رسید (كریستن سن، 396). در عهد هرمزد چهارم شاه ساسانی (579-590م) بهرام چوبینه كه از دودمان پارتی مهران بود، پیش از جنگ با تركان، مرزبانی ارمنستان و اتورپاتكان را بر عهده داشت. وی در روزگار هرمزد چهارم و فرزندش خسرو دوم پرویز (590 - 628م) سر به شورش برداشت (همو، 464، 465؛ رضا، 111). موریكیوس (موریق) امپراتور بیزانس خسرو را یاری كرد. ارمنیان پیرو موشغ (موشل) نیز به خسرو پیوستند و بهرام را در حوالی گنزك آذربایجان منهزم كردند (كریستن سن، 466). كریستنسن (ص 469) و برخی مؤلفان ارمنی از فتح ارمنستان توسط هراكلیوس (هرقل) یاد كردهاند («تاریخ مؤلف...»، 52) كه چندان مشخص نیست. به گفتۀ نولدكه، مورخان ارمنی متأخر دربارۀ تسلیم بخش مهمی از ارمنستان به شرح مطالبی پرداختهاند، ولی سكوت ثئوفیلاكتوس و نیز وقایع جنگهای بعدی مؤید گفتههای آنها نیست (ص 477). در نوشتههای مورخان اسلامی از وجود جنگاوران ارمنی در سپاه هراكلیوس در نبرد یرموك یاد شده است (بلاذری، 1/ 135). بلاذری از شكست سپاه روم در پیكار با مسلمانان و بازگشت گروهی از آنان به ارمینیه یاد كرده است (همانجا). اینان سپاهیانی بودند كه صلیب مسیح را از بیتالمقدس به قسطنطنیه انتقال دادند (داربینیان، 214، حاشیۀ 47). به نظر میرسد كه در عهد خلافت ابوبكر و پس از آن بخشی از ارمنستان در تصرف رومیان بوده است. سپاه اسلام نخستینبار در پاییز 640م به ارمنستان راه یافت. مسلمانان بیآنكه با مقاومت جدی مواجه شوند، شهر دوین تختگاه ارمنستان را به تصرف آوردند، ولی چندی بعد آنجا را ترك گفتند (هاكوپیان، 109). در 643م مسلمانان حملۀ دیگری را به ارمنستان آغاز كردند كه با توفیق همراه نشد، ولی به ویرانی چند ناحیه و اسارت گروهی از ارمنیان انجامید (همانجا). سراقة بن عمرو كه از سوی خلیفه عمر بن خطاب مأمور پیكار بود، به مردم ارمنستان امان نامهای داد، مبنی بر اینكه هر كس از آنان در صورت نیاز سپاهی شود و در خدمت مسلمانان قرار گیرد، جزیه از آنان برداشته شود و هرگاه درجای خود بمانند، همانند مردم آذربایجان باید جزیه بپردازند (طبری، 4/ 156-157). در 645م به هنگام خلافت عثمان، مسلمانان با گذر از درۀ ارس جنگ را به مركز ارمنستان كشانیدند (پاسدرماجیان، 150). عثمان به معاویه فرمان داد تا برای تصرف شمشاط در ارمینیۀ چهارم اقدام كند. معاویه، حبیب بن مسلمۀ فهری و صفوان بن معطل را مأمور فتح آن سرزمین كرد (بلاذری، 1/ 219؛ طبری، 4/ 248). صفوان در اِدِس (الرها) درگذشت. حبیب بن مسلمه شمشاط را فتح كرد و پس از آن عازم تصرف كاماخ (كمخ) شد. وی دوبار بدان شهر حمله برد، ولی دست نیافت تا اینكه بعدها در 59 ق/ 679م دژ كاماخ توسط عمیر بن حباب سلمی فتح شد (بلاذری، همانجا). در عهد عثمان، حذیفۀبن یمان عبسی، صلۀبن زفر عبسی و سلمان بن ربیعۀ باهلی والیان ارمینیه بودند (همو،1/ 241؛یعقوبی، تاریخ،2/ 168).زمانی نیز مغیرۀ بن شعبه و پس از عزل وی قاسم بن ربیعة بن امیة بن ابیصلت ثقفی از سوی عثمان ولایت ارمنستان داشتند (بلاذری، یعقوبی، همانجاها). گفته شده است كه پس از مغیره مردی از قبیلۀ بنی كلاب، 15 سال بر ارمنستان ولایت داشت و پس از او عمرو بن معاویة بن منتفق عُقیلی به این سمت منصوب شد (بلاذری، 1/ 241-242). در 652م پیمانی میان معاویه و تئودوروس رشتونی سردار ارمنی منعقد گردید كه طبق آن مقرر شد ارمنستان سلطۀ مسلمانان را بپذیرد و به هنگام نیاز 15 هزار سپاهی در اختیار خلیفه قرار دهد و در مقابل 3 سال از پرداخت مالیات معاف باشد (هاكوپیان، 110-109؛ پاسدرماجیان، همانجا). در عهد خلافت علی بن ابی طالب(ع) اشعث بن قیس و سپس در عهد معاویه، عبدالله بن حاتم بن نعمان بن عمرو باهلی و برادرش عبدالعزیز ابن حاتم والی ارمنستان بودند (بلاذری، 1/ 242). در فاصلۀ سالهای 660 -680م ارمنستان به اندك آرامشی دست یافت (هاكوپیان، 110). نخستین حملۀ مسلمانان به كیلیكیه در 648م روی داد، ولی تنها با گذشت زمانی دراز و طی چند پیكار در اواخر سدۀ 7 و اوایل سدۀ 8 م مسلمانان توانستند بخش بزرگی از انطاكیه تا كوههای توروس را به تصرف آورند. درنتیجه، تارْس به صورت مهمترین بندر نظامی مسلمانان درآمد (داربینیان، 214، حاشیۀ 50). در عهد خلافت عبدالملك بن مروان (65-86ق/ 685-705م)، عثمان بن ولید بن عقبه والی ارمنستان شد (بلاذری، همانجا). محمد بن مروان برادر عبدالملك چندبار به ارمنستان حمله برد. وی در 696م عامل خلیفه در ارمنستان شد و شهر دوین را محل استقرار پادگان خویش قرار داد و سپس راه دربند را در پیش گرفت تا مانع هجوم مداوم خزران و تركان از شمال شود (كاغان كاتواتسی، 160؛ داربینیان، 215، حاشیۀ 59). ارمنیان با كمك رومیان بر ضد سردار اموی سر به شورش برداشتند و سپاه بنیامیه را در شهر دوین محاصره كردند و به نوشتۀ موسى كاغان كاتواتسی 62 هزار تن از آنان را كشتند. این رقم ظاهراً درست به نظر نمیرسد. محمد بن مروان كه به دربند رفته بود، پس از آگاهی از این ماجرا به ارمنستان بازگشت و 3 ماه دژ ناحیۀ سِوان را به محاصره گرفت و سرانجام آن را تصرف كرد و مقاومت رومیان و ارمنیان را درهم شكست. تاریخ این واقعه را 696 تا 697م نوشتهاند (نك : كاغان كاتواتسی، بلاذری، همانجاها؛ داربینیان، همانجا، حاشیۀ 61؛ هاكوپیان، همانجا). در 84ق/ 703م محمد بن عقبه شورش ارمنیان را به شدت سركوب كرد. در این سال سراسر ارمنستان را شورش فراگرفت. عبدالملك بار دیگر محمد بن مروان را به ارمنستان فرستاد. بزرگان ارمنی چون دریافتند كه یارای پایداری ندارند، جاثلیق ساهاك سوم (677 -703م) را برای گفتوگو به دمشق فرستادند، ولی وی در راه حرّان درگذشت. این بار محمد بن مروان از سركوب خونین ارمنیان خودداری ورزید و تا زمان مرگ عبدالملك بن مروان سیاست ملایمی نسبت به آنان در پیش گرفت (داربینیان، 217، حاشیۀ 71؛ هاكوپیان، همانجا). بدینسان از اواخر سدۀ 7 و اوایل سدۀ 8م امویان بر ارمنستان مستولی شدند و این استیلا بیش از یك قرن و نیم ادامه یافت (همانجا؛ پاسدرماجیان، 151). در این دوران گرجستان شرقی و اران ضمیمۀ ارمنستان بود. مقر عاملان خلیفه نخست شهر دوین بود، ولی بعدها به برذعه منتقل شد (هاكوپیان، همانجا؛ نوریزاده، 36). در 107ق/ 725م هشام بن عبدالملك خلیفۀ اموی، مسلمة بن عبدالمك را والی ارمنستان و آذربایجان كرد (یعقوبی، تاریخ، 2/ 317). سپس هشام، مسلمه را عزل كرد و سعید جُرَشی و پس از او مروان بن محمد را ولایت ارمنستان داد (همان، 2/ 286؛ بلاذری، 1/ 244). در 126ق/ 744م و در عهد یزید بن ولید بن عبدالملك، عبدالله بن یزید هلالی به فرمانداری ارمنستان گمارده شد. مدتی بعد، پس از انتصاب اسحاق بن مسلم عقیلی به ولایت دربند، ارمنستان ضمیمۀ حكومت وی شد (یعقوبی، همان، 2/ 336). در دوران خلافت مروان بن محمد كه در 127ق بر سر كار آمد، ضحاك بن قیس حروری كه به مخالفت با عبدالله ابن عمر بن عبدالعزیز برخاسته بود، حكومت ارمنستان را به شخصی به نام مسافر سپرد (همان، 2/ 338). در اوایل عهد عباسیان یزید بن اسید سلمی والی ارمنستان شد (بلاذری، 1/ 246). پس از یزید بن اسید، بكار بن مسلم عقیلی و سپس حسن بن قحطبۀ طائی والیان ارمنستان بودند. حسن بن قحطبه در سراسر دوران حكومت ابوالعباس سفاح فرمانروای ارمنستان بود (یعقوبی، همان، 2/ 358؛ قس: بلاذری، همانجا؛ طبری، 7/ 465).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید