فیلسوف عقل گرا در گفت وگو با دکتر سید یحیی یثربی - بخش دوم

1394/2/6 ۰۸:۴۶

فیلسوف عقل گرا در گفت وگو با دکتر سید یحیی یثربی - بخش دوم

پس شما عقلانیت فلسفه ابن‌سینا را در چارچوب دین و وحی نمی‌بینید؟ زیرا در فلسفه اسلامی و به طور اختصاصی در استدلالات ابن سینا، تا وقتی صحبت از وجود و ماهیت است، می‌توان گفت مو را از ماست بیرون می‌کشند؛ اما همین که بحث به معاد و نفس و… می‌رسد، نوع استدلالات بسیار سطحی می‌شود.

 

پس شما عقلانیت فلسفه ابن‌سینا را در چارچوب دین و وحی نمی‌بینید؟ زیرا در فلسفه اسلامی و به طور اختصاصی در استدلالات ابن سینا، تا وقتی صحبت از وجود و ماهیت است، می‌توان گفت مو را از ماست بیرون می‌کشند؛ اما همین که بحث به معاد و نفس و… می‌رسد، نوع استدلالات بسیار سطحی می‌شود.

در هر صورت عقل مکلف است که بفهمد و بپذیرد. آنجایی که عقل نمی‌تواند بفهمد، نباید بگوید: من دیگر عقل نیستم! ابن سینا اثبات واجب را می‌فهمد، پس استدلال می‌کند که: موجود یا ممکن است یا واجب. اگر ممکن است، پس نیازمند واجب است و باید یک واجبی وجود داشته باشد؛ ولی وقتی به معاد جسمانی می‌رسد، می‌گوید: من با مدارکی که در دست دارم، به این نتیجه رسیده‌ام که موجود جسمانی قابل برگشت نیست. از نظر من اعادة معدوم محال است. اینجا ابن‌سینا نمی‌گوید: پس من دیگر فکر نمی‌کنم. و از طرفی نمی‌گوید: من بدون فکر قبول می‌کنم؛ زیرا در این صورت، دیگر فیلسوف نخواهد بود.

اگر یک فیلسوف حقانیت یک نبوت را با دلایل برای خود ثابت کند، گفته‌های پیامبرش را از زبان او می‌پذیرد و اینجا نیز دوباره مسأله استدلالی است؛ یعنی ابن سینا می‌گوید: بر من ثابت شده که حضرت محمد(ص) پیامبر خداست و او گفته است که معاد جسمانی است؛ پس من جسمانی بودن معاد را از او می‌پذیرم؛ اما روحانی بودن معاد را نمی‌توانم اثبات کنم. البته ابن سینا در این استدلال نیز دچار ضعف است.

 

فلسفه باید پویا باشد و مدام نظرات نقد و تکمیل شوند که البته ما به چنین کاری معتقد نیستیم. در همین تهران و نه در اروپا، اساتیدی هستند که در باب عدم وجود دلایل برهانی، در باب وجود نفس و تجرد نفس و… کتاب نوشته‌اند. این اشخاص با بقای روح لجبازی نمی‌کنند. این اساتید دشمن ما نیستند، اتفاقاً میان ما شهرت فراوانی دارند. فقط نتوانسته‌اند دلیل عقلی برای آن بیابند. اگر شما می‌توانید دلیل عقلی برایشان بیان کنید، بفرمایید. البته مسأله روح، جای بررسی فراوان دارد. ما می توانیم از طریق شرع وجود روح را بپذیریم که پذیرفته‌ایم. وگرنه برخی افراد به لحاظ استدلالات فلسفی امکان اثبات روح را ندارند. همان طور که بعضی از مسلمانان اولیه معتقد به روح نبودند و حتی برخی مانند غزالی، اعتقاد به روح را کفر می‌دانستند!

 

بسیار بد است که ما عده‌ای را به امامزاده تبدیل کرده‌ایم و دور آنها می‌چرخیم. ابن سینا در تفکر فلسفی ما گام نخست بود. البته اگر کندی و فارابی را گام نخست حساب کنیم، ابن سینا گام دوم بود. اکنون باید یک میلیارد گام برداریم؛ ولی به جای آن، همان گام اول را به گام یک میلیاردم تبدیل کرده‌ایم و این اشتباه است و بیانگر خطای روشی ما. با خودمان می‌گوییم: وقتی ابن‌سینا را داریم، دیگر چه غم داریم؟ با ملاصدرا نیز چنین کاری کرده‌ایم. اگر کسی ملاصدرا را نقد کند، گویی خلاف عظیمی مرتکب شده است.

 

ابن سینا در بخشی از کتاب سفسطه، از رو آوردن از ارسطو به سمت افلاطون، معترض است. در حالی که در قرن نوزدهم این نگرانی در اروپا کاملا برعکس می‌شود. ارسطو و افلاطون هر کدام برای ابن سینا مظهر چه بوده‌اند؟

نمی‌توان گفت در قرن نوزدهم همه این گونه بوده‌اند. اگر هم عده‌ای بدین چرخش تفکری روی آوردند، به دلیل تأثیرپذیری از کلیسا بوده است. بشر همواره دو گرایش داشته است: یکی گرایش عقلانی که در آن لازم بوده تا چشم و گوش خود را برای خبر یافتن از پیرامونش به کار ببرد، دیگری گرایش ریاضتی. که در آن شخص مثلا ۱۵ سال گرسنگی و تشنگی و آوارگی می‌چشد تا به حقیقت برسد. گرایش نخست، راه عقلانیت است و دومی راه عقل‌ستیز و عقل‌گریز٫ ابن سینا در زمان خود (یعنی نیمه دوم قرن چهارم و اوایل قرن پنجم)، با راهی آشنا شد که انجامش عقلانیت را نابود می‌کرد.

فلسفه تقریباً از اواسط قرن سوم آغاز شده بود. پس در حدود ۱۰۰ سال از عمرش گذشته بود که ابن‌سینا به این عرصه وارد می‌شود. از طرفی، حدود ۵۰ یا ۶۰ سال پیش از آن بود که جریانهایی از هند و مسیحیت با نام تصوف به اسلام وارد شدند که با عقل کاری نداشتند و صرفاً بر مبنای ریاضت و سلوک و… عمل می‌کردند. و عرفان بیشتر جنبه نوافلاطونی داشت. مسأله اینجاست که آنها افلاطون را با نوافلاطون اشتباه کردند. ابن‌سینا با رواج چنین گرایشی، با خطرهای آن از جمله آسیب‌رسانی به عقلانیت مواجه شده بود. به همین سبب در انتهای کتاب سفسطه به مردم هشدار می‌دهد و می‌گوید: من در آثار ارسطو نکته‌های فراوان دیده‌ام؛ ولی اگر آثار افلاطون دقیقاً همان باشد که به دست من رسیده، نکته خاصی در آن ندیده‌ام؛ زیرا در آن فقط یک رشته نصایح اخلاقی است و البته فرضیاتی عجیب و غریب مانند عالم مَُثُل و… که نمی‌توان با عقل آن را اثبات کرد.

ابن سینا با دیدن افزایش قدرت و جایگاه والای ابوسعید در میان مردم، حق داشت که نگران عقلانیت مردم شود. گرچه ابوسعید عقلانیت را به زمین نزد و گفت: آنچه او می‌داند، من می‌بینم؛ اما چنین برخوردهایی دیگر در زمان غزالی تکرار نشد و عقلانیت در جهان اسلام ختم شد.

برتراندراسل اگرچه فرد ملحدی است، ولی از این لحاظ که ریاضیدان و فیزیکدان است، بی‌حساب صحبت نمی‌کند. او در جلد دوم، فصل دهم در کتاب تاریخ فلسفه، می‌گوید: «ابن سینا و ابن رشد که در شرق اسلامی نقطه پایان بودند، در غرب مسیحی نقطه آغاز شدند.» او معتقد است روشنفکران نخستین (که هنوز عنوان روشنفکر بر آنها اطلاق نمی‌شد) همگی تحت تأثیر ابن‌سینا و ابن‌رشد بودند. و این دو شخص چراغی را در غرب روشن کردند. چرا؟ زیرا فرهنگ و فکر غرب زیر سلطه دو مکتب غیرعقلانی تحت فشار بود: یکی نوافلاطونیت (یعنی تصوف و عرفان) و دیگری مسیحیت تحریف‌شده. این دو به حدی با یکدیگر ترکیب شده بودند که می‌گویند اگر چند واژه را از مسیحیت حذف کنید، به اندیشه نوافلاطونی تبدیل می‌شود و اگر در نوافلاطونینان چند اصطلاح را تغییر کنید، به مسیحیت تبدیل می‌شود.

در قرن دوازدهم آثار ابن‌رشد و ابن‌سینا در غرب ترجمه شد، البته به همراه مقاصدالفلاسفة غزالی. با این نکته که مقدمه اثر غزالی ترجمه نشد و این خود از عجایب روزگار است؛ زیرا غزالی در مقدمه مقاصدالفلاسفه می‌گوید: «این اندیشه‌ها، عقاید من نیست، بلکه عقاید مشّائیان است و من آنها را شرح می‌دهم تا سپس ردشان کنم.» بنابراین از نظر غربیان، غزالی هم‌اندیشة ابن‌سینا و ابن‌رشد به حساب آمد. همین شد که غربیان طعم عقلانیت را چشیدند و با همین عقلانیت راه جدیدی پیش پای خود باز کردند. این وارونگی عجیب بود!

نکته‌ای در اینجا وجود دارد که من بارها به آن اشاره کرده‌ام، اینکه: اساس اسلام عقلانیت است؛ ولی ما در قرن ششم عقلانیت را کوبیدیم و به تصوف روی آوردیم. اما مسیحیت که اساسش غیرعقلانیت است و فلاسفه را شیاطینی می‌داند که باید از فریب آنها خود را در امان داشت و حتی لوتر که سردمدار پروتستانیسم است، عقل را با بدترین کلمات توصیف می‌کند و برای نمونه می‌گوید: عقل روسپی است، از طریق همین عقلانیت ابن‌سینا و ابن رشد به شکوفایی رسید. ولی مسلمانانی که پیوسته در قرآنشان از کلمه عقل و عبارتهای لایعقلون استفاده می‌کند، نتوانستند عقلانیت را حفظ کنند و اندیشه‌های غیرعقلانی را تسلیم عقل کردند!

بنابراین معتقدم هر جوانی باید ذهنش را از تلقین‌های پدر و مادر پاک کند و خود بیندیشد که آیا خدایی وجود دارد یا خیر. همین مسأله در آموزه‌های جبائیه ـ از فرقه‌های معتزله ـ جایگاه ویژه‌ای داشت. آنها می‌پرسیدند: اولین کاری که انسان پس از بالغ شدن باید انجام دهد، چیست؟ پاسخها متعدد بود، مانند: شکر آفریدگار،‌ شناخت آفریدگار و… این گروه گفتند: «اولین واجب برای انسان شک است. انسانی که شک نکند، نمی‌تواند فکر کند. و انسانی که فکر نکند، نمی‌تواند شناخت درست و دقیقی از خدا و جهان و امام و پیغمبر داشته باشد.» این نمونه‌ای از عقلانیت ما بود. ابن سینا دقیقاً نگران حفظ عقلانیت بود و نگرانی‌اش بی‌جا نبود؛ زیرا حدود ۸۰ سال پس از وفات ابن‌سینا، جوّ چنان متغیر شده بود، که نسبت به عقلانیت و عقل نفرت پیدا کردند. دقیقاً همین مسأله امروز جاری است؛ زیرا ما فعالیت همگانی بر ضد عقلانیت داریم.

 

پس شما درباره نگاه ابن‌سینا به افلاطون هیچ نقدی وارد نمی‌کنید؟ فیلسوفان قرن ۱۹ به بعد به افلاطون گرایش پیدا کرده‌اند، در حالی که ابن‌سینا افلاطون را مظهر عقل‌گریزی می‌دانست.

در هر صورت در هر کس اشکالاتی وجود دارد؛ ولی غرب نیز در سایه پیروی از افلاطون و عالم مثل و… به دستاوردهای امروزی‌اش نرسید، بلکه تمام این دارایی‌ها را در سایه همان عقلانیتی به دست آورد که پیشتر سیرش را مطرح کردم. عقلانیت سینوی او را به تجربه‌گرایی و حتی تغییر روش سوق داد. روش ارسطویی و ابن‌سینایی موجب شد که غرب به شکل درستی به سراغ جهان و بررسی آن برود و تحولاتی نیز ایجاد کردند؛ ولی اگر از ابتدا با نگرش هگل و هایدگر در بررسی جهان پیرامون اقدام می‌کردند، به نظرم به جایی نمی‌رسیدند.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: