صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / ارمنستان /

فهرست مطالب

ارمنستان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 31 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

در فاصلۀ سالهای‌ 747-750م‌ شورشهایی‌ در ارمنستان‌ روی‌ داد كه‌ مصادف‌ با سقوط امویان‌ و اوضاع‌ آشفتۀ آن‌ روزگار بود. گرچه‌ در آن‌ سالها میان‌ اشراف‌ و بزرگان‌ ارمنی‌ (ناخارارها) هماهنگی‌ وجود نداشت‌، با این‌ وصف‌ در 748م‌ شورشی‌ درگرفت‌ كه در آن مردم‌ نه‌ تنها برضد اعراب‌، بلكه‌ برضد اشراف‌ ارمنی‌ سر به‌ نافرمانی‌ برداشتند. شورش‌ سرانجام‌ سركوب‌ شد و اشراف‌ ارمنی‌ از دودمان‌ مامیكونیان‌ موقعیت‌ خود را از دست‌ دادند. از این پس دودمان‌ باگراتونی‌ از پایگاه‌ ممتازی‌ برخوردار شد (هاكوپیان‌، 111).
در 147ق‌/ 764م‌ استرخان‌ خوارزمی با گروهی‌ از تركان‌ در ناحیۀ ارمینیه‌ به‌ مسلمانان‌ حمله‌ برد و گروهی‌ از آنان‌ و اهل‌ ذمه‌ را اسیر كرد. در این‌ ماجرا حرب‌ بن‌ عبدالله‌ راوندی‌ كه‌ جماعت‌ حربیۀ بغداد منتسب بدو هستند، كشته‌ شد (طبری‌، 8/ 7). در 157ق‌/ 774م‌ آرتاوازد مامیكونیان‌ شورشی‌ را آغاز كرد كه‌ رفته‌ رفته‌ گسترده‌ شد و رهبری‌ قیام‌ را شخصی به‌ نام‌ موشغ‌ (موشل‌) مامیكونیان‌ بر عهده‌ گرفت‌ (خداوردیان‌، 1/ 172، 173) كه‌ بلاذری‌ نام‌ او را «موشائیل‌» نوشته‌ است‌. بنا به‌ نوشتۀ این‌ مورخ‌ (1/ 247)، منصور سپاهی را به‌ فرماندهی‌ عامر بن‌ اسماعیل‌ به‌ یاری‌ حسن‌ بن‌ قحطبۀ طائی‌ والی‌ ارمنستان‌ فرستاد. در نبردی‌ كه‌ میان‌ طرفین‌ روی‌ داد، موشغ‌ به‌ قتل‌ رسید و سپاه‌ او پراكنده‌ شد. پس‌ از حسن‌ بن قحطبه‌، عثمان‌ بن‌ عمارة بن‌ خُریم‌، روح‌ ابن‌حاتم‌ مهلبی‌، خزیمة بن خازم‌، یزید بن‌ مزید شیبانی‌، عبیدالله‌ بن مهدی‌، فضل‌ بن‌ یحیى‌، سعید بن‌ سالم‌ و محمد بن‌ یزید بن‌ مزید به‌ ترتیب‌ والیان‌ ارمنستان‌ بودند (همانجا). 
در 176ق‌/ 792م‌ هارون‌الرشید حكومت‌ ارمنستان‌ را همراه‌ با منطقۀ جبال‌ (ماد)، طبرستان‌، دماوند و قومس‌ به‌ فضل‌ بن‌ یحیى‌ سپرد (طبری‌، 8/ 242). در 182ق‌/ 798م‌ سعید بن‌ سلم‌ (سالم‌) بن‌ قتیبۀ باهلی‌ عامل‌ ارمینیه‌ بود. سال‌ بعد خزران‌ از دربند گذشتند و گروه‌ كثیری‌ از مسلمانان‌و اهل‌ ذمه‌ را كشتند و بیش‌ از 100 هزار نفر اسیر گرفتند. هارون‌الرشید، یزید بن‌ مزید شیبانی‌ و خزیمة بن خازم‌ تمیمی را به‌ ارمنستان‌ فرستاد (همو، 8/ 270؛ یعقوبی، تاریخ‌، 2/ 427، 428). خزیمة ابن‌ خازم‌ تمیمی‌ به‌ سبب‌ شورشی‌ كه‌ با هجوم‌ خزران‌ در ارمنستان‌ روی‌ داده‌ بود، كسانی‌ از بطریقها و شاهزادگان‌ را گردن‌ زد (همانجا). بلاذری‌ می‌نویسد، بطریقان‌ ارمینیه‌، هریك‌ در بلاد خویش‌ بودند و ناحیۀ خود را حفظ می‌كردند و چون‌ عاملی‌ به‌ آن‌ حدود می‌رفت‌، با وی‌ مدارا می‌كردند و اگر قاطع‌ و نیرومند بود، خراج‌ می‌پرداختند و اطاعت‌ می‌كردند، وگرنه‌ در مقام‌ تحقیر او برمی‌آمدند (همانجا). 
در دوران خلافت‌ امین‌، اسحاق‌ بن‌ سلیمان‌ هاشمی‌ و فرزندش‌ فضل‌ و پس از او محمد بن‌ مسیب‌، حكومت‌ ارمنستان‌ داشتند (یعقوبی‌، همان‌، 2/ 435، 442). مأمون در 198ق‌/ 814م‌ عبدالملك‌ بن جحاف‌ سلمی‌ و محمد بن‌ عتاب‌ و در 212ق‌/ 827م‌ طاهر بن‌ محمد صنعانی را حكومت‌ ارمنستان‌ داد. در زمان‌ طاهر، بطریقان‌ سر از اطاعت برتافتند (همان‌، 2/ 445، 461). طاهر بن‌ حسین‌ عامل‌ مأمون خلیفۀ عباسی‌، زهیر بن‌ سنان‌ تمیمی‌ را با لشكری‌ انبوه‌ بر سر ایشان‌ فرستاد و پس از درگیریهای‌ پی‌درپی‌، مأمون‌ سرانجام‌ سلیمان بن‌ احمد بن‌ سلیمان‌ هاشمی‌ را به‌ حكومت‌ آن‌ خطه‌ برگزید و اوضاع‌ اندكی‌ آرام‌ گرفت‌. سپس‌ حاتم‌ بن‌ هرثمة بن‌ اعین‌ حاكم‌ ارمنستان شد. هنگام‌ ورود او میان‌ معتزله‌ و متعصبان‌ اهل‌ سنت‌ دشمنی‌ پدید آمد و یكدیگر را چنان‌ می‌كشتند كه‌ نزدیك‌ بود همگی نابود شوند؛ اما سرانجام‌ سازش‌ كردند (همان‌، 2/ 462). از وجود اختلاف میان‌ معتزله‌ و متعصبان‌ می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ در آن‌ سرزمین‌ گروهی از مردم‌ اسلام‌ را پذیرفته‌ بودند. اندكی‌ بعد حاتم‌ بن‌ هرثمه‌ خود یاغی‌ شد و با بطریقان‌، بزرگان‌ ارمنستان‌، بابك‌ و خرمیان‌ مكاتبه‌ كرد. بابك‌ و خرمیان‌ سر به‌ شورش‌ برداشتند. در تاریخ‌ ارمنستان‌ نام‌ بابك‌ در حوادث‌ سالهای‌ 202 تا 222 ق‌ برده‌ شده‌ است‌. مأمون‌ كسانی‌ را برای‌ سركوب‌ شورش‌ فرستاد و عیسی‌ بن محمد را حكومت‌ ارمنستان‌ داد. اندكی‌ بعد وضع‌ آن‌ خطه‌ آرام‌ شد (همان‌، 2/ 462، 463؛ نفیسی‌، 137). 
مأمون‌ پس‌ از 214ق‌/ 829م عبدالله‌ بن‌ طاهر را بر نواحی‌ جبال‌، ارمنستان و آذربایجان‌ فرمانروا كرد. سپس‌ عبدالاعلی‌ بن‌ احمد بن‌ یزید بن اسید سلمی حكومت‌ ارمنستان‌ یافت‌، ولی‌ كاری‌ از پیش‌ نبرد. ازاین‌رو مأمون خالد بن یزید را به حكومت آنجا برگزید (یعقوبی‌، همانجا). اندكی‌ بعد شورش‌ روی‌ داد و وضع‌ ارمنستان‌ آشفته‌ شد و مأمون‌، حسن‌ بن‌ علی‌ بادغیسی‌، معروف‌ به‌ مأمونی‌ را به آنجا فرستاد (همان‌، 2/ 464). معتصم‌ خلیفۀ عباسی‌ نیز همو را بر آن‌ خطه‌ ولایت‌ داد. او با بطریقان‌ ارمینیه‌ دوستی‌ به‌ هم‌ رسانید و در كار آنان و ناخارارهای آن‌ نواحی‌ سستی‌ نمود، چندانكه‌ از وی‌ سر پیچیدند و بر رعیت ظلم‌وستم‌ روا داشتند. بطریق‌ سهل‌ بن‌ سمباط نیز بر ضد عامل‌ افشین‌ در منطقۀ ارمنستان‌ قیام‌ كرد و كاتب‌ وی را كشت‌. از آن‌ پس‌ عاملانی‌ بر ارمنستان‌ گمارده‌ شدند كه‌ با اهالی به‌ مدارا رفتار می‌كردند و از اخذ خراج‌ به‌ میزان‌ اندكی‌ خرسند بودند (بلاذری‌، 2/ 247- 248؛ ابن‌فقیه‌،294). یكی‌ از عاملان افشین در ارمنستان‌،علی‌بن‌حسین‌بن‌سباع‌ قیسی‌ بود. مردم‌ ارمنستان‌ او را زبون‌ یافتند و نام‌ «یتیم‌» بر وی‌ نهادند (یعقوبی‌، تاریخ‌، 2/ 475). در عهد معتصم‌ در 222ق‌/ 837م‌ بابك‌ خرمی‌ كه‌ بر ضد خلیفۀ عباسی سر به‌ شورش‌ برداشته‌ بود، توسط سهل‌ بن‌ سمباط دستگیر، و تسلیم‌ افشین عامل خلیفه‌ در آذربایجان‌ و ارمنستان شد (طبری‌، 9/ 47- 49؛ نفیسی‌، 73). 
ضعف حكومت‌ عباسیان‌ به‌ سبب‌ شورشهای‌ پی‌درپی‌ ایرانیان‌، دیگر اقوام‌ تابع‌ خلافت‌ را نیز به‌ سركشی‌ برانگیخت‌. در نیمۀ سدۀ 9م‌ حكام‌ ارمنی‌، ازجمله‌ دودمان‌ باگراتونی تا اندازه‌ای‌ خودمختار شدند و از پرداخت خراج‌ به‌ بغداد خودداری‌ ورزیدند (خداوردیان‌، 1/ 173-174). در 235ق‌/ 849م‌ متوكل‌ خلیفۀ عباسی بر مسیحیان‌ ستمگری آغاز كرد (طبری‌، 9/ 171، 172). به‌ دنبال‌ آن‌ مردم‌ ارمنستان‌ بر ضد یوسف‌ بن محمد عامل متوكل شوریدند و او را كشتند (ابن‌عبری‌، 142). متوكل‌، بُغای شرابی را به‌ خونخواهی‌ یوسف‌ سوی‌ ارمنستان گسیل‌ داشت‌. بغا 30 هزار تن‌ از مردم‌ ارمنستان را كشت‌ و اسیران‌ را فروخت‌ و آشوت‌ فرزند سمباط فرمانروای الیاق را كه‌ مأمون‌ به‌ او كنیۀ ابوالعباس داده بود، اسیر كرد. بغا سرزمینهای و اسپوراگان ‌(بَسفُرجان‌)، رِشتونیك‌، مُك‌، تارون و دیگر نواحی را ویران كرد (طبری‌، 9/ 187، 188؛ نفیسی‌، 139؛ هاكوپیان‌، 113). سرانجام شورش سركوب شد و بغا در سالهای‌ 853-854م‌/ 239-240ق‌ به تفلیس‌، اوتیك‌، آرتساخ‌ (قراباغ‌) و اران‌ حمله‌ برد (همو،114).
در 261ق‌/ 875م‌ جاثلیق‌ ارمنی زاكاریا (زكریا) دزاگِتسی‌ شورایی از سران‌ و بزرگان‌ بر پا كرد و ضمن‌ اعلام‌ استقلال‌، از خلیفه‌ خواست كه‌ فرمانروایی‌ دودمان‌ باگراتونی‌ را در ارمنستان‌ به‌ رسمیت بشناسد (هاكوپیان‌، .(124 در نیمۀ سدۀ 9م‌ فرمانروایان باگراتونی‌ تمام‌ سرزمین‌ اصلی‌ ارمنستان‌ بجز منطقۀ واسپوراگان‌ را در اختیار داشتند (پاسدرماجیان‌، 178). سرانجام‌ در 273ق‌/ 886م‌ بغداد فرمانروایی‌ آشوت‌ باگراتونی‌ را به‌ رسمیت شناخت‌ و احمد بن عیسی عامل خلیفه‌ معتمد تاج‌شاهی را به آشوت‌ تسلیم كرد (هاكوپیان‌، همانجا؛ یوزباشیان‌، مقدمه‌ بر «روایت‌...»، 15). در آن‌ زمان‌ شرایط بالنسبه‌ مساعدی‌ برای‌ ارمنستان‌ پدید آمد. دولت‌ بیزانس و خلافت‌ بغداد هر دو خواستار اتحاد با ارمنستان‌ بودند. بیزانس به‌ منظور تقویت‌ موقف‌ خود در برابر خلافت‌ و بغداد، در پی‌ كسب‌ فرصت‌ بود. آشوت‌ نیز توانسته‌ بود روابط دوستانه‌ای‌ با هر دو دولت یاد شده (خلافت بغداد و بیزانس‌) برقرار كند (هاكوپیان‌، همانجا). پس از آشوت فرزندش‌ سمباط اول‌(276-301ق‌/ 890-914م‌) گر چه‌ كوشید سیاست‌ پدر را دنبال‌ كند، ولی‌ خلافت بغداد همچنان‌ در ایجاد اختلاف‌ میان‌ شاهزادگان‌ ارمنی‌ به‌ویژه‌ دودمان‌ آرتْسْرونی‌ و باگراتونی‌ كوشا بود (همو، 124-125). یوسف ابن‌ ابی‌ الساج‌ كه‌ در آذربایجان فرمانروایی‌ یافت‌، در 296ق‌/ 909م‌ با سپاه‌ خویش‌ وارد ارمنستان شد و پس‌ از محاصرۀ طولانی، سمباط را اسیر كرد و به‌ قتل رسانید (همانجا؛ طبری‌، 10/ 141-142؛ كسروی، 53؛ نفیسی‌، 177). فرزند سمباط، آشوت‌ دوم‌ (914-928م‌) به‌ خونخواهی‌ پدر، سر به‌ شورش‌ برداشت‌ و در 921م‌ بر سپاه‌ خلیفه‌ پیروز شد. اندكی‌ بعد مقتدر خلیفۀ عباسی‌ تاج‌ و هدایایی برای‌ او فرستاد و وی‌ را شاهنشاه‌ نامید (هاكوپیان‌، 125). 
پس از آشوت دوم‌، چهار پادشاه‌: آباس‌ اول‌ (928-951م‌)، آشوت سوم‌ (952-977م‌)، سمباط دوم‌ (977-989م‌) و گاگیك‌ اول‌ (990-1020م‌) بر ارمنستان حكومت‌ داشتند (پاسدرماجیان‌، 185-186). آشوت‌ سوم‌ فرزند بزرگ‌تر آباس‌ اول‌، در آنی‌، و برادرش‌ موشغ‌ در قارص‌ بر تخت‌ شاهی‌ نشستند. از این‌ زمان‌ خاندان‌ با گراتونی‌ دوشاخه‌ شدند. به‌ نوشتۀ ابن‌حوقل‌ این دودمان‌ زیردست‌ و باجگزار سالار مرزبان‌ بود، ولی‌ در تاریخهای‌ ارمنی‌ این‌ مطلب‌ را پوشیده‌ داشته‌اند (نك‍ : كسروی‌، 93-94). 
ابن‌حوقل‌ در بخش‌ مربوط به‌ ارمینیه‌، آذربایجان‌ واران‌ می‌نویسد كه‌ كسانی‌ چون‌ ابن‌ ابی‌ الساج‌ و غلام‌ او مفلح‌ و دیسم‌ بن‌ شاذ لویه‌ و مرزبان‌ ابن‌محمد معروف‌ به‌ سالار (سلاّر) در آنجا حكومت‌ كرده‌اند (2/ 331). ابراهیم‌ پسر دوم‌ مرزبان‌ و برادر جستان‌ نیز فرمانروایی‌ ارمنستان‌ را داشت‌ (كسروی‌، 96) و چه‌ بسا بعدها در آستانۀ كشته‌شدن‌ جستان‌ به‌دست‌ وهسودان‌، حكومت‌ آذربایجان‌ یافته‌ باشد، زیرا ابوعلی‌ مسكویه‌ در ذكر حوادث‌ سال‌ 350 ق‌ می‌نویسد: از بغداد خلعت والیگری آذربایجان برای‌ ابراهیم‌ فرستادند (2/ 189؛ كسروی‌، 100، 101، حاشیۀ 73). در 366 یا 367ق‌ آشوت‌ سوم‌ درگذشت‌ و پسراو سمباط دوم‌ كه‌ پادشاهی‌ یافته بود، با عموی‌ خود موشغ‌ فرمانروای‌ قارص به‌ دشمنی‌ و جنگ پرداخت‌. موشغ‌ از ابوالهیجا نوادۀ سالار مرزبان یاری‌ خواست‌، اما ابوالهیجا نتوانست به‌ موقع‌ خود را به‌ او برساند. 
درنتیجه‌ موشغ‌ به‌ دست‌ غلامان خود خفه‌ شد (همو، 106، 107). كسروی‌ سال‌ پادشاهی یافتن ابوالهیجا بر آذربایجان و اران‌ و ارمنستان را 370 یا 371ق‌ نوشته‌ است‌ (ص ‌163). همو می‌افزاید كه‌ در 377ق‌/ 987م‌ و در دوران‌ پادشاهی‌ سمباط دوم‌ ابوالهیجا با 100 هزار سپاه‌ ایرانی‌ بر ابودلف‌ تاخت‌ و پس‌ از تصرف‌ شهر دوین‌ از ارمنیان باج‌ سالهای‌ گذشته‌ را طلب‌ كرد. سمباط آن‌ باجها را با هدایای‌ پر بها نزد او فرستاد و ابوالهیجا را بازگردانید (ص‌ 164، 186). پس از ابوالهیجا، فرزند او مملان‌ پدر وهسودان‌، دوبار به‌ ارمنستان لشكر كشید. لشكركشیها و جنگهای‌ او نه‌تنها با ارمنیان و گرجیان‌، بلكه‌ با رومیان‌ و همۀ ترسایان‌ بوده‌ است‌. رومیان‌ كه‌ در این‌ هنگام‌ به‌ بخش غربی‌ ارمنستان‌ دست یافته‌ بودند، بزرگ‌ترین‌ دشمن مسلمانان‌ شمرده‌ می‌شدند (همو، 167). تاریخ این لشكركشی احتمالاً پس‌ از 380ق‌/ 990م‌ و دومین‌ لشكركشی‌ وی‌ در 388ق‌/ 998م‌ بوده‌ است‌ (همو، 170). 
ارمنستان‌ در دهۀ چهارم‌ سدۀ 11م‌ زیر سلطۀ دولت‌ بیزانس‌ قرار گرفت‌، ولی‌ این‌ سلطه‌ دیری‌ نپایید، زیرا هجوم‌ تركمانان‌ اُغُز به‌ ایران‌ و سپس به‌ ارمنستان‌ آغاز شده‌ بود. اینان‌ كه‌ به‌ تركان‌ سلجوقی‌ شهرت یافته‌اند، نخستین‌ حمله‌ به‌ ارمنستان‌ را در 439ق‌/ 1048م‌ آغاز كردند (هاكوپیان‌، 139). لشكریان‌ غز از طریق‌ واسپوراگان‌ به‌ اراضی جنوب‌ ارزروم‌ رخنه‌ كردند (یوزباشیان‌، مقدمه‌ بر «روایت‌»، 31). سال‌ بعد تركان‌ شهر كارین‌ را متصرف‌ شدند (همانجا). در 440ق‌/ 1049م‌ دومین‌ حملۀ غزان‌ به‌ ارمنستان‌ انجام‌ شد. حملۀ سوم‌ در 446ق‌/ 1054م‌ به‌ فرماندهی‌ طغرل‌ بیك‌ صورت گرفت‌ (هاكوپیان‌، یوزباشیان‌، همانجاها). در این‌ سال‌ طغرل‌ پس از حمله‌ به‌ آذربایجان و اران‌ و مطیع‌ ساختن‌ روادیان‌ در تبریز، و شدادیان‌ در گنجه‌، به‌ ناحیۀ وان‌، برای‌ تصرف‌ طرابوزان‌ و قارص و ملازگرد، به‌ ارمنستان‌ لشكر كشید. در تبریز ابومنصور وهسودان بن‌ محمد روادی‌ و در گنجه‌ امیر ابوالاسوار را به‌ اطاعت‌ آورد و عازم‌ ارمنستان‌ و روم‌ شد، ولی‌ با وجود نهب‌ و غارت‌ بسیار نتوانست‌ ملازگرد را به‌ تصرف آورد و بی‌آنكه‌ طرفی بندد به‌ آذربایجان‌ بازگشت و از آنجا متوجه‌ ری‌ شد (بازورث‌، 5/ 50؛ ابن‌ اثیر، 9/ 598 - 599). در سالهای‌ بعد قتلمش‌ و یاقوتی‌ در ارمنستان‌ و مشرق‌ آناتولی‌ تاخت‌وتاز كردند و در 450ق‌/ 1058م‌ قارص‌ و ملطیه‌ سقوط كرد (بازورث‌، همانجا). الپ ارسلان پس‌ از جلوس بر تخت‌ سلطنت‌ (456ق‌/ 1064م‌) چهارمین‌ حملۀ بزرگ‌ را انجام‌ داد و با گذر از اران‌ و گرجستان‌ به‌ ارمنستان‌ درآمد و بخشی‌ از این‌ سرزمین‌ را مطیع‌ و منقاد كرد. در این‌ لشكركشی‌ فرزندش‌ ملكشاه‌ و نظام‌ الملك‌ وزیر همراه‌ او بودند (هاكوپیان‌، 140-139؛ بازورث‌، 5/ 67؛ ابن‌اثیر، 10/ 38). 
در اواسط سدۀ 5 ق‌ گروههای‌ وسیعی‌ از عناصر ترك‌ آسیای‌ مركزی‌ به‌ ایران‌ و از آنجا به‌ مرزهای‌ ارمنستان‌ و بیزانس‌ سرازیر شدند. از این دوره‌ اهمیت‌ ویژۀ آذربایجان‌ به‌ عنوان‌ پایگاه‌ توسعه‌طلبی‌ تركمانان‌ آغاز شد (بازورث‌، 5/ 50). در 456ق الپ‌ ارسلان به‌ سوی قارص‌ رفت و شهر آنی‌ را به‌ تصرف‌ در آورد و مساجدی‌ در آن‌ شهر بنا نهاد (ابن‌اثیر، 10/ 40). منجم‌باشی‌ تاریخ‌ لشكركشی‌ الپ‌ ارسلان به‌ ارمنستان‌ و بلادروم‌ و فتح‌ دژهای آن‌ سرزمین‌ را در 457ق‌ نوشته‌ است‌ (ص‌ 15). در روزگار سلطنت ملكشاه‌ سلجوقی‌ (464- 485ق‌/ 1072-1092م‌) دولت‌ سلجوقیان از هرزمان‌ دیگری‌ نیرومندتر بود، ولی‌ حدود 2 تا 3 دهه‌ پس از مرگ‌ ملكشاه‌ دولت‌ مذكور به‌ امیرنشینهای‌ متعدد تجزیه‌ شد. در ارمنستان نیز چند امیرنشین‌ و شاهزاده‌نشین‌ در مناطق‌ آنی‌، دوین‌، قارص، خلاط (اخلاط) و كارین‌ پدید آمد (هاكوپیان‌، 140). 
در آغاز سدۀ 6ق‌ ارمنستان‌ میان‌ عده‌ای‌ از امیران‌ سلجوقی‌ تقسیم‌ شد. اینان‌ بر شهرهای آنی‌، خلاط، قارص‌ و ارزروم‌ فرمانروایی داشتند. چند امیرنشین كوچك نیز در مناطق‌ كوهستانی‌ دزورگت‌، زانگزور، ساسون و مُك‌ باقی‌ مانده‌ بودند. در سدۀ 5ق‌ هنگامی كه‌ تركمانان به‌ ارمنستان‌ هجوم‌ بردند و جلگه‌های‌ این‌ سرزمین‌ را تصرف كردند، گروه‌ كثیری‌ از ارمنیان‌ رهسپار ناحیۀ كیلیكیه‌ شدند و در آن‌ سرزمین‌ ــ كه‌ گاه‌ به‌ ارمنستان‌ صغیر نیز شهرت‌ یافت‌ ــ چند حكومت ارمنی پدید آوردند. یكی‌ از خویشاوندان‌ گاگیك‌ اول‌ آخرین‌ پادشاه‌ دودمان‌ باگراتونی‌ به‌ نام‌ روبِن در نواحی‌ كوهستانی‌ كیلیكیه‌ دولتی‌ بنیاد نهاد و در 472ق‌/ 1080م‌ عمال بیزانس‌ را از بخش‌ اعظم‌ آن‌ سرزمین‌ بیرون‌ راند (همو، 147,145؛ پاسدرماجیان‌، 235). 
پس‌ از مرگ روبن‌ در 488ق‌/ 1095م‌ فرزندش‌ كنستانتین‌ به‌ جای‌ او نشست‌. وی كه‌ به‌ نام‌ كنستانتین‌ اول‌ شهرت‌ دارد، دودمان‌ روبنی ـ باگراتونی را بنیاد نهاد و چند دژ مستحكم‌ را از تصرف‌ مسلمانان‌ خارج كرد (همو، 237). در این‌ دوران‌ كه‌ به‌ تقریب‌ مصادف با جنگهای صلیبی بود، ارمنیان‌ در كنار ترسایان‌ اروپا قرار گرفتند و آنها را در تصرف‌ گردنه‌های جبال توروس‌، فتح انطاكیه‌ و اورشلیم‌ و تصرف‌ اِدِس‌(اِدسا ـ الرها ـ اورفا) رهنمون‌ شدند و به‌ هنگام‌ شكست‌ و عقب‌نشینی‌، ترسایان‌ را یاری‌ دادند (همو، 237-239). توسعه‌طلبیهای فرمانروایان‌ دودمان‌ روبنی‌ ازجمله‌ توروس‌ اول‌ یا تئودور (1100-1129م‌) و برادرش‌ لئون‌ اول‌ (1129-1137م‌)، دولت بیزانس‌ را به‌ هراس‌ افكند. درنتیجه‌ یانوس‌ كومننوس‌ دوم‌ امپراتور بیزانس‌ (1118-1143م‌) در 531ق‌/ 1137م‌ با استفاده‌ از نزاعی كه‌ میان‌ لئون‌ اول‌ و شاهزادگان‌ انطاكیه‌ پدید آمده‌ بود، بر قلمرو او لشكر كشید. سپاه‌ لئون‌ را درهم‌ شكست‌ و خود او را اسیر كرد كه‌ در اسارت‌ جان‌ سپرد. از 1137 تا 1143م‌ این‌ منطقه‌ كه‌ ارمنستان‌ جدید نامیده‌ می‌شد، میدان‌ تاخت‌ و تاز یونانیان بیزانسی‌ و تركان‌ سلجوقی‌ شد (همو، 241؛ در نرسسیان‌، 38-40). از 4 فرزند لئون اول‌ دو تن‌ به‌ نامهای‌ استفان‌ و مله به‌ سلطان‌ نورالدین‌ زنگی امیر حلب‌ پناه‌ بردند. فرزند دیگرش‌ توروس‌ به‌ قبرس‌ گریخت‌، ولی‌ بعد پنهانی‌ به‌ كیلیكیه‌ بازگشت‌ و ارامنۀ آن‌ سامان را به‌ شورش‌ واداشت‌. مانوئل‌ امپراتور بیزانس‌ كه‌ نتوانست از عهدۀ دشمن‌ برآید، سلطان‌ مسعود، امیر قونیه‌ را به‌ یاری طلبید. با این‌ وصف نتیجه‌ای حاصل‌ نشد. سرانجام‌ در 554ق/ 1159م‌ با میانجیگری بودوئن‌ سوم‌ پادشاه‌ اورشلیم‌ صلح‌ برقرار شد (پاسدرماجیان‌، 241-243). مله‌ كه‌ در خدمت‌ نورالدین‌ سلطان‌ حلب‌ درآمده‌ بود، به‌ دین‌ اسلام‌ گروید. او به‌ كمك‌ نورالدین‌ توانست‌ روبن‌ دوم‌ را از تخت‌ براندازد و فرمانروای‌ ارمنستان‌ جدید گردد. وی‌ 3 بار با سپاهیان‌ بیزانس‌ جنگ‌ كرد و سرانجام‌ به‌ دست‌ ارمنیان‌ كشته‌ شد (همانجا). 
پیشروی مداوم‌ و بی‌وقفۀ صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ در عراق‌ و جزیره‌، زنگیان‌ را در معرض‌ تهدید قرار داد و آخرین‌ شاه‌ ارمنستان‌ و اتابك عزالدین‌ مسعود بن‌ قطب‌الدین‌ مودود را واداشت‌ تا در برابر تجاوز سلطان‌ ایوبی‌ با یكدیگر متحد شوند (بازورث‌، 5/ 170؛ ابن‌اثیر، 11/ 488- 489). در ارمنستان‌ شرقی‌ شاه‌ آن‌ سرزمین كه‌ از نوادگان سكمان‌ قطبی‌ بود، خواست‌ تا از آق‌ سنقر دوم‌ در برابر ایلدگزیان جانبداری‌ كند. هنگامی كه‌ نصرالدین‌سكمان‌ در 581ق‌/ 1185م‌ بدون وارث‌ و جانشین‌ درگذشت‌، مبارزۀ قدرت‌ میان‌ پهلوان‌ ایلدگز كه‌ برای‌ یافتن‌ دعوی‌ جانشینی‌، با یكی‌ از دختران‌ شاه‌ سالخوردۀ ارمنستان ازدواج‌ كرده‌ بود و صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ درگرفت‌، پهلوان‌ ایلدگز خلاط را فتح كرد و صلاح‌الدین‌، میافارقین‌ را كه‌ تحت حمایت‌ شاه‌ ارمنستان‌ بود، به‌ تصرف‌ درآورد و ضمیمۀ قلمرو خود كرد (بازورث‌، 5/ 170؛ ابن‌ اثیر، 11/ 511 -516). 
 

صفحه 1 از10

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: