1394/9/28 ۱۳:۰۴
برای مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مایۀ بسی مباهات است که استاد احمد منزوی، سالها این مرکز را خانه و کاشانۀ خویش دانسته و آنچه را که برای ثبت و ضبط میراث زبان فارسی از سالیان دور در نیت داشته، از طریق این مرکز پی گرفته است. بدین مناسبت این مرکز بر آن شد تا به میمنت بیست سال همکاری، اثری خاص مشتمل بر نکته هایی از زندگی استاد و فهرستی از آثار او به دست دهد. کتاب «دانش و فرزانگی»سیری در زندگی و آثار استاد احمد منزوی ست که در سال 1390 توسط علی رفیعی علامرودشتی تدوین و تنظیم شد و با مقدمۀ علی بهرامیان توسط مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی چاپ و منتشر شد. آنچه در زیر می خوانید مقاله ای از زنده یاد استاد ایرج افشار است که در این کتاب آمده است
دبا: برای مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مایۀ بسی مباهات است که استاد احمد منزوی، سالها این مرکز را خانه و کاشانۀ خویش دانسته و آنچه را که برای ثبت و ضبط میراث زبان فارسی از سالیان دور در نیت داشته، از طریق این مرکز پی گرفته است. بدین مناسبت این مرکز بر آن شد تا به میمنت بیست سال همکاری، اثری خاص مشتمل بر نکته هایی از زندگی استاد و فهرستی از آثار او به دست دهد. کتاب «دانش و فرزانگی»سیری در زندگی و آثار استاد احمد منزوی ست که در سال 1390 توسط علی رفیعی علامرودشتی تدوین و تنظیم شد و با مقدمۀ علی بهرامیان توسط مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی چاپ و منتشر شد. آنچه در زیر می خوانید مقاله ای از زنده یاد استاد ایرج افشار است که در این کتاب آمده است...
به نام نگارندۀ بود و هست
چون این مجلس دلپذیر برای ادای احترام بیشائبه به احمد منزوی است، بر کمینه فرض شد دعوت همکار راستین او را برای حضور در مجلسی که دوستدارانش به هم مینشینند بپذیرم و از دقایق هم صحبتی و تجدید دیدار آنان لذتیاب شوم. پس، از صبوری و لطف شما مدد میگیرم و به عنوان کسی که چهل سال بیش با او هم آرزو و همراه بوده است، چند بندی دربارۀ این نادره کار قلمرو کتابشناسی ایران ــ که به طور اخص برای نوشتههای زبان فارسی جانمایه گذارده و به طور اعمّ عاشق دلباختۀ کتاب و نسخه بوده و هست ــ زحمت بدهم.
در یک کلام، ابن ندیم کنونیِ ما تا سال 1353 تعداد 49022 نسخه را با ذکر کیفیاتی که میباید در شش جلد فهرست نسخههای خطی فارسی و پس از آن 6914 نسخۀ خطی را تا سال 1361 در چهار جلد فهرست مجموعۀ گنجبخش و بالاخره حدود بیست هزار عنوان کتاب را ــ که اگر حسابم نادرست نباشد ــ به تخمین شصت هفتاد هزار نسخه خواهد بود تا سال 1375 در چهارده جلد فهرست مشترک پاکستان به ما شناسانیده و جز اینها موفق شده است، پنج مجلّد از کتاب ارزشمند خود به نام فهرستوارۀ کتابهای فارسی را که مرجعی همیشگی برای پژوهشگران خواهد بود، به طبع برساند. پنج جلد نخستین آن توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی چاپ شده و از جلد ششم به توسط مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی به چاپ خواهد رسید، به حکم آنکه شاعر هم گفته است: «سر همانجا نه که باده خوردهای».
جز اینها او در نگارش شش جلد فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ مجلس و نه مجلّد فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ ملّی ملک، رکن رکین بوده و با ارادتمندان خود همکاری صمیمانه و دلسوزانه داشته است و باز باید دانست که فهرستهایی هم دربارۀ کتابخانههای هند نشر کرده است.
منزویها را از موقعی که کتابدار شدم شناختهام. در این راه با هر دو برادر کتابشناس، کتابدار، کتابدوستِ کتابنویس همراه بودهام. با علینقی پنجاه سال پیش در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق کنار هم مینشستیم: هر دو خادم آنجا بودیم و از لذت همسخنی با محمدتقی دانشپژوه بهرهور و از دریای دانش او گوهریاب بودیم و هر سه زیرنظر کتابدار صاحب علم و ذوق، شادروان دکتر محسن صبا، که نخستین ایرانی تحصیل کرده در رشتۀ کتابداری بود آموزش میدیدیم.
موقعی که کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران در ساختمان جدید استقرار یافت و روزانه گسترش میگرفت، احمد به کمک من شتافت. در فهرستنویسیِ مجموعههای آنجا خدمتهای بسیار مفید کرد. وجودش مغتنم بود. اغلب همکاران از دانایی او در کتابشناسی فیض میبردند. یکی از کارهای برجستهای که برای آن کتابخانه انجام داد، تهیۀ فهرست چاپهای سنگی آنجا بود. آنقدر که به یادم مانده است، آن کار به پایان رسیده بود و در شرف چاپ شدن بود که تغییرات روزگار پیشآمد و آن برگهها بیسرانجام ماند.
منزویها فرزند پدری ناماورند: آن که الذّریعة را تألیف کرده، کتابی بسیار مشهور و بسیار مفید. آن را همه میشناسید. این دو فرزند کتابشناس در آن کتابخانۀ بیست و چند جلدی پرورش یافته و آگاهیهای نخستین کتابشناسی را میان اوراق آن مجلّدات دستیابی کردهاند. الذّریعة مرجعی اصلی، اساسی و حتمی برای هر پژوهندهای است که با کتاب و نسخه (اعم از فارسی و عربی) سر و کاری پیدا میکند. علینقی و احمد فرزندان خلف و پیرو چنان پدرند.
دربارۀ احمد دو سه خاطره مانند را باید عنوان کنم. یکی مربوط به موقعی است که واقف کتابخانۀ ملّی ملک و زعمای مجلس شورا بر آن شدند تا جمعی را همگام کنند و آنان فهرستنویسی نسخههای خطی آن دو کتابخانه را زودتر پیش ببرند و به دسترس جویندگان برسانند. او یکی از پایمردان بیغشّ و دلسوزی بود که تا پایانِ پیمان شادروان محمدتقی دانشپژوه و من، نسبت به آن دو کتابخانه، از همراهی کوتاهی و ناسازگاری نکرد.
وقتی تشکیلات R.C.D. (مؤسسۀ فرهنگی منطقهای) در تهران پای میگسترد، مقارن بود با روزهایی که احمد منزوی تألیف فهرست مشترک نسخههای فارسی را به پایان برده و آمادۀ چاپ کردن ساخته بود. چون به خوبی وقوف داشتم که این جثۀ وطواطی، اما پر توان در کار و توانمند در تحمل گرانباریهای روزگار، خدمتی بزرگ و ماندگار را به سرانجام رسانیده است ــ که اگر دولت میخواست آن را به حصول برساند، در بایست آن میبود که مؤسسهای بنیاد گذارد ــ مشتاقانه به این در و آن در میزدیم که وسایل چاپ آن کتاب خود مثال فراهم شود. خوشبختانه به یک اشارت، دکتر سلیم نیساری با روی خوش و کمال فرهنگ خواهی، سودمندی کتاب را دریافت و سرنوشت آن تألیف منیف را به دست گرفت. نیساری در آن وقت مسؤول امور فرهنگی R.C.D. بود.
منزوی پس از آن کارِگران، بازنشستگی را پذیرفت و از ایران رفت: به هجرت رفت و چون دانایی پاک باخته بود، در پاکستان منزوی شد، ولی دست از کتاب نکشید. پیرو نیمهای از بیت حافظ بود که گفته است: «فراغتیّ و کتابی و گوشۀ چمنی».
سالی پیش نبود که «مرکز تحقیقات زبان فارسی ایران و پاکستان» از طرف وزارت فرهنگ و هنر وقت و به پایداری و بینش دکتر علیاکبر جعفری در آن سرزمین بنیاد گرفته بود و مقادیری نسخههای خطی برای کتابخانۀ مرکز از چهار گوشۀ آن کشور خریداری و گردآوری شده بود و به تدریج هم بر آن مجموعه افزوده میشد. خوشبختانه حضور با برکت منزوی را مغتنم دانستند و فهرستنگاری نسخههای خطی به دست او سپرده شد. جز این، از دانایی او در شناخت و ارزیابی علمی نسخهها بهرهوری میکردند ــ که او از تجربه و دانایی در این رشته کولهباری گران به همراه داشت.
منزوی در پاکستان دو کار سترگ را در نهایت استواری و هوشیاری و با شور علمی و دور از هر گونه لاف و گزاف به انجام رسانید: یکی فهرست نسخههای خطی همان مرکز است که به نام فهرست کتابخانۀ گنجبخش در چهار جلد به چاپ رسید. دیگری فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی کتابخانههای پاکستان است که چنانکهپیش از این گفتم، در چهارده مجلّد است.
اینکه گفتم احمد منزوی به هوشیاری چنین خدمتی را سرانجام داد، از این بابت است که او خوب دریافته بود که فرهنگ ایرانی و مخصوصاً آنچه به زبان فارسی نوشته شده است، روزگاران دراز در شبه قاره با زندگی مردم پیوستگی ژرف داشته است و بر ماست که آن مآثر درخشان را بشناسیم و از آن چشمهها، مشتاقان جامهای ده منی بنوشند. او بهترین راه را شناختن و شناساندن نسخههایی دانست که به زبان فارسی در شهرها و روستاهای دوردست آن سرزمین متروک مانده است و عاشقانِ آشنا و دلخسته ندارد. در سراسر این فهرستها دو انگیزه مشهود است: یکی شناساندن آثاری که از فرهنگ ایرانی به مدت چند قرن مورد علاقه و خواندن ساکنان فارسیدان شبه قاره بوده و از آنها نسخهنویسی میشده است و ما امروز در مییابیم که مردم آن صفحات به چه متونی دلبستگی داشتهاند. دیگر اینکه، ما از تألیفات و نوشتههایی که بومیان هند به زبان فارسی از قرن ششم به بعد تألیف کردهاند آگاه میشویم و از این راه، رگههای پیوند مربوط به فرهنگ ایرانی را از میان آن نوشتهها به آسانی به دست میآوریم.
شاید همه ندانید که منزوی بسیار از صفحات این فهرستها را در حال و وضعی سیاه کرده است که چندی خود را محکوم و راضی بدان کرده بود تا در گوشۀ انبارگونۀ مرکز بیتوته کند و شب را به سختی به پگاه برساند، به امید آنکه بامدادان، نسخههای کرم خوردۀ هندی را لابهلا بگرداند و از آن صحیفهها و دفترها، تازههایی را به دوستداران و پیوند ناگسستگان زبان فارسی عرضه کند.
او برای گردآوری اطلاعات مربوط به فهرست مشترک پاکستان، چه سفرهای دشوار و دراز که به گوشه و کنارهای دور دست پاکستان نکرد و برای دیدن کتابهای فرسودۀ روزگار، به چه ناهمواریها که دچار نشد: گرمای به شرجی آمیخته را پذیرا شده بود، در مدرسهها و اقامتگاههایی که هزینۀ گران نداشته باشد میخوابید. تند و تیزی خوردنیهای بومی ناآشنا را بر خود گوارا میساخت، برای آنکه چند نسخه بیشترک دیده باشد.
احمد، پس از این دو تألیف گرانسنگ، تهیه و تنظیم کتاب بزرگ دیگری را به نام فهرستوارۀ کتابهای فارسی پیش گرفت و موفق شد مجموعهای فراهم سازد از اطلاعات آغازین و ضروری برای کتابهایی که فارسی زبانان از وادی وخش تا دریای نیل تألیف کردهاند. او در این کار بزرگ و سترگ هم، کیفیات خطیها را آورده و هم مشخصات چاپیها را شناسانده است.
اکنون منزوی جاحظوار همه روز به مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی میرود و کنار قفسههای کتاب قرار میگیرد و به زیر و رو کردن و نظم دادن برگههای گردآوری شدهای که یادگار سالهای دراز و حاصل تجسس در کتابخانههای مختلف ایران و پاکستان، یا برگرفته از اطلاعات مخزون در لابهلای کتابهای بیشمارست، میپردازد و سالی نیست که کتابی حجیم و جسیم از زیردست او بیرون نیاید.
جلد اول از نسخههای خطی مجموعۀ اهدائی دوست فقید دانشمند، شادروان سلطانعلی بهبهانی به کتابخانۀ همین دائرة المعارف را دو سال پیش منتشر کرد. پس از آن جلد پنجم فهرستواره ــ که انجمن مفاخر و آثار ملّی ناشر آن بود ــ به دستمان رسید. به خوش خبری باید گفت که به همین نزدیکیها جلد ششم آن کتابشناسی و فهرست مجموعۀ خطی یکی از کتابخانههای کرمان را مرکز دائرة المعارف منتشر خواهد کرد.
تردید ندارم که نام احمد منزوی کنار نام کتابشناسان بنام، چه ابن ندیم و کاتب چلبی از بزرگان قرون گذشته، چه پدرش و برادرش و دوستش محمدتقی دانشپژوه از معاصران ماندگار خواهد بود. همچنین در قلمرو پژوهشهای جهانی ایرانشناسی، نامش همتراز با نام کارل استوری انگلیسی برده خواهد شد، همچنان که نام فؤاد سزگین ترک با نام کارل بروکلمان آلمانی در کتابشناسیپردازی از نوشتههای عربی پهلو به پهلو شده است.
دوستان! من قلمی را میبوسم که به دست او بود و هست و هماره آن را با شوری آتشین برای پایداری زبان فارسی بر روی کاغذ گریانیده. امیدوارم دانشوران ایرانی و فارسی زبانان سراسر جهان و هم ایرانشناسان فرنگ، مواقعی که کتابهای ارجمند او را به دست میگیرند و به آسانی آگاهیهای دلخواه خود را در آنها مییابند، یاد رنجهای این کشّاف ظنون زمان باشند و دستکم، آوردن نام او از قلمشان فرو نیفتد که هر سطر از این کتابها، نتیجۀ گشت و گذار در چندین کتاب و نسخه و خواندن سطور بیشماری بوده است که خود او هم نمیتواند شمار آنها را بداند. اگر ملول شدهاید ببخشیدم، پای احمد منزوی در میان بود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید