1394/2/5 ۰۹:۰۷
دکتر سید یحیی یثربی، استاد فلسفه و عرفان اسلامی، با روی خوش از مصاحبه در باب ابن سینا و عقلانیت سینوی استقبال کردند. این گفتگو در منزل ایشان صورت گرفت. دکتر یثربی با طمانینه سوالات را پاسخ گفتند و به طبق عادت مرسوم خود، از مشکلات امروزیمان انتقاد کردند؛ از اینکه ما بعضی از بزرگان را به مثابه امامزادگانی میپنداریم که باید دورشان بگردیم و هیچ گاه اشکالی به افکار آنان وارد نکنیم، از اینکه نترسیم اگر پاسخی برای مشکلات امروزمان در اندیشه ابن سینا نیافتیم، از اینکه معطل گذشتگانمان نمانیم و با شجاعت برای آنچه هیچگاه مطرح نشده، نظریه پردازی کنیم تا به پیش رویم.
از آنجا که صحبت اصلی در باب عقلانیت سینوی بود، برایمان گفتند که ابن سینا عقلگرا بود؛ یعنی معتقد بود باید با تجارب حسی با جهان آشنا شد و عقل را به کار گرفت. باید آزاد فکر کرد و فکر آزاد حق دارد در باب هر چیزی تفکر کند. ابن سینا نیز آزاد فکر میکرد و همین فکر آزاد او را به این باور میرساند که خدا یکی است. پس در تمام مسائل زندگی تقدم با عقل است و عقل چند نوع نیست؛ بلکه ما «درباره عقل» با یکدیگر اختلاف نظر داریم.
***
*از آنجا که صحبت در باب ابن سینا و عقلانیت سینوی است، پیش از هر چیز، تعریفی از عقلانیت در اختیار ما قرار دهید تا بدانیم نقش ابن سینا در ظهور و بروز این عقلانیت چه بوده است؟
به نظر من به تازگی مغلطههایی در باب عقل و عقلانیت صورت میگیرد که تا صحبت از عقل میشود، میگویند: کدام عقل؟ عقل شرقی؟ عقل غربی؟ عقل ارسطویی؟ و… ما به هیچ یک از این دستهبندیها نیازی نداریم. ما یک حس (مانند گوش و چشم) داریم و یک عقل. عقل آن چیزی است که میتواند دریافتههای حواس را بگیرد، تنظیم کند و با استفاده از معلومات خود، به مجهولات پی ببرد. منتها تقسیمات صورتگرفته در باب عقل، تا حدی مربوط به روش استفاده از عقل میگردد. همانطور که دکارت میگوید: هر کسی عقل دارد، ولی یک نفر درست استفاده میکند و یک نفر اشتباه. بعضی دیگر از تقسیمبندیها ناظر به کمال عقل است. مثلا قدما گفتهاند که عقل حقایق را درمییابد. این باور برای امروزیها، به خصوص پس از کانت، دیگر قابل قبول نیست. عقل کدام حقیقت را در مییابد؟ اگر حس ما نباشد، عقل ما خالی است. البته فلاسفه اسلامی نیز به این امر باور دارند. ارسطو و ابن سینا نیز معتقدند که افراد به همان اندازه که حس ندارند، ادراک عقلی ندارند. در همین لحظه، میلیاردها مورد در عقل شما و حتی ابن سینا نیست. اگر اکنون ابن سینا زنده شود و یک هواپیما مقابل او بگذارند، نمیداند چیست! پس ما تا حواسمان را به کار نگیریم، عقلمان خالی است. حواس نیز به خودی خود نمیتوانند معرفت ایجاد کنند. مثلا بره نیز چشم و گوش دارد. ولی فرق انسان با بره این است که انسان میتواند با قدرت عقل یافتههای حواس خود را شناسایی و تنظیم کند و به آنها سازمان دهد. و الا یافتههای حواس ما مانند سنگ و کلوخی است که در بیابان افتادهاند و تبدیل شدنشان به ساختمان و قصر نیازمند اقدامات دیگری است. بنابراین، اگر عقل را دستهبندی میکنیم به جهت اعتباری است که به آن میدهیم، نه اینکه عقل دو یا چند جور باشد، عقل یک جور است، همان طور که همه ما یک جور چشم داریم، فقط در یکی ضعیف است و در دیگری قوی. ما گوش شرقی و گوش غربی نداریم! گوش و چشم و عقل، هر یک قوهای از قوای ما هستند.
کانت معتقد است که عقل دادههای حسی را تنظیم میکند و با اضافه کردن معلوماتش از دادههای حسی، آن را سامان میدهد. البته من به این باور کانت، زیاد معتقد نیستم. به نظرم ما بیش از نظر کانت در باب عقل و حس، میتوانیم با استفاده از دادههای حسی به واقعیت پی ببریم. صحبت را خلاصه میکنم در اینکه ابنسینا از فیلسوفان عقلگرا بود، درست مثل ارسطو و مثل فیلسوفان جدید امروز٫ از تفاوتهای او در چگونگی به کار گرفتن عقل و اعتقاد به توانایی عقل است. مثلا ابن سینا معتقد است چیزی که عقل ما درک میکند، در مغز ما نمیگنجد و جایش در عالم بالاست. یعنی حافظه ادراکات عقلی ما، در خودمان نیست. هر وقت چیزی از یادمان میرود خود به خود به آنجا میرود و هر وقت بخواهیم آن را به یاد بیاوریم، از همانجا دریافتش میکنیم. یک مساله دیگر در تفاوت عقلها، آن است که عدهای در غرب معتقد بودند کار عقل این نیست که بداند حقیقت چیست. در حالی که ما موجود زنده هستیم و خدا به موجودات زنده غرائزی برای اداره خود داده است. جانوران با آن غرائز خود را اداره میکنند و ما توان ویژهای در استدلال و قانون سازی و… داریم که آن را عقل مینامیم.
عقل یکی از امکاناتی است که خدا در اختیار ما قرار داده تا با کمک آن زندگی کنیم. این عقل نقش ابزاری در زندگی دارد. پس عقل دو یا چند جور نیست بلکه ما فقط «درباره عقل» است که اختلاف داریم.
مثل اینکه ما وسیلهای به نام لپ تاپ داریم که ممکن است هر کس به نحوی از آن استفاده کند. بنابراین، لپ تاپ دو تا نیست، بلکه درباره استفاده از آن اختلاف نظر وجود دارد. پس، بعضی از افراد اشتباه میکنند که تا صحبت از عقل می شود، سریع میگویند، منظورتان کدام عقل است؟! ما یک عقل داریم. فقط اختلاف نظرهایی در باب آن وجود دارد. مهم این است که باور ما درباره عقل مانند باور کانت است یا باور ابن سینا.
*دقیقا مساله همین جاست که ابن سینا چه باوری از عقل داشته است؟ آیا ابن سینا، از عقل در چارچوب وحی استفاده میکرده یا از عقل خودبنیاد مدد می جسته است؟ و به طور کلیتر، به نظر شما آیا عقل ،خودبنیاد هست یا خیر؟
عقل، خودبنیاد است. برای اثبات این نظر مثالی میزنم. آیا شما میتوانید مجلهای را که اکنون در دست دارید، چیزی جز مجله ببینید؟ امکان ندارد. حتی اگر قسمتان بدهم، تا شما این مجله را یک پرنده ببینید، عقل و چشم از میل شما اطاعت نمیکند. گوش نیز از شما اطاعت نمیکند. در فهم با دو امر خودبنیاد مواجهیم: قوای ادراکی و واقعیت، که هیچ یک در اختیار ما نیستند و نمیتوان هیچ یک را مکلف کرد تا خواسته ما را برآورده کند. بنابراین، هر چیزی خودش است. یک درخت نمیتواند در عین حال، خرس باشد. پس نمیتوانید درخت را خرس ببنید.
تجربه تمام این امور نزد ماست و امری ماورایی نیست. اگر تمام پیامبران نزد شما بیایند و بگویند، زین پس پاسخ دو ضربدر دو، پنج خواهد شد، عقلتان این امر را نخواهد پذیرفت. بنابراین، مسیحیان مجبورند در باب ایمان بگویند: عقلتان را کنار بگذارید، و بگویید: من در عین ناباوری تسلیم می شوم. یعنی من با زبان تسلیم میگردم و عقلم تسلیم نخواهد شد.
البته در این چند سال اخیر، میان بعضی آقایان ما مسخره کردن روشنفکران اروپایی مبنی بر باور به خودبنیاد بودن عقل، رواج یافته و این کار، سفسطه ما درباره عقل است. کسی نیست که به اینان بگوید: علوم نمیتواند تابع خواست دیگران شود. شما چه مسیحی باشی و چه یهودی، چه هندو باشی و چه بودایی، در هر صورت همگی باور داریم که درخت، درخت است و نمیتواند خرس باشد. زیرا قوای ادراکی ما برای دریافت حقیقت با ما مشورت نمیکند. تفکر فلسفی باید از التزام تعهدها آزاد باشد.
*آیا عقل گرایی ابن سینا در استدلالورزیهایش در چارچوب دین بوده است؟
شرط فلسفه این است که استدلالورزی در چارچوب دین نباشد. حتی نمیتوان گفت طبیعیات را در چارچوب فلسفه ارسطو بسنجید. عقل مولکول های آب را تجزیه میکند و اگر خلاف نظر ارسطو بود، نظر ارسطو را کنار میگذارد. ما هزاران مذهب داریم. عقل هرکس نباید تابع مذهبش باشد؛ زیرا در آن صورت، عقل بتپرست، بتپرست میشود، عقل گاوپرست، گاوپرست میشود، عقل مسیحی، مسیحی میشود و… در غیر این حالت، دین حق بیپناه می شود و بشر سرگردان میماند.
در این صورت، ما باید تنها ملزم به عقیده کانت و امثال او باشیم و معتقد به کثرت گرایی شویم و باور کنیم که ماورا اصلا اثباتپذیر یا ابطالپذیر نیست. زیرا در اختیار ما نیست و کاری نیز از دستمان برنمیآید. بنابراین، هیچ فرقی بین اسلام و بتپرستی نیست!!
اما ابن سینا عقل را به سبک دیگری میبیند. در نگاه او عقل میتواند درباره دین و هر چیز دیگری داوری کند. به همین ترتیب، عقل میتواند دریابد که ترکیب درخت چیست، عقل میفهمد که انسان جسم است یا روح یا ترکیب این دو. اما عقل از ابتدا نمیتواند بگوید که: من متعهد به نبود خدا هستم. و اتفاقا، همین مساله یکی از تهمتهایی است که به غرب وارد میکنند. در حالی که، جریان از این قرار است که خدا برای غرب ثابت نشده است. اگر یک هندی امام حسین را نمیشناسد، یعنی نمیشناسد نه اینکه تصمیم گرفته باشد واقعیتی مثل امام حسین را قبول نکند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید