1394/4/30 ۰۹:۳۴
واقعه ٣٠ تیر ١٣٣١ محصول واگرایی گسترده و فترت سیاسی دهه ٢٠ و تندرو شدن تحركات سیاسی كشور بود. بنبست مذاكرات نفتی كه نتیجه سازشناپذیری دو طرف و دست بالا داشتن جناحهای رادیكال بود، سبب شد مصدق عاجز از لاینحل ماندن مذاكرات نفتی و توطئههای داخلی و به خصوص ناكامی در كسب اكثریت مجلس ١٧ یكباره درخواست لایحه اختیارات ویژه از مجلس كند و با درخواست كنترل وزارت جنگ از شاه و مخالفت شاه با این طرح استعفای خود را اعلام كند. البته درخواست اختیارات ویژه از مجلس بیسابقه نبود و پیشتر هم نخست وزیران و وزرا از جمله خود مصدق و قوام چنین اختیاراتی گرفته بودند. مشكل جایی بود كه به دلیل خاستگاه سنتی و بیاعتبار بودن مجلس از سوی مصدق وی مجلس ١٧ را از دست رفته میدید به این علت كه اكثریتی برای حمایت از مصدق وجود نداشت.
واقعه ٣٠ تیر ١٣٣١ محصول واگرایی گسترده و فترت سیاسی دهه ٢٠ و تندرو شدن تحركات سیاسی كشور بود. بنبست مذاكرات نفتی كه نتیجه سازشناپذیری دو طرف و دست بالا داشتن جناحهای رادیكال بود، سبب شد مصدق عاجز از لاینحل ماندن مذاكرات نفتی و توطئههای داخلی و به خصوص ناكامی در كسب اكثریت مجلس ١٧ یكباره درخواست لایحه اختیارات ویژه از مجلس كند و با درخواست كنترل وزارت جنگ از شاه و مخالفت شاه با این طرح استعفای خود را اعلام كند. البته درخواست اختیارات ویژه از مجلس بیسابقه نبود و پیشتر هم نخست وزیران و وزرا از جمله خود مصدق و قوام چنین اختیاراتی گرفته بودند. مشكل جایی بود كه به دلیل خاستگاه سنتی و بیاعتبار بودن مجلس از سوی مصدق وی مجلس ١٧ را از دست رفته میدید به این علت كه اكثریتی برای حمایت از مصدق وجود نداشت. سید حسن امامی به عنوان رییس مجلس درصدد بود كه پیكار پارلمانی علیه مصدق را از سر بگیرد. شخص شاه نیز به دلیل مواضع خاص خود و آمادگی برای تثبیت حاكمیتی توتالیتر در كشور بر سر جانشینی مصدق سردر گم شده بود. دكتر مصدق از تحركات فریبنده علیه خود آگاه بود و در این اندیشه بود كه موضعی قدرتمندانهتر و سیاسی در برابر مخالفان به كار ببندد. تمامی تحلیلها وارونه شد؛ از ٦٣ نماینده مجلس، ٥٢ نماینده رای به تمدید نخست وزیری مصدق دادند. با وجود جبههگیریهای كاركنان سفارت انگلیس، از ٣٦ سناتور ١٤ نفر به مصدق رای دادند و ١٩ نفر رای ممتنع. شرایط به وجود آمده مصدق را بر آن داشت تا از شاه تقاضای در اختیار گذاشتن ارتش به حوزه اقتدار دولت كند. طبیعی بود كه شاه مهمترین و اساسیترین ركن حاكمیت سلطنتی خود را در اختیار مصدق و دولت مطبوعش نخواهد گذاشت. مصدق استراتژی بركناری از قدرت را رو كرد. كنارهگیری خود خواسته مصدق، راه نخستوزیری قوام را هموار كرد. در ظاهر امر ٣٠ تیر محصول اشتباهات سیاسی قوام در برآورد غلط از فضای سیاسی كشور، به چالش كشیدن مخالفان سیاسی، اطمینان زیاد به حمایتهای شاه و طرفهای خارجی، اصرار در بیاهمیت انگاشتن افكار عمومی بود، كه البته پربیراه هم نبود.
با تحلیل شرایط جامعه در آن زمان و بررسی كارنامه سیاسی مصدق و قوام و جامعهشناسی تودهای آن دوران شاید بتوان ارزیابی منطقی از این دو سیاستمدار صورت داد. در عالم سیاست همیشه پشتوانه یا خاستگاه مردمی یك سیاستمدار به معنای حقانیت او و نشستن بر سریر قدرت نیست. زمانی كه جامعهای احساسات و اقدامات تهییجبرانگیز خود را جایگزین عقلانیت سیاسی میكند، قاعدتا برآورد و ماحصل این مزاج نتایج احساسی نیز در برخواهد داشت. تحلیل یا تجربه تاریخی جنبشهای یكصدساله اخیر ایران نشان میدهد كه جامعه ما در برابر موج دموكراسیخواهی بیشتر از آنكه شرایط موجود را بسنجد، اسیر و اجیر سیاستهای پوپولیستی است و این مساله نشان میدهد كه مروجان این نوع از سیاستورزی، عرصه عمومی جامعه ایرانی را به درستی تحلیل كردهاند. البته داوری ما این نیست كه مصدق را متصف به صفت پوپولیسم كنیم و اصولا قضاوت تاریخی از اختیار ما ساقط است. اما اشاره به بدیهیات میكنم؛ زمانی كه مردمی در برابر سیاستمدار یا رهبری از فرم و فیگور هیجانی استفاده میكنند و آن را تبدیل به قهرمانی تاریخی بدل میكنند، به نظر میآید كه این سیاستمدار در راستای سیاست تودهای و هیجانات ناشی از این موج سواری قرار خواهد گرفت. بررسی علل روانشناختی محبوبیت مصدق چهره متفاوتی از این سیاستمدار دهه ٣٠ ایران به دست میدهد. برای بیرون آوردن یك شخصیت تاریخی از هاله تقدس اسطورهای، باید به واقعیتگریزی حافظه جمعی ما ایرانیان به تاریخ روی آورد. محبوبیت مصدق در گروی این نكته بود كه وی مشروعیت مردمی را مقدم بر هر مولفه سیاسی میدانست. این درست كه مشروعیت مردمی با خود مشروعیت سیاسی به همراه دارد، اما بحث این است كه مردم ایران در آن شرایط تا چه اندازه نسبت به تحولات تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مناسبات موثر نظام جهانی آگاهی داشتند؟ به فاصله تقریبا یك سال یعنی از حوادث ٣٠ تیر ١٣٣١ تا كودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ حمایت همهجانبه و شعار «زنده باد مصدق» با شعار «مرگ بر مصدق» معاوضه میشود. این چرخش سریع را با چه معیار تاریخی و عقلانیت سیاسی میتوان تبیین كرد. بدون تردید بخش عظیمی از محبوبیت مصدق به بعد از وقایع ٢٨ مرداد برمیگردد كه با نوعی مظلومیت گرایی همراه شده بود. فراموش نكنیم كه برخی از كنشهای سیاسی مصدق چه در عرصه بینالمللی و چه در عرصه داخلی مخالفت سیاستمداران نزدیك به وی مانند جبهه ملی را نیز در پی داشت. آنجا كه یكی از نزدیكانش این پیش بینی را كرد كه «با این راهبرد ما را به جهنم میبری، اما ما تا جهنم هم تو را همراهی خواهیم كرد».
قوام و مصدق هر دو از بازماندههای دیوانسالاری سنتی ایران و مستوفیان قاجار بودند و بازیگرانی پراگماتیك در عرصه سیاست ایران. در باور سیاسی هر دو اندیشه مشروطهخواهی بوده اما مشروطهاندیشی قوام بیشتراز مصدق بوده است. عیار فكری مصدق را میتوان تركیبی از مشروطهخواهی سنتی و پوپولیستی و عیار اندیشگی قوام نخبهگرایانه و امتناع از قاعده بازی سیاست تودهای بیشكل بود. قوام به تشكیلات سیاسی و حزبی باور داشت اما مصدق در صفحه شطرنج سیاست ایران به این قاعده بهایی نمیداد. ائتلاف احزابی چون حزب دموكرات ایران، حزب توده و حزب ایران از جمله ابتكار عمل خلاقانه قوام بود كه در آغاز جنگ سرد شاهكاری سیاسی و استراتژیك به حساب میآمد. حل و فصل غائله آذربایجان توسط قوام با تكیه بر مذاكراتی كه چاشنی عقلانی داشت نیز از دیگر رویدادهای مهم تاریخ معاصر ما بود. رویكرد مصدق در عرصه سیاست خارجی موضعی با موازنه منفی بود.
دوره گذار جامعه ایران از واقعیتی انكارناپذیر خبر میدهد، اینكه در ایستگاههایی كه ناظر بر تغییرات دموكراتیك بوده است؛ این پیشبرد حاصل ورود نخبگان سیاسی و اجتماعی و اجماع فكری نحلهها و حلقههای روشنفكری بوده است. روشنفكران در ایران دین بزرگی بر گردن مردم گذاشتهاند، زیرا تجربه تاریخ تجدد ما نشان داده است كه مردم در راهبرد تغییر، روشنفكران را همراهی نكردهاند.
برداشت كلانتر اینكه، ٣٠ تیر نقطه اوج جنبش تودهای دهه ٢٠ و به ویژه پس از نهضت ملی بود كه خشم خود از وضعیت نابسامان اقتصادی و ناامنی فشار خارجی را بیرون ریختند. البته فرقهگرایی، گروهگرایی و نبود احزاب سازمان یافته كه مطالبات مردمی را هدایت كند نیز باعث رادیكال شدن كنشهای سیاسی در ایران شد. در حوزه داخلی وفاق میان رهبران جبهه ملی جایش را به بذر اختلاف داده بود و مصدق دیگر امتیاز نمیداد و انعطاف و تساهل با خارجیان نیز از بین رفته بود. ٣٠ تیر یك پیروزی بزرگ و شمارش معكوس تشدید اختلافات و احتضار نهضت ملی بود، وقایع پس از ٣٠ تیر مسیری تراژیك بود؛ ادامه بحران اقتصادی، تنش میان مصدق و كاشانی، مخالفت مجلس با تمدید اختیارات مصدق، توطئههای دربار، فعال شدن سرویسهای امنیتی امریكا و انگلیس، استیضاح دولت و بالاخره رفراندوم انحلال مجلس همگی نشانههای حركت نهضت به مثابه بازگشت به نقطه صفر بود.
تیر واگرایی رو به تشدید هیچ محصولی جز واكنش ارگانیك به تمركز سیاسی و تجمیع منابع قدرت نداشت و از این حیث اصرار مصدق به افزایش اختیارات را هم میشود درك كرد. وضعیت ایران آن زمان به لحاظ جهش به سوی توسعه سیاسی مساعد گذار به دموكراسی یا لااقل فرآیندهای سیاسی مصالحهگرا نبود.
به نظر میرسد تجربه نهضت ملی و كودتا را زمانی بهتر میشود فهمید كه آن را در بستر منطقهای و بینالمللیاش قرار دهیم و هم به الزامات دوره تاریخی كه ایران از حیث توسعه سیاسی در آن بهسر میبرد، توجه كنیم تا تجربه نهضت ملی و كودتا بیش از آنكه مجالی برای تسویهحسابهای سیاسی و به محاكمه كشیدن این و آن باشد، فرصتی برای گفتوگو در مورد پیچیدگیها و الزامات گذار به دموكراسی و دانستن قدر موقعیتها باشد. احتمالا این موقعیت با ورود قوام به صحنه سیاسی ایران فراهم شده بود و دكتر مصدق كارنامه سیاسی خود را پس داده بود؛ مشی رادیكال در برابر قدرتهای جهانی از سوی مصدق كه تنها در قامت رهبر یك جبهه بود، ایران را در مسیر دموكراسی به بنبست كشاند. با اتكا بر تجارب تاریخی، ورود قوام به عرصه سیاست در نقش اپوزیسیون خاموش در قلب نظام پادشاهی، میتوانست مصادره آرام قدرت را به سود دموكراسیخواهان با تمكین بر میراث مشروطیت هموار كند.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید