1394/4/29 ۱۱:۲۶
گشتوگذار در دنیای اخلاقیات پزشکی در تاریخ معاصر ایران مژگان جعفری : «دادن حقالقدم بطبیب هیچ مرسوم نبود. طبیب میآمد، اگر مریضش میمرد خود خجالت میکشید چیزی مطالبه کند. اگر معالجه میشد، برحسب زیادی و کمی زحمتی که در رفتوآمد بالاسر مریض متحمل شده بود، حقالعلاجی برای او میفرستادند، البته توانائی مریض هم در کمیت این حقالعلاج مداخله داشت. بسا اتفاق میافتاد نصف شب دنبال دکترچهای که نزدیک خانه مریض بود میفرستادند، بدبخت را زحمت میدادند، میآمد، دستوراتی میداد فردا صبح بزرگترهای خانواده که میشنیدند، این دکترچه را نمیپسندیدند، دنبال حکیمباشی دیگری میرفتند، این زحمت آقای دکتر هدر رفته بود. معهذا اگر دفعه دیگری باز هم از همین خانه پی دکتر میآمدند، از رفتن سر مریض مضایقه نمیکرد، زیرا امیدوار بود بواسطه معالجه مریض سرشناس شود و شهرت حاصل کند
گشتوگذار در دنیای اخلاقیات پزشکی در تاریخ معاصر ایران مژگان جعفری : «دادن حقالقدم بطبیب هیچ مرسوم نبود. طبیب میآمد، اگر مریضش میمرد خود خجالت میکشید چیزی مطالبه کند. اگر معالجه میشد، برحسب زیادی و کمی زحمتی که در رفتوآمد بالاسر مریض متحمل شده بود، حقالعلاجی برای او میفرستادند، البته توانائی مریض هم در کمیت این حقالعلاج مداخله داشت. بسا اتفاق میافتاد نصف شب دنبال دکترچهای که نزدیک خانه مریض بود میفرستادند، بدبخت را زحمت میدادند، میآمد، دستوراتی میداد فردا صبح بزرگترهای خانواده که میشنیدند، این دکترچه را نمیپسندیدند، دنبال حکیمباشی دیگری میرفتند، این زحمت آقای دکتر هدر رفته بود. معهذا اگر دفعه دیگری باز هم از همین خانه پی دکتر میآمدند، از رفتن سر مریض مضایقه نمیکرد، زیرا امیدوار بود بواسطه معالجه مریض سرشناس شود و شهرت حاصل کند. اکثر برای اطباء، پارچه نابریده مثل برک و شال کرمانی یا اگر مریض خیلی اعیان و خدمتی که حکیمباشی انجام کرده بود اهمیت داشت، شال کشمیری میفرستادند. بیشتر اعیان، طبیب خاص برای خانواده خود داشتند که تمام مراجعات خانه اعم از آقا و خانم و نوکر و خدمتکار باو بود. آقای خانه هرچندی یکبار پول یا هدیهای برای حکیمباشی میفرستاد ولی هیچوقت قرار قبلی که آقا چه باید در سال بدهد و طبیب چه اشخاصیرا باید معاینه و معالجه کند در کار نبود. طرفین حق و حسابدان و باگذشت بودند، هیچوقت اختلافی در میان نمیآمد و اگر آقای خانه مدتی حکیمباشی را فراموش میکرد، یک اشاره طبیب بیکی از رجوعکنندگان خانواده موجب تذکار و کار حل میشد. طبیب هم در مطب خود حقالمعاینه معینی نداشت و گاهی مریضها پنجشاهی دهشاهی لای نسخه روز قبل میپیچیدند و تقدیم میکردند ولی حکیمباشیها نظری بهآن نداشتند و از فقرا هیچ چیزی مطالبه نمیکردند، مطب نشستن برای حق معاینه گرفتن نبود بلکه برای حلال کردن درآمدهای دیگر و بهمنزله زکوه وجوهی بود که از اعیان میگرفتند، ضمنا مکتب عمل هم بود». این روایت عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه» به گونهای روشن میتواند وضعیت پزشکی و رعایت اخلاق آن را در گذشته ایران گویا باشد. با این دیباچه، امروز به دنیای یک سده گذشته سرمیزنیم تا تصویری از این مساله از دریچه عکسها و مستندات تاریخی به تماشا بنشینیم. مریضخانهها در دورههای قاجار و پهلوی اول، یکی از وظایف اصلی خود را خدمترسانی رایگان به مریضان فقیر و بیبضاعت قلمداد می کردند؛ از همینرو بود که بخشی از تختهای مریضخانهها به این بیماران اختصاص مییافت تا پزشکان و کارکنان آنجاها که به تعبیر خودشان «هیج نظری جز خدمت بنوع ندارند» بتوانند بیماران نیازمند را معالجه و درمان کنند. آگهی روزنامه اطلاعات به سال ١٣٠٥ خورشیدی/ عکس؛ برگرفته از کتاب ٢٣٠ سال تبلیغات بازرگانی در مطبوعات فارسیزبان سرنوشت دارالفنون انگار که با نیکبختی و خوشنامی گره خورده است. نام دارالفنون که به میان میآید، پیش از همه، به یاد نیکنام بزرگ تاریخ معاصر ایران، امیرکبیر میافتیم که در دوره کوتاه صدارت عظمای خویش، یادگارهایی جاودانه از خود بر لوح تاریخ بر جای گذاشت. سپس آغاز دوران علمآموزی ایرانیان به شیوههای نوین اروپایی را به یاد میآوریم؛ دارالفنون سرآغاز بسیاری خوبیها در تاریخ ایران است؛ یکیاش همین آگهی که میبینیم. پزشکان دارالفنون، دو روز در هفته بیماران بیبضاعت را معاینه و معالجه میکردند اما دریافته بودند که برای آن نیت نیکو، دو روز کم است. اعتمادالسلطنه رئیس دارالفنون در روزنامه ایران سلطانی به تاریخ ٢٨ آذر ١٢٨٥ آگهی میکند که بیماران تنگدست دارالخلافه میتوانند به جز جمعهها و یکشنبهها به دارالفنون بیایند و به وسیله پزشکان فرنگی در مقام معلمان مدرسه معالجه شوند. نکته جالبی است؛ یاد آن روزها بخیر! روزگاری که اخلاق در پزشکی، پیشگام بود ... آگهی روزنامه ایران سلطانی به سال ١٢٨٥ خورشیدی؛ عکس؛ برگرفته از کتاب ٢٣٠ سال تبلیغات بازرگانی در مطبوعات فارسیزبان در کنار حکیمان سنتی که خود، برای بیماران داروهایی میساختند و تجویز میکردند، یکی از کارهای عطاران قدیم، فروش گیاهان دارویی به مردم بود. برخی از عطاران، دورهگرد بودند و مشتریانی ثابت برای خود داشتند. یک عطار دورهگرد در دوره قاجار/ عکس؛ آنتوان سوروگین روزگار چه بازیها که ندارد! به گونهای میچرخد و میگردد که با گذشت آن، در تغییرات و زیر و بمشدنها، دیگر به باورت نمینشیند. تنها واکنشی که میتوانی نشان دهی این است که از خود و دیگران بپرسی «مگر میشود؟». این آگهی هم از آن جمله بارونکردنیهای تاریخ، برای امروز است ... «کنترات معالجه» آن هم با پرداخت خسارت بیشتر! ... «بدون استثنا کلیه مریضهائی که برای معالجه ما میپذیریم و کنترات میکنیم در صورت معالجه نشدن دو مقابل مخارجات آن را مسترد میداریم» ... آن روزها مگر چه اندازه با امروز ما فاصله داشتهاند؟ چند سال از آنها میگذرد؟ ... آگهی روزنامه اطلاعات به سال ١٣١١ خورشیدی/ عکس؛ برگرفته از کتاب ٢٣٠ سال تبلیغات بازرگانی در مطبوعات فارسیزبان گروهی از پزشکان تحصیلکرده جدید در اواخر دوره قاجار و عصر پهلوی اول ظهور کردند که یا در دارالفنون دانشآموخته یا در فرنگ، علم طب نوین را فراگرفته بودند. خاطراتی که از اینان به جای مانده است، به ویژه آنها که در کتابها درج شده یا در گفتوگوهای تاریخ شفاهی آمده، بیانگر تاکیدی است که این دسته از پزشکان بر رعایت اخلاق پزشکی و دستگیری از بیماران نیازمند و تنگدست داشتهاند. امروز از آن روزگار دههها گذشته است ... تا ببینیم آیندگان درباره روزگار ما چه روایت خواهند کرد ... کلیشه سرنسخه دکتر عبدالله خان احمدیه پزشک معروف عصر پهلوی اول/ عکس؛ برگرفته از کتاب «یادنامه حکیم دکتر عبدالله خان احمدیه» روزنامه شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید