درگذشت هما ناطق؛ تاریخ نگار / محمود فاضلی

1394/10/22 ۰۸:۰۵

درگذشت هما ناطق؛ تاریخ نگار / محمود فاضلی

هما ناطق تاریخ نگار و نویسنده متولد سال 1313 است. وی فرزند مهندس ناصح ناطق یکی از تکنوکرات‌های سرشناس ایران بود. فردی که در زمانه خویش نقش مهمی در راه سازی و تعدادی از بناهای تاریخی کشور داشت. ناصح ناطق از دانشجویان اعزامی دوره رضاشاه به فرنگ بود. وی در کودکی در تهران ساکن شد و پس از بعد از اتمام دبیرستان در 1336 با بورس دولت فرانسه برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فرانسه راهی پاریس شد اما علاقه او به رشته تاریخ موجب شد رشته تحصیلی ادبیات را رها کرده و رشته تاریخ را انتخاب کند. وی در دروان تحصیل از نخستین زنانی است که به کنفدراسیون جهانی محصلان و دانشجویان ایرانی می‌پیوندد. او فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه سوربن دریافت کرد.

 

هما ناطق تاریخ نگار و نویسنده متولد سال 1313 است. وی فرزند مهندس ناصح ناطق یکی از تکنوکرات‌های سرشناس ایران بود. فردی که در زمانه خویش نقش مهمی در راه سازی و تعدادی از بناهای تاریخی کشور داشت. ناصح ناطق از دانشجویان اعزامی دوره رضاشاه به فرنگ بود. وی در کودکی در تهران ساکن شد و پس از بعد از اتمام دبیرستان در 1336 با بورس دولت فرانسه برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فرانسه راهی پاریس شد اما علاقه او به رشته تاریخ موجب شد رشته تحصیلی ادبیات را رها کرده و رشته تاریخ را انتخاب کند. وی در دروان تحصیل از نخستین زنانی است که به کنفدراسیون جهانی محصلان و دانشجویان ایرانی می‌پیوندد. او فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه سوربن دریافت کرد.

 

او که در رسالت تاریخ‏نگار و روش تاریخ‏نگارى از روایت‌های ایدئولوژیک و کلیشه‌ای فراتر می‌رفت، معتقد بود:«تاریخ گذشته را نباید باب روز یا باب دل نوشت. تاریخ را باید بدانسان نگاشت که اگر پنجاه سال یا صد سال بعد نوشته تو را به دست گرفتند، کس نگوید که فلانى جانبدار قلم زد، حق به حقدار نداد و غرض ورزید. اسناد تاریخى چه بسا با اندیشه‏هاى پژوهشگر آن اسناد همخوان نباشند اما شرافت روشنفکرى حکم مى‏کند که در ارائه آنها تحریفى نشود».(1)

به گفته او «کارشناس تاریخ همه فن حریف نیست که از هر دری سخن راند. به ناگزیر باید یک برهه معین از تاریخ گذشته را برگزیند و پیش روی نهد. تاریخ نگار نمی‌‌تواند هم درباره ساسانیان قلم بزند، هم در دودمان صفوی، هم در دوره قاجار و هم در خاندان پهلوی. اگر جز این باشد یا کلی بافی‌ است یا خودنمایی و یا ناآگاهی. به مثل نگارنده 46 سال درباره دوران قاجار پژوهیده‌ام، هنوز به دوران احمد شاه نرسیده‌ام...».

پژوهش‌های دوره دکتری او بر زندگی سیاسی سید جمال‌الدین اسدآبادی بود. در سال 1969، رساله دکتری ناطق با همکاری «مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه با عنوان «اسلام مدرن و سید جمال‌الدین اسدآبادی» در کتابی منتشر شد. این اولین اثر تاریخ‌نگاری پژوهشی وی بود و در زمان انتشار ماکسیم رودنسون، تاریخ‌نگار، جامعه‌شناس و شرق‌شناس مارکسیست فرانسوی بر کتاب ناطق مقدمه نوشت. در رابطه با سید جمال‌الدین اسدآبادی و در فاصله سال‌های 1962 تا 1964 در اکثر صبح‌های شنبه، شریعتی، هما ناطق و یک یا دو دوست مشترک دیگر در کافه ای به اسم «اودپار» واقع در خیابان سن ژرمن همدیگر را می‌دیدند. موضوع اصلی صحبت آنان در این جلسات به سیدجمال الدین اسدآبادی مربوط می‌شد که هما ناطق در این مورد رساله دکتری خود را تکمیل کرد. ناطق به یاد می‌آورد که شریعتی به اسدآبادی به عنوان پیشگام احیای اسلام علاقه‌مند بود و همواره سئوالاتی در مورد زندگی و افکار وی مطرح می‌کرد. شریعتی سخت کنجکاو بود تا در مورد مساله عضویت سیدجمال‌الدین در شبکه فراماسونری اطلاعاتی کسب کند و بر مبنای واقعیت‌های تاریخی به پرسش در مورد زندگی و اقدامات وی می‌پرداخت. (2)

ناطق در 1347 به تهران بازگشت. سید حسین نصر رئیس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که  اولین کتاب هما ناطق را خوانده بود، پیشنهاد کرد تا او را در دانشگاه استخدام کنند. نصر ورود هما ناطق به دانشگاه تهران را چنین در خاطراتش بیاد آورده است«متوجه شدم که خانم هما ناطق کتاب‌های خیلی خیلی خوبی نوشته راجع به سیدجمال اسدآبادی و ملکم خان و مقاله راجع به دوره قاجاریه و نهضت‌های فکری دوره قاجاریه و فرانسه هم درس خوانده بود. من کتاب‌ها را خواستم و نگاه کردم. دیدم کتاب‌های خیلی برجسته‌ای است. این خانم را استخدام کردم. این خانم چپی بود، سازمان امنیت خیلی مخالفت کرد، گفتم آقا مسئولیتش با خود بنده. بله هما ناطق را بنده آوردم که آن شب در آن شعرخوانی انجمن گوته اصلا کمک کرد به انقلاب از دید چپی».(3)

        ناطق از سال 1348 تا سال 1359 به تدریس در دانشکده تاریخ دانشگاه تهران مشغول بود. در این سال‌ها او به تدریس دروسی همچون «جنگ‌های ایران و روسیه در سده نوزده»، «تاریخ اجتماعی دوران قاجار»، «روشنفکران عصر مشروطه»، «تاریخچه مشروطیت و قانون اساسی در ایران و عثمانی» پرداخت. پژوهش‌های ناطق در این مدت در نشریات و کتاب های تاریخی منتشر می‌شد. در این دوره همچنین با فریدون آدمیت چندین پژوهش مشترک انجام داد  که نتیجه آن در کتاب «افکار سیاسی اجتماعی و اقتصادی در آثار منتشر نشده در دوره قاجار» منتشر شد. ناطق در باره پژوهش در زمینه قاجاریه و همکاری با فریدون آدمیت چنین می‌گوید«درباره خودم، باک ندارم از این اعتراف که هنوز پس از چهل سال پژوهش در دوران قاجار، هر آنگاه که دست به قلم مى‏برم، بى‏اختیار با خود مى‏گویم: «هشدار که آن آموخته‏ها از یاد نبرى، سرسرى از سر مطلب نگذرى، آزاد از خویش و از دیگران بیندیشى، اسناد را در ربط با سرخوردگى‏هاى خودت نسنجى…» و هنوز از خود مى‏پرسم: «اگر آدمیت نوشته‌ ام را بخواند چه خواهد گفت»! (4)

ناطق پیش از اینکه به دانشکده تاریخ سوربون بپیوندد سال‌ها ادبیات فرانسه خوانده بود، در دانشکده تربیت معلم تهران نیز استاد ادبیات سده نوزده فرانسه شد. در سال 1352 برای یک سال فرصت مطالعاتی ایران را ترک کرد و به دعوت دانشکده تحقیقات خاورمیانه دانشگاه پرینستون در حوزه «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در سده نوزده» پژوهش کرد و به مدت یک سال در همان دانشگاه درس داد.

یک سال پیش از آغاز انقلاب اسلامی، رژیم (شاه) برای رویارویی یا بحران، استراتژی سه گانه پیچیده‌ای در پیش گرفت و کوشید تا با تهدیدهای خشونت‌آمیز رهبران مخالف غیرمذهبی را مرعوب کند. ساواک با ایجاد کمیته مخفی انتقام، نامه‌های تهدیدآمیز برای حقوقدانان و نویسندگان برجسته جنبش حقوق و بشر فرستاد و با پخش اعلامیه‌هایی این حقوقدانان و نویسندگان را دست نشانده‌های امپریالیسم آمریکا معرفی کرد؛ هما ناطق و یکی دیگر از اعضای کانون نویسندگان را ربود و مورد ضرب و شتم قرار داد. (5)

عباس عبدی نیز در کتاب «جنبش دانشجویی پلی تکنیک تهران» که حوادث سیاسی در دانشگاهها در سال 1356 را مورد بررسی قرار داده به مواردی از ارعاب دانشگاهها اشاره کرده و می‌نویسد«دستگیری هما ناطق نویسنده و نعمت میرزاده شاعر در 30/8/1356 که کتک مفصلی به آنان می‌زنند. این کار از طریق تصادف ساختگی با تاکسی آنان هنگام بازگشت  به خانه و کتک زدن سرنشینان تاکسی از سوی سرنشینان خودروی مقابل صورت می‌گیرد.(6)

هما ناطق دو سال پس از انقلاب اسلامی به دنبال انقلاب فرهنگی و در 44 سالگی به فرانسه بازگشت. مدتی به عنوان پژوهشگر مستقل فعالیت داشت. با پروژه تاریخ شفاهی هارواد همکاری و در گفت‌وگو با ضیاء صدقی خاطرات خود را در این آرشیو تاریخی ضبط کرد. در سال 1363 به عنوان استاد تمام‌وقت در آموزشکده مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه سوربن مشغول به کار شد. برای مدتی با غلامحسین ساعدی همکاری داشت اما به دلیل فوت ساعدی عمر این همکاری کوتاه بود. تدریس تاریخ و ادب فارسی به عنوان دستیار پروفسور هانری دوفوشکور را به او پیشنهاد کردند و وی به موسسه مطالعات ایران شناسی سوربن جدید منتقل شد.

اگرچه همفکران هما ناطق او را وابسته به هیچ جریان سیاسی نمی‌دانند اما وی به لحاظ نظری به جریان روشنفکری و چپ ایران تعلق داشت. بعضی از اسناد و نوشته‌های نیز نشان می‌دهد که با گروههای معاند نزدیکی داشته است اما در نهایت از بعضی از کرده‌های سیاسی خود نیز با نفرت یاد ‌کرده است.

از وی کتاب‌ها و مقالات بسیاری به زبان‌های فارسی و فرانسه منتشر شده است، که از آن جمله می‌توان به«چهره استعمارگر، چهره استعمارزده نوشته آلبر ممی، از ماست که بر ماست مجموعه مقالات تاریخی، آخرین روزهای لطفعلی خان زند، نوشته هارفورد جونز ترجمه با همکاری جان گرنی، روزنامه قانون میرزا ملکم خان، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار (با همکاری فریدون آدمیت)، مصیبت وبا و بلای حکومت، کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی، نامه‌های تبعید میرزا آقاخان کرمانی (با همکاری محمد فیروز)، بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو، ایران و راه‌یابی فرهنگی 1834–1848، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران و حافظ خنیاگری، می و شادی» نام برد.

مهم‌ترین مقالات وی نیز عبارت است«میرزا صالح شیرازی و جنگ‌های ایران و روس، عباس میرزا و فتحِ خراسان، حاجی موریه و قصه‌ استعمار، از صبا تا حاجی بابا، ما و میرزا ملکم‌خان‌های ما، نظر آقا… و نامه‌هایی از او، میرزا آقاخان و سیدجمال‌الدین و رسالتِ اجتماعیِ عالم». تعدادی از ترجمه‌های وی نیز بشرخ ذیل است «زندگی سیدجمال الدین اسدآبادی در رابطه با فرانسه، آیین بابی، روشنفکران ایرانی در استانبول، وصیت‌نامه عباس میرزا، روزنامه قانون، زنان در مشروطیت، انجمن‌های شورایی در مشروطیت، رساله مشروطیت، کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی».

هما ناطق که زبان‌های فرانسه، انگلیسی، ترکی را خوب می‌دانست روز جمعه 11 دی ماه 1394(اول ژانویه 2016) در روستای «آرو» واقع در جنوب پاریس چشم از جهان فروبست.

 

پانوشت:

1- استادم فریدون آدمیت، هما ناطق، مجله فرهنگی و هنری بخارا، 1 خرداد 1387.

2- علی شریعتی، مسلمانی در ناکجا آباد، علی رهنما، گام نو،1385، صفحه 189.

3- حکمت و سیاست، خاطرات سیدحسن نصر، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1393، ص298.

4 - استادم فریدون آدمیت، همان.

5- ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه گل محمودی و ابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ هفدهم، 1389، ص 627.

6- جنبش دانشجویی پلی تکنیک تهران، عباس عبدی، نشر نی، 1393، ص 295.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: