1394/6/11 ۱۰:۰۸
وطن منحصر به مرزهای جغرافیایی نیست که روی نقشهها ترسیم شده باشد، این وطن، برای وطنشدن نیازی به رسمیت شناخته شدن از سوی سازمانملل ندارد، با این وطن میتوانیم یکجا نشین شویم یا به جغرافیای سیاسی دیگری سفر کنیم. این وطن، زبان است که هر روز نو به نو میشود، زبان فارسی بهویژه در جهانی که جغرافیای مجازی توسعه چشمگیری دارد، وطن دوم ایرانیان است، حتی در زمانهایی که وطن طبیعی ایرانیان توسط فاتحان تاراج شد، این وطن در تبعید به حیات خود ادامه داد و در اندک زمانی فاتحان نیز به مزیت آن پی بردند و شهروندان افتخاری آن شدند.
علیهادیلو: وطن منحصر به مرزهای جغرافیایی نیست که روی نقشهها ترسیم شده باشد، این وطن، برای وطنشدن نیازی به رسمیت شناخته شدن از سوی سازمانملل ندارد، با این وطن میتوانیم یکجا نشین شویم یا به جغرافیای سیاسی دیگری سفر کنیم. این وطن، زبان است که هر روز نو به نو میشود، زبان فارسی بهویژه در جهانی که جغرافیای مجازی توسعه چشمگیری دارد، وطن دوم ایرانیان است، حتی در زمانهایی که وطن طبیعی ایرانیان توسط فاتحان تاراج شد، این وطن در تبعید به حیات خود ادامه داد و در اندک زمانی فاتحان نیز به مزیت آن پی بردند و شهروندان افتخاری آن شدند. دکتر محمود امیدسالار، شاهنامهپژوه و پژوهشگر ادبی بر این باور است که «تداوم فرهنگی زبان فارسی موجب نامیرایی و سرزندگی این زبان شده» او با اشاره به همزیستی مسالمتآمیز زبانها و گویشهای بوميدر ایران میگوید: «زبان فارسی از گذشته تا به امروز نه تنها تهدیدی برای سایر زبانها نبوده که خود نیز تهدیدهای زبانی را به فرصتی برای بالندگی تبدیل کرده است». امیدسالار که متولد اصفهان است، با درجه دکترای ادبیات فارسی از دانشکده مطالعات خاور نزدیک دانشگاه برکلی کالیفرنیا فارغ التحصیل شده و در همین دانشگاه پژوهش ادبی را شروع کرده است. از کارهای ویژه او نگارش کتابهای «ابعاد بوطیقا و سیاسی حماسه ملی ایران: «شاهنامه»، «متون شرقی، شیوههای غربی»، همکاری با دکتر جلال خالقی مطلق در تصحیح شاهنامه فردوسی و دانشنامه ایرانیکا و بنیاد استاد ایرج افشار است.
یکی از مباحثی که در برخورد با مقوله زبان فارسی و صیانت از آن صحبت میکنند، چندزبانگی در جغرافیای ایران است، این چندزبانگی برای زبان معیار تهدید است یا فرصت؟
خاورمیانه همیشه اقامتگاه اقواميبا فرهنگهای مختلف بوده است. بسیاری از مردم این منطقه چند زبانه هستند بنابراین مسئله چند زبانه بودن در خاورمیانه نه عجیب است و نه منحصر به ایران. در بیشتر کشورهای منطقه بسیاری از شهروندان هم زبان رسميرا بلدند و هم یک زبان محلی را در عرض زبان رسميبه خوبی میدانندچنانکه بسیاری از ما دوست یا خویشاوندی که فارسی را در عرض زبان دیگری مانند ترکی یا گیلکی بداند داریم. البته به ملاحظات سیاسی که برخی از این ملاحظات توجیهات خوبی هم دارند، بعضی از زبانهای موجود در کشورما «لهجه» یا به قول امروزیها، «گویش» نامیده میشود. اما در واقع اینها زبانهایی هستند که یا مانند کردی و گیلکی و بلوچی از خانواده زبانهای ایرانی هستند، و یا مانند ترکی و عربی از السنه دیگرند. آشنايی یک ایرانی با یکی دیگر از زبانهای موجود در این مملکت در حدّ زبان مادری، منافاتی با ایرانی بودن آن شخص ندارد. ایرانی بودن به ملیت شخص، اما این که برای مکالمه از چه زبانی استفاده میکند به حیطه ارتباطات او مربوط میشود..
یکی از مباحثی که سالهاست دغدغه دوستداران زبان فارسی است، فساد زبان است، بویژه در سالهایی که توسعه فناوریهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی خطر اختلاط زبانی و ورود لغات بیگانه را افزایش داده است.
مسئله چند زبانه بودن و اختلاط زبانی در کشورهایی که سابقه امپراتوری بودن دارند، یک مسئله معمولی است. از این گذشته در عهد رسانه و اینترنت و گسترش روزافزون امکانات ارتباطی، هیچ زبانی نميتواند خالص بماند. در همین زبان خودمان، لغاتی مانند اینترنت، دانلود کردن، ماوس، کلیک کردن، همه از لغاتی است که به تازگی وارد زبان فارسی شده و ورودشان اساس فرهنگ و هویت ما را هم متزلزل نکرده. اگر به عقب تر از دوره اینترنت برگردیم، عباراتی مانند رزرو کردن یا اوکی شدن و لغاتی مانند تلفن و تلویزيون و تاکسی و وانت و ساندویچ که استفاده هرروزه دارند، از اصطلاحات و لغات دخیل هستند و باز میبینیم که ورودشان زبان وفرهنگ فارسی را منفجر نکرده است. باز به عقب تر میرویم و میبینیم که ورود لغاتی که از عربی قرض کردهایم و هزار سال است که آنها را در شعر و ادب فارسی به کار میبریم هم کمر زبان ما را نشکسته است بلکه آن را غنی کرده است. فی الواقع برخی از لغات قرضی اصلاً از صورت عربی خودشان خارج شدهاند و به طوری هویت ایرانی به خود گرفتهاند که اصلاً اعراب قادر به شناخت آنها نیستند. مثلاً مصادری مانند «فهمیدن» و «رقصیدن» که از ریشه «فهم» و «رقص» عربی اخذ شدهاند، برای عرب زبانان قابل فهم نیستند. اگر ورود لغات بیگانه به یک زبان برای آن زبان خطر نابودی داشته باشد، پس زبان انگلیسی که بیش از 65 در صد از لغات آن قرضی است، باید تا به حال صدبار از بین رفته باشد. اما میبینیم که این زبان یک زبان بین المللی و فعلاً مقتدرترین زبان جهان است.
پس چطور میتوان از آسیبهای ورود بی رویه لغات بیگانه جلوگیری کرد؟
استفاده از لغات بیگانه، به شرطی که اخذ آنها لازم باشد، درهیچ فرهنگی عیب نیست. در ایران سال-هاست که برخیها میگویند باید لغات عربی رایج در زبان فارسی را دور ریخت. این تمایلات بسیار کودکانه است. حمله به زبان عربی در ایران، زبانی که اساس دستورش را ما ایرانیان نهاده و برخی از بهترین آثار نثر و نظم آن از خامه اجداد فاضل ما تراویده است، جای تأسف دارد. کدام اروپایی و آمریکایی خواسته که زبان خودش را از لغات لاتین که در طی قرنها استیلای دیانت مسیح در آن زبان وارد شده «پاکسازی» کند که حالا فرنگی مآبهای ما میخواهند فارسی را از عربی بپیرایند؟ مگر نه این است که عربی در تمدّن اسلاميهمان نقش و مقاميرا داراست که لاتین در تمدن مسیحی دارا بود؟ به نظر من علت این عربی ستیزی، ایران دوستی نیست بلکه عقده حقارت و خودکم بینی است.
برخی از پژوهشگران این ویژگی که ما میتوانیم گلستان بخوانیم، نشانه سترون بودن زبان فارسی ميدانند، در حالیکه همانطور که شما اشاره کردید، آثار شکسپیر برای نسل امروز انگلستان ترجمه ميشود.
هیچ پژوهشگری که در تاریخ ادبیات فارسی تخصصی داشته باشد چنین ادعایی ندارد. شما اصحاب رسانه باید متوجه باشید که بیان چنین ادعاهای نامستندی هم مضراست و هم دور از شأن شماست.
اما این ادعای اهالی رسانه نیست، برخی پژوهشگران ادبی که نام و آوازهای دارند، این نظر را به صراحت عنوان میکنند.
این که فلان شخص غیر متخصص چنین ادعای بی اساسی کرده باشد، به خودش مربوط میشود نه به پژوهشهای جدی در باب ادب فارسی. البته این درست است که زبان ادبی فردوسی و سعدی برای ما آشناست، ولی ما به آن زبان نه صحبت میکنیم و نه مینویسیم. حتی زبان ادبی شاعران امروز ما با زبان سعدی و حافظ فرق دارد. فهمیدن زبان گذشتگان و داشتن ارتباط با زبان ادبی گذشته نشانه سترون بودن زبان فارسی نیست، بلکه تسلسل و تداوم فرهنگی ما را نشان میدهد. زبان فارسی بدون اینکه هویت مدرن ما را از ما سلب کند، وسیله آشنایی و ارتباط عاطفی ما با اجدادمان است. این عیب نیست، هنر است.
همچنین برخی از پژوهشگران زبان فارسی بر این باورند که زبان فارسی زبان هنر و مکالمه است اما با توجه به سرعت اکتشافات و پیشرفتهای علميزبان علميدر دانشگاهها باید زبان انگلیسی باشد نه زبان فارسی. نظر شما چیست؟
باز بنده به انتساب چنین سخنی به محققانی که بتوان آنها را «پژوهشگران زبان فارسی» خواند اعتراض دارم. بنده مستقیم یا غیر مستقیم بیشتر محققان ادب فارسی این مرز و بوم را ميشناسم، و میدانم که هیچکدام ازاینها چنین حرفی نزدهاند. و اما نظر بنده این است که کسانی که چنین ادعايی دارند، نیاز به درمان روانی و دوا و دکتر دارند و لازم نیست که بنده یا امثال بنده به ایشان پاسخی بدهیم. انشاءا... خدا شفایشان بدهد.
اما سرعت تحولات و پیشرفتهای علميآنچنان شگرف است که روزانه لغات بیگانه زیادی به زبان فارسی تحمیل ميشود و این در درازمدت خطری برای زبان فارسی قلمداد میشود؟
تحمیل زبان بر یک جامعه وقتی صورت میگیرد که یک نیروی سیاسی پشت سر آن زبان باشد. مثلاً در سال 1837 دولت مستعمراتی انگلستان در هند قانونی تصویب کرد و زبان دیوانی هند را به زور از فارسی به انگلیسی تغییر داد. به همین خاطر است که یکی از علمای زبانشناسی به نام ماکس واینرایخ، گفته است که زبان لهجه ای است که ارتش داشته باشد. یعنی یکی از راههای مستقر شدن یک زبان در جامعه این است که یک نیروی سیاسی استخوان داری پشت سرش باشد. مثلاً زبان فارسی در دوره عباسیان با آنکه دبیران دربار خلفا ایرانی بودند، زبان رسميجهان اسلام نبوده است، اما از دوره سلجوقیان به پشتوانه نیروی سیاسی ایشان، زبان فارسی جای زبان عربی را در منطقه وسیعی از جهان اسلام، در مقام زبان دیوانی گرفت.
نکته آخری که در باب «تحمیل»لغات خارجی به زبان فارسی باید بگویم این است که شاید بهتر باشد که در این مورد یک نقطه نظر دیگری انتخاب کنیم و به جای این که مدام تکرار کنیم که فلان زبان بیگانه لغاتش را به ما تحمیل کرده است، بگوییم ما لغاتی را که لازم داشته ایم از آن زبان بیگانه به تاراج بردهایم. لازمه ایجاد چنین دیدگاهی، به وجود آمدن یک تغییر اساسی در جهان بینی ماست. تغییری که دید ما را نسبت به جهان، از یک نقطه نظر مظلومانه و ذلیل به یک دیدگاه مقتدرانه تبدیل میکند.
اخیرا برخی از فعالیتهای مرتبط با لغتسازی و گسترش زبان با عنوان «دیپلماسی زبان» نامیده ميشود، نظر شما درباره این تعبیر چیست؟
اگر مقصود از دیپلماسی زبان این باشد که از زبان فارسی، در حیطهء فرهنگی این زبان، برای پیشبرد مقاصد دیپلماتیک کشور خودمان استفاده کنیم، شرط اول این کار این است که از لغت سازیهايی که با سره سازی زبان و نبش قبر لغاتی که قرنها است از دور خارج شده اند و زبان فارسی را به صورتی دلبخواهی متغیّر میکنند، خودداری کنیم و یادمان باشد که زبان فارسی فقط متعلق به ما ایرانیان نیست و در برخی از کشورهای همسایه دور و نزدیک ما میلیونها نفر با آن صحبت میکنند. فارسی زبان شیوایی است که فراگیری آن آسان است و با مدیریت صحیح میتوان آن را در برخی از نقاطی که روزگاری این زبان در آنها به کار میرفت، احیا کرد. این کار ممکن است که برای مملکت ما فواید دراز مدّت سیاسی هم داشته باشد. یادمان نرود که در بسیاری از ادوار حیات خود، فارسی مورد قبول فاتحینی که به ایران آمدند واقع شد و از طریق نیروی سیاسی و مدیریت ایشان، اما نه به زور، در منطقه وسیعی اشاعه یافت. شاهد صادق این امر، اشاعه زبان فارسی و حتی حماسه ملی ایران در میان اقوام فاتح ترک و مغول، و همسایگان هندی ماست. هیچ کتابی ایرانیتر از شاهنامه نداریم. اما جالب است که همه نسخههای اعلای حماسه ملی ایران با حمایت سلاجقه و مغولها و دیگر اقوام فاتح ترک فراهم شده. این نشان میدهد که شاهنامه در ماورای مرزهای فرهنگی ایران مقبولیت داشته است. در عرض شاهنامه تصوف و عرفان ایرانی هم بسیار مقبول بوده. با کمک زبان عرفانی فارسی ممکن است بتوانیم با بخشی از هجمههای تبلیغاتی دشمنان که میکوشند ایرانیان را در اذهان جهانیان به صورت هیولای وحشتناکی در بیاورند، مبارزه کنیم.
روزنامه قانون
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید