اخبار

نتیجه جستجو برای

فراخوان دوره آموزش متمرکز داستان‌نویسی «آلِ‌جلال» که همزمان با نهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد در تهران برگزار می‌شود، از سوی بنیاد شعر و ادبیات داستانی منتشر شد.

( ادامه مطلب )

ادبیات به ما کمک می‌کند تا به درک بهتری از خود، هستی و جهان دست یابیم و از این رو جایگاه مهمی در زندگی انسان دارد. آثار ادبی ارزشمند، می‌توانند نقش مهمی در زمینه آموزش و پرورش داشته باشند و به رشد انسان‌ها و بویژه کودکان و نوجوانان یاری رسانند. آثار مختلف ادبی (رمان، شعر، داستان‌های کوتاه، نمایشنامه‌ها و…) می‌توانند پیوندی میان اندیشه و زندگی برقرار سازند و قدرت تخیل ما را افزایش دهند که این نکته بسیار مهمی است. زیرا انسان هرچه از تخیل قوی‌تری برخوردار باشد،زندگی بهتر و اخلاقی‌تری خواهد داشت

( ادامه مطلب )

یادداشت زیر با نظر به نقش و جایگاه نقد ادبی در فرهنگ و تاریخ ادبیات، تلاشی است برای بررسی چگونگی شکل‌گیری مفهوم خودآگاهی ادبی در زبان فارسی به واسطه مواجه‌ ادبی «ما» با مدرنیته. در این راستا روشنفکری که می‌توان او را نمونه‌ای راهگشا برای تحلیل این مواجهه دانست، میرزا فتحعلی آخوندزاده است. اما همچنین آنچه این متن را به پرونده حاضر پیوند می‌زند، طرح مفهوم «خودآگاهی ادبی» در پرتو نظریه «خودآگاهی» هگلی است. «فلسفه ادبیات» که چیستی ادبیات را بررسی می‌کند، و «نظریه ادبی» که با اتکا به سنت فلسفی، مجموعه پرسش های انتقادی را برای متن ادبی در نظر می گیرد، همگی از صورت‌های پیش رفته و توسعه یافته ی خودآگاهی ادبی هستند. بهره دیگر این متن از اندیشه هگل، استفاده از نظریه «خدایگان-بنده» در راستای توضیح شرایط بغرنج تجددخواهی و آشنایی با اندیشه ی غرب در سده نوزدهم در ایران است.

( ادامه مطلب )

«سایه‌های بی‌هم». این ترکیب شاید درست‌ترین تعبیر از وضعیت اخیر ادبیات ما باشد. مدت‌هاست که وجه‌ غالب داستان‌های ما به هیأت سایه‌های ادبیات درآمده‌اند و ادبیات نیز دیگر در فکر ساختنِ «جمع» نیست. ازاین‌رو مردم نیز چندان اقبالی به داستانِ ایرانی نشان نمی‌دهند. گفتمانِ اخیر ادبیات ما نیز، به احتضاردرآمدن و آسیب‌شناسی داستان معاصر ایرانی است.

( ادامه مطلب )

در شماره‌های قبلی به بررسی شهر و کارکرد آن در آثار نویسندگان بزرگ دنیا پرداختیم؛ ازجمله پاریس پایتخت فرانسه و پرداخت آن در رمان‌های نویسندگانی چون الکساندر دوما، ویکتور هوگو و بالزاک. پس از آن سراغ یکی دیگر از پایتخت‌هایی رفتیم که بسیاری از نویسندگان را به توجه به خود واداشته؛ «لندن» در تفکر نویسندگانی چون آگاتا کریستی، چارلز دیکنز و... در این شماره از نویسندگان دیگری که سراغ این کلانشهر رفته‌اند، خواهیم گفت.

( ادامه مطلب )

سوزان سانتاگ، چزاره پاوزه (١٩٥١-١٩٠٨) را با نویسندگان هم‌نسل و هم‌فکرش مانند اینیاتسیو سیلونه (١٩٧٥-١٩٠٦) و آلبرتو موراویا (١٩٨٩-١٩٠٧) مقایسه می‌کند و از اینکه رمان‌های پاوزه به اندازه آن دو موفق نیست تعجب می‌‌کند. وی پاوزه را به‌رغم آثار معدودش- به خاطر مرگ زودهنگامش به علت خودکشی- اصیل‌تر از آن دو می‌داند. مهجورماندن چزاره پاوزه تنها به دنیای انگلیسی و آمریکایی که سانتاگ از آن سخن می‌‌گوید محدود نیست. در کشور ما نیز به‌رغم ترجمه آثار این هر سه نویسنده، ‌نوشته‌های سیلونه و موراویا از اقبال بیشتری برخوردار است.

( ادامه مطلب )

بسیار می‌شنویم که مخاطبی به قصد بیان رضایت خود از اثری ادبی، به این جمله متوسل می‌شود: «با آن خوب ارتباط برقرار کردم.» ظاهرا چنین تعبیری رضایت مخاطب یا حتی منتقد را از اثر ادبی بیان می‌کند. ولی جمله «با آن خوب ارتباط برقرار کردم» با جمله «از این اثر خوشم آمد» یا «این کتاب را پسندیدم» چه تفاوتی دارد؟ چرا سطح ارتباط اثر با مخاطبان نوعی یا سنخی خود این‌قدر مهم است

( ادامه مطلب )
1394/8/9 ۱۰:۲۴

مشهور است كه افلاطون به شاعران بدبین بود و گفته می‌شود كه می‌خواست شعرا را از ناكجاآبادش تبعید كند، به این بهانه كه شاعر با واگویه كردن نقش‌های روی دیوار به جای رهنمون شدن انسان به حقیقت خورشید او را به نحو مضاعف از حقیقت دور می‌كند. برای رد این نگرش بدبینانه فیلسوفان به ادبیات اما لازم نیست راه دوری برویم، حتی نیازی نیست به شاگرد شهیر افلاطون یعنی ارسطو اشاره كنیم كه فن شعر (بوطیقا) را نوشت، همان گفت‌وگوهای سقراطی امروز به عنوان یكی از برجسته‌ترین متون ادبی تاریخ محسوب می‌شوند كه از قضا از انواع و اقسام شگردهای ادبی بهره گرفته‌اند و برای رمزگشایی از آنها گذشته از آشنایی به غوامض استدلال‌ها و مفاهیم فلسفی باید كه پیچش‌های زبان یونانی را نیز دانست و به استعارات و مجازهای ادب یونانی نیز آگاه بود. درواقع مرز میان ادبیات و فلسفه مبهم‌تر از آن است كه در بدو امر به نظر می‌رسد، برای مثال متن‌های نیچه را به راستی آیا باید گزین گویه‌ها و دست نوشته‌هایی فلسفی خواند یا متونی ادبی؟ تكلیف آثار كی یركگور یا شوپنهاور چه می‌شود؟ از آن سو بنگریم، آیا كسی كه دركی از فلسفه و فلسفه‌ورزی ندارد، می‌تواند مدعی شود كه فهم عمیق و دقیقی از آثار نویسندگانی چون داستایوفسكی و بكت دارد؟ با دلالت‌های آشكار و پنهان آثار نویسندگانی چون الیاس كانتی و رولان بارت و كافكا چه باید كرد؟ واقعیت آن است كه فلسفه و ادبیات بیش از آنكه فكرش را بكنیم، به یكدیگر وابسته‌اند و كشیدن مرز فارق مشخصی میان آنها كار ساده‌ای نیست. این نكته را بهتر از هر كسی سیاوش جمادی در كتاب اخیرش «انكار حضور دیگری: درآمدی به تبارشناسی رمان و نقد ادبی» كه به تازگی توسط نشر ققنوس منتشر شده است، نشان داده است. آشنایان به فلسفه و ادبیات می‌دانند كه سیاوش جمادی مترجم نام آشنای متن‌های دشوار فلسفه آلمانی معاصر و آثار گرانسنگی چون هستی و زمان (مارتین هایدگر) سابقه‌ای طولانی در ادبیات دارد. در واقع نخستین آثار منتشر شده از سیاوش جمادی بیش و پیش از هر چیز به حوزه ادبیات تعلق دارد. او خود در گفت‌وگویی كه چند سال پیش (هشتم خرداد ١٣٩٣) با روزنامه اعتماد انجام داد، می‌گوید كه در سال‌های جوانی رمان هم نوشته است، اگرچه نخستین كتابش با عنوان سینما و زمان درباره سینمای تارانتیو است، اما محبوب‌ترین كتابش «یاد‌بود ایوب در جهان كافكا» است. تحصیلات جمادی نیز بعد از فارغ‌التحصیلی از رشته حقوق از دانشگاه تهران، با ادبیات شروع می‌شود.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: