بررسی رسانه و نیاز جامعه در گفت‌وگو با یحیی یثربی

1394/8/24 ۱۱:۰۴

بررسی رسانه و نیاز جامعه در گفت‌وگو با یحیی یثربی

یحیی یثربی یکی از فعالان عرصه اندیشه همیشه نگاهی منتقدانه به فضای فرهنگی جامعه داشته است. این‌بار نگاه تیزبین او به فضای مطبوعات و رسانه‌های جامعه معطوف شده است. وی که سابقه طولانی در همکاری با رسانه‌های کشور در حوزه‌های تخصصی فرهنگ و اندیشه دارد در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به مساله تاثیر‌گذاری مطبوعات در ایران می‌پردازد و به سطح آگاهی و توسعه فرهنگی بسیار تاکید دارد.

به جای اندیشه به اعتراض اهمیت می‌دهیم

 زهرا سلیمانی‌اقدم: یحیی یثربی یکی از فعالان عرصه اندیشه همیشه نگاهی منتقدانه به فضای فرهنگی جامعه داشته است. این‌بار نگاه تیزبین او به فضای مطبوعات و رسانه‌های جامعه معطوف شده است. وی که سابقه طولانی در همکاری با رسانه‌های کشور در حوزه‌های تخصصی فرهنگ و اندیشه دارد در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به مساله تاثیر‌گذاری مطبوعات در ایران می‌پردازد و به سطح آگاهی و توسعه فرهنگی بسیار تاکید دارد.

*****

پیش از این شما به نوع کارکرد مطبوعات به‌خصوص در حوزه‌های تخصصی اندیشه و فرهنگ نقد داشته‌اید که در مصاحبه‌های‌تان آن را مطرح کرده بودید، چرا معتقدید این بخش تاثیر کافی ندارد؟

ما رسانه‌های زیادی داشته و داریم، اما این رسانه‌ها چندان اثرگذار نیستند. مدام می‌شنویم که فلان مجله و روزنامه راه افتاده یا فلان مجله یا روزنامه تعطیل شده، اما هیچ احساس نمی‌کنیم آمدن آنان چه سودی داشته، یا اینکه با رفتن‌شان چه چیزی را از دست داده‌ایم؛ جز اینکه گروهی از این جناح غمگین شوند و از جناح دیگر خوشحال. به نظر من پاسخ این پرسش پیش از همه در یک جمله خلاصه می‌شود و آن اینکه ما زیربنای لازم برای بهره گرفتن از این پدیده‌ها را نداریم. جریان از این قرار است که در دنیای جدید، چیزهایی پدید آمده‌اند که برای ما فوق‌العاده شگفت‌انگیزند و ما با اطلاع یافتن از یکایک آنها، کوشیده‌ایم هر چه زودتر آن پدیده را به دست آوریم؛ از دوچرخه و اتومبیل و هواپیما بگیر تا قانونمندی و آزادی و عدالت.

در تلاشی که برای به دست آوردن این پدیده‌ها کرده‌ایم، تاکنون از جهاتی موفق بوده‌ایم، اما از جهاتی دیگر ناکام مانده‌ایم. دلیل این کامیابی و ناکامی آن است که پدیده‌های دنیای جدید، دو گونه‌اند:

پدیده‌های محسوس و تجربی مانند اتومبیل و هواپیما و وسایل و لوازم خانه و وسایل ارتباط‌جمعی و پدیده‌های نامحسوس و معنوی همانند جامعه‌ مدنی، تفکیک قوا، مدیریت علمی، برنامه‌ریزی علمی، آزادی و عدالت اجتماعی. ما پدیده‌های ردیف اول را که جنبه‌ مادی و ظاهری دارند، با امکانات خدادادی خود، همانند نفت و گاز و کار و کاسبی تهیه کرده‌ایم و گاهی بیش از غربیان نیز تهیه کرده‌ایم. اما نمی‌توانیم زندگی اجتماعی، قانونمندی، آزادی و مدیریت علمی و امثال این‌ها را بخریم. باید خودمان از نظر فکر و اندیشه توسعه پیدا کنیم تا به این‌ها برسیم. یکی از این پدیده‌ها رسانه و مدیریت آن است. بنابراین دلیل اینکه مطبوعات ما اثرگذار نیستند، این است که ما از مدیریت علمی بی‌بهره‌ایم. در دنیای جدید رسانه‌ها بسیار اثرگذارند، اما در جامعه ما چنین نیستند، زیرا درست اداره نمی‌شوند. ایراد دیگر شامل نگرش توسعه‌‌نیافته و سنتی ما می‌شود.

نگرش توسعه‌‌نیافته و سنتی، به جای دانش و پژوهش، به رسانه‌های ما خط می‌دهد. در نیم‌قرن اخیر که من به یاد دارم، بیشتر تلاش‌های نویسندگان، به‌خصوص در مسائل فرهنگی و اجتماعی، در همین چارچوب بوده است. نویسندگان ما همیشه به صف و ستون ویژه‌ای، وابسته بوده‌اند؛ چپ، راست، دولتی، غیردولتی، روشنفکر و سنتی و امثال این‌ها.

 این‌گونه تلاش‌ها با تغییر شرایط و اوضاع روزگار، ارج و اعتبار خود را از دست می‌دهند. این‌گونه نوشته‌ها چون بر احساسات و عقده‌ها تکیه دارند، نقشی در توسعه‌ فکر و فرهنگ مردم ندارند. اگر جامعه‌ای بخواهد به مدنیت برسد، باید توسعه‌ ذهنی لازم را داشته باشد. ما به جای اندیشه و تفکر به «اعتراض» اهمیت می‌دهیم. ما معترضان را روشنفکر می‌دانیم؛ اگر چه سطح فکر این معترضان هیچ‌گونه تحولی نیافته باشد. عده‌ای در این جامعه جا باز کرده و شهرت یافته‌اند، اما مردم از آنان چیزی نمی‌دانند، جز اینکه با حاکمیت درگیر شده‌اند. بنابراین مردم، هیچ‌گاه از آنان چیزی یاد نمی‌گیرند. معترضان، قدرت را هدف می‌گیرند، اما هیچ برنامه علمی و خط‌مشی سیاسی‌ای را برای مردم تعریف نمی‌کنند، جز در حد کلی‌گویی که مثلا باید همه آزاد باشند یا همه چیز ارزان شود و باید فساد را ریشه‌کن کرد و امثال این‌ها. اما رسانه‌های ما در این‌ باره به ‌جای توسعه عقل و اندیشه‌ مردم، بر احساسات تکیه می‌کنند و مردم ما همچنان خام به زندگی سیاسی خود ادامه می‌دهند و هیچ‌کس از آنها انتقاد نمی‌کند.

 

شما به عوامل متعددی اشاره کرده‌اید، اما سوال این است که به‌عنوان یک محقق و کسی که چندین سال است در حوزه‌های مختلف مشغول فعالیت هستید، آنچه می‌توانید به‌عنوان راهکارهای تاثیرگذار در این حوزه  پیشنهاد کنید، چیست؟

پیش از همه‌ این‌ها، از شما می‌خواهم به دو نکته‌ حساس توجه کنید. یکی اینکه روزنامه‌ باید از حالت آوار دربیاید تا مردم، هر روز با مجموعه‌ای از مطالب، بدون‌سابقه و لاحقه روبه‌رو نشوند.

من با این مساله مخالف نیستم که شما در یک رسانه به اقتصاد، سیاست، فلسفه، عرفان، علوم اجتماعی، مسائل حوزه، تاریخ معاصر ایران، حقوق، ادبیات، سینما، مجلات خارجی و موضوعات دیگر بپردازید. اما آنچه مهم است، اینکه هر یک از آن بحث‌ها، مهندسی و مدیریت شوند؛ چنان نباشد که مجموعه‌ای از مطالب پراکنده و غالبا بی‌ربط به مسائل و مشکلات زندگی مردم، در رسانه‌ها نوشته شود؛ بلکه باید مقالات و گفتارها به گونه‌ای ترتیب یابند و اداره شوند که مخاطب بتواند گذشته‌ بحث را به خاطر آورد و روند بحث‌ را پیش‌بینی کند و به دنبال کردن بحث‌ها علاقه‌مند شود و درنهایت به نتیجه‌ای برسد و بر معرفت و آگاهی خود بیفزاید.

 باید بکوشیم مسائل و موضوعاتی که مطرح می‌کنیم، براساس یک سوال مطلوب تعریف شده سامان یابند و پرونده داشته باشند. این پرونده را تا رسیدن به هدف، دنبال کنیم و گرفتار تکرار و دور زدن نشویم. باید یادمان باشد که مثلا امسال درباره‌ نیمه شعبان، عاشورا، یا انقلاب اسلامی چه گفته یا نوشته‌ایم تا سال آینده دوباره همین‌ها را تکرار نکنیم. بدانیم که مثلا بحث سنت‌گرایی یا فلسفه‌ اسلامی، یا نقد کتاب، یا مبارزه با فساد، یا رواج تبعیض و رانت‌خواری را از کجا آغاز کرده و به کجا رسیده‌ایم.

دوم اینکه، مردم جامعه‌ ما نیازمند توسعه‌ آگاهی و فرهنگ خود هستند. شما باید مسائل موثر در توسعه‌ فکر و فرهنگ جامعه‌مان را در اولویت قرار دهید.

خبر از هر جا و هرچه باشد، شنیدنی و لذت‌بخش است. اما باید به مردم، مخصوصا به طبقه‌ تحصیلکرده خبری دهیم که در رشد فکری و فرهنگی او نقش داشته باشد. در اینجا نیز مدیریت و مهندسی لازم است. جامعه‌ ما نیازمند توجه به روش درست تفکر و رهایی از جمود و تعصب است.

 

اندیشه و حوزه‌های معطوف به آن مانند علوم انسانی دارای چه جایگاهی است؟

بدون‌تردید آنچه می‌تواند در این مرحله، اثرگذار باشد، بر مطالب مطرح شده در دنیای مدرن، تقدم دارد. جامعه‌ای که شک دکارتی از الفبای دینش بود، اما هنوز مزه‌ شک را نچشیده است، بدون‌تردید نیازی به خبررسانی از اختلاف‌نظر مفسران کانت نخواهد داشت. یا جامعه‌ای که از نظر علوم انسانی در حالت جمود و افسردگی است، سخن از آخرین دستاوردهای محققان علوم انسانی غرب، در زمینه‌های مختلف و به صورت کلی‌گویی چندان منطقی به نظر نمی‌رسد، مثلا بحث از آخرین دستاوردهای فلسفه‌ تحلیلی یا زبان‌شناسی یا فلسفه‌ هنر مطلوب نخواهد بود.

این گونه مباحث در جامعه‌ای که هنوز کوچک‌ترین تحولی در منطق و معرفت‌شناسی و روش اندیشه‌اش رخ نداده است، چه نتیجه‌ای می‌تواند داشته باشد؟!

جامعه‌ ما که جبرگرایی و تسلیم را از ادبیات برآمده از اشعریت و تصوف 10 قرن گذشته‌‌اش در دل و درون خود جای داده است، هنوز نیازمند آن است که الفبای تکیه بر اعتبار و اصالت انسان را یاد بگیرد و نقش آگاهی و اراده انسان را، در زندگی فردی و اجتماعی خود بیاموزد. ما چنین انسانی از شرق و غرب را افسانه نخوانیم! نباید رسانه‌های ملی خواب جبر و جهل و جمود را با افسانه‌هایی همانند افلاطون، عقول عشره‌ ابن‌سینا، انوار عرضی و طولی سهروردی، اتحاد عاقل و معقول صدرا و همچنین مناد اسپینوزا، مقولات کانت و کلمات قصار نیچه و پدیدارشناسی ذهن هگل، اگزیستانسیالیسم، پست‌مدرنیسم و سنت‌گرایی سنگین کنند.

برای مردم جامعه‌ای که هنوز در مورد مسائلی مانند ترافیک، محیط‌زیست، تغذیه و بهداشت، نیازمند سال‌ها آموزش هستند، آواری از شرق و غرب فراهم نیاوریم. باید کار رسانه‌ها به گونه‌ای باشد که بتوانند به هدف و نتیجه‌ مطلوب هر چه بیشتر نزدیک شوند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: