در گوشهای از تهران دودآلود و فروشده در نیازهای عاجل و اندیشناکیهای اکنونی، مردی زندگی میکند که اشتیاقِ او به دانستن و یافتن و نامگذاری یافتهها، یادآور همان فیلسوفان یونان باستان است؛ اشتیاقی بیغرض و آزاد از هر چیزی جز خودِ دانستن و یافتن و نام نهادن. دستکم این احساسی است که من در دیدارها و گفتوگوهایم با ادیب سلطانی داشتهام. گاه پیش آمده است که برای یافتن معادلی درخور برای یک ترم هگلی با وی گفتوگویی داشتهام.
نشست نقد و بررسی کتاب «سنت ترجمه در عصر ایلخانان و تیموریان» سهشنبه 12 تیرماه با حضور پروانه معاذاللهی و مریم سعیدی در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد. معاذاللهی در این نشست توضیحاتی را درباره اثر حاضر ارایه کرد و گفت: ما در مقدمه کتاب تلاش کردیم روشی که در پژوهش تاریخی داشتهایم، تبیین کنیم. دغدغه ما این بوده که اصلاحات موجود نظاممند و روشمند باشد و روشهای پژوهش تاریخی را با یک روش قابل اجرا و کارآمد انجام دهیم.
دکتر ادیب سلطانی مترجم و اندیشمندی است که ترجمه را در حد آفرینش یک کار هنری ارج مینهد. او روشمندترین مترجمی است که تاکنون شناختهام. نامأنوس نمودن زبان ترجمۀ وی که برخی آن را به چشم ایرادی مینگرند، از قضا در همسازی با روش او یک حُسن است؛ چراکه خواننده را به تفکر درباب مفاهیمی برمیانگیزد که غالباً معادلهای سنتی رهزنِ رهیافت به دلالت آنها در متن اصلیاند.
قدیمیترها، داوود نوابی را با کتاب «نامه به کودکی که هرگز بهدنیا نیامد» اوریانا فالاچی میشناسند. ترجمه نوابی از این کتاب در قبل از انقلاب، بیش از دوازده بار چاپ شد، اما او کتابهای مهم دیگری را هم عرضه کرد؛ آثاری همچون «دیو در تن» اثر «رمون رادیگه» که در سال 1354 توسط انتشارات فرانکلین عرضه شد.
موجی برخاسته است، در ایران از سالهای آغازین دهه ١٣٧٠ در ترجمه و تالیف آثار فلسفی. شكی نیست كه حجم آثار فلسفی كه در این قریب به ٣٠ سال به فارسی منتشر شده، با معدود كتابها و مقالات پیش از انقلاب، قابل مقایسه نیست. گویی وجدان «نگران» (اگر نگوییم معذب) فكر ایرانی، از پی یك انقلاب، یك گسست بزرگ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با سپری شدن فترتی ١٠ ساله در دهه ١٣٦٠ بر ضرورت تاملی فلسفی در وضعیت معاصریت خود پی برده و متوجه شده كه اگر میخواهد به نسبت سنت و تجدد بیندیشد و آگاهانه در معرض بادهای غربی قرار بگیرد، لامحاله باید فلسفه بداند.
ترجمه صورت عام و غالب كار فكری در ایران معاصر است. عمده آثاری كه در زمینه علوم انسانی اعم از فلسفه و علوم اجتماعی یا اندیشه سیاسی نوشته میشود، یا ترجمه است، یا اقتباس و تالیفی از چند اثر غیرفارسی است. حتی اگر این نكته به صراحت در مقدمه یا موخره كتاب و مقاله ذكر نشود. در این میان كم نیستند كسانی كه مدعی میشوند كار ایده یا اندیشه اصیل تولید میكنند، اما واقعیت آن است كه وقتی آثارشان را زیر و رو میكنیم، یا میبینیم حرف جدیدی كه پیشتر گفته شده در آنها نیست، یا از ارایه منبع و ماخذ اندیشههایشان طفره رفتهاند و به هر ترفندی كوشیدهاند كه منابع خود را پنهان كنند.
ترجمه فقط مواجهه زبانها نیست، در حوزه علوم انسانی این مواجهه بنا به گفته مراد فرهادپور نوعی اخذ كردن است. اخذ كردن تجربه، علم و دانشی كه در سنتهای ما نبوده و ما برای شروع آن مجبوریم از تجربه دیگری استفاده كنیم و درواقع اینجا است كه ترجمه نقش بازی میكند. بخش وسیعی از تفكر در سنتهای فكری ما یا حضور نداشته یا تجربه نشدهاند از این رو ترجمه میتواند آن تجربهها را اخذ كرده و به فرآیند اندیشهورزی ما بیاورد.
از گذشته تا به امروز بشر سعی كرده از طریق ارتباط، نیازهای جسمی و روحی خود را مرتفع كند و تا زمانی كه خواستار علم، سیاست، هنر و فرهنگ است این نیاز نیز وجود دارد. در این بین زبان نقش كلیدی در انتقال مفاهیم مورد نیاز داشته و دارد. منوچهر صانعیدرهبیدی، پژوهشگر، استاد فلسفه و مترجم آثاری نظیر «دین در محدوده عقل تنها» ایمانوئل كانت، «فلسفه دكارت»، «مقدمه بر علوم انسانی» ویلهلم دیلتای و «فرهنگ فلسفی» جمیل صلیبا بر این باور است تا زمانی كه پیشرفت در صنعت، علم و هنر مشهود است وجود ابزاری به نام ترجمه نیز ضروری است. با او درباره ترجمه، نقش و اهمیت در انتقال و رشد فرهنگ و اندیشه ایران گفتوگو كردیم كه در ادامه میآید.
ترجمه همیشه یك فعالیت خلاق فرهنگی است، به همان اندازه تالیف. هر آن چیزی كه به ترجمه مربوط میشود ربط و مناسبت و معنایی برای فرهنگگیرنده (فرهنگ مقصد) دارد كه با فرهنگ اهداكننده (فرهنگ مبدأ) متفاوت است. تصمیم به ترجمه چیزی و زمان ترجمه كه در چه مقطع زمانی صورت بگیرد، تصمیمات مبنی بر چه ترجمه كردن و چگونگی ترجمه و استقبال از قطعه ترجمه شده، همه اینها توسط فرهنگگیرنده و مقصد تعیین شده است. بنابراین برای آن فرهنگ واجد معناست. مثالی افراطی در این مورد، اما به همان دلیل نشاندهنده منظور، ترجمه گالان از هزار و یك شب، یا ترجمه فیتزجرالد از رباعیات عمر خیام است.
حجم بسیاری از مهم ترین آثار منثور قرون اولیۀ ادب فارسی را، آثار ترجمه شده از زبان عربی تشکیل داده اند و بدیهی است که این آثار، تأثیرات غیر قابل انکاری در ادب فارسی به جای گذاشته اند. بررسی این ترجمه ها که در میان آثار قابل انکاری در ادب فارسی به جای گذاشته اند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید