نگاه حاکم بر مطالعات دانشگاه در ایران نگاهی ساختی-کارکردی است. در این رویکرد، جامعه کلیتی واحد، یکدست و یکپارچه است: مجموعهای از اجزا که در فضایی بیزمان و بیمکان در پیوندهای چندگانه و متقابل، نیازهای یکدیگر را برآورده میکنند و کلیتی زمینهزدوده، ساکن و آرمانی به نام «جامعه» میسازند. دانشگاه نیز یکی از این اجزا است که باید نیازهای علمی را برآورده کند، باید متخصصان لازم برای برآوردن نیازهای مختلف جامعه، ازجمله صنعت، اقتصاد و دستگاه بوروکراسی را پرورش دهد. دانشگاه محل پرورش متخصص و در سطحی عمیقتر، محل تولید و توزیع علم است؛ علمی که در نهایت در خدمت همان نیازهای تخصصی قرار دارد.
وجه عینی و تحقق بیرونی «آزاداندیشی» همان «آزادی بیان» است؛ اینکه انسانها بتوانند براحتی دیدگاهها و نظرات خود را به زبان آورند هرچند که مطلوب دستگاههای سیاسی و سیاستمداران نباشد. به تعبیری دیگر، آزاداندیشی در دانشگاهها به این معناست که در یک فضای سیاسی و علمی افراد بتوانند همدیگر را تحمل کنند.
متفکرین بزرگی چون فیشته، آموزش و پرورش را وسیله ای برای بازسازی اخلاقی جامعه می دانند. دیگرانی چون تورستن هازن معتقدند، تمهید رهنمود اخلاقی، کارکرد حساس دانشگاه است. اگر این نهاد بزرگ اجتماعی چنین رسالت سترگ بیرونی را بر عهده داشته باشد ابتدا باید قادر به حل و فصل اخلاقی مسائل درون خود باشد.
اول مهرماه است، روز بازگشایی مدارس، دانشگاهها. بیش از سه و نیم میلیون دانشجوی ایرانی از امروز بار دیگر به تحصیل در موسسات مختلف آموزش عالی مشغول میشوند، دانشگاهها و موسساتی با اسامی متنوع چون دانشگاههای معهود و مرسوم تا دانشگاه پیام نور و دانشگاه جامع علمی - كاربردی و دانشگاه فنی و حرفهای و موسسات آموزش عالی غیردولتی- غیرانتفاعی و دانشگاه آزاد اسلامی.
اخیراً در کتابی که با عنوان «تولید و مصرف فرهنگی در دانشگاه ایرانی؛ درآمدی تاریخی-انتقادی» به نگارش درآورده ام و امیدوارم تا یکی دو ماه آینده توسط انتشارات پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی به چاپ برسد، دانشگاهپژوهان ایرانی را با این سؤال مواجه ساختهام: در دانشگاه ایرانی (آن نهاد مدرنی که در پی تحولات دولت ایرانی در عصر پهلوی اول تأسیس شد) بهراستی قرار است چه چیز تولید شود؟
در طول نیم قرن اخیر، بهخصوص پس از رخداد مه 68، دانشگاه همیشه در متن مبارزات و در برابر قدرتهای مسلط قرار داشت. در بیشتر آرشیوها دانشجویان در کنار کارگران و سایر اقلیتهای اجتماعی دیده میشوند اما ساختارهای قدرت درون خود دانشگاه چگونه عمل میکنند. پیر بوردیو، جامعهشناس و انسانشناس بزرگ فرانسوی، در کتاب «انسان دانشگاهی» به واکاوی این مسئله میپردازد.
متن پیش رو سرمقاله دکتر رضا داوری اردکانی در شصت و پنجمین شماره خبرنامه فرهنگستان علوم است که در ادامه می خوانید؛ ۱- در دانشگاه ما مشکلی پدید آمده است که فهم و بیانش آسان نیست و اطراف آن را لایه های سوءتفاهم فراگرفته است. شأن دانشگاه و دانشمند این است که در راه پژوهش و تدریس و تألیف بکوشد. دانشمندانی را که مقالات تحقیقی می نویسند باید بر صدر نشاند و قدر دانست اما مقاله سازی و مقاله شماری حرف دیگری است که دانشگاه کمتر به آن می اندیشد.
نشست نقد و بررسی کتاب «از مدرسه تا دانشگاه» نوشته محمد یمنی، استاد دانشگاه شهید بهشتی با حضور مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و رضا مهدی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در سالن خیام خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
پس از اتمام جنگ تحمیلی و سالهای اولیه پس از آن مجموعهای از علل و عوامل موجب گره خوردن پیشرفت شغلی، منزلت اجتماعی و آینده داشتن با ادامه تحصیلات و رفتن به دانشگاه شد. همین امر زمینه افزایش تقاضا برای ورود به دانشگاهها و در نتیجه افزایش دانشجویان و دانشگاهها در اواسط سالهای دهه 70 به بعد شد؛ اما وقتی متولدین دهه 60 در دهه 80 تحصیلات خود را به اتمام رسانده و در دهه 90 وارد بازار کار شدند متاسفانه کثرت فارغالتحصیلان نه چیزی از منزلت اجتماعی برای آنها باقی گذاشته بود، چراکه تعداد دکتر و مهندس اینقدر زیاد شده بود که دیگر مهندس بودن ارزش سابق را ندارد، نه چیزی از پیشرفت شغلی و حرفهای. وقتی متولدین دهه 70 که دانشجویان امروز دانشگاهها هستند با این تجربه گذشتگان مواجه شدند، موجب کاهش تقاضا برای ورود به دانشگاه شد. البته همچنان بخش عمدهای ازجوانان به دلیل نداشتن راه جایگزین ورود به دانشگاه را انتخاب کردند؛ البته نه با اشتیاق گذشته.
آزادی علمی بدین معناست که اعضای جامعه علمی به صورت فردی یا جمعی در پیگیری، توسعه و انتقال دانش، به طرق مختلف آزاد باشند. آزادی علمی به معنای اخص کلمه، تنها در دوره جدید تاریخ دانشگاه و طی سدههای نوزده و بیست کم و بیش در جوامع آزاد دنیا به صورت نهادینه درآمد؛ اما در این دوره نیز حریم آزادی علمی دانشگاهیان در معرض تجاوز اَشکال مختلف قدرت و خشونت بود؛ برای نمونه میتوان به مصائب تعداد زیادی از دانشوران در دوران حاکمیت نازیها در آلمان، فاشیستها در ایتالیا و حتی در دوره مک کارتیسم در یکی از لیبرالترین جوامع (یعنی ایالات متحده) در نیمه قرن بیستم اشاره کرد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید