هست‌ها و نیست‌های رانسیر

1394/9/1 ۱۰:۴۶

هست‌ها و نیست‌های رانسیر

ژاک رانسیر را شاید بتوان از بداقبال‌ترین متفکران معاصر در ایران دانست، نه به جهت اینکه اندیشه‌هایش در ایران نادیده گرفته می‌شود، بلکه درست به جهت اقبالی که به افکار و آرای او می‌شود. موضوعاتی که رانسیر درباره آنها کار می‌کند و می‌نویسد، آن‌قدر گسترده هست که گروه‌های‌ گاه معارضی را به خود جذب کند؛ از سیاست تا هنر، از ادبیات تا زیبا‌شناسی. همین تنوع و گستردگی که البته به لحاظ مضمونی از وحدت فلسفی برخوردار است موجب ترجمه‌های پراکنده و جسته‌گریخته اغلب در قالب کتاب‌هایی از او شده که معمولا از صد صفحه تجاوز نمی‌کند.

 

 ژاک رانسیر را شاید بتوان از بداقبال‌ترین متفکران معاصر در ایران دانست، نه به جهت اینکه اندیشه‌هایش در ایران نادیده گرفته می‌شود، بلکه درست به جهت اقبالی که به افکار و آرای او می‌شود. موضوعاتی که رانسیر درباره آنها کار می‌کند و می‌نویسد، آن‌قدر گسترده هست که گروه‌های‌ گاه معارضی را به خود جذب کند؛ از سیاست تا هنر، از ادبیات تا زیبا‌شناسی. همین تنوع و گستردگی که البته به لحاظ مضمونی از وحدت فلسفی برخوردار است موجب ترجمه‌های پراکنده و جسته‌گریخته اغلب در قالب کتاب‌هایی از او شده که معمولا از صد صفحه تجاوز نمی‌کند. در حال حاضر در فارسی بسیاری از کتاب‌های رانسیر هست و نیست: «ده تز در باب سیاست» (امید مهرگان)، «نفرت از دموکراسی» (محمدرضا شیخ‌محمدی)، دو ترجمه از «سیاست زیبا‌شناسی» (اولی از فتاح محمدی و دومی از امیرهوشنگ افتخاری‌راد و بابک داورپناه)، دو ترجمه از «ناخودآگاه زیبا‌شناختی» (فرهاد اکبرزاده و مجید نظری)، «استتیک و ناخرسندی‌هایش» (فرهاد اکبرزاده)، «عدم توافق» (رضا اسکندری). بنابراین آمار و ارقام می‌گوید از فیلسوف فرانسوی نه‌تنها کتاب‌های زیادی به فارسی برگردانده شده، بلکه در مواردی دو ترجمه از یک کتاب او هست پس چرا هنوز از این فیلسوف کتابی در فارسی نیست؟ و چرا هر کتابی که از او ترجمه می‌شود به نحوی از انحاء به مجموعه «نیست»های رانسیر در فارسی افزوده می‌شود؟

«چرخش اخلاقی استتیک و سیاست» سومین کتابچه از مجموعه‌ای است که اشکان صالحی از رانسیر به فارسی برگردانده است. کتابچه نخست به ترجمه دو مقاله از کتاب «سیاست زیبا‌شناسی» اختصاص دارد و کتابچه دوم به مقاله پارادوکس‌های هنر سیاسی از کتاب «تخالف». این سه کتابچه ٤٠صفحه‌ای نیز به واسطه فرم خود در تکه‌پاره‌کردن مقالاتی از رانسیر کمکی به درک کلیت فکری او نمی‌کنند، هر چند کوشیده‌اند از کیفیتی قابل قبول برخوردار باشند. ترجمه مقاله «چرخش اخلاقی استتیک و سیاست» با این جملات آغاز می‌شود: «اخلاق شاهدی عمومی درخصوص هنجارمندی تلقی می‌شود که فرد را قادر می‌سازد تا درباره اعتبار رویه‌ها و گفتمان‌های جاری در حوزه‌های متمایز مربوط به قضاوت و کنش دست به داوری بزند. با این تلقی چرخش اخلاقی بدین معناست که امروزه گرایشی فزاینده وجود دارد به اینکه سیاست و هنر به قضاوت‌های اخلاقیاتی درباره اعتبار اصول‌شان و پیامدهای ناشی از رویه‌هاشان سر بسپارند». (ص ۷) به اعتقاد رانسیر، تلقی رایج از اخلاق هنجارهای عامی است که آدم می‌تواند به کمک آنها اعتبار کار‌ها و گفتارهای حوزه‌های مختلف را بسنجد. امروزه سیاست و هنر بیش‌ازپیش در معرض قضاوت‌های اخلاقی قرار می‌گیرند و اعتبار اصول و پیامدهای کار‌هایشان براین‌اساس سنجیده می‌شود. رانسیر می‌خواهد این نگاه به سیاست، هنر و اخلاق را نقد کند و نشان دهد حاکمیت اخلاق به معنای حاکمیت قضاوت‌های اخلاقی در هنر و سیاست نیست، بلکه به معنای ساختن حوزه مبهمی است که در آن مرز میان هنر و سیاست، «است» و «باید»، فاکت و قانون محو می‌شود: «حاکمیت اخلاق به تشکیل حوزه نامتمایزی دلالت دارد که در آن نه‌تنها خاصیت رویه‌های سیاسی و هنری بلکه آنچه خود هسته منش اخلاقیاتی کهن را شکل داده نیز منحل می‌شود: تمایز بین فاکت و قانون، بین آنچه هست و آنچه باید باشد». (ص ۸)

تمرکز اصلی رانسیر در مقاله «چرخش اخلاقی استتیک و سیاست» بر توضیح اهمیت چرخش اخلاقی و تأثیر آن روی زیبا‌شناسی و سیاست امروز است و در حین آن به تعریف مدنظر خود از اخلاق و تفاوت آن با معنای رایج این مفهوم می‌پردازد. این مقاله نیز در راستای دغدغه اصلی رانسیر در دیگر آثار خود یعنی ارتباط زیبا‌شناسی و سیاست است. او در پروژه خود با تغییر موقعیت و فرم‏های طبقه‏بندی و تمایز، هنجارهای بازنمایی محیط پیرامون و تثبیت شرایط موجود را تغییر می‌دهد. از نظر او فقط وقتی می‌توان از عهده درک محیط پیرامون برآمد که جهان را در حالت دگرگونی محض تصور کرد. او برای نویسنده یا هنرمند هیچ رسالت سیاسی خاص و معینی قائل نیست، ولی نفس تولید هنری را نوعی کنش سیاسی می‌داند. از نظر رانسیر زیبا‌شناسی، نظریه زیبایی یا هنر یا حتی نظریه حواس نیست، بلکه مفهومی تاریخی است که از رژیم خاصی برای ظهور و ادراک هنر سخن می‌گوید. این رژیم ناشی از پیکربندی تجربه و تفسیر امور حسی است. زیبا‌شناسی از نیمه دوم قرن هجدهم، در پی کنارزدن و برهم‌ریختن امر حسی و توزیع پیشین آن و همچنین جا بازکردن برای امر حسی و نامشهود بود. این، تا حدودی مشخص‌کننده وجه اشتراک یا به تعبیری، قلمرو مشترک دو حوزه سیاست و زیبا‌شناسی است به‌عبارتی هر دو این حوزه‌ها در دیدنی‌ساختن آنچه ناپیداست، هم‌مسیر‌ند.

سیاست از دیدگاه رانسیر به معنای تمرین قدرت یا تلاش برای کسب آن نیست، بلکه پیش از هر چیز به معنای برهم‌زدن نظم اجتماعی مستقر در جامعه، آن‌هم به دست گروه یا طبقه‌ای است که جایگاهی در این نظم ندارند. به بیانی دیگر، کار رانسیر روی سیاست تلاشی بود برای نشان‌دادن سیاست به‌عنوان یک سازوکار زیبا‌شناختی. بدان معنا که سیاست به جای به‌کارگیری قدرت و کسب آن، بازسازی یک جهان ویژه ناسازگار و شکلی خاص از تجربه است. سیاست، نپذیرفتن مرز میان نظم‌هاست که منجر به فرآیند زیبا‌شناسانه بازپیکربندی می‌شود. بازپیکربندی زمان و مکان نقطه آغاز رهایی است. توزیع امور عام و امور خاص به طور مساوی بین آدم‌ها صورت نمی‌‏گیرد. اما زیبا‌شناسی، که ماحصل مدرنیته است راهی برای تبیین شهودهای حسی و تبدیل‌کردن آنها به مفاهیم است. استتیک در توالی تجربه و دانش پیشاتجربی رخنه می‌کند و با کمک فعال‌کردن قوه خیال، شرایط را برای دگرگونی‏های کلان زمینه‏سازی می‌کند. در پذیرش آنچه بیگانه یا طرد‌شده است، پیکربندی جدیدی از آنچه قابل رؤیت و قابل تصور است ترسیم می‌شود و حیطه احتمالات را دگرگون می‌کند. همچنان‌که در حیطه اجتماعی، از طریق پیکربندی جدید داده‌های اجتماعی است که عمل سیاسی می‌تواند از نو اظهار وجود کند، با بهره‏گیری از امکانات سوژه، ابژه‌های جهان در مکان‏‌ها و زمان‏های مختلف قرار می‌گیرد.

منبع: روزنامه شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: